این مقاله را به اشتراک بگذارید
صدای هویت ایرانی
شعیب خسروی*
سرود مجلست اکنون فلک به رقص آرد که شعر حافظ شیرین سخن ترانه توست
نیک گویی که حافظ هفت قرن پیش این بیت را چون جامه و چامهای راست بر قامت و حنجرهی با صلابت شجریان دوخته و سروده است و اکنون که روح او بر فلکیان و ملکوتیان پر کشیده است، آدمی با دریغ و دردی جانکاه بیشتر به زمزمهی حزنآمیز آن بر انگیخته میشود. دور نیست، اگر بر این گمان باشیم که عرشیان و اهل فلک نیز هم اینک با روح قدسی وی بر سوری پرشور همنشین باشند و با نوایش دستافشان و غزلخوان در هایوهوی، سر از پای ندانند
اگر بخواهیم منصفانه و به دور از احساسات، قضاوتی معقول و برحق در باب شجریان داشته باشیم، باید اذعان کنیم که محمدرضا شجریان فراتر از یک آوازخوان بزرگ و بالاتر از جایگاه اربابگونهای که در عرصه موسیقی ایرانی دارد، بی تردید یکی از شاخصهها و مؤلفههای هویت ایرانی در نیم قرن اخیر بوده است. شخصیتی که با تکیه بر هنر ایرانی در قالب شعر و موسیقی فاخر سهم بزرگی در احیا و ابقای فرهنگ و ادب اصیل ایرانی و ایجاد علقه و علاقه در قشر جوان و نورس ایران در بحبوحهی غلبهی فرهنگ تکصدایی جهانی داشته است.
شجریان با دستجین اشعاری از شاعران طراز اول ادب پارسی چه در قالب مضامین تغزلی و اجتماعی و چه در بافت والانی روحانی و عرفانی، موسیقی و شعر را از راه حنجره جادویی خویش به معجونی جاودان بدل کرد که پیوسته روح تشنگان هنر راستین را شربتی گواراست.
جهان امروز ما بیش از هر زمان دیگری به فرهیختگان هنرورز و فرهنگ دوست در تمام عرصهها نیازمند است، شجریان با آوای منحصر به فرد و احاطه و تسلط کافی بر شعر قدیم و درک زیباییشناسی ابعاد هنری و موسیقیایی آن از سالهای ابتدایی دهه پنجاه، توجه بسیاری از اقشار هنردوست جامعه را به خود متمایل کرد و پل استواری بین شعر و موسیقی ایرانی برقرار کرد و توانست علاوه بر اکثریت پارسیزبان جامعه ایران، مورد استقبال سایر اقوام ایرانی نیز قرار بگیرد، به حدی که فراتر از جغرافیایی کنونی ایران در مناطق دیگری چون تاجیکستان، افغانستان و کردستان عراق نیز مردم دل در گرو آواز و هنر او نهادند، این امر علاوه بر قدرت صدا و نبوغ شجریان تا حد زیادی به درون مایهی هنری و فرهنگی شعر و موسیقی نهفته در کارهای وی برمیگردد؛ به این معنی که اشتراکات درون فرهنگی مردم در مناظق مذکور به صورتی فرامتنی در نغمههای شجریان متجلی میشود و مرم با نوای او فراتر از مرزهای کنونی ایران، احساس همدلی و همنوایی میکنند.
این خود در عرصهی موسیقی و بسیاری از حیطههای دیگر منحصر به فرد است و کمتر در قالب شخصیتی خاص، بدین گونه دیده شده است، شجریان البته به مرور به خوبی، خود به این امر واقف شده بود و هر چه زمان میگذشت او سعی بر آن داشت تا در آثارش، علاوه بر حفظ هنرانگی، حتیالمقدور در کنار جلب نظر خواص و فرهیختگان جامعه به سلیقه عامهی مردم نیز نزدیک شود و برای همین در آثار اواخر دهه هفتاد و اوایل هشتاد، آلبومهایی چون« شب، سکوت، کویر»، «فریاد»، و « غوغای عشقبازان» را تقدیم جامعه هنر و موسیقی نمود که هر چه بیشتر دربردارندهی سلایق و انتظارات جامعهی روز آن زمان بود؛ شجریان با انتخابهای هوشمندانه و تیزبینانه، اشعاری فخیم و در عین حال عامهپسند را بن مایهی این آثار قرار داد و توانست جای در دل نسل جوان آن زمان نیز باز کند و همین خود رغبت هنرجویان را در وانفسای زوال موسیقی کلاسیک برانگیخت.
در همین راستا شجریان با درک کامل از شرایط هنری جامعه به تربیت شاگردانی مستعد اهتمام ورزید و نمونه بارز و مصداق کامل آن را در هنر همایون فرزندش متجلی کرد. همایون هر چند جادوی و کاریزمای صدای پدر را ندارد؛ اما همچون او و به تأسی و تبعیت از او، همان راه سالهای پایینی حیات پدر را در پی گرفته است و با تلفیقی از اشعار نغر و پرمغر کهن و معاصر دانههای درشت ادب پارسی بیش از هر کس دیگری در قالب موسیقی سنتی، توجه جوانان علاقمند را به خود معطوف کرده است.
بیشک همایون میراثدار درایت و فراست شجریان بزرگ در آمیزش ماهرانهی شعر و موسیقی ایرانی است و وجود او یکی از مظاهر خدمات هنری شجریان به فرهنگ و جامعه موسیقی ایران است، حال که نوای روحبخش و جانفزای محمدرضا شجریان دیگر از نای جان بر نمیآید تا همچون مرهمی بر ژرفای دل مشتاقان و شیفتگان هنر ناب ایرانی بنشیند و اثر کند، طنین شیرین شاگرد و خلف او چون گنجی گرانبها همچنان صیاد خاطر دلباختگان شعر و آواز ایرانی است و وجود او مایهی تسلی هر غمین حزینی در این واقعهی هول و این فقدان بی جبران است.
چون که گل بگذشت و گلشن شد خراب بوی گل را از که یابیم از گلاب
* دکترای زبان و ادبیات فارسی