این مقاله را به اشتراک بگذارید
‘
نگاهی به کتاب «هویت ایران» نوشته فخرالدین عظیمی
ملی شدن صنعت نفت در راستای ناسیونالیسم مدنی
مرتضی ویسی
ناســـیونـــالیسم از مناقشهبرانگیزترین مفاهیم در علوم سیاسی و اجتماعی جدید است. کمتر اصطلاحی را میتوان در دوران مدرن سراغ کرد که به اندازه ناسیونالیسم از یکسو متفکران و از سوی دیگر جوامع را به خود درگیر کرده باشد و تبعات سیاسی و اجتماعی در پی داشته باشد. از زمانی که دولت- ملت به معنای مدرن آن پا به عرصه حیات گذاشت و مرزهای جغرافیای معنای امروزی آن را پیدا کرد درواقع تمام مسائل مربوط به زندگی انسان معنایی متفاوت به خود گرفت. در زمانهای که بسیاری از عالمان و دانشمندان از جهانیسازی و کمرنگ شدن مرزها صحبت میکنند شاهد شکلگیری احزاب دست راستی با رویکردی ناسیونالیستی هستیم. همچنین شاهد قوت گرفتن اشکالی از بنیادگرایی هویتی و مذهبی در سراسر جهان هستیم. این امور نشان میدهد که نه تنها مرزها از میان رفتهاند، بلکه گواهی است بر آنکه دیوارها بسیار ضخیمتر از عصر پیشین رخ مینمایند. گویی هر دولت- ملتی نتواند پاسخی صحیح و درخور به مساله هویت و ناسیونالیسم ملی نداشته باشد باید خود را در خطر اضمحلال و نابودی ببیند. به همین جهت مساله ناسیونالیسم و هویت ملی همچنان از مهمترین مباحث روز جوامع انسانی و دانشگاهی است آثار فراوانی در این زمینه تالیف و منتشر میشود.
گونهشناسی هواداران ناسیونالیسم
بحث ناسیونالیسم ایرانی نیز ذیل بحث عمومی راجع به ناسیونالیسم قابل طرح است. درواقع ایران و ایرانیت به خصوص از زمان روی کار آمدن رضاشاه معنا و مفهوم نوینی پیدا کرد و مناقشاتی را در پهنه تاریخ ایران به وجود آورد که بازتاب این مناقشات تا جامعه همین امروز ما نیز تداوم داشته است. بدون هیچ مبالغهای میتوان گفت که مساله ناسیونالیسم ایرانی از مهمترین مسائل هر شهروند امروز ایرانی محسوب میشود، به همین جهت بسیاری از محققان نامدار ایرانی و همچنین بسیاری از ایرانشناسان شهیر زمانی از عمر علمی خود را صرف واکاوی و شناخت مساله هویت و ناسیونالیسم ایرانی کردهاند که در این میان میتوان سه دسته تحقیق و به عبارتی سه نوع تلقی از مساله ناسیونالیسم ایرانی مشاهده کرد: ۱٫ دسته ایرانشهریها ۲٫ منتقدان ناسیونالیسم ایرانی ۳٫ طرفداران ناسیونالیسم مدنی.
دسته ایرانشهریها را امروزه میتوان با مهمترین چهره ایشان، یعنی سیدجواد طباطبایی معرفی کرد. در این نوع نگاه وجود هویت و مفهوم ایران در پهنه تاریخ (پیشامدرن) امری بدیهی و همیشگی بوده و این امر باعث میشود که ایران خود را از دیگر اقوام منطقه خاورمیانه متمایز سازد و برای حفظ این مفهوم و شاکله تلاش کند. به طول خلاصه در این نوع نگاه ایرانشهر پدیدهای باستانی در تاریخ ایران است و برخلاف دیگر جوامع که هویت خود را در شکل امروزی و مدرن برساختهاند ناسیونالیسم ایرانی امری تاریخی و واقعی بوده است.
در مقابل نگاه جهان وطنیهاست که عمیقا اعتقاد دارند این شکل از نگاه ایرانشهریها ناشی از یک برساخت معرفتی و یک حس ملی امروزی است و بیش از هر چیز متاثر از روشنفکران و تحولات تاریخ معاصر ایران پس از مشروطه و به خصوص دوران رضاشاه است. بسیاری از مدافعان اندیشه مارکسیسم و چپگرایان و همچنین بسیاری از محققان از مروجان این نگاه هستند. یکی از مهمترین آثاری که اخیرا با این نوع نگاه تالیف یافته اثر رضا ضیا ابراهیمی یعنی «پیدایش ناسیونالیسم ایرانی» است. ضیا ابراهیمی در این اثر با پیش کشیدن نظرات روشنفکران عصر مشروطه و همچنین فضای تاریخی آن زمان چگونگی برساخت مفهوم ناسیونالیسم ایرانی را با تکیه بر نظریه ناسیونالیسم بیجاساز (dislocative nationalism) تبیین میکند.
اما در این میان نوع نگاه سومی نیز هست که میتوان آن را نگاه میانه قلمداد کرد و از مهمترین حامیان آن میتوان به فعالان جبهه ملی- مذهبی نظیر مصدق، بازرگان، طالقانی و همچنین محققانی نظیر احمد اشرف، اصغر شیرازی و به خصوص فخرالدین عظیمی اشاره کرد. اینکه سعی دارد میانه دو نگاه پیشین درباره ملت و هویت ایران را در نظر بایستد و از مفهوم ناسیونالیسم مدنی دفاع کند، مفهومی که فخرالدین عظیمی در کتاب اخیر خود با عنوان «هویت ایران» سعی به واکاوی و تبیین آن داشته است.
کتاب «هویت ایران»
انتشار کتاب فخرالدین عظیمی با نام «هویت ایران» که اخیرا از سوی انتشارات آگاه منتشر و روانه بازار شده است، بهانه خوبی است تا با تکیه بر این اثر مساله ناسیونالیسم مدنی را مورد بازخوانی و بازبینی مجدد قرار دهیم. فخرالدین عظیمی (متولد ۱۳۳۲) پژوهشگر و استاد تاریخ معاصر ایران است. او هماکنون استاد تاریخ دانشگاه کنتیکت است. عظیمی در ۱۳۳۲ در تهران متولد شده و تحصیلات خود را تا سطح لیسانس در دانشگاه تهران پیش برده و در ادامه فوقلیسانس خود را از دانشگاه سواس و دکترای تاریخ را در ۱۹۸۵ از دانشگاه آکسفورد دریافت کرد. عظیمی برنده جایزه انجمن بینالمللی ایرانشناسی در سال ۲۰۱۰ است. «بنیاد مصدق» در ژنو نیز جایزه خود را به کتاب «در پی مردمسالاری، کشاکش صد ساله با خودکامگی در ایران» عظیمی اعطا کرده است. مهمترین اثر عظیمی به فارسی «بحران دموکراسی» است که یکی از مهمترین تحقیقات تاریخی ایران درباره دوران ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲ ایران است.
فخرالدین عظیمی از آن دست مورخانی است با اینکه با نظریهها آشنایی عمیقی دارد، اما پشت هیچ اسمی قرار نمیگیرد و بدون هیچ اظهار فضلی با در نظر داشتن چارچوبهای مفهوم بیش از هر چیز روایت تاریخ را مدنظر دارد. به عبارت دیگر برای او تاریخ اولویت دارد به خصوص تاریخ ایران به همین جهت مخاطب زمانی که با آثار فخرالدین عظیمی مواجه میشود با دریایی از دادههای دسته اول تاریخی مواجه میشود که در یک نگاه مورخانه نظم یافته و از این طریق خواندن اثر تاریخی خواندنی میشود. کتاب هویت ایران دقیقا به همین سبک و منوال نگاشته شده است.
کتاب هویت در چهارده فصل نگاشته شده است که مهمترین مساله پیونددهنده این فصلها مساله ایران است. عظیمی تحقیق خود را با این سوال آغاز میکند چرا اندیشه وطن ما را رها نمیکند؟ شاید این یکی از بنیادیترین سوالهایی باشد که هر ایران در جهان امروز باید از خود بپرسد. در دل این سوال مجموعهای از پیوندهای عاطفی، فکری و سیاسی نهفته است و یادآور سوال بنیادی منتسکیو در «نامههای ایرانی» است: «ایرانی کیست و چگونه میتوان ایرانی بود؟» فخرالدین عظیمی در پی این سوال مفاهیمی را واکاوی میکند که شاید یکی از درخورترین پاسخها به این سوال باشد.
تداوم مفهوم ایران
یکی از مهمترین موضوعات مربوط به مساله هویت در ایران، تداوم مفهوم ایران در طول تاریخ و ساختگی یا واقعی بودن این مفهوم است. این موضوع در کتاب هویت ایرانی به فراخور امر مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. مهمترین ویژگی پاسخ عظیمی به این سوال کناره گرفتن از کلیشهها و بازخوانی از نگاه خود است. البته او نیز کلیشه تداوم مفهوم ایران در میان بدنه اداری و دیوانسالار ایرانی را مورد بحث و بررسی قرار داده اما طرح این دیدگاه در کتاب او با دادههایی جدید و دیده نشده همراه شده که قدرت تاریخی موضوع را بسیار بیشتر کرده است. عظیمی نشان میدهد که مساله تداوم ایران با همه گسستها و موانع تاریخی درنهایت امری پذیرفته شده است. از نظر او مفهومی از هویت ایرانی بودن را در تاریخ میتوان میان اساطیر، حماسهها و همچنین متون یافت که همگی بر وجود این مفهوم تفاهم دارند. مولف با شواهد نشان میدهد که هویت ایرانی به هیچ عنوان امری برساخته نیست بلکه کاملا در طول تاریخ نشانهها و ردپای خود را بهجا گذاشته است. هر چند شاید نتوان دقیقا این مرز را مشخص کرد و گاهی شاید مرز فرهنگی، بیشتر به چشم بیاید تا مرز جغرافیایی، اما به هر حال او به عنوان یک مورخ هویت ایرانی را امری موجود در تاریخ درنظر میگیرد.
وجود مفهوم ایران در کار عظیمی مقدمهای است بر پیش کشیدن یک مفهوم اساسی که شاکله اصلی و منطق کلی کتاب هویت ایران شکل میدهد. این مفهوم چیزی نیست جز «ناسیونالیسم مدنی» مفهومی که هسته اصلی فهم عظیمی از پدیده ناسیونالیسم است. درواقع در نظر مولف ناسیونالیسم شکلی خاصی از فهم هویت و ملیت است که درآن قرارداد نقش پررنگی را ایفا میکند. این مفهوم به هیچ عنوان تن به جوهر و ذاتی مشخص و از پیش تعیین شده نمیدهد. ناسیونالیسم مدنی پدیدهای نه براساس احساس و شور رمانتیک شکل گرفته بلکه امری کاملا برآمده از تفکر و تعقل جمعی است.
ناسیونالیسم مدنی
برای اینکه مفهوم ناسیونالیسم مدنی را درک کنیم باید آن را در مفهوم مقابلش یعنی ناسیونالیسم اقتدارگرا سنجید و بازشناسی کرد. هواداران ناسیونالیسم اقتدارگرا مدام از احیای شکوه و هویت گذشته آریایی سخنسرایی میکنند، ایشان به جایگاه مردم کمترین اهمیت را داده و به عبارتی هیچ توجهی به مردم سرزمین ایران ندارند. در حالی که ناسیونالیسم مدنی قراردادی است در یک جغرافیای مشخص در جهت بهروزی و سروری همه مردم یک سرزمین. ناسیونالیسم اقتدارگرا ساختارها و فرآیندهای دموکراتیک را ناکارآمد میداند و به آهستگی در یک نگاه تمدن محور تمامی وجوه دموکراتیک در یک جامعه را حذف میکند. در مقابل ناسیونالیسم مدنی ملت را شایسته یا آماده ایفای نقشی مهم در توسعه و پیشرفت یک جامعه میداند و این امر بدون توجه به دموکراسی به معنای واقعی آن اصلا امکانپذیر نیست. هواداران ناسیونالیسم مدنی ستایشگر دستاوردهای تمدنی دیرین ایران بودهاند بیآنکه از دیگر وجوه هویت ایران غافل بمانند. دستاورد و پیشرفتهایی که مردم، یعنی خداوندگاران کشور، در آنها نقشی نداشته باشند به بیگانگی روز افزون مردم از سرآمدان سیاسی میانجامد و پیامدهای نا خوشایند به بار میآورد. از دید هواداران ناسیونالیسم مدنی هیچگاه مردم را نمیتوان، بدون مشارکت موثر خود آنان، برای ایفای نقشی در اداره کشور آماده کرد.
مصدق و ناسیونالیسم مدنی
در میان هواداران ناسیونالیسم مدنی در ایران بدون شک مصدق جایگاه ویژه و ممتازی به خود اختصاص داده است. درواقع مصدق را مردمیترین رجال سیاسی ایران نامیدهاند. او زندگی و منش خود را با مردم تنظیم کرده بود به همین جهت او مخاطب اصلی خود را مردم میدانست. آنگونه که فخرالدین عظیمی در کتاب «هویت ایران» مطرح میکند ناسیونالیسم مدنی مصدق ناسیونالیسمی مردمی بود که میان لایههای گوناگون جامعه و توده مردم دلبستگان زیادی داشت. به عبارتی مصدق در نگرش ملی خود خواهان تحقق روح مشروطیت و استقلال سیاسی به پشتوانه بیداری ملت و کنشگری تودههای مردم و پویایی ارزشهای آزادی خواهانه و سرافرازانه بود.
به نظر عظیمی مفهوم ملی با نام و کارنامه سیاسی مصدق، چه در مقام نماینده مجلس و چه در جایگاه نخستوزیر، بیش از هر دولت مرد دیگری در آمیخته است. مصدق، از آغاز زندگی سیاسی، در اثر هواداری دلیرانه از استقلال و آزادی ایران و ایرانیان نام و اعتباری اندوخته بود. او عمیقا اعتقاد داشت ایران باید سیادت و عظمت تاریخی خود را، اگر هم قدری از آن از دست رفته، به دست بیاورد. در نظر او «لازمه هر حکومت ملی قبل از هر چیز حس بلند نظری و گذشتن از منافع شخصی در برابر مصالح اجتماعی است» و «اولین و مهمترین ثمر حکومت ملی رشد اجتماعی و محترم شمردن حقوق دیگران است.» به نظر عظیمی مصدق ملت را یگانه خاستگاه و پشتوانه مشروعیت حکومت میدانست و گزارش مستقیم و بیپرده به ملت و نظرخواهی از آن را از مهمترین وظایف حکومت میشمرد.
به همین جهت در این چارچوب فکری است که فخرالدین عظیمی حتی تلاش مصدق برای ملی شدن صنعت نفت را ناشی از همین نگاه میدانست. منابع ملی یک کشور باید برای مردم و در خدمت همه شهروندان یک سرزمین ملی باشد. ملی شدن صنعت نفت یک آرمان کلی در جهت یک ناسیونالیسم مدنی بود که در آن قرار بود مردم ایران احیا شوند و شایسته یک زندگی پرسعادت و سربلندانه شوند. این آرمان رخ نمیداد مگر با حمایت واقعی مردم. استبداد در این نگاه از هر نوع آن چه خارجی چه داخلی محکوم به نابودی و امری مضموم تلقی میشود. ناسیونالیسم مدنی مصدق نگرشی انتزاعی نبود بلکه نگاهی منبعث و استوار بر نهضت مشروطه بود که مردم پرچمدار آن بودند نه یک اقلیت خاص به نام حاکمان کشور.
ناسیونالیسم مدنی و مساله عدالت
در کتاب «هویت ایران» جملهای از آلبر کامو نقل شده که بسیار شایسته تامل و تفکر است و آن جمله این است «دوست دارم هم کشورم را دوست داشته باشم و هم عدالت را.» در نظری بسیاری تاکنون فخرالدین عظیمی مورخی سیاسی متکی به نظریات لیبرال دموکراسی است اما او در این کتاب آشکارا از مواضع سیوسیالیستی و عدالتطلبانه خود پرده برداشت و بهکرات نگرشهای نئولیبرالیسم را نقد و از منظر سوسیالیسم ملی دفاع کرد. او از اهمیت عدالت در شکلگیری ناسیونالیسم مدنی بسیار در کتاب عنوان کرده است. عظیمی در جایی عنوان میکند: «بشریت بدون توجه جدی به آرمانهای سوسیالیستی که آزادی را در معنای گسترده آن با حیثیت انسان در میآمیزد و فقر را معارض آزادی – به معنای عدم وابستگی – میداند و متضمن توجه به خیر جمعی و زیستمحیطی نیز هست، به سوی توحش خواهد رفت. سرمایهداری بهویژه شکلی که اکنون به خود گرفته است، رهاوردی جز درماندگی بشر ندارد.» در واقع فخرالدین عظیمی در کار خود نشان داده است که چه میزان عدالت و بیعدالتی میتواند در شکلگیری ناسیونالیسم مدنی یا غیرمدنی نقش داشته باشد.
سخن پایانی
انتشار کتاب «هویت ایران» اثر فخرالدین عظیمی در این زمان بیش از هر چیز نشان داد که مساله ناسیونالیسم همچنان مسالهای زنده و پویاست. برای اینکه تحولاتی مانند ملی شدن صنعت نفت را درک کنیم باید وجوه نظری و فکری و همچنین هویتی مساله را بشناسیم تا عمق موضوع را در کنیم. این کتاب ابعاد و مباحث بسیار گستردهتری دارد که نمیتوان در این مجال کوتاه بدان پرداخت اما آنچه مخاطب باید بداند کتاب هویت ایران اثری سترگ با توصیفاتی فربه از تجربه ناسیونالیسم مدنی در ایران است.
اعتماد
‘