این مقاله را به اشتراک بگذارید
‘
گاردین: با جومپا لاهیری و تازهترین اثرش
همواره خود را در تبعید زبانی احساس کردهام
برگردان: یلدا حقایق
یک دهه قبل نویسنده برنده پولیتزر خود را درچالش جدیِ یادگیری زبان ایتالیایی قرار داد. اکنون از او درمورد عشقاش به رُم، ترجمه از ایتالیایی و کارهای جدیدی به زبان انگلیسی میشنویم.
رمان سوم لاهیری از علاقه بیست ساله او به فرهنگ ایتالیا الهام گرفتهاست. علاقهای که سرانجام او را وا داشت تا ده سال پیش به همراه خانواده به این کشور مهاجرت کند. وی برای مدتی انگلیسی را کنار گذاشت و در سال ۲۰۱۸ اولین رمان ایتالیایی زباناش بهنام " کجا خودم را بیابم" را منتشر کرد. حالا همین کتاب را با عنوان " مکان تقریبی" به انگلیسی ترجمه کردهاست تا مخاطبان بیشتری آن را بخوانند.
داستان، زنی بینام را در مکانی نامشخص به مدت یک سال دنبال میکند. و هر فصل مارا بیش از پیش به عمق تنهایی و حسرتهای او میبرد. در فصل دوم " درخیابان"، او با مردی برخورد میکند؛ همسر یک دوست، کسی که راوی عقیده دارد میتوانست با او گذشته و شاید آیندهای داشته باشد. اتفاقات بعد این فکر را به ذهن خواننده متبادر میسازد که با داستانی پر حادثه مواجه است؛ اما بیشتر این ماجراها به جایی ختم نمیشوند. در فصلهای بعدی با تنوع بیشتری از ارتباطات و عواطف مواجهایم؛ ملاقاتی با مادرو یا گفتوگویی با یک دوست قدیمی و … نویسنده خیلی ساده به دنبال احساسات سطحی و یا عمیق در زندگی انسان میگردد و تاثیر محیط را در روابط و نیازها و خواستههای ما از خود و اطرافیانمان بررسی میکند. کتاب از وابستگی و رهایی از خانه ونیز از غربت حرف میزند. موضوع اصلی، یافتن هویت و خودِ حقیقی است، همانگونه که لاهیری، شخصا به دنبالش بوده، چه در کلکته، چه در انگلیس و حالا هم در رم.
شرایط قرنطینه و محدودیت یکسال اخیر( ناشی از پاندمی) در سراسر جهان ما را وادار به حفظ خلوت در دل شهرهای شلوغ کرد. به گفته نویسنده، با این تجربه، حالا قادر به درک صحیحتری از کتاب خواهیم بود. تصویر موقعیتها و فشارهایی که انسان را به سمت زبان و مکانی جدید و درنهایت عادت به آن سوق میدهد گاه بسیار دشوار است.
لاهیری اکنون برای تدریس در دانشگاهی در نیوجرسی به آمریکا آمده در حالی که هرگز ارتباط خود را با رم و یا هند قطع نکرده است. خودش میگوید " داشتن دو دسته کلید متفاوت در کیفام همیشه به من یاداوری میکند که دو زندگی در دو جای متفاوت دارم". کتاب دیگر ایتالیایی او به نام " به عبارت دیگر" به نوعی اتوبیوگرافی زبانی اوست؛ گزارشی پرشور از زندگی در رُم و تلاش نویسنده برای تسلط به فرهنگ جدید. او میگوید که در ابتدا شک داشته کتابی از تجربههای شخصی و از عشق و رنج بنویسد. همانطور که از نوشتههایش هویداست لاهیری انسانی متفکر و آرام با نوعی شوخ طبعی ظریف است. در بخشی از گفتوگوی او با روزنامه تایمز در سال ۲۰۰۸ پس از انتشار دومین مجموعه داستاناش، خاطرنشان میکند که میان نویسندگان نسل جدید، کمترین تکیه را به تجربههای شخصی دارد. مجموعه داستان "خاک غریب" پس از انتشار به سرعت راه خود را به صدر چارتهای فروش آمریکا باز کرد. تا آنجا که مجله تایمز این کتاب را آغازگر دورهای جدید در ادبیات داستانی آمریکا دانست. او میگوید " بارها و بارها نوشته های خود را باز خوانی میکنم، شک میکنم، پاک میکنم و از ابتدا مینویسم … هرگز نخواستهام مطلبی را صرفا برای پرکردن صفحات تحویل ناشر دهم. ترجیح میدهم کتابهای کمتر اما بهتری داشته باشم". برد پلیتزر در سال ۲۰۰۰ برای "مترجم درد ها" آن هم در ۳۳ سالگی لاهیری را قانع کرد تا به سبک رئالیسم وفادار بماند. نثر او رنگ و بویی جدید دارد؛ نه شباهتی به حماسههای پر زرق و برق هند و نه نشانی از نمایشنامههای مرسوم آمریکایی. او معمولا مهاجران آسیایی-آمریکایی از طبقه متوسط را به تصویر میکشد و با ظرافت و دلسوزی از اخلاقیات و محدودیتها سخن میگوید، همانطور که الگوهای ادبیاتی اش " آلیس مونرو" و " ویلیام ترور" چنین کردند.
در رمان اولش "همنام"، با داستان پسری از خانواده مهاجر بنگالی به نام "گوگول" مواجهایم ( فیلمی با اقتباس از این کتاب به کارگردانی "میرا نایر" ساخته شده). رمان دومش "گودی"، که در لیست نهایی نامزدهای بوکر ۲۰۱۳ جای داشت، داستان یک حماسه خانوادگی است که ما را از خیابانهای کلکته ۱۹۵۰ به آمریکای سالهای معاصرمیبرد. "مکان تقریبی" را با اینکه رمان است، میتوان مجموعهای از داستانهای کوتاهِ مرتبط دانست و این خود نوآوری جدید لاهیریست. یکی از بزرگترین چالشهای نویسندگان، خلق اثر به زبان جدید است و لاهیری با اینکه نویسندهای سنت گرا بود با همین چالش، قدرت تغییر پیدا کرد. او از زندگی در رُم، بهعنوان " نجات ادبی" خود یاد میکند و میگوید: " برای من رویارویی با آدم های جدید و محیط تازه، به معنای طرز فکری خاص و البته "بودنی" متفاوت است.
لاهیری همواره خود را در " تبعید زبانی" یافتهاست. او در لندن از پدر و مادری هندی به دنیا آمد و زمانیکه تنها دوسال داشت به همراه خانواده به آمریکا مهاجرت کرد. پدرش استاد دانشگاه بود وطی سال، چندین سفر کاری به کلکته داشت: " همواره حس کردهام زندگیام از دوستانم پیچیدهتر است. همیشه مکان و زبانی دیگر و جهانی کاملا متفاوت مرا به خود میخواند." با اینکه به بنگالی حرف میزند اما نمیتواند بخواند یا بنویسد. برای او بنگالی، هم زبان مادریست و هم زبانی بیگانه. زبانِ جهانی که والدیناش از آن میآیند؛ جهانی که گاه خود را با آن بسیار غریب مییابد. اوکه در مدرسهای انگلیسی زبان آموزش دیده، با توصیفی جالب انگلیسی را " نامادری مهربان" میخواند. عاملی که او را از سرزمین مادری جدا کرد و در عین حال به او حس خانه و امنیت داد.
نویسنده هر گاه به ایتالیا باز میگردد از شوق نوشتن اشباع میشود. "مکان تقریبی" ملهم از زندگی روزمره او و پرسههایش در کوچه پس کوچههای رم است. ایده این کتاب در واگن یک قطار با دیدن زنی میانسال به ذهنش رسید. زن از پنجره منظره بیرون را نگاه میکرد و یا شاید به انعکاس تصویر خود در شیشه پنجره خیره مانده بود. حتی نام تک تک فصل های کتاب را از مناظری که درسفرش دید برداشت کرد. "در بهار"، "در تاراتوریا" (نوعی رستوران ایتالیایی که غذا های ساده سرو میکند)، "نیمکت" و "کنار دریا" که همگی عناوینی ساده و در عین حال رمز آلوداند. به گفته خودش: "این کتابی است در شرح نوسانات، ناآرامیها، تغییرات و فکر به معنای زندگی. گذر شتابزده ما از کنار وقایع بود که مرا واداشت تا آنرا بنویسم."
لاهیری خود را کوچ نشین میخواند. نژادش، شهری که در آن رشد یافته و جایی که اکنون در آن زندگی میکند همگی بخشی از هویت اوست؛ دائم در حرکت اما وابسته به جغرافیا… نگرانی و ذوق خوشایندِ کشف آنچه آنسوی مرزهاست بخش مهمی از زندگیاش را تشکیل میدهد.
اکثر کتابهای او درباره مهاجرت است. راویانش مردمانی هستند که فقط کالبدشان از مرز ها عبور کرده اما هرکدام تکهای از وجودشان را پشت سر جا گذاشته اند. جماعتی که سعی دارند با گرفتن پاسپورت جدید و کارتهای شناسایی نو به زندگی جدیدشان رسمیت ببخشند؛ اما این بار در مکانی تقریبی. قهرمان کتاب کسی است که هرگز با مسائلی از این دست سر و کار نداشته، با اینحال او هم به نوعی بیقرار و گمگشته است. درواقع با این داستان میفهمیم حس ریشهداشتن و یا از اصل خود دور افتادن، سن و شخص و جغرافیا نمیشناسد بلکه حسی است که نوع بشر با آن روبروست.
وجوه زندگی راوی از بسیاری جهات در تناقضاند. او در اواخر دهه چهارم زندگیست، استاد دانشگاه است اما خود را موفق نمیداند. دوستان بسیار دارد ولی باز تنهاست. گاه مشتاق است و گاه منزوی. دوست دارد به کسی یا چیزی متعهد باشد در حینحال نمیتواند از آزادی اش دست بشوید. در تمام تصمیمات با دوراهی مواجه است. میخواهد مادر شود اما نمیتواند کسی را به زندگیاش راه دهد. او هیچ گاه بین دو موضوع قادر به انتخاب نیست.
تجربه فراوان لاهیری در نوشتن، ایدههای بسیار برای خلق داستان و قهرمان به او میدهد. او به راحتی میتواند با ایجاد گره در روایت خواننده را با خود همراه کند و معتقد است تجربیاتش در زندگی و امکاناتی که در اختیارش قرار گرفته نقشی ویژه در تواناییِ نوشتن و قوه تخیل وی ایفا میکند. سفر، او را بیشتر با خودش آشنا کرد و باعث شد بیش از پیش به دنبال درونیاتش برود.
در واقع اضطراب و عدم ثباتِ غالب دررمان بیانگر حسی مشابه در نویسنده است. او میگوید: " همیشه به این فکر میکنم که روزی دوباره مجبور به بازگشتام. من میدانم هرگز نمیتوانم در جایی آرام بگیرم"
سال گذشته، وقوع همهگیری و قرنطینه در تمام جهان، سالی پراضطراب و متشنج را رقم زد، اما این سال به یکی از پربار ترین سالهای کاری لاهیری تبدیل شد. او به تازگی کار بر روی مجموعه داستان جدیدش "داستان های رومی" را به زبان ایتالیایی به پایان رسانده است. بسیاری از بخشهای آن از مهاجران بنگالیای که او در رم ملاقات کرده الهام گرفته شده. او همچنین در حال کار بر روی ترجمه کتابی از مقالات دوستش "دومنیکو استارنون"، ملقب به "بهترین نویسنده ایتالیایی در قید حیات" است. همینطور کتاب شعرش به ایتالیایی به زودی در ماه جون منتشر خواهد شد که اولین مجموعه شعر اوست، لاهیری هیچ گاه کتاب شعری به انگلیسی ننوشته و میگوید: " نوشتن به ایتالیایی بود که حس شاعرانگی را در من زنده کرد. زمانی که نوشتن به انگلیسی را شروع کردم احساس بیگانگی داشتم این حس در ابتدای نوشتن به ایتالیایی و سرودن شعر هم تکرار شد. اما تا شروع نکنیم قادر به برداشتن قدم های بعدی نیستیم."
لاهیری در تابستان دوباره به رُم باز خواهد گشت. "نمیتوانم صبر کنم تا باز در کافههای کنار خیابان قهوه بخورم و مردمی را که پر از شور زندگیاند تماشا کنم. بیرونِ درهای بسته خانهها، زندگی در جریان است و مدام تغییر میکند. برای بازگشت به زندگی اجتماعی بسیار مشتاقم. دلتنگ دوستان بنگالیام در رُم هستم. رُم جاییست که در آن همزمان به انگلیسی، ایتالیایی و بنگالی صحبت میکنم و این مثلث زبانی برایم بسیار جالب و دوست داشتنی است."
اختصاصی مد و مه
‘