این مقاله را به اشتراک بگذارید
نگاهی به «سینما به روایت هوارد هاکس» جوزف مک براید
حمیدرضا امیدیسرور
سالها پیش وقتی این کتاب برای نخستین بار منتشر شد، در فرصتی چندساعته یک نفس آن را خواندم. وقتی یکی از اسطورههای دنیای کلاسیک هنر هفتم، درباره سینما، فیلمها و خاطراتش با یک دو جین آدم معروف سخن میگوید. آن هم در یک گفتگوی خودمانی که طرف دیگرش جوزف مک براید است و از همه مهمتر (برای ما ایرانی ها!) پرویز دوایی آن را ترجمه کرده؛ تردیدی باقی نمی ماند تا نه حمله که خود را به تمامی بر آن بیفکنیم!
بعد از غریب به دو دهه ویراست تازهی آن (واقعا چرا چنین کتابی این همه سال درست تجدید چاپ نشده؟) به همت نشر گیلگمش / چشمه بیرون آمده است آن هم با یک جلد زیبا، که شمایل همفری بوگارت افسانهی به همراه لورن باکال در یکی از تاپ ترین فیلم نوارهای تاریخ سینما یعنی خواب بزرگ، روی آن نقش بسته است. فقط در همین فیلم دوست داشتنی که احتمالا هر علاقمند جدی سینما آن را دیده است، هاکس برای نوشتن فیلمنامه با ویلیام فاکنر همکاری داشته و رمانی که مورد اقتباس قرار گرفته یکی از شاهکارهای ادبیات پلیسی جنایی است به همین نام که ریموند چندلر نوشته است و این اسامی در کنار هم که به ساخت اثری ماندگار انجامیده یعنی کلی حرف جذاب و آموزنده برای مخاطب کتاب و بخصوص برای عاشقان سینما و ادبیات.
جذابیت روایت زوجی که هم در پشت دوربین (در حین ساخت فیلم) و هم در جلوی آن به یکدیگر دل می بازند و یا اینکه هاکس برای سربه راه کردن بازیگری مثل بوگارت یقه اش را می گیرد که حواسش باشد برای کسی که یادش میدهد جلوی دوربین قلدری کند، پشت دوربین قلدربازی در نیاورد!
این سینما که امروز به این جا رسیده و طوری شده که هم از منظر تکنولوژیک و فنی و هم از منظر محتوایی آثار عجیب و غریب زیادی در آن انجام شود و گروهی حرفهای پیچیده فلسفی به زبان سینما بگویند و یا با تکنیک و حرفهای گری خود مخاطب عام و خاص را میخکوب کنند؛ روی کاکُل آدمهایی مثل هاکس، فورد، هیچکاک و دیگر کله گندههای تاریخ سینمای کلاسیک شکل گرفته و قوام یافته؛ هنری که آگاهانه یا ناخودآگاه به مدد همین عشق، غریزه و البته کاربلدی به سرانجام رسیده است.
سینما که به روایت هوارد هاکس باشد، قرار نیست در آن حرفهای قلنبه و سلنبه مطرح شود، همه چیز، ساده، راحت، صمیمانه و رُک گفته میشود؛ همانطور که اتفاق افتاده. اما تامل برانگیز و هنگامی که به آن فکر کنی تازه میفهمی که برخلاف تصور ما، چقدر ماجرا جدی بوده و حساب و کتاب داشته است که اگر نداشت، امروز به چنین نتیجه ای نمیرسید.
مثلا همین خواب بزرگ که امروز روی آن کلید کردهایم! آنطور که هاکس روایت میکند، اولین فیلمی بوده که برایش روایت داستان اهمیت نداشته، میخواسته فیلمی بسازد با صحنهها و موقعیت های مطبوع و شخصیتهای مجذوب کننده با روابطی چند لایه و پیچیده. فکر کنید در دل سینمای کلاسیک و اوج دورانی که قصه گویی مهم بوده، چنین کاری چقدر از زمانه جلو و انقلابی بوده. کاری که در دهههای اخیر فیلمسازان زیادی انجام میدهند. وقتی دقیق تر به حرفهای هاکس فکرکنی می بینی، او کتابی دستش بوده از نویسنده ای معرکه مثل ریموند چندلر که داستانهایش واقعا از همین کم و کیف برخوردارند. داستان و چفت و بست آن؛ گرهها و گره گشایی های لازم برای یک قصه ی پلیسی برای چندلر در درجه اول اهمیت نیست ، او نثر و روایتی دارد که خوانده را جذب خود می کند، شخصیتی طناز و تلخ اندیش همانند فیلیپ مارلو که بده بستان کلامی او با دیگر شخصیتها فارغ از اینکه به چه نتیجه ای می رسد همین قدر جذاب است. به روایت هاکس در جریان ساخت فیلم تلگرامی از ریموند چندلر می پرسد که «فلان کس را که کشت؟» چند لر جواب می دهد : «جرج» و هاکس دوباره می پرسد {برمبنای منطق داستان} «امکان ندارد، چون جورج در موقع قتل نمی توانسته آنجا باشد» و چندلر جواب می دهد: «در این صورت من هم نمی دانم قاتل کیست!» فیلمنامه را ویلیام فاکنر، لی براکت و جولز فرتمن نوشته بودند؛ خودشان می دانستند خیلی چیزها در آن سرو ته ندارد، اما در نهایت یک فیلم درجه یک ماندگار ساختند.
خلاصه این که ما با کتابی فوق العاده روان طرفیم که با جادوی نثر دوایی به فارسی برگردانده که لطف آن را چند برابر کرده، کتابی که پر از نکتههای قابل تامل و گفتههای نغز است در باره بزرگان سینما که یاد و خاطره آنها در کنار هم بر حس و حال کتاب می افزاید.
برای نمونه هاکس درباره مرلین مونرو که در دوتا از فیلمهایش بازی کرده بود می گوید: «دخترک وحشت زده ای بود که مطلقا به قابلیتهای خودش اطمینانی نداشت. میترسید روی پرده ظاهر شود. کار من با او در مقایسه با کارگردانهای دیگری که بعدها از او استفاده کردند، به مراتب راحت تر بود. چون بعدها هرچه بر شهرت و اهمیت او اضافه شد بر میزان وحشت و تشویشش نیز افزوده شد. تا جایی که گاهی به هیچ ترتیب نمیشد او را راضی کرد، به سر صحنه فیلمبرداری بیاید. خیال نمی کرد کارش مطلقا لطف و جذابیتی داشته باشد.» هاکس می گوید در پشت صحنه دختر های معمولی خیلی جذاب تر از او به نظر می رسیدند، اما دوربین او را دوست داشت و وقتی روی پرده می رفت چنان تاثیر می گذاشت ک به سرعت مظهر جذابیت بدل شد. اما این جذابیت ساخته سینما بود و نه وجود خودش؛ بنابراین نتیجه کارش در فیلمهای غیررئال به مراتب بهتر از فیلمهای رئالیستی بود.
گفتگوی جوزف مک براید با هوارد هاکس اگر چه معطوف به سینمای اوست، اما گفتگویی متن محور نیست، این طور نیست که با تمرکز روی متن آثار او فیلم به فیلم جلو بیاید. بلکه گفتگویی است موضوع محور، این موضوعات نیز یا به طور مستقیم از درون سینمای هاکس گرفته شده اند و یا به عنوان یک نکته شاخص توجه گفتگو کننده را جلب کرده اند و بدانها پرداخته شده است. همانند نمونههایی که مورد اشاره قرار گرفت ویا اینکه بر اساس تحلیل و جمع بندی که نسبت به دوره و یا گروه خاصی از فیلمهای هاکس مورد توجه قرار گرفتهاند. برای مثال بخشهایی که سینمای صامت، ناطق، جنبههای تجاری، کار با هنرپیشهها، کار با نویسندهها، سینمای وسترن، متتقدان، وسترن، سینمای امروز و… سوای این موضوعات در بخشهایی اشخاصی نامدار همانند جان وین، ادوارد جی راینسون، ارنست همینگوی، جان فورد، ویلیام فاکنر و… مورد توجه قرار گرفته اند و در خلال پرداختن به آنها به خاطراتی شیرین نیز اشاره شده است.
یکی از عمده ترین دلایل جذابیت کتاب، صداقت و روراستی هاکس در گفتن پاسخ هاست، بدون ادا و اطوار روشنفکرانه و حرفهایی فلسفی پیچیده. بااینکه سهم زیادی در کشف و معرفی ویلیام فاکنر و به ویژه دست گیری از او در ایام بی پولی اش داشته، اما با فروتنی از نقش و اهمیت بسیار زیاد او در فیلمهایی می گوید که با یکدیگر همکاری داشته اند. غیر از فاکنر، از همینگوی، دشیل همت و ریموند چندلر به عنوان نویسندگان مورد علاقهاش میگوید. ابایی از این ندارد که بگوید با وجود دوستی با جان فورد به عنوان پیشکسوت مورد احترامش در سینما از او تقلید کرده و کوشیده پا جای پای او بگذارد.
و خلاصه قول می دهم از خواندن کتاب «سینما به روایت هوارد هاکس» حسابی کیفور شوید؛ البته اگر اهل فیلم دیدن هستید و با سینما کلاسیک میانه خوبی دارید؛ اگر هم از آن هایی هستید که عشق فیلمهای روز هستید و فکر می کنید فیلمهای کلاسیک در مقابل فیلمهای این دوره حرفی برای گفتن ندارند، پیشنهاد می کنم این کتاب را بخوانید تا ببینید، این خبرها هم نیست! صحبتهای هاکس در باره جرئیات و ریزه کاری های فیلم هایش و تمهیداتی که برای ساخت آنها به کار برده، نشان می دهد که چقدر همه چیز تحت کنترل بوده و چه آدمهای خلاقی پشت دوربین بوده اند که توانسته اند دوران درخشانی مثل سینمای کلاسیک را رقم بزنند.
«سینما به روایت هوارد هاکس»
اثر: جوزف مک براید
ترجمه: پرویز دوایی
ناشر: گیلگمش (چشمه)، چاپ اول (ویراست دوم) ، ۱۴۰۰
۲۹۶ صفحه، ۸۸۰۰۰ تومان