این مقاله را به اشتراک بگذارید
آرشیا صحافی
فیلم با نریشنی زیبا آغاز میشود. دوربین روی ماشین نیکی لائودا میچرخد و کستینگ نمایان میشود. هوا تیره و تار است و لائودا برایمان توضیح میدهد که خود، راوی این داستان طولانی است و رقیبش کیست. سپس یک کات و حضور پرسوناژ بعدی یعنی جیمز هانت. چند نریشن متفاوت از هانت میبینیم و پیشینه او تا حدی برایمان مشخص میشود. هانت مردی عضلانی، مسحورکننده، مغرور، رقابتجو و خشن و هنجارشکن است که با خشونت حریف خود، نیکی لائودا را شکست میدهد. جدال لفظی آنها با چیدمان ساختمانی مناسب و دیالوگهای کارشده از دهنکجی و غیره توانست رقابت و کمی حسادت آنها را به ما نشان دهد. هرچند اثر صرفاً به دنبال نشان دادن رقابت این دو شخص است، اما مرزهای رقابت و حسادت کم است؛ شبیه به رنگهای رنگینکمان که خیلی به هم نزدیک هستند. با این حال، مخاطب حس رقابت و حسادت را متوجه میشود و در عین حال درک میکند که رفاقتی هم در جریان است ولی نفرتی در کار نیست.
در نریشن بعدی، لائودا پس از شکست، پیشینه خود را نمایان میسازد. او فردی قدرتطلب، صبور و آرام است که ظاهری زیبا ندارد ولی هوش سرشارش و مهارتش در رانندگی او را به یک شخصیت کامل بدل کرده است. او به شدت با عرضه است و حتی از هانت نیز مغرورتر و رقابتجوتر ولی چندان اهل خوشگذرانی نیست. او درونگرا و کمالطلب است و بسیار محتاط. تفاوت عمده این دو پرسوناژ در همین نکات نهفته است.
فیلمنامه “شتاب” به سبک کلاسیک نوشته شده است و این مسئله را میتوان از نوع پرداخت ران هاوارد به فیلم فهمید. ساختار اثر شخصیتمحور و فضامحور است که تمامی اطلاعات را از طریق نریشن و تصویر، دیالوگهای مستقیم و روابط به بیننده القا میکند. لائودا و هانت شانه به شانه یکدیگر حرکت میکنند و جایگاهشان به صورت مداوم در حال تغییر است. این تغییرات پیوسته، مخاطب را علاوه بر صحنههای جذاب، سرگرم نیز میکند و او را به تفکر فرو میبرد.
با این حال، اتفاقاتی که برای هانت میافتد بدشانسی است. ابتدا ماشینش همسطح ماشین لائودا نیست و در فصل بعد با مشقت فراوان میتواند ماشینی همسطح او پیدا کند. پس از آنکه مکلارن را به دست میآورد، در تلاش است فراری لائودا را شکست دهد. جیمز کمی موفق است اما درگیری دو شخصیت باعث میشود پیشرفت اش کند شود و حتی زندگی خانوادگیاش هم پایان یابد. با این حال، او میداند چگونه باید خود را تقویت کند و به میدان برگردد!
از طرف دیگر، لائودا چنین مشکلاتی نداشت. هم جایگاهش تثبیت شده بود و هم مشکلی با همسرش نداشت بلکه کسی را برای زندگی انتخاب کرد که آرامشی درونی به او بدهد و واقعاً هم همین شد.
یکی از نقاط قوت شتاب، مشارکت تماشاگر در تمامی نقاط فیلم است. زمانی که دو سوژه اصلی در رقابتاند، مخاطبین هرکدام، خود را در جایگاه آنها قرار میدهند و با آنان همذاتپنداری میکنند. هوش سرشار لائودا و مهارتهای منحصر به فرد جیمز هانت، داستان را زنده و پویا نگه میدارد. طبیعی است هر کدام هواداران خود را داشته باشند. یکی طرفدار سبک زندگی و رانندگی هانت است و دیگری برعکس. همین امر نشاندهنده تفاوت ما انسانها در روشهایمان برای رسیدن به اهداف است. گویی افکار ما در بسیاری از مسائل، ابزار ما هستند و برخی از باورهای بنیادین در ما هسته مرکزی زندگی را تشکیل میدهند. انسانها واقعاً از نظر فکری نمیتوانند شبیه هم باشند و اگر با روش خود کارها را انجام ندهند، گویی به هدف خود نمیرسند.
یکی از مشکلات عمده اثر این بود که به همسران دو سوژه اصلی فیلم کم پرداخته شده بود و شغل و زندگی زناشویی آن دو در فیلم کاملاً مبهم بود. این موضوع به فیلم لطمه زد و ساختار اثر را کمی متزلزل کرد. همچنین پس از آتشسوزی در آلمان، ریتم داستان کند شد و فضا به نوعی از یکدست بودن درآمد. از سوی دیگر، فیلم توانست با بازیهای جذاب دانیل برول (لائودا) و کریس همسورث (هانت) مخاطبان را به خود جذب کند. اکشنهای فیلم اصولی و بدون افراط بودند و داستان به خوبی جمعبندی شد. فیلم در حد توان خود از پس اکشن ها برآمد ولی ظاهرا بنا نبود با یک اثر تمام اکشن روبرو شویم.
در مورد ماجرای آتشسوزی باید گفت ابتدای فیلم لائودا وقتی میبیند هانت خواستار لغو مسابقه است و یک راننده جان خود را از دست میدهد، بیتفاوت به هانت میگوید: تقصیر خودش بود و غیره. همین مسئله پس از متاهل شدن لائودا دوباره تکرار میشود، هانت جو جلسه را عوض میکند و مسابقه در آن پیست خطرناک انجام میشود و آن اتفاق هولناک برای نیکی میافتد. ظاهراً نیکی وقتی ازدواج کرد تازه متوجه شد چیزهایی برای از دست دادن است. شاید برایش این سوال پیش آمد اگر روزی نباشم همسرم چه میشود؟ دیگرانی هم هستند که من مسئولیتی در قبال آنان دارم.
جیمز هانت ظاهرا برای اینکه آرامش روانی داشته باشد و صرفا بخواهد زندگی ای تشکیل دهد ازدواج نمیکند،بلکه به نظر میرسد جیمز فکر میکند ازدواج کردن به زندگی اش و به خصوص رانندگی اش کمک میکند.اما با اولین مشکل نشان میدهد چندان اهل تعامل نیست و همان زندگی مجردی برایش بهتر است.بر سر همسرش داد میزند و او را نادیده میگیرد حتی زمانی که برای آشتی به سراغ همسرش میرود باز هم تمایل به زندگی مشترک در او کم است و با لحنی تهدید آمیز با همسرش صحبت میکند.میتوان نتیجه گرفت که فیلمساز نمیخواسته خیلی زندگی شخصی دو راننده فرمول یک را باز کند یا به آن ها جهت دهد_البته این ضعف اثر است_ و تنها میخواسته مخاطب با تفکر و رویکرد دو شخصیت به پدیده ها در فیلم آشنا شود.
جانمایه “شتاب” بر اساس روابط انسانی بنا شده است و روابط بهخوبی در فیلم شکل گرفتهاند. رقابت سخت و نفسگیر لائودا و هانت تنها به مسابقات فرمول یک محدود نمیشود بلکه این رقابت در زندگی شخصی و حرفهای آنها نیز جریان دارد. این رقابت نه تنها باعث پیشرفت آنها میشود بلکه جنبههای انسانی و اخلاقی شخصیتهایشان را نیز به چالش میکشد. لائودا با هوش سرشار و تلاشهای بیوقفهاش نشان میدهد که موفقیت تنها با تکیه بر استعداد و پشتکار به دست میآید. او با وجود ظاهر نه چندان زیبا و مشکلات خانوادگی، توانست به یک راننده موفق و مطرح تبدیل شود. در مقابل، هانت با روحیهای ماجراجو، مغرور و هنجارشکن، نشان میدهد که گاهی اوقات موفقیت با پذیرش خطرات و نادیده گرفتن قواعد به دست میآید.
از نکات برجسته در “شتاب”، تفاوتهای عمیق جهانبینی میان دو شخصیت اصلی است. جیمز هانت معتقد است که زندگی تنها یک بار اتفاق میافتد و باید برای رسیدن به اهدافش در زندگی ریسک کند، حتی اگر به قیمت جانش تمام شود. از دید او، بردن و موفقیت در گرو پذیرش خطرات و لذت بردن از لحظههاست. در مقابل، نیکی لائودا به نوعی کمالگرایی و نظمگرایی معتقد است. او باور دارد که موفقیت نتیجه تلاش مستمر، برنامهریزی دقیق و کنترل بر شرایط است. این تفاوتهای بنیادین در جهانبینی، نه تنها رقابت آنها را جذابتر میکند بلکه به عمق و پیچیدگی شخصیتهایشان نیز میافزاید.
این تفاوتها واقعاً اثرگذار است. نیکی انسان سرسختی بود و باز هم به میادین بازگشت و موفق شد. اما تغییر چشمگیری کرده بود. حتی جیمز به خاطر پرسش بیاخلاقانه خبرنگار، او را سخت تنبیه میکند و حس نزدیکی و همدلی با نیکی دارد. در مسابقه فینال علاوه بر رجزخوانیها و کلکلها، قبل از شروع مسابقه برای هم دست تکان میدهند .این امر حاکی از بزرگ شدن هر دوی آن ها بود. ولی این بار نیکی ریسک نکرد و
صبوری به خرج داد، انگار این یک تغییر بنیادین در تفکرش بود. از طرفی هانت سختتر شده بود و با تمام توان ادامه داد تا قهرمان جهان شد. در نهایت، نیکی به ظاهر حسرت قهرمان شدن را نخورد!
پیش از آن که به پایان سخن نزدیک شوم بد نیست از موسیقی فیلم بگویم که قلب تپنده شتاب بود. موسیقی زیمر گاه با تاکید بر صحنه های غافلگیر کننده و هیجان انگیز و شروع نبرد ها،جان تازه ای به اثر میداد و گاه با پخش آثار کلاسیک به ما یادآوری میکرد که در حال مشاهده چه دورانی هستیم.موسیقی کاملا با تصاویر هماهنگ بود و لحظات کلیدی را محسوس و قابل لمس می کرد و مخاطب را با شرایط،موقعیت های سرنوشت ساز و فضا نزدیکتر می کرد
فارغ از همه این بحث ها در سکانس فرودگاه دوباره فیلمساز به تفاوت نگاه دو قهرمان پرداخته است. از خوشگذرانی های هانت و لذت بردن هایش تا نظم و ثبات زندگی لائودا.گویی انتخاب این این سوژه و انتخاب این فیلم برای خلق یک اثر رقابتی صرف نبوده.ران هاوارد از تفاوت در جهان بینی لائودا و هانت خوشش می آمده و برایش جذاب بوده که چرا تفاوت های فردی وجود دارد؟ چرا انسان ها راه های مختلفی در زندگی انتخاب میکنند؟ چرا برای رسیدن به هدف از روش ها و وسیله های مختلف استفاده میکنند؟ به نظر خودمم هم جذابیت شتاب در نوع نگاه ها است. که گاهی ممکن است سرنوشت دنیا را تغییر دهد ، نه فقط سرنوشت یک انسان یا یک خانواده و حتی گروهی از مردم را.
در سکانس پایانی، نیکی لائودا هانت را مهمترین رقیبی معرفی میکند که او را لایق رقابت میدانست و او را دوست خود میدید. جیمز، باز هم به حرف نیکی توجهی نکرد. جیمز، تکتک تصمیماتش و رفتارش به گونهای بود که انگار در روز آخر عمرش زندگی میکرد و از لحظهلحظه آن لذت میبرد. اعتقاد دارم نیکی هم از این ویژگی جیمز تأثیر گرفته بود و این نکات را برای همین بیان کرد که گاهی باید بیخیال بود و در لحظه زندگی کرد!
“شتاب” یک اثر قابل توجه و تاثیرگذار است که توانسته جایگاه خود را در سینمای هالیوود پیدا کند. اگر فیلم به جزئیات زندگی خصوصی و همسران دو سوژه اصلی نیز میپرداخت، میتوانست بهتر باشد. با این حال، ران هاوارد با استفاده از قصه گویی،حادثه پردازی و تمرکز بر شخصیتها و روابط انسانی، اثری خلق کرده که نه تنها سرگرمکننده است بلکه به تفکر و تأمل برانگیخته میشود. این فیلم با نشان دادن نقاط قوت و ضعف شخصیتها، نکات انسانی و جهانبینی عمیقی را به تصویر میکشد که هر بینندهای میتواند از آن بهرهمند شود.