این مقاله را به اشتراک بگذارید
از بیرون که به ماجرا نگاه کنی این اختلاف میان علیرضا قزوه و دوستان پیشینش، بیش از هر چیز سیاسی ست تا اینکه خط و ربطی به شعر و شاعری و حتی مسائل دیگر داشته باشد. علی مطهری نماینده مجلس تکیه کلامی داشت که گاه برخی آن را به شوخی دست می گرفتند، مطهری هنگام رویارویی با اغلب ناهنجاری هایی در حوزه سیاسی و حتی اجتماعی براین عقیده بود که مشکل ریشه در مناظرات انتخابات سال دارد.بنابراین برخی با هر مسئله ای که روبه رو می شدند به شوخی حرف علی مطهری را تکرار می کردند. اما باید پذیرفت که شوخی نیز برپایه واقعیت ها شکل گرفته و دهان به دهان می چرخند. از شوخی که بگذریم خیلی از اختلافات امروز میان رفقای دیروز ریشه در همین انتخابات پرحاشیه سال ۱۳۸۸ دارد که باید امیدوار بود سایه سنگین آن از عرصه سیاست و جامعه این دیار رخت بسته و گسلهای به وجود آمده پس از آن مرتفع شود هرچند که انتخابات ریاست جمهوری امسال تاحد زیادی این اختلافات و سوءظن هایی را که نسبت به یکدیگر به وجود آمده بود مرتفع ساخت اما باید باز هم صبر پیشه کرد و امیدوار بود ناهنجاری ها و اختلافات بیش از پیش پاک شوند. به هر روی در ماجرای اختلاف قزوه خانه شاعران بی آنکه قصد جانب داری داشته باشیم سعی در انعکاس ماجرا داریم به این امید که ختم به خیر شود.
مد و مه
***
برپایی نشست خبری در واکنش به اتهامات «قزوه»/ «خانه شاعران»: شکایت میکنیم!
حکایت «خانه شاعران» و علیرضا قزوه، رییس دفتر آفرینشهای هنری حوزه هنری تکرار ماجرای اهالی سینما و فرجالله سلحشور شده است. هرچند در ورژن سینمایی، سلحشور یکتنه کل جریان سینما را به فساد متهم کرد اما اینجا قزوه، خانه شاعران را با اتهامهای مختلفی روبهرو کرده و گفته: «خانه ضدشعر و فتنهساز شده و فکر میکنم دیگر چارهای نداریم؛ جز اینکه این خانه که از اموال بیتالمال است را از دست این چهار، پنجنفر حاضر در آن خارج کنیم.» قزوه خانه شاعران را متهم کرد که یکمیلیاردتومان پول گرفته و کمتر خروجی داده است. بهدنبال این اتهامات، هیاتمدیره خانه شاعران که بهصورت انفرادی نیز واکنشهایی را به این صحبتها نشان داده بود؛ در نشستی خبری ضمن پاسخ به برخی از آنها اعلام کردند از قزوه شکایت خواهند کرد. در این نشست فاطمه راکعی از عضویت خودش در حزب مشارکت، ساعد باقری درباره بودجه انجمن شاعران ایران و سهیل محمودی در مورد نوع تفکر و گرایش انجمن شاعران نکاتی را مطرح کردند. در این نشست خبری، راکعی با تاکید بر غیردولتی بودن این انجمن به برنامههای مشترکی اشاره کرد که قرار بوده با وزارت ارشاد بهصورت مشترک انجام دهند ولی طی هشتسال گذشته هیچ کدام عملی نشده است: «مطابق با اساسنامه؛ سیدحسن حسینی، قیصر امینپور، مشفق کاشانی، ساعد باقری و من هیاتمدیره انجمن را تشکیل دادیم و سهیل محمودی و افشین اعلا نیز در ادامه به هیاتمدیره اضافه شدند. همچنین بسیاری از شاعران برجسته کشور عضو مجمع عمومی این انجمن شدهاند.» او همچنین درباره ساختمان انجمن که توسط شهرداری منطقه سه در اختیار انجمن شاعران قرار گرفته، توضیحاتی داد. راکعی با اشاره به سابقهاش در حزب مشارکت گفت که قزوه میخواست او را به خاطر حضورش در این حزب محاکمه کند و تاکید کرد که عقاید سیاسی در انجمن شاعران ملاک نیست. او افزود: «ما در «خانه شاعران» آنقدر دموکرات هستیم و دموکراسیمان را هم از اصل اسلام گرفتهایم که به عقاید سیاسی آدمها کار نداشته باشیم. یکبار هم به خودم اجازه ندادهام از کسی درباره مشی سیاسیاش سوال کنم. مثلا استاد مشفق کاشانی که عضو انجمن قلم هم هستند و با این حال اینجا ریاست هیاتمدیره را برعهده دارند. حضور من در اینجا به معنی آن است که من در این نهاد فقط در خدمت آن هستم و اگر برادرانم مرا لایق دانستهاند که امور مدیریتی اینجا را به من بسپارند باعث افتخار من است.» ماجرای اختلافی که قزوه با فرزندان سلمان هراتی در مراسم امسال او پیدا کرده بود و صحبتهایی درباره آنها کرده بود یکی دیگر از موضوعاتی بود که در این نشست به آن پرداخته شد. سهیل محمودی به این مساله اشاره کرد و با انتقاد از تهمتها و پروندهسازیهایی که قزوه علیه فرزندان هراتی کرده است، گفت: «چرا برای این بچهها آن هم در یک شهر کوچک پروندهسازی میکنی؟ شرف و حیثیت تو کجاست؟ اگر دو نفر لات با سخنان تو تهییج شوند و بروند به این بچهها تعرضی کنند، جواب خانم هراتی که بیست وچندسال با عفت و پاکدامنی این دو بچه را بزرگ کرده چه میدهی؟»وی با رد تمامی اظهارات علیرضا قزوه درباره وجوهی که طبق ادعای او، «خانه شاعران» بهعنوان بودجه دریافت میکرده است، گفت: گویا آقای قزوه فرق بین بودجه و اعتبار را نمیداند. نمیداند که وقتی میگوید اعتبار، یعنی اینکه باید کاری انجام شود تا این اعتبار به آن تعلق گیرد و ظاهرا ایشان در فضای مدیریتی که کار میکند از هزینه پرسنل و هزینه آب و برق خبر ندارد و نمیداند روشنماندن یک لامپ هم، هزینه دارد و باید پرداخت شود. مبلغ سالی ۲۰۰میلیونتومان برای انجمن و ۲۰۰میلیونتومان برای دفتر شعر جوان که تا قبل از سال ۸۴ پرداخت میشد، تنها اعتبار بود، نه بودجه. یعنی ما در قبال فعالیتهای خود امکان استفاده از این مبلغ را داشتهایم. قزوه در صحبتهای خود گفته بود که هیاتمدیره «خانه شاعران» با پول بیتالمال خانه و زن عوض کردهاند. محمودی با بیان اینکه این سخن قزوه زندگیها را نابود میکند، از تبعات سخنان قزوه گفت: «فقط آبروی آدمها نیست که با این حرفها میرود، زندگیها را هم نابود میکند. آیا این حرفها باعث نمیشود همسران ما بهحق بپرسند که ماجرا چیست و کدام شما زن عوض کردهاید؟»
مشروح نشست خبری با حضور ساعد باقری، سهیل محمودی و فاطمه راکعی
نشستی خبری با حضور ساعد باقری، سهیل محمودی و فاطمه راکعی با موضوع سخنان چند روز پیش علیرضا قزوه علیه خانه شاعران ایران و اعضای هیئت مدیره آن عصر روز گذشته (چهارم دیماه) برگزار شد که در ابتدای آن، فاطمه راکعی – مدیرعامل انجمن خانه شاعران ایران – به توضیح پیشزمینه تأسیس انجمن شاعران و اهداف تأسیس آن پرداخت.
او اظهار کرد: تشکیلدهندگان انجمن کسانی مانند سیدحسن حسینی، قیصر امینپور، استاد مشفق کاشانی، ساعد باقری و من بودیم و بعدها هم افردای مانند سهیل محمودی و افشین علاء نیز به هیئت مدیره پیوستند. در حال حاضر در انجمن، تعداد زیادی از شاعران شناختهشده و برجسته کشور حضور دارند و عضو مجمع عمومی آن هستند.
راکعی هدف انجمن را ادامه دادن راه شعر متعهد انقلاب با زبانی نو و تأثیرگذار دانست و افزود: این انجمن یک NGO است و تأسیسات و ساختمان آن از همان زمان تأسیس توسط شهرداری در اختیار ما قرار گرفت. این انجمن مخارج و هزینههای روتین دارد و همچنین بهصورت مشترک پروژههای فرهنگی با نهادهایی مانند شورای شهر و شهرداری تهران و قبلترها با وزارت ارشاد برگزار میکرد.
درادامه این نشست سهیل محمودی از اعضای هیئت مدیرهانجمن شاعران ایران نیز گفت: گمان میکنم مرکزی که حرفش این است که میخواهد انجمن شاعران ایران باشد باید همه نحلههای گوناگون را دربرگیرد، به شرط ادبیات و شعر. بنابراین اینکه این مجموعه پذیرای سلیقههای گوناگون و تفکرات مختلف باشد برای ما خیلی اساسی است و اینکه ما بهجز شعر، مرزی برای آموزش، تربیت، برنامهها و نشستها نداشته باشیم از اهداف ماست.
این شاعر در ادامه اظهار کرد: فکر میکنم عکسهایی که روی در و دیوار انجمن وجود دارد نیز نمادی از تلقی ما از نحلههای گوناگون است و عکس نحلهها و فکرهای گوناگون را تقریبا میتوان در انجمن شاعران ایران دید.
او با اشاره به اینکه در گذشته، شاعرانی مانند منوچهر آتشی، احمدرضا احمدی، بیژن ترقی، نوذر پرنگ، علی موسوی گرمارودی و محمدعلی سپانلو به این انجمن رفتوآمد داشتند ادامه داد: حضور همه نحلههای فکری در انجمن دغدغهی همیشگی ما بوده است و من فکر میکنم خیلیها این دغدغهها را برنمیتابند.
محمودی بااشاره به سخنان علیرضا قزوه مبنی بر اینکه باید خانه شاعران ایران بسته شود بیان کرد: فکر میکنم نگاهی که درپی تخریب انجمن شاعران ایران است قبلا هم در سیاست و فرهنگ و موضوع خانهی سینما امتحان خود را پس داده است. همان کسانی از بسته شدن خانهی شاعران خوشحال خواهند شد که از بسته شدن خانهی سینما خوشحال شدند؛ اما دیدیم خانهی سینما با سرافرازی باز شد و خانهی شاعران نیز با سرافرازی بسته نخواهد شد.
در ادامه این نشست، ساعد باقری سخنان خود را این تک بیت از صائب تبریزی آغاز کرد: به فکر نیستی هرگز نمیافتند مغروران / اگرچه صورت مقراض «لا» دارد گریبانها.
او سپس اظهار کرد: همه آدمها قیچی «لا» که به معنی «مرگ» است زیر گلویشان است، اما به یاد مرگ نیستند.
این شاعر گفت: در مراسم بزرگداشت مرحوم «خلیل عمرانی» مدیر یک بخش از یک نهاد فرهنگی از موضع مدیریت به پرخاشگری و بیپروایی و اتهامافکنی با بارهای بسیار سنگین و فتنهانگیزی به همان معنی دقیق فتنه در فرهنگ الهی و قرآنی سخن گفته است و اتفاقا این حرفها از دهن کسی بیرون آمده که مدعای پیشگامی در قلمرو ادبیات انقلاب اسلامی را دارد با رویکرد هر دو وجه انقلاب و اسلام.
باقری با اشاره به برخی سخنان مدیر مرکز آفرینشهای ادبی حوزه هنری در مراسم سالگرد درگذشت خلیل عمرانی، ادامه داد: این شخص در طوفان به پا کردن و غبارآلود کردن فضا به نوعی سخن گفته که هر کسی از ظن خود یار او شود و حرفهایش را بهگونهای زده که مخاطب گمان کند اتهاماتش قبلا اثبات شده است. او گفته که آنها به مرحوم خلیل عمرانی، تهمت «شاعر دولتی» بودن میزدند، خودشان بهطور متوسط سالی ۱۰۰ میلیون تومان بودجه میگیرند، آن هم در مجلس بزرگداشت یک شاعر درگذشته که متصف به مسلمانی است و به تعبیر خود قزوه، خانهاش را حسینیه کرده است آنوقت در مجلسی که باید مجلس تذکر و یاد مرگ باشد، دروغی به این بزرگی میگوید که سرآغاز فتنهانگیزی است و حالا او باید یک سند بیاورد که ما در کجا مرحوم خلیل عمرانی را به تهمت «شاعر دولتی» نواختهایم.
باقری همچنین بیان کرد: باز از آن غبارانگیزیهای عجیب و غریب کردهاند و رذیلتهای اخلاقی را پشت فضائل اخلاقی دیگران مخفی کردهاند. او ذکر میکند که شخصیت مرحوم عمرانی باید در کتابهای درسی حضور پیدا کند، اما دیگران افراد دیگری را به جای او مطرح میکنند و خودشان را در سیاست مطرح میکنند. آیا مخاطب با شنیدن این صحبتها بهجز این دریافت میکند که ما در تنظیم کتابهای درسی دست داشتهایم؟ این حرفها در حالی گفته میشود که شعری را برای شهید مهدی فریدطالبینیا، یکی از فاتحان خرمشهر، سروده شده بود از کتابهای درسی حذف کردند و حالا ما باید جوابگوی این باشیم که چرا شعر خلیل عمرانی در کتابهای درسی نیست؟!
این عضو هیئت مدیرهی انجمن شاعران ایران اظهار کرد: این جنس غبارانگیزیها میتواند با بزرگمنشیها نادیده گرفته شود، چون کم و بیش این لحن ادبیات و اینگونه غوغا به پا کردن و بههم ریختن توازن، برای ما بیسابقه نیست و شاید بتوانیم بگوییم که به آن عادت کردهایم؛ اما آنچه در پیشگاه حضرت حق و وجدان عمومی غیرقابل بخشایش است، این است که ایشان در سخنان خود گفتهاند پیش از ایام انتخابات زمینی در منطقه ۲۲ تهران به تشکلی که افراد در آن بودند داده شد و دیدیم که چگونه آن را به نام خودشان زدند و بعد از آن، به دیگران تهمت میزنند و خودشان را شاعر و آزاده میدادند و بعد آورده است که ما شاعر دولتی نیستیم، شاعر دولتی آنهایی هستند که با پول بیتالمال خانهها و زنهایشان را عوض کردند.
باقری توضیح داد: اولا ما در رابطه با موضوع زمین ناچار شدیم توضیح دهیم. خانهی هنرمندان از انجمنهای هنری و ادبی تشکیل شده که نمایندگان ما هم در آنجا هستند. خانهی هنرمندان سالها درپی تشکیل تعاونی مسکن هنرمندان بود و ما مجبور شدیم روز گذشته سندی را برخلاف میل خودمان منتشر کنیم. در این نامه هیچ اسمی از هیچیک از اعضای هیئت مدیرهی انجمن وجود ندارد و اتفاقا شاعرانی هم که در آنجا مطرحاند متعلق به نحلههای متنوع شعری و فکری هستند.
او در ادامه به صحبتهای دو سه روز اخیر خود با علیرضا قزوه اشاره کرد و گفت: پس از صحبتهای مکرر با آقای قزوه، برخلاف میل باطنیام با لحاظ این موضوع که هیچگاه فکر نمیکردم به جایی برسم که بخواهم از یک شاعر شکایت کنم، تصمیم گرفتم شکایتنامهای را علیه ایشان تنظیم کنم.
او با اشاره به تماسهای دو سه روزه خود با علیرضا قزوه و با اشاره به اینکه او مکررا تأکید میکرد که اسنادی در دست دارد اظهار کرد: نمیدانم چگونه میشود که کسی مثل آقای قزوه به همهاسناد دسترسی پیدا میکند. در یکی از این تماسها وقتی به قزوه گفتم معنای این حرفت چیست که گفتهای با پول بیتالمال خانهها و زنهایشان را عوض میکنند و منظورت چه کسی است؟ میگوید منظورم تو نبودهای!
باقری ادامه داد: اینگونه حرف زدن بهخاطر این است که در هشت سال گذشته به دروغگویی، بیاخلاقی و بیپرده تهمت زدن عادت کردهایم؛ اما دیگر کسی را که در این سطح اینگونه بیپرده تهمت میزند و به این طریق فتنهها در خانهها و اذهان ایجاد میکند نمیپذیریم. من حیرت میکنم که چگونه او تبعات کلام خود را نمیداند.
این عضو انجمن خانهی شاعران ایران به بخش دیگری از سخنان علیرضا قزوه دربارهبستن خانه شاعران اشاره کرد و گفت: او باید بیاید و پاسخگو باشد که کدامیک از ما وابسته به حزب منحله هستیم. ما ناچاریم به شکایت از او، هم به احترام کسانی که در این سالها با ما مربوط بودند و به اینجا رفتوآمد داشتند و هم اینکه کسانی را که این توهم را دارند که خداوند جهان را به حال خود رها کرده و آنها میتوانند هر تهمتی را به دیگران بزنند، بیرون بیاوریم. البته این، تهمت به شهرداری، خانهی هنرمندان ایران و آقای سرسنگی هم هست.
او به اهداف خانه شاعران ایران از جمله پرداختن به سیر تحول زبان فارسی اشاره و اظهار کرد: اگر بنا بود درباره بودجه توضیح بدهیم باید تمام برنامههایی را که در رابطه با شعرخوانی آثار منوچهری، صائب، نیما و … است گزارش کنیم. البته در انجمن شاعران هیچ کسی مدعی شاعرپروری نبوده این در حالی است که قزوه به من میگوید بهخاطر پاکدستیات میخواستم به تو لقب «بابا» بدهم. من متأسفم که تو میخواستی به من لقب «بابا» بدهی، من فقط پدر علی و الهام باقری هستم و اگرچه بچههای دیگر را دوست دارم، اما نمیخواهم در حکم پدر بچههای دیگر باشم و به آنها امر و نهی کنم.
وی سپس به برخی رفتارهای قزوه و نوع نگاهش به دیگر شاعران انتقاداتی وارد کرد که یکی از آنها به این شرح بود: قزوه بهخاطر اینکه شاعری کتاب بیدل او را نقد کرده، در پاسخ به او گفته که یادت رفته زمانی پول نداشتی و من پول خرید پوشک بچهات را میدادم!
این شاعر ادامه داد: آقای قزوه در تماسهایی که این دو سه روز با من داشت گفت که ساعد میخواهم فردا همه روزنامهها در تیتر اولشان بنویسند ساعد باقری و علیرضا قزوه با یک دسته گل به دیدار هم رفتند و من در جواب به او گفتم مگر من و تو چقدر مهم هستیم؟ اصلا چرا باید روزنامهها من و تورا تیتر یک کنند؟ مگر من بچه هستم که به من تهمت بزنی و بعد بهصورت خصوصی بگویی که من با تو نبودم!؟ تو تربیتشدهی کجا هستی که به من میگویی سرت را بدزد میخواهم رفیقت را بزنم؟ فکر میکنی میتوانی با تهمت زدن خبرسازی کنی و بعد با بزرگواری دستی بر سر آنها بکشی؟ نخیر باید در همان تیراژ میلیونی که چیزی را منتشر کردهای تکذیب کنی. «سر همان جا نه که باده خوردهای» یا شاید هم چیز دیگر.
او دلیل اصلی اتهامات مدیر مرکز آفرینشهای ادبی حوزهی هنری (علیرضا قزوه) به انجمن شاعران و اعضای هیئت مدیرهآن را انتشار گفتوگویی از «افشین علاء» در نشریه «مهرنامه» دانست و در اینباره توضیح داد: در آن گفتوگو خبرنگار بارها از افشین سوال میکند که آرمانهای شما چیست و چه اهدافی را دنبال میکنید؟ افشین علاء پاسخ میدهد ما عوض نشدهایم، آنها عوض شدهاند و همین موضوع است که آقای قزوه را آشفته کرده است. در حالی که اگر ایشان واقعا به آرمانهای انقلاب پایبندی دارند باید از این موضوع خوشحال باشند نه ناراحت.
باقری ادامه داد: قزوه در همین مکالمات دو سه روز اخیر به من گفت، شما در مراسم رونمایی از کتاب «سکانس کلمات» سیدحسن حسینی گفتهاید این کتاب به مصادره سیدحسن حسینی پایان داد. حدس دیگر من این است که اصل اعصاب قزوه بهخاطر چاپ همین کتاب بههم ریخته است، ولی روی آشکار گفتنش را ندارد.
این عضو هیئت مدیره خانه شاعران ایران افزود: قزوه در ادامه، با لحن گزندهای که از انسان مسلمان برنمیآید به من میگوید، خبر داری همسر سیدحسن قرار بود این کتاب را کجا منتشر کند؟ اصلا به من چه که در این امور دخالت کنم؟ من و تو چه کارهایم؟ اگر تو مسلمانی که حسن برای خودش وصی انتخاب کرده وهمسرش وصی اوست.
او در ادامه، با بیان توضیحاتی دربارهآمار پولهایی که علیرضا قزوه مدعی شده به انجمن شاعران ایران داده شده است گفت: اصلا ادبیات این آقا معاملهگری است و قبح این کار برای ایشان ریخته است. وگرنه ایشان هنوز فرق اعتبار و هزینه را نمیداند. نمیداند که وقتی میگوید اعتبار، یعنی اینکه باید کاری انجام شود تا این اعتبار به آن تعلق گیرد و ظاهرا ایشان در فضای مدیریتی که کار میکند از هزینهی پرسنل و هزینه آب و برق خبر ندارد و نمیداند روشن ماند یک لامپ هزینه دارد.
در بخش دیگری از این نشست، سهیل محمودی اظهار کرد: من از آقای خاموشی میپرسم، از آقای محسن مومنیشریف سوال میکنم که چگونه ایشان آمده و در جایگاه مدیریتی شما و جایگاه مدیر بخشی از یک نهاد فرهنگی کشور به خود حق داده است که به عدهای بگوید با پول بیتالمال زنشان را عوض کردهاند؟ آیا کسی نیست به او بگوید شما چکارهای؟ میخواهم بدانم که چگونه میشود و چه اتفاقی افتاده است که آین آقا تهمت خلاف شرع میزند؟
او به موضوعی که قزوه درباره فرزندان سلمان هراتی و فتنهگر خواندن آنها گفته اشاره کرد و در اینباره توضیح داد: سلمان هراتی در کنار سیدحسن حسینی و قیصر امینپور شاعرانی هستند که هنوز حیات دارند. ما اعتقاد داریم آنها در جهان به بسط ید رسیدهاند، اما از نظر افرادی مثل قزوه، شعرهای دفاع مقدسی آنها زمینهای شده تا آنها را به نفع خود مصادره کنند، وگرنه چگونه میشود که در سالگرد سلمان هراتی عدهای را به تنکابن ببری و بهخاطر اینکه فرزندان سلمان (رابعه و رسول) با مصادره کردن پدرشان از سوی شما مخالفاند بگویی فتنهگر؟ آیا عقلانیت حکم میکند که برای این دو بچه پروندهسازی کنی؟ آن هم در شهری کوچک. از قزوه سوال میکنم اگر فردا دو نفر لات برای این دو بچه مشکل درست کنند و به آنها تعرض کنند، چه کار میکنی؟ در جواب میگوید که اگر اتفاقی رخ دهد خودم جواب میدهم! آخر این چه جوابی است ناشریف؟
این شاعر افزود: فکر میکنم این آدم کاملا بههم ریخته است. بنابراین از آقای مومنی و خاموشی میخواهم به او تریبون ندهند.
محمودی سپس گفت: در طول این سالها دو نفر بودند که گفتهام وقتی پشت تریبون میروند، یکی باید برود و تریبون را از آنها بگیرد؛ یکی همان مردی که میگفت «بگم بگم» چون خودش نمیدانست چه میگوید و به تبعات چیزهایی که میگفت آگاه نبود و در سطح کلان برای همهی مردم و جامعه ایران مشکلات فراوان درست کرد. نفر دوم هم همین فردی که میگفت «شکر خدا که برقرار است دولت احمدینژادی» یعنی همین آقای قزوه که وقتی پشت تریبون میرود باید تریبون را از او گرفت، وگرنه به کل فرهنگ و هنر مملکت آسیب میزند. او هم مثل همان کسی است که نسنجیده حرف میزد و تبعات حرفهای خودش را نمیدانست.
در ادامه این نشست فاطمه راکعی درباره اینکه علیرضا قزوه خانه شاعران را با حزب «مشارکت» مرتبط دانست اظهار کرد: اگر عضو بودن من در حزب مشارکت جرم بوده است پس چرا من را محکوم و قصاص نمیکنند؟
مدیرعامل انجمن شاعران ایران همچنین گفت: تا زمانی که من عضو حزب مشارکت بودم، این حزب به قول ایشان منحله نبود و از زمانی که بهصورت غیررسمی اعلام کردهاند منحل است، دلیلی برای مطرح کردن آن در فعالیتهای دیگرم ندیدهام. بنابراین فکر میکنم باید بین مسائل تفکیک قائل شد، وگرنه در زمانی که من نمایندهی مجلس بودم هیچگاه حرف بیمنطق و خلاف قانونی نزدهام، اما در انجمن شاعران تلاش میکنیم دموکرات باشیم.
او اضافه کرد: من هیچوقت فعالیتهای ادبی، سیاسی و اجتماعی خود را در دیگری دخالت ندادهام.
***
در پی برگزاری نشست خبری انجمن شاعران ایران در واکنش به اظهارات علیرضا قزوه مدیر مرکز آفرینشهای ادبی حوزه هنری در مراسم سالگرد مرحوم خلیل عمرانی، علیرضا قزوه در یادداشتی که در وبلاگ خود منتشر کرده است به این اظهارات پاسخ داد.
این یادداشت به شرح زیر است:
دوستان شاعر قدیمی من ساعد باقری و سهیل محمودی و افشین علاء!
نمیدانم یادتان هست یا نه که اساسنامه خانه شاعران را من و یک نفر دیگر نوشتیم در خانه مشفق کاشانی در حدود شاید پانزده بیست سال قبل. نیت مان نیت خیری بود که کاری کنیم برای شاعران انقلاب بخصوص آنان که مشکلات مالی دارند و نمیتوانند کتابشان را حتی چاپ کنند. بسیاری شان سرپناهی ندارند و شغل و بیمهای نیز هم. آن وعده ها تا هنوز جامه عمل نپوشیده و خانه شاعران ایران همان طور که خودتان و دیگران هم میدانید در اصل تعلق خاطری به مشکلات شاعران ندارد و در راستای برطرف کردن مشکلات صنفی شاعران گام برنمیدارد.
در جریان انتخابات سال ۸۸ هم عملا این خانه مشارکتی جدی در جریانات سیاسی روز داشت و عملا به دفاع و شعرگفتن برای جریان راه سبز تبدیل شد در صورتی که این خانه آمده بود تا مشکلات معیشتی شاعران را حل کند. در همان سالهایی که بنده مسئولیت کانونهای ادبی فرهنگسراهای تهران را در زمان تصدی جناب آقای زم برعهده داشتم چند بار شخص آقای زم به من گفت برو و این خانه را بگیر و با حضور دیگر شاعران اداره کن که من به خاطر حضور شخص قیصر و برخی از شما بزرگواران هرگز به این سخن ایشان جامه عمل نپوشاندم اما همان طور که می دانید با رفتن قیصر هیچ اتفاق تازهای در انجمن نیفتاد.حتی جناب محمدرضا عبدالملکیان هم به دلیل بسته بودن دایره فعالیتتان و عدم انتخابات ازاد خود را ماه هاست که از شما کنار کشیده و دیگر به خانه شاعران نمیآید.
افرادی را هم که شما مدنظر دارید به حلقه کوچک مدیریتی خود اضافه کنید اکثرشان افرادی پیر و بی تحرک و به دور از ماجرای مشکلات شاعران هستند و برخی شان کسانی هستند که بیش از دو دهه است که اصلا شعری نگفتهاند و کتابی منتشر نکردهاند. به عنوان یک شاعری که در متن جامعه زندگی میکنم و با شاعران بسیاری ارتباط دارم هر روز بسیاری از شاعران جوان جویای کار و دارای مشکلات بسیار به سراغم میآیند و حواله کردن آنان به خانه شاعران و انجمن شاعران ایران هم صدالبته کار بیهودهای ست زیرا که بارها آنها را به شمایان حواله دادهام و هرگز پاسخی و حتی همدلی نیز دریافت نکردهاند. کاش یک بار در همه این سالها تلفنی هم به من میزدید و دعوتی میکردید و میگفتید بیاییم ساعتی کنار هم بنشینیم و برای مشکلات بیاندازه این همه شاعر جوان و پیر و تهرانی و شهرستانی کاری کنیم. سراغ چارهای باشیم. به تنهایی این همه سال بسیاری از مشکلات شاعران را با نامه نوشتن به این و آن و عجز و التماس از این مقام و آن مقام حل کردم در حالی که شما مشغول انتخابات جناح سیاسی این و آن بودید.
در جریان فتنه سال ۸۸ به تنهایی بیش از ۵۰۰۰ فحش و ناسزا از این و آن خوردم که هنوز همه آن یادداشت های پر از لطف و مهر را دارم و خوشوقتم که در میان آن ها فرزندان برخی از شما نیز مرا با الفاظ رکیک نواختند. ( اگر خواستید بفرمایید اصل فحشها را خصوصی برایتان بفرستم). به هر حال در هفتههای اخیر هم نوازشهای چندی از سوی برخی از شما بزرگواران چه در اخبار خبرگزاری ها و چه در نشریه مهرنامه به بنده و حوزه هنری که من مسئول ادبی آن هستم نثار شد و من هم درست در روزی که سالگرد شاعری آزاده و معلمی دردکشیده از نسل بچه های مستضعف انقلاب بود بغضم ترکید و اشارهای به کسانی کردم که در کمال آزادگی و سادگی اتهام شاعر دولتی بودن را نثارشان میکنند.
در میان صحبت هایم البته اشارات تربیتی هم به دو یادگار سلمان – رسول و رابعه- داشتم و سخنی گفتم که هر فرزندی باید پدرش را کوچک نکند بخصوص که ان پدر از سرمایه ها و از مفاخر شعر انقلاب باشد این را البته با کمال مهربانی و دلسوزی گفتم و یک بار هم نیم ساعتی تلفنی به رسول گفتم و بیشتر گلایهام این بود که مهمانان خارجی مهمان تو و پدرت بودند تو اگر حتی به من فحاشی هم کنی ناراحت نمی شوم اما جلوی چهار تا مهمان خارجی که خیلی شان مسلمان هم نبودند کاش حرمت ایرانی بودن و مسلمان بودنمان را حفظ می کردیم. همین را گفتم و والسلام و این که اگر پدر شما احترامی دارد در میان ما به خاطر شاعر انقلاب بودنش است چون ۹۵ درصد شعرهای پدرت سلمان شعر انقلاب است.
همین را شما – سهیل و ساعد بهانه کردید که وای و ای وای و صد وای که امنیت بچههای سلمان به خطر افتاد و الان اصحاب حزبالله میروند در خانه شان و فردا امنیت شغلی ندارند و هزارگونه حرف دیگر. اصلا هم چنین نیست فرزندان سلمان اگر عمویی به نام سهیل و ساعد داشته باشند مطمئن باشید عموی دیگری هم دارند که از دور مراقب شان است و دغدغه شان را دارد و برایش به اندازه فرزندان خودش عزیزند. گفتم که امنیت شغلی و جانی ان عزیزان با من.
شما نگران این هستید که من یک نکته ی اخلاقیت و تربیتی را نگویم. البته من عین عبارت یکی از شاعران را در مورد شما از سر ناراحتی تکرار کردم و این هم در پاسخ مصاحبه برادرم افشین اعلا بود که نوشته بود: ما عوض نشدیم آنان عوض شدند !! کاش تعبیر بهتری از این حرف میکردم و کاش میفهمیدم که این مسئول ادبی مجله تیتر مناقشه برانگیزی را انتخاب کرده که چندان هم مقصود جناب اعلا را نمیرسانده . به هر حال میشد تعبیر بهتری از این سخن داشت و بدا به من که همان سخن دوست شاعرمان را تکرار کردم و سخنی بود که از دهانم پرید و بحث عوض کردن زنان و خانه هایشان را ناخواسته و از سر ناراحتی بر زبان راندم. من این تکه از سخنم را پس می گیرم. این حرف حرف من نبود سخنی بود ناسنجیده که برخی از سخنان برحق مرا نیز تحت شعاع قرار داد . شما چه بخواهید و چه نخواهید چه به خاطر شعرها و حرفهایی که در سایتها و فیس بوکها و اینجا و آنجا بر ضد من بر زبان رانده اید معذرت بخواهید یا نخواهید من به خاطر این تکه از سخنم از شما سه بزرگوار عذر می خواهم.
دوستان حکایت می کنند که چند سال قبل در شورای موسیقی به گمانم رادیو کسی آمد در حضور اسماعیل امینی و سهیل محمودی و چند نفر دیگر شعری بر ضد من خواند. سهیل به او اعتراض کرد که زود از اینجا برو که نمیخواهم ببینمت. به این می گویند مردانگی و لوطی گری. دوست دیگری میگفت سهیل همین روزها در فیس بوکش شعری از شاعری جوان را بر علیه تو نشر کرده . شعر را به من نشان داد. تاسف خوردم. نه برای آن شاعر و نه برای لوطی سهیل بلکه به خاطر این که شعرش بسیار سست بود و ای کاش لااقل شعری محکم و قوی میسرود که تشویقش میکردم.
در این روزهای اخیر قسمت من سه چهار شعر از نوع نوازش !!! بوده است و دردا و دریغا که همه شان به نوعی سست و شل و ول بودند. کاش لااقل زحمت سرودن یک شعر نوازشگرانه را یکی از بزرگان می کشید.
بگذریم. من در همان مجلس شما را به مناظره دعوت کردم. شما سه نفر یا بیشتر من تک و تنها. اگر هم پذیرفتید من باب تنها نبودن و توازن یکی از دوستان شاعرم – مثلا امیری اسفندقه هم با من باشد. بنشینیم و درد دل کنیم و به اندازه چندین و چند ساعت با حضور دیگر شاعران و خبرنگاران و یا در خلوت و تنهایی سخن بگوییم و بحث و مناظره کنیم . البته آخرش میماند ماجرای اساسنامه خانه شاعران و مشکلات صنفی شعرا که من از این یکی کوتاه نمیآیم. اگر من و شما دغدغه بزرگی نداریم و این همه مشکلات را نمیبینیم بیایید محترمانه این خانه چندین و چند میلیاردی را با تمام بودجه هایش به کسانی که دغدغه های بزرگتری از من و شما دارند بسپاریم. به این می گویند عمل خداپسندانه. می دانم که پشت گوش نمیاندازید.