این مقاله را به اشتراک بگذارید
بهار و روزنامهنگاری زمانۀ او
ناصرالدین پروین
درآمد
ملکالشعرای بهار، آغاز «نویسندگی در جراید ملی» خود را پس از گشایش تهران به دست مشروطهخواهان در ۲۴ تیر ۱۲۸۸ نوشته است.(۱) حال آنکه پنج ماه پیش از آن، یعنی از ۲۸ اسفند ۱۲۸۷ که هنوز استبداد صغیر در تهران حاکم بود، در انتشار روزنامۀ نیمه مخفی خراسان انباز شد و همین تاریخ را باید آغاز روزنامهنگاری او دانست.
از انتشار آن روزنامه تا درگذشتش (اردیبهشت ۱۳۳۰)، اثر اندیشه و قلم بهار در روزنامههای فارسی ایران، به صورت مقاله و یادداشت و مصاحبه و پیام دیده میشود. او خود، افزون بر سه شماره از روزنامه خراسان، به عنوان روزنامهنگاری حرفهای، روزنامههای نوبهار و تازهبهار مشهد، نوبهار و زبان آزاد و ایران و مجلۀ دانشکده تهران را منتشر ساخته و چند روزنامۀ دیگر را نیز به صورت آشکار یا پنهان سرپرستی کرده است، این، جز مقالههای ادبی و تاریخی و سرودههای اوست که در شمار چشمگیری از روزنامهها و مجلههای معاصر او دیده میشود. در واقع، نوشتارهای بهار در روزنامهها و مجلهها، از نظر حجم بزرگترین بخش از آثار اوست و بدون بررسی دقیق آنها، سرگذشت و سیر تفکر سیاسی و تحول ادبی آثار او را نمیتوان به درستی شناخت. علاوه بر این، بخش مهمی از نوشتارهای مستقل بهار و سرودههایش، ابتدا در روزنامههایی که خود منتشر میساخت به چاپ رسیده و گاهی با آنچه بعدها به شکل کتاب انتشار یافت، متفاوت است.
سخن ما، دربارۀ روزنامهنگاری حرفهای بهار است، چنان که او خود در نوشتهها و سرودههایش، بارها تعلق خود را به آن حرفه یادآور شده است:
شور و شری ناگه اندر طوس زاد از انقلاب / فکرت من نیز بیرغبت به شور و شر نبود
….
روزنامهگر شدم، بـا سائسان همسر شدم / و اندر آن دوران کسم زین سائسان هـمسر نبود
یا:
روزنامهنویس بودم من / با افاضل جلیس بودم من
روزنامهنگاری حرفهای، افزون بر نوشتن مقاله، شامل بسیاری چیزهاست که تعیین روش و سیاست، گزینش و تنظیم خبر و گزارش، سرپرستی کارهای مالی و اداری روزنامه یا مجله، رعایت وجدان حرفهای و اخلاق روزنامهنگاری و مسوولیت در برابر قانون و افکار عمومی، از جملۀ آنهاست.
چون سخن از روزنامهنگاری حرفهای بهار است، باید گفت که وی از ۲۸ اسفند ۱۲۸۷ تا ۱۱ آذر ۱۳۲۲، حدود ۸۷ ماه به این کار پرداخته است. اگر مدتی را که برای فراهم آوردن زمینه انتشار هر یک از عنوانها (که به طور معمول با انتشار طلیعه یا شمارۀ صفر آغاز میشود) به این مدت بیفزاییم، بهار دستکم، هشت سال از عمر گرانبهای خود را صرف این حرفه کرده است. وی، در این مدت، پنج عنوان روزنامه و مجله با ۹۳۳ شماره و شمار در خور توجهی، طلیعه و فوقالعاده منتشر ساخت و این، افزون بر عنوانهایی همچون نسیم صبا، قانون، شهاب، سیاست اسلامی، محشر و آسیای وسطاست که سوای مقالهنویسی، همکاری گستردهای با آنها داشته و در واقع، مدتی زیر نظر او به چاپ میرسیدند.
بهار معتقد بود که «شرط حیات» روزنامهاش «آزادی مطلق» است.(۲) این سخن، چندین بار کنارهگیری او را از روزنامهنگاری حرفهای و همچنین توقیفهای مکرر روزنامههایش را به دست آزادیستیزان توجیه میکند.
در مشهد، علاوه بر آنکه نوشتارهای ضد روسی او موجب توقیف روزنامه طوس شد، کار نوبهار و تازهبهار دو بار به همین سبب به توقیف انجامید و نوبهار تهران، دو بار به درخواست سفیران روس و انگلیس، دو بار به بهانۀ توهین به احمدشاه، یک بار در توقیف دستهجمعی روزنامهها و بار آخر، در فروردین ۱۳۲۲، به علت ناهماهنگی با سیاست دولت وقت، توقیف شد. وی، سالها پیش از این تاریخ نوشته بود: «نوبهار از آن روزنامههایی بود که هیچ سال خود را بدون عارضۀ مدهش توقیف به آخر نرسانید»(۳) و «مظلوم واقع شده است».(۴)
در گزارشی که دربارۀ روزنامهنگاری بهار در پی میآید، خواهیم دید که وی نیز به مانند اکثر معاصرانش، این حرفه را در وهلۀ نخست، برای پراکندن آرمانها و اندیشههای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی و شناساندن خلاقیت ادبیاش برگزیده بود. بحث دقیقتر، موکول به تحلیل محتوای نوشتههای او در روزنامههاست و در اینجا تنها اشارهای به آن خواهم کرد.
روزنامهنگاری حرفهای بهار را میتوان به پنج دورۀ مشخص تقسیم کرد:
۱- دورۀ مشهد (اسفند ۱۲۹۳-۱۲۸۷) که مبارزه با نفوذ شوم بیگانگان و به ویژه روسیه، تبلیغ برای حزب دموکرات، پراکندن اندیشههای ملی، هواخواهی از دستاوردهای انقلاب مشروطه و بیپروایی در تجددخواهی از ویژگیهای آن است.
۲- دورهای که نوبهار تهران به جای ایران نو، به گونهای ارگان مرکزی حزب دموکرات شد (آذر ۱۲۹۳- اسفند ۱۲۹۶) و در تمرین دموکراسی نوپای ایران سهم گرفت.
۳- دو سال و چند ماهی که بهار به روزنامهنگاری دولتی پرداخت. مدیریت ایران را بر عهده گرفت (اردیبهشت ۱۲۹۷- تیر ۱۲۹۹) و دانشکده را نیز انتشار داد.
۴- دو سالی که بهار در نیمی از آن، نوبهار را دوباره منتشر ساخت و در نیم دیگرش روزنامههای وابسته به اقلیت مجلس را سرپرستی کرد و با خودکامگی نوظهور و نمایش جمهوریخواهی به مبارزه برخاست (مهر ۱۳۰۱- شهریور ۱۳۰۳).
۵- آخرین دورۀ نوبهار در اسفند ۱۳۲۱- آذر ۱۳۲۲ که در آن بهار، به چپگرایی و توجیه پارهای از روشهای گذشتۀ خود پرداخت.
بخش یکم
تاریخچۀ روزنامهنگاری بهار
۱- دوران مشهد
خراسان و طوس
روزنامۀ نیمه مخفی خراسان از ۲۵ صفر ۱۳۲۷ (۲۸ اسفند ۱۲۸۷) به صورت دو شماره در هفته در مشهد آغاز به انتشار کرد و نشرش تا شعبان همان سال ادامه یافت.(۵) این روزنامه با شعار چهار بهری «برادری، آزادی، برابری، آبادی» نشریهای خبری و هوادار مشروطیت بود و بیشتر به کارها و رویدادهای خراسان توجه نشان میداد. البته، گاهی شعر یا مقالهای نیز در آن به چاپ میرسید.
در سرلوحۀ سه شمارۀ نخست خراسان، شخصی که نام او را به صورت «م… ی» نشان میدادند، به عنوان «دبیر و نگارنده» معرفی شده و این دو حرف، اولین و آخرین حرفهای نام کوچک ملکالشعرای بهار است. پس از آن سه شماره نیز همکاری بهار با روزنامه ادامه یافت. بهار، خود نوشته است که «من و رفقای دیگر، روزنامه خراسان را […] منتشر کردیم و اولین آثار ادبی من در ترویج آزادی در آن روزنامه انتشار یافت.»(۶) از جمله سرودههای وی که در خراسان چاپ شده، مستزاد «کار ایران با خداست»(۷) و ترجیع بند «وقت کار است» با این بیت برگردان بود:
غافل منشین که بخت یار است / هشیار نشین که وقت کار است(۸)
بنابراین، تردید کسانی که نشانی از ملکالشعرای بهار در این روزنامه نیافتهاند(۹) بیمورد است.
خراسان وابسته به «انجمن سعادت» از کانونهای مشروطهخواهان بود.(۱۰) در شمارههای نخستین، «رییسالطلاب» را «مدیرکل» روزنامه معرفی میکردند و ملکالشعرای بهار او را «موهوم» توصیف کرده(۱۱) و این به معنای آن است که رئیسالطلاب در کار روزنامه دست نداشت؛ زیرا نه تنها وجود این شخص مسلم است، بل، به انگیزۀ کارهای شگفتش نامآور نیز بود. نام اصلی او حاج میرزا زینالعابدین سبزواری است.(۱۲) از شمارۀ چهارم، نام میرزا سید حسین اردبیلی (اردبیل ۱۲۹۴ق- تهران، ۲۰ رمضان ۱۳۳۶)، به صورت «م. س. حسین» و به عنوان «مدیر و نگارنده» در سرلوحه نقش میبست.(۱۳)
مطبعۀ طوس، خراسان را در چهار صفحۀ دو ستونی بیتصویر به قطع ۳۵×۲۲ چاپ میکرد. بهای تکفروشی سه شاهی و بهای اشتراکش با دو شماره در هفته ۲ تومان در مشهد، ۲۵ قران در دیگر شهرها، و ۷ منات (روبل) در روسیه و ترکستان و ۷۱ فرانک فرانسه در دیگر جاها بود. به صورت هفتگی، اشتراک مشهد و دیگر شهرهای ایران و خارج از کشور به ترتیب ۱۲، ۱۵، ۱۸ قران شد. در خراسان آگهی تجارتی چاپ نشده است.(۱۴)
طوس، سه ماه پس از تعطیل روزنامۀ خراسان، از ششم ذیقعده ۱۳۲۷- روز گشایش دورۀ دوم مجلس شورای ملی- آغاز به انتشار کرد و تا نیمههای ربیعالاول ۱۳۳۳ ق نیز به چاپ میرسید (۲۹ آبان ۱۲۸۸- نیمههای بهمن ۱۲۹۳)(۱۵). صاحب امتیاز و مدیر مسوول آن، میرزا هاشم خان قزوینی (قزوین؟ – تهران، بهمن ۱۳۲۱) بود که بعدها نامخانوادگی محیط مافی را برای خود برگزید.(۱۶)
اگرچه شمار بزرگی از نویسندگان و شاعران خراسانی با طوس همکاری کردهاند، نقش ملکالشعراء بهار برجستهتر از دیگران بود. در سال نخست بسیاری از سرمقالهها به قلم اوست و سرودههایش نیز در روزنامه به چاپ رسیده است. نخستین سرمقاله، «ردالعجزعلیالصدر» دربارۀ شیعهکشی بخاراییان بود که با «اسلوبی کاملا شاعرانه» نوشته شده است.(۱۷) گرایش روزنامه، ملی و هوادار اصلاح و ضد روس بود.
شمارۀ ۵۸ طوس در ۱۹ شعبان ۱۳۲۸ به چاپ رسید و روزنامه به دست نیرالدوله حاکم خراسان توقیف شد.(۱۸) من سندی را که دلیل توقیف را بنمایاند، ندیدهام. محیط طباطبایی مینویسد که آن خاموشی، به درخواست روسها صورت گرفت؛ زیرا «ملکالشعرا در موقع مرگ ادوارد هفتم و جلوس جرج پنجم پادشاه انگلیس، در این روزنامه همدردی و همراهی با ملت انگلیس کرد و نثری نیکو نوشت و شعری خوب گفت و روسها را برانگیخت تا درخواست توقیف طوس را بکنند.»(۱۹) در پی این توقیف، طوس سه سال خاموش بود و بهار حدود پنجاه روز بعد، جای آن را با انتشار نوبهار پر کرد. وی، پس از اقامت در تهران نیز پیوند خود را با روزنامۀ طوس ادامه داد و هنگامی که آن را با دخالت سفیران روس و انگلیس برای همیشه خاموش ساختند، در نوبهار تهران به دفاع از آن و نکوهش توقیفکنندگان پرداخت.(۲۰)
سندی در دست است که نشان میدهد ملکالشعرای بهار، در پایان سال ۱۳۲۷ ق میخواسته است مجلهای «اخلاقی و ادبی» به نام احتیاج انتشار دهد (اسناد مطبوعات، ج۱، صص ۶۱-۶۲) و چنان که میدانیم، چنین نشریهای به چاپ نرسید؛ اما، وی نوبهار را چند ماه بعد منتشر ساخت.
نوبهار و تازهبهار مشهد
انتشار نوبهار- روزنامۀ نوبهار را ملکالشعرا از ۹ شوال ۱۳۲۸ تا دهم ذیقعده ۱۳۳۳ (۲۱ مهر ۱۲۸۹ – ۱۲ شهریور ۱۲۹۳) با یک وقفۀ طولانی، با ۱۶۶ شماره و به صورت ارگان غیررسمی حزب دموکرات در مشهد منتشر ساخته است. این روزنامه، هفتهای دو شماره به چاپ میرسید و دارای سه دورۀ مشخص است. یکی از آن دورهها، ۹ شمارهای است که تازهبهار نام داشت. نوبهار، بعدها در پایتخت به انتشار خود ادامه داد و از آن جداگانه سخن خواهم گفت. باید بیفزایم که تقسیمبندی دورهها را من خود کردهام و در روزنامه چنین نیست.
دورۀ یکم- این دوره، از نهم شوال ۱۳۲۸ آغاز میشود و با انتشار شمارۀ هشتادم، به ۱۴ شوال سال بعد (۲۵ مهر۱۲۹۰) میانجامد. به ظاهر در انتشار این دوره، کسی همکار و انباز با ملکالشعرا- که کمتر از بیست و پنج سال داشت- نبوده ولی گروهی از صاحبقلمان خراسانی با آن همکاری داشتهاند. آن دسته از همکاران نوبهار که بعدها خود دست به انتشار روزنامه زدند، عبارتند از شیخ عبدالحسین ملاباشی (آگاهی)، یحیی ریحان، احمد تهرانیزاده (شیخ احمد بهار) و محمد دانش.
بازماندگان شیخ احمد بهار- داییزادۀ شاعر و روزنامهنگار ملکالشعرا- ادعا کردهاند که وی، سردبیری سالهای نخست نوبهار را بر عهده داشته است؛(۲۱) ولی جز همکاری گاه و بیگاه او، چیزی در مورد دبیری شیخ احمد در خود روزنامه و نوشتههای جنبی دیده نمیشود. این هم که برخی نوشتهاند که روزنامه با هدایت حیدرخان عمواوغلی منتشر شد،(۲۲) نادرست و ناشی از برداشت غلط از دیباچۀ تاریخ مختصر احزاب سیاسی بهار است که در آن از نقش عمواوغلی در سازماندهی حزب دموکرات خراسان سخن رفته است.
نوبهار این دوره خود را چنین معرف میکرد: «نامهای است سیاسی، سرگذشتی، اخباری؛ خواهان یگانگی و فزونی اسلام و اسلامیان و هوادار بزرگی و نیرومندی ایران و ایرانیان». در شمارۀ نخست آن به جای مقاله آغازین، زیر عنوان «مسلک ما» غزلی از حافظ به چاپ رسیده است.
سر مقالههای نوبهار، همگی به قلم بهار و بیشتر پیرامون سیاست و جامعۀ ایرانی است. برخی از آنها، عنوان ندارند و در پارهای از شمارهها، مقالۀ اساسی به چاپ نرسیده است. خبرهای نوبهار فراوان است. بخش مهمی از آنها زیر عنوان «اخبار خراسان» چاپ شده است. خبرهای دیگر سامانهای ایران و بیرون از کشور، از روزنامههای تهران و روزنامههای ترک زبان قفقاز گرفته شده و گاهی نام آن روزنامهها را نیز یاد کردهاند. بدیهی است که با توجه به شخصیت ادبی ملکالشعرا، علاقهای نیز به ادب منظوم نشان داده میشد. اکثر آن شعرها در ربط با دلمشغولیهای ایران آن روزگار سروده یا انتخاب شده است. نخستینشان مسمط معروف بهار با بیت برگردان «ای وطنخواهان، زنهار، وطن در خطر است» بود که با عنوان «وطنیات» در شمارۀ اول چاپ شد. به ادب اروپایی نیز توجه نشان داده میشد. ایران نو، ارگان حزب دموکرات «جسارت تمام و حلاوت لسان مخصوص» نوبهار این دوره را ستوده است.(۲۳)
نوبهار، ملیگرا و اصلاحطلب و به شدت ضد روس بود و از این رو، «با فشار قونسول روس در مشهد توقیف شد.»(۲۴) البته، چند خبر و سرمقاله نیز در انتقاد از سیاست انگلیس در این روزنامه دیده میشود.
در نخستین شمارههای نوبهار، نام روزنامه به خط نسخ و به رنگ سفید در مستطیلی با زمینۀ سیاه به چاپ رسیده و دو مستطیل کوچکتر در راست و چپ آن، ویژگیها را نشان میدهد. بر فراز این مجموعه، سال و شماره و تاریخ و در زیر آن راه و روش روزنامه آمده است. از شمارۀ دهم، زمینۀ مشکی و ترتیب سه مستطیل را حذف کردند و به جای آن، نام را به خط نستعلیق و با گلبرگهای تزیینی به چاپ رساندند.
نشانی نوبهار، بالا خیابان بود و روزنامه در چاپخانۀ طوس با ۴ صفحه ۳ ستونی بیتصویر به قطع ۴۳×۳۰ چاپ میشد. آن را ۵ شاهی تکفروشی میکردند. برای اشتراک سالانه در مشهد ۲۵، «شهرهای خودی» ۳۰ قران و «کشورهای بیگانه» ۶ منات (روبل) خواسته میشد. بهای هر سطر آگهی در این روزنامه یک قران بود. بهار نوشته است که در پی توقیف نوبهار «قریب هزار تومان بهای اشتراک آن در نزد معارفپروران و وطندوستان باقی مانده و به ما نپرداختند.»(۲۵)
تازهبهار – پس از دو ماه خاموشی، ملکالشعرای بهار در۴ ذیحجۀ ۱۳۲۹ ق «مقدمۀ تازهبهار» را بر روی یک صفحه و فردای آن روز، نخستین شمارۀ تازهبهار را به جای نوبهار درآورد ولی با این نام، دورۀ حیات روزنامه محدود به ۹ شماره بود و آخرین آنها، در۲۲ محرم ۱۳۳۰ق به چاپ رسیده است (۶ آذر- ۲۳ دی ۱۲۹۰). این ۹ شماره، البته نام و شمارهگذاری خود را داراست، اما تفاوت دیگری با نوبهار ندارد؛ جز آنکه در سرلوحه، شخصی به نام جعفرزاده را به عنوان «معاون» که «همۀ کارهای اداره» با اوست معرفی کردهاند و ما او را شناسایی نکردیم. باید یادآوری کرد که هشت سال بعد، محمد ملکزاده برادر بهار، روزنامهای به همین نام منتشر ساخت و آن، روزنامهای مستقل است و باید امتیازش را یکی از دو برادر به آن دیگری واگذار کرده باشد؛ زیرا سندی دربارۀ صاحب امتیاز به دست نیامده است.
در محتوا نیز تازهبهار به نوبهار میمانست و همچنان با رنگ وطنخواهانه، حملههای تند به روسیه و کارهای ضد ایرانی عاملان آن دولت میکرد و به همین دلیل و در فضایی که اولتیماتوم ۱۳۳۰ ق روسها پدید آورده بود، با اشارۀ سفارت روسیه و دخالت وزارت خارجه ایران، آن نیز همچون نوبهار توقیف شد و ناشرش را به همراه شماری از دموکراتهای خراسان ناگزیر از ترک شهر و دیار و اقامت در تهران کردند. بهار نوشته است: «دولت تزار در ایران از مستبدان حمایت میکرد و در خراسان قوایی وارد کرده بود و اسباب نارضایی احرار شده بود. دموکراتها هم منفور روسها بودند بنابراین، روش من در روزنامه، نوبهار و بعد تازه بهار، مخالفت با بقای روسیه در ایران و مخاصمه با سیاست آن دولت بود.»(۲۶)
ویژگیهای فنی و اداری تازهبهار مانند گذشته است؛ جز آنکه بهای آگهی را نصف کرده، سطری ده شاهی قرار دادهاند. مجموعۀ کامل این روزنامه در کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران و شمارهای از آن در کتابخانه دانشگاه کمبریج موجود است.(۲۷)
دورۀ دوم نوبهار مشهد – اندکی بیش از دو سال پس از خاموشی تازه بهار، محمدتقی بهار که پس از اقامتی طولانی در تهران به مشهد بازگشته بود، انتشار نوبهار را به عنوان سال دوم از سر گرفت. این دوره، با ۷۷ شماره از ۷ صفر ۱۳۳۲ ق آغاز میشود و به دهم ذیقعدۀ همان سال (۱۴ دی ۱۲۹۲-۸ مهر ۱۲۹۳) میانجامد. دو ماه بعد، با گزینش بهار به نمایندگی مجلس، نوبهار نیز پایتختنشین شد.
از نگاه ظاهر، محتوای نوبهار این دوره تفاوتی با پیش از آن ندارد. به جای جملۀ دراز دورۀ اول و تازهبهار، روزنامه را در سرلوحه چنین معرفی میکردند: «نامهایست سیاسی، علمی، ادبی، سرگذشتی، اخلاقی». سرمقاله و خبر، رکن اصلی روزنامه را تشکیل میدهد. چاپ ستونهایی همچون «وقایع شهری»، «اخبار داخله»، «اخبار خارجه» تابع وجود آن خبرهاست و در غیراین صورت، آن ستون دیده نمیشود. سه ستونی که یاد کردیم در اکثر شمارهها وجود دارد و گاهی، ستونهایی همچون «مباحث اخلاقیه»، «اخبار اجتماعی»، «تلگرافات»، «قسمت ادبی» و به ندرت خبرها و نوشتارهای مستقل بیرون از ستونهای یاد شده در روزنامه به چاپ رسیده است.
در آخرین شمارۀ نوبهار این دوره، ملکالشعرا در مقالهای مفصل که با عنوان «وداع نوبهار» نیمی از روزنامه را در بر گرفته است، با خراسانیان خداحافظی کرد تا برای حضور در پارلمان به تهران رود. بهار، این نکته را در جاهای دیگر یادآور شده است که دلیل بسته شدن روزنامه «فشار دو قونسول روس و انگلیس و تحریک مغرضین داخلی» بوده و روزنامه را به «توقیف» کشیدند.(۲۸) روزنامه سراجالاخبار افغانیه چاپ کابل نیز در این باره از زبان خبرنگار خود نوشت: «این روزها، قونسول[های] روس و انگلیس مدیر روزنامۀ نوبهار را طلب نموده به او گفتهاند که در روزنامۀ خود از عقب نشستن و شکست خوردن قشون دولت[های] روس و انگلیس و فرانس کمتر بنویسید. مدیر روزنامۀ نوبهار به جواب گفته که روزنامۀ خود را نمیتوانم به سخنان غلط از اعتبار خارج بسازم. از این اظهار مدیر مذکور، قونسول[های] روس و انگلیس بدشان آمده و متفقا در نزد نیرالدوله والی ایالت خراسان تشبثات به کار برده، درب ادارۀ نوبهار را بسته کردند.»(۲۹)
جای این احتمال نیز هست که همزمانی گزینش بهار به نمایندگی مجلس و توقیف روزنامه تصادفی بوده و یا شمارهای پیش از تعطیل روزنامه توقیف شده و سپس از توقیف درآمده باشد.
ویژگیهای فنی و اداری نوبهار این دوره هم به مانند گذشته است؛ جز اینکه روزنامه «معاون» ندارد، در مطبعۀ اتحاد چاپ شده و بهای اشتراک سالانه اندکی افزایش یافته است: مشهد ۳۰ قران، شهرهای خودی ۳۵ قران و کشور بیگانه ۷ منات. به نوشتۀ بهار، با تعطیل نوبهار، «هزار و دویست تومان مطالبات ما بر زمین ماند».(۳۰) بهای هر سطر آگهی نیز به دورۀ اول نوبهار بازگشت و یک قران شد.
مجموعۀ کامل نوبهار مشهد در کتابخانۀ مرکزی دانشگاه تهران و شمارههایی از آن در کتابخانههای مرکزی دانشگاه اصفهان، ملی رشت و دانشگاه کمبریج نگاهداری میشود.(۳۱)
۲- دوران تهران
بهار، دو ماه پس از انتخاب به نمایندگی دورۀ سوم مجلس شورای ملی، در حالی که اعتبارنامۀ نمایندگیاش هنوز مورد بحث مجلسیان و مخالفان او در بیرون از مجلس بود، در۱۶ محرم ۱۳۳۳ نوبهار را در تهران منتشر ساخت؛ در حالی که خلاف مشهد، رقیبان نیرومندی در پایتخت داشت. نوبهار در تهران دارای چهار دورۀ مشخص از انتشار است (۲۹ آذر ۱۲۹۳-۲ آبان ۱۳۰۲) که به آن باید دورۀ پنجم را نیز که از سوم اسفند ۱۳۲۱ تا ۱۱ آذر ۱۳۲۲ ادامه یافت افزود. یادآور میشوم که ۳۵ شماره از زبان آزاد هم از ۱۴ مرداد تا ۸ آبان ۱۲۹۶ به جای نوبهار که در توقیف بود، زیر نظر بهار به چاپ رسید و جزء دورۀ آن است. البته، زبان آزاد دورۀ دومی هم دارد که مستقل بوده است.
دورۀ اول نوبهار تهران
چنان که گفتم، این دوره از دوم صفر۱۳۳۳(۳۲) آغاز میشود. در اینجا میافزایم که در آن مدت ۸۷ شماره به چاپ رسید. اولین آنها، با توجه به شمارههای نشر شده در مشهد، شمارۀ ۱۵۵ است؛ اما اشتباهی رخ داده و در واقع باید شمارۀ ۱۶۷ یا بدون تازهبهار ۱۵۸ باشد. آخرین شمارۀ این دوره، شمارۀ ۲۴۲ مسلسل بود و در چهارم محرم سال بعد منتشر شد (۲۹ آذر ۱۲۹۳-۱۹ آبان ۱۲۹۴). روزنامۀ این دوره، دو بار در هفته انتشار مییافت.
دستاندرکاران – ملکالشعرای بهار به عنوان مدیرمسوول یا مدیر و سردبیر معرفی میشد و کس دیگری انباز او نبود؛ اما در روزنامه، اثر قلم نویسندگان و شاعران مختلفی دیده میشود و از جمله پرکارترین آنها یحیی ریحان بوده است.
تاریخچه و محتوا- نوبهار تهران نیز به مانند دورۀ مشهد آن، به حزب دموکرات وابستگی داشت. بهار خود نوشته است که «روزنامۀ نوبهار به مدیریت مؤلف در تهران به جای ایران نو دایر شد.»(۳۳)
روزنامه، سیاسی – خبری و دارای نوشتارهای متنوع دیگر بود. نسبت به چاپ مشهد، ستونهای آن بهتر تنظیم میشد و به ترتیب عبارت بودند از دارالشورای ملی، وقایع جنگ بینالمللی، اخبار داخله، مطبوعات خارجه و گاهی، نخبه[ای] از جراید محلی، تلگرافات داخله، لطایف و ظرایف و به ندرت «صندوق پست». پاورقیهای این دوره بیشتر غیرداستانی و به ترتیب چاپ عبارتند از حسن- زیبایی، صفحه[ای] چند از فلسفۀ تولستوی، علتهای اصلی جنگ از کتاب سفید آلمان.
همه مقالههای اساسی نوبهار به قلم بهار است. پارهای از آنها امضا ندارد و در معدودی شمارهها، سرمقاله دیده نمیشود. پیام ملی این مقالهها، هواداری متین و پیرو افکار عمومی از دولتهای محور است. شیوۀ نگارش آنها موجب شد که روزنامه، با وجود آن همه رقیب، محبوبیتی بیابد. به قول بهار «بازارش رونق گرفت و در هیجانهای ملی موثر افتاد.»(۳۴) محیط طباطبایی، نوبهار را در ردیف روزنامههایی نام برده که از آلمانیها کمک مالی میگرفتهاند؛ (۳۵) اما این سخن را سند و حجتی همراه نیست.
گفتنی است که در آغاز این دوره که هنوز اعتبارنامه وکالت بهار در مجلس شورای ملی گیر بود، نه تنها با توجه به دورۀ انتشار مشهد، عدهای از مخالفان او ایرادهای مذهبی میگرفتند، بل، روزنامۀ نوبنیاد چاپ تهران را در همین زمینه میکاویدند و از آن گلایه کردند.(۳۶) از این نیز پا فراتر نهاده، از سر ستیز جزوهای از نوشتارهای تجددطلبانۀ نوبهار مشهد و تهران فراهم آورده پراکندند.(۳۷)
شمارۀ ۲۲۷ نوبهار در سوم ذیقعدۀ ۱۳۳۳ ق (۲ شهریور ۱۲۹۴) به چاپ رسید و آن را در کابینۀ مستوفیالممالک به انگیزۀ چاپ «یک اعلان»(۳۸) توقیف کردند. آن «اعلان» را به ظاهر شخصی به نام علی محمد داده و نوشته بود: «خدایا، پروردگارا، تو به حکمت و مشیت بالغ خود به آلمان بیسمارک، به اتریش مترنیخ، به فرانسه ناپلئون دادی و به ما نیز آنچه لایق و درخور آن بودیم عطا نمودی» و توهین به شاه تلقی شد.(۳۹) روزنامه، ۱۶ روز در توقیف بود و شمارۀ ۲۲۸ در بیستم ذیقعده در آمد. در این شماره، قطعۀ بهار خطاب به احمدشاه برای رفع توقیف به چاپ رسیده است. قطعه با این بیت آغاز میشود:
پادشاها، همی نگویی هیچ / نامۀ نغز نوبهار کجاست؟
سبب خاموشی نوبهار در این دوره، بحران سیاسی ایران، حرکت گستاخانۀ سپاهیان روس به سوی پایتخت و مهاجرت اقلیت سیاسی بود. در این حال، بهار در پاسخ به روزنامههای هوادار روس و انگلیس و به خصوص عصر جدید، در دو مقالۀ «دشمن حمله کرد» و «دوست هم حمله کرد» وطنخواهان را به مقابله با نیروهای متجاوز فراخواند و تبهکاریهای چند سالۀ اخیر روسها را بر شمرد. او خود نوشته است که «در ۶ محرم ۱۳۳۴ نظر به مراسلۀ سفیر روس از طرف کابینۀ آقای مستوفیالممالک و مهر و موم شدن محاسبات» نوبهار تعطیل شده است.(۴۰) شب پیش، بهار از وثوقالدوله وزیر مالیه شنیده بود که «دیروز شرحی از سفرای روس و انگلیس به ما رسیده است که نوبهار را توقیف کنیم و مدیرش تبعید گردد.»(۴۱) فردای توقیف، در هفتم محرم ۱۳۳۴، وی به همراه مهاجران به قم رفت؛ ولی به سبب واژگونی درشکه، دستش شکست و به تهران بازگشت و خانهنشین شد. با این حال، شش ماه بعد او را دستگیر کردند و به زادگاهش فرستادند.
جنبههای فنی و اداری- در این دوره دفتر نوبهار در خیابان ناصریه بود. روزنامه ابتدا در مطبعۀ ایران، از شمارۀ ۱۸۴ مطبعه برادران باقرزاده، از شمارۀ ۱۹۷، مطبعۀ طهران و باز از شمارۀ ۲۲۵ در مطبعۀ برادران باقرزاده چاپ شده است.
نوبهار روزنامهای چهار صفحهای بود که گاهی شمار صفحههایش افزایش مییافت. از جمله، در پی تصمیم مشترک ناشران روزنامه، چند شماره از سال ۱۲۹۴خ دو صفحهای است و در همان سال، ویژهنامۀ استیضاح (ش ۲۰۹، دهم تیر ۱۲۹۴) با ۱۲ صفحه به چاپ رسید.
روزنامه در قطع ۵۵×۴۱ یا حدود آن، با پنج ستون به چاپ میرسید، اما در خرداد ۱۲۹۴ که در اثر جنگ، کمبود کاغذ محسوس شد، مدیران روزنامهها تصمیم بر کاهش قطع گرفتند و چند شمارهای از نوبهار نیز به قطع چهار ستونی ۵۲.۵×۳۴ چاپ شد. در شمارۀ ۲۰۷ (۲۳ خرداد ۱۲۹۴) نوشتند که «تمام رفقای محترم ما در کوچک کردن جراید خود تصمیم نموده و شروع کردند» و سپس چنین «اخطار» دادند: «چون اوراق نوبهار از شمارۀ آینده کوچک خواهد شد، یادآور میشویم که دیگر نمیتوانیم مقالات و لوایح و مکاتیب مفصله را درج نماییم»، اما روزنامه پس از چهار شماره به قطع پیشین بازگشت؛ زیرا دیده شد که بعضی از جراید ابداً با این تصمیم موافقت ننموده، برخی هم زیاده از میزان سابق بر اوراق آن افزوده و میافزایند؛ مخصوصاً جرایدی که ابداً معهود نبوده است که بزرگ شوند، بزرگ شده و با روزهای طبع نوبهار هم مصادف گردیده. لهذا، نظر به عهد خود و جلوگیری از خسارت و جلب رضایت مشترکین، از این تاریخ به بعد، نوبهار به حجم اولیهاش خواهد بود.(۴۲)
بهای یک نسخه از نوبهار ۵ شاهی بود تا آنکه از شمارۀ ۱۹۳ (۱۴ اردیبهشت ۱۲۹۴) به سبب «گرانی فوقالعادۀ کاغذ و زیادی اجرت طبع» ۶ شاهی شد. بر بهای تکفروشی برای «شهرهای خودی» یک و برای «کشور بیگانه» دو شاهی میافزودند. بهای اشتراک سالانه هم به همان ترتیب ۴۵ و۵۵ و۷۰ قران بود. در تابستانها، روزنامهها در مغازۀ دیانت تجریش به ییلاقنشینان ارائه میشد.
هر چند نوبهار از روزنامههای موفق تهران بود، در سال ۱۲۹۶خ یادآور شد که «ادارۀ نوبهار مستغرق قروض شده» و با آنکه وابسته به دموکراتهاست، «از طرف جمعیت دمکرات، نظر به تهی بودن صندوق مرکزی و عدم همت سایر افراد، ابداً مساعدتی با نوبهار نمیشود».(۴۳) بعدها بهار نوشت که در پایان این دوره و بر اثر توقیف، «نیمی از مطالبات آنکه قریب چهار هزار تومان بود، از بین رفت».(۴۴)
مجموعههای ناقص این دوره از نوبهار در کتابخانههای ملی ایران و علامۀ طباطبایی (شیراز) نگهداری میشود.
دوره دوم نوبهار تهران
پس از سفر بهار به قم که به شکستگی دستش انجامید و وی ناگزیر از بازگشت به تهران شد، نوبهار توقیف بود و اقدامی هم برای رفع توقیف نکرد؛ زیرا وضع و حال سیاسی کشور را برای ادامۀ انتشار آن روزنامه مناسب نمیدید. نوزده ماه بعد، در ۱۹ شعبان ۱۳۳۸ (۱۰ خرداد ۱۲۹۶) به نشر روزنامه به صورت سه شماره در هفته دست یازید و در شمارۀ نخست نوشت که «یگانه مرام این دورۀ جدید- عصر خون و حدید- جلو بردن روح فعالیت و پراتیکی است […]. هموطنان! سخنوری و لفاظی بس است. کار کنید و حرف نزنید».(۴۵) اما تنها موفق به انتشار بیست شماره از آن شد و کار نوبهار با انتشار شمارۀ ۲۰ سال ششم در ۱۱ مرداد ۱۲۹۶ به توقیف کشید. بهانۀ توقیف، سرودهای از بهار بود که در آن شماره به چاپ رسید و بیت نخستینش این است: پادشاهی بود به عهد قدیم / شیفتۀ خوردنی و زر و سیم
یکی از ناظران آن دوره نوشته است که: «روزنامۀ نوبهار اشعاری درج کرده بود. چون ملکالشعرای خراسانی مدیر آن دشمن زیاد دارد، به شاه گفتند این اشعار در قدح و هجو شماست. [نوبهار را] توقیف کردند و خودش را هم میخواستند تبعید کنند».(۴۶) بهار خود میگوید که «وزیر داخلۀ وقت به یکی از هم مسلکان ما نوشت که بدون ملاحظه باید مدیر نوبهار تا عصر پنجشنبه خود را برای رفتن حاضر کند که صبح شنبه، خبر نبودن او در قصر صاحبقرانیه منتشر گردد».(۴۷)
اما بهار، بیدرنگ در تاریخ انتشار شمارۀ بعدی، یعنی سه روز پس از خاموشی اجباری روزنامهاش، روزنامۀ زبان آزاد را با امتیاز میرزا جوادخان معاونالسلطنه و با همان ویژگیهای نوبهار منتشر ساخت. زبان آزاد با مدیریت و سردبیری بهار در ۳۵ شماره (۱۴ مرداد – ۸ آبان ۱۲۹۶) به چاپ رسیده است و همانگونه که در آن روزنامه(۴۸) و نوبهار(۴۹) یادآور شدهاند، شمارههای یاد شده را باید ادامۀ نوبهار و جزء این دوره از روزنامه دانست.
بهار در سر مقالۀ نخستین شمارۀ نوبهار این دوره، نوشته است: «نوبهار آن نفس طولانی و آه ممتدی است که در زیر ترشح اشکهای آزادی، پس از هجده ماه حبس و فشار تنگ، از حلقوم فشار دیدۀ ایران بیرون میآید»(۵۰) و نمیدانست که در مدتی کوتاه بار دیگر روزنامهاش را خاموش خواهند ساخت؛ شاید هم چیزی حدس میزد و از این رو، زبان آزاد را مهیای جانشینی نوبهار ساخته بود. این نیز گفتنی است که بهار در سرلوحۀ این دوره از روزنامۀ خود، «روزنامۀ آزاد ملی» را افزوده است.
نوبهار و زبان آزاد در مطبعۀ بوسفور با ۴ صفحۀ ۵ ستونی بیتصویر به اندازه ۵۹×۴۲ چاپ شدهاند. روزنامه، ۸ شاهی تکفروشی میشد و بهای اشتراک سالانهاش درون کشور ۳۰ و بیرون از آن ۷۰ قران بود. برای هر سطر آگهی این روزنامه با حروف ۱۸ تا ۲۰ در صفحۀ ۱: سه، صفحههای ۲ و ۳: دو و صفحۀ ۴: یک قران میخواستند. در برخی از شمارههای نوبهار و زبان آزاد، شخصی به نام مصطفی به عنوان «دفتردار» معرفی شده است.
مجموعههای ناقص این دوره از نوبهار در کتابخانههای علامۀ طباطبایی (شیراز) و کنگرۀ آمریکا نگهداری میشود.
دورۀ سوم نوبهار تهران
دورۀ سوم نوبهار تهران، پس از رفع توقیف روزنامه، به صورت سه شماره در هفته آغاز میشود. در این دوره که به شمارۀ پی در پی ۳۴۸ میانجامد، ۵۳ شماره از دهم آبان تا ۲۲ اسفند ۱۲۹۶ انتشار یافت و پس از آن ملکالشعرا به انتشار دانشکده و مدیریت روزنامههای نیمه رسمی ایران دست یازید. او خود دربارۀ پایان این دوره نوشته است که [نوبهار] در حمل [فروردین] ۱۳۳۶ باز به امر کابینۀ آقای مستوفیالممالک و وزارت خارجۀ حاج مخبرالسلطنه در ضمن تمام مطبوعات ملی توقیف گردید؛ در صورتی که هیچ فشار و تهدیدی هم از هیچ طرفی نبوده و فقط یک سیاست قادرانهای بود که دولت اتخاذ کرده و عاقبت به آیین مشئوم حکومت نظامی منجر گردید.(۵۱)
باید یادآور شد که اگرچه بهار در جاهای دیگر نیز همین سخن را تکرار کرده،(۵۲) آخرین شمارۀ نوبهار این دوره پیش از این توقیف دسته جمعی در ۲۲ اسفند منتشر شده است.
محتوای نوبهار را پس از سرمقاله، خبر (با عنوانهای: اوضاع داخله، تلگرافات خصوصی، حوادث خارجی، مطبوعات خارجه)، گوناگون و ادب تشکیل میدهد. روزنامه با تجددطلبی ادبی روزنامۀ تجدد چاپ تبریز ناسازگار بود و به سبک روزنامۀ طوفان، در بسیاری از شمارهها یک رباعی سیاسی از ملکالشعرا چاپ میشد. در بخشی از سال ششم، سیاستنامۀ نظامالملک به صورت پاورقی به چاپ میرسید. در این دوره، از همکاران نوبهار یحیی ریحان و سعید نفیسی بودهاند.
نوبهار این دوره، علاوه بر آنچه پیرامون نظرهای ادبی روزنامۀ تجدد مینوشت، نبرد سیاسی و عقیدتی سختی با روزنامۀ ستاره ایران میکرد. در واقع، آن روزنامه بود که با نوبهار به صورتی زننده و حملههای شخصی و دشنامگویی میستیزید و بهار با دادن پاسخهای نوبهار، متین و استوار واکنش نشان میداد.
چنان که دیدیم، دولت مستوفیالممالک در فروردین ۱۲۹۷، همۀ روزنامهها را- جز ایران- تعطیل کرد و نوبهار که در ۲۲ اسفند گذشته آخرین شمارۀ دورۀ سوم تهرانش منتشر شده بود، نتوانست به انتشار ادامه دهد؛ تا آنکه چهار سال و نیم بعد (دوم مهر ۱۳۰۱) دوباره به چاپ رسید؛ اما در بخش بزرگی از این سالها، با انتشار دانشکده و مدیریت روزنامۀ نیمه رسمی ایران، بهار همچنان در عرصۀ روزنامهنگاری حرفهای فعال بود.
نوبهار دورۀ سوم را مطبعۀ بوسفور با ویژگیهای دورۀ پیش چاپ میکرد. روزنامه به ندرت دارای عکس است. نخستین آنها در شمارۀ ۳۰۹ (۱۴ آذر ۱۲۹۶) چاپ شد. مجموعههای ناکامل این دوره در کتابخانههای ملی، دانشگاه تهران، آستان قدس رضوی و علامۀ طباطبایی (شیراز) نگاهداری میشود.(۵۳)
دانشکده
در تهران، به سال ۱۲۹۵ خ، انجمنی ادبی به نام «جرگۀ دانشوری» برپا شد که پس از چندی «دانشکده» نام گرفت و ارگان ماهانهاش از اردیبهشت ۱۲۹۷ تا اردیبهشت سال بعد با ۱۲ شماره در ۱۰ مجله، با همان نام دانشکده به چاپ رسید.
بهار صاحب امتیاز و مدیر این مجله، بود و همو ریاست انجمن ادبی دانشکده را نیز برعهده داشت؛ اما در سرلوحه اشاره میکردند که مجله «در تحت نظر هیئت موسسۀ دانشکده منتشر میشود». با دانشکده، شمار بزرگی از شاعران و پژوهشگران و نویسندگان و مترجمان ساکن پایتخت همکاری کردهاند.
در سرلوحۀ این مجله، آن را «ادبی، اجتماعی، اخلاقی، فلسفی و تاریخی» معرفی میکردند. بهار، در شمارۀ نخست، زیر عنوان «مرام ما» نوشت که «دانشکده برای ترویج روح ادبی و تعیین خط مشی جدیدی در ادبیات ایران ایجاد میشود […]. موافق احتیاجات فعلی هیئت اجتماعیه، مطابق محیطی که ما را تکمیل خواهد نمود، یک تجدد آرامآرام و نرم نرمی را اصل مرام خود ساختهایم و به جای آنکه تجدد را تیشۀ عمارت تاریخی پدران شاعر و نیاکان ادیب خود قرار دهیم، فعلا آنها را مرمت نموده و در پهلوی آن عمارت، به ریختن بنیانهای نو آیینتری که با سیر تکامل، دیوارها و جزرهایش بالا میروند خواهیم پرداخت». در این مقاله، مجلۀ دانشکده «دارای یک روح جوان و فکر آزاد متجدد» خوانده شده است و ناشرانش بر دوری از «مناقشات سیاسیه و تفنناتی که بر روی مدح یا هجو این و آن معمول به تجار و دلالان ادبی و سیاسی» است، تأکید کردهاند.
چنان که از مقالۀ آغازین اشاره شده نیز بر میآید، بهار و همکاران او، در نوگرایی دلیر نبودند. این رویه، مورد انتقاد نویسندگان نوگرای روزنامۀ تجدد چاپ تبریز قرار گرفت. میان دو نشریه برخوردهای قلمی پدید آمد تا آنجا که تقی رفعت سردبیر تجدد نوشت: «عزیز من! کلاه سرخ ویکتور هوگو را در سر قاموس دانشکده مجوی. توفانی در ته دوات نوجوانان تهران هنوز برنخاسته است».(۵۴) حال آنکه ملکالشعرای بهار، خود معتقد بود که با انتشار دانشکده «مکتب تازهای در نظم و نثر به وجود آمد و غالب رجال بزرگ ادب که مایه افتخار ایرانند» با آن همکاری کردند.(۵۵) همانگونه که یکی از محققان نیز یادآور شده است: «مهمترین توفیق دانشکده، انتشار مقالات تحقیقی و نقدهای ادبی آن است [… که] قطعا موجد تجددی در نحوه سنجش و نقد ادبیات قدیم شد».(۵۶)
علاوه بر آن مقالهها، ترجمههایی هم به صورت سرگذشت بزرگان ادب اروپا و شعر و داستان اروپایی به چاپ میرسید. از آن جمله است «سرود بالشویک» که به عنوان «ادبیات روسی»! در شمارۀ دوم درج شده است. به این ترجمهها، باید رمان سلطنت اثر الکساندر دوما با ترجمۀ عبدالحسین تیمورتاش را افزود که پیوست مجله میشد و بخش بزرگ دو شمارۀ توأمان ۱۱ و ۱۲ به آن اختصاص یافت تا داستان به پایان رسیده باشد.
محتوای دانشکده منحصر به ادب و تاریخ نبود. در بخش «رنگارنگ» به موضوعهایی همچون «دفع مگس و مضرات آن»، «حب مفید بر ضد سوءهضم»، «فیروزه» و «اختراع قند و شکر» پرداختهاند. افزون بر این، در بخشی با نام «خواطر و آراء» سخنان کوتاهی نقل میشد. این بخش، در شمارههای ۳ و۴ به نوشتههای ملکالشعرای بهار در روزنامۀ نوبهار اختصاص یافته است و رنگ سیاسی نیز دارد. قصیدۀ معروف بثالشکوی به مطلع «تا بر زبر ری است جولانم» که در شمارۀ چهارم (شهریور ۱۲۹۷) دربارۀ توقیف نوبهار به چاپ رسید، علاوه بر جنبۀ ادبی، اعتراض سیاسی شاعر و مدیر مجلۀ دانشکده را نیز بازتاب داده است.
دانشکده به نظرهایی که دربارۀ محتوای آن در دیگر روزنامهها و مجلهها انتشار مییافت، حساس بود و بدانها پاسخ میداد؛ اما ستون «صندوق پست» برای بازتاب نظرهای خوانندگان، تنها در شمارۀ هفتم دیده میشود.
پشت جلد دانشکده ساده بود و در آن نام مجله به خط نستعلیق و ویژگیها آمده است. در صفحۀ دوم هم سر لوحهای حاوی نام به همان خط و شماره و تاریخ انتشار، چاپ میشد.
دانشکده را مطبعۀ طهران در یک ستون به اندازۀ ۲۰×۱۴ چاپ میکرد. شمار صفحههای مجله، از ۲۴ تا ۵۶ بود؛ ولی باید شمار صفحههای رمان «سلطنت» را که جداگانه چاپ کرده، به همراه مجله به خوانندگان میدادند، بر این رقمها افزود. بدینترتیب، میانگین شمار صفحههای دانشکده ۵۸ بوده است. در هیچ یک از شمارههای این نشریه تصویر دیده نمیشود.
نشانی دانشکده در چهار شمارۀ نخست با دفتر روزنامۀ نوبهار یکی بود. از آن پس- همچنان که مدتی دفتر روزنامۀ نیم رسمی ایران به دفتر نوبهار منتقل شد- گویا برای آسانتر کردن کار مدیر مجله که مدیریت ایران را نیز بر عهده گرفته بود، نشانی روزنامههای اخیر را به عنوان نشانی دانشکده اعلام کردند. شاید از این روست که محیط طباطبایی نوشته است «بهار با کمک مالی دولت، مجلۀ دانشکده را تاسیس کرده» و «از آنجا که امکانات روزنامۀ نیمه رسمی ایران که در اختیار مجله بود، با واگذاردن روزنامه به دیگری، مجله هم تعطیل شد».(۵۷) من مدرکی که این ادعا را ثابت کند، نیافتم و در گزارشهای مالی مشروح مربوط به روزنامۀ ایران(۵۸) نیز هیچگونه اشارهای به دانشکده نشده است. شاید بهار بخشی از حقوق ماهانۀ خود از ایران را، به انتشار دانشکده اختصاص میداده و پس از قطع آن حقوق، مجله را برچیده است. سالها بعد، خود او در جایی به «هزار تومان خسارت» مجله اشاره کرده(۵۹) است.
از شمارگان دانشکده ناآگاهیم. در تقاضای امتیاز، آن را هزار نسخه اعلام کرده بودند. در شمارۀ پنجم نوشتند که «این مجله به اندازۀ مشترکین چاپ شده و برای کلکسیون اداره نیز عدۀ معینی ذخیره میشود و یک شماره هم زیاد نمیآید».(۶۰) با این حال، دانشکده تکفروشی نیز میشد و بهای هر نسخۀ آن دو قران بود. برای اشتراک سالانه، سی قران مطالبه میکردند. گفتنی است که در شمارۀ پنج اعلام داشتند که دانشکده آگهی خواهد پذیرفت، اما در دورۀ یک سالۀ آن آگهی دیده نمیشود.(۶۱)
مجموعههای کامل و ناقص دانشکده در اکثر کتابخانههای معتبر ایران و برخی از بخشهای ایرانشناسی دانشگاههای خارجی موجود است. دورۀ کامل – به استثنای بخش رمان سلطنت مربوط به شمارۀ نخست- نیز به دست فرزند موسس آن به چاپ رسیده است.(۶۲)
روزنامۀ ایران
دو ماه پس از انتشار دانشکده، دولت حسن وثوق (وثوقالدوله)، بهار را به مدیریت روزنامۀ نیمه رسمی ایران که پنج روز در هفته به چاپ میرسید، فراخواند. روزنامه، از۱۱ آبان ۱۲۹۵ آغاز به انتشار کرده بود. سیدحسین اردبیلی، مدیر پیشین خراسان که از او یاد کردم، ۲۱ ماه آن را اداره کرد و پیش از بهار مدت کوتاهی زینالعابدین شیخ العراقینزاده (رهنما) مدیریتش را بر عهده داشت. با آنکه ایران روزنامهای نیمه رسمی بود و با یارانۀ دولت به چاپ میرسید، هر بار که مدیر تازهای برای آن برگزیدند، امتیاز روزنامه را نیز به نام او کردند.
تاریخچه و محتوای ایران
بهار دربارۀ کار خود در این روزنامه نوشته است: دولت پس از آنکه روزنامۀ ایران را دیگران اداره کرده و درست از عهدۀ ادارۀ آن بر نمیآمدند، اصرار نمود که بنده قبول کنم […]. بالاخره به توسط حضرت والا نصرتالدوله [فیروز] مرا مجبور کردند؛ بنده هم به نام برادرم و به شرکت [علیاکبر خراسانی] سردبیر سابق همان جریده، نظارت کار قبول کردم.(۶۳)
متعهد مدیریت، خود بهار بود ولی اصرار ورزید که «مدیریت بنده در صدر روزنامه توضیح داده نشود».(۶۴) بدین ترتیب، نام برادر او، محمد ملکزاده، با عنوان «مدیر» از شمارۀ ۲۸۲ (بیستم مرداد ۱۲۹۷) در سرلوحه به چاپ رسید و سردبیر و رئیس شورای نویسندگان هم به وظیفههای خود میپرداختند. گاهی نیز امضای «م. بهار» در زیر سرمقالههای مهم روزنامه میآمد. در شمارۀ ۳۳۷ (نهم آذر۱۲۹۷)، بهار امضای «م. ب. مدیر سیاسی ایران» را در زیر مقالهای با عنوان «رفع اشتباه» گذارد. این امضا پس از آن نیز در زیر پارهای از مقالهها میآمد تا آنکه ملکزاده به عنوان رئیس معارف خراسان به مشهد رفت و در شمارۀ ۶۳۲ در برابر عنوان «مدیر» چند نقطه نهادند. در شمارۀ بعدی که در ۲۳ اسفند ۱۲۹۸ چاپ شد، به جای آن، عبارت «در تحت نظر و مدیریت م. بهار» دیده میشود و میرزا علیاکبر خراسانی همچنان سردبیر معرفی شده است.
بهار، در شمارۀ ۷۰۵ به تاریخ ۲۴ تیر ۱۲۹۹، زیر عنوان «پایان خستگی» استعفای خود را اعلام داشت و این پس از سقوط دولت وثوقالدوله بود. گفتنی است که در اسفند همان سال، سید ضیاءالدین طباطبایی، روزنامهنگار حرفهای که پس از کود تا به نخستوزیری رسید، از بهار خواست به روزنامۀ ایران بازگردد. خود او در این باره نوشته است: همین آقا سید ضیاءالدین به من تکلیف کرد که ماهی هزار تومان پول میدهم و تمام جراید، حتی رعد، را تعطیل میکنم. تو ایران را دایر کن و از من حمایت کن!… و من نپذیرفتم. چرا؟ برای اینکه او را نسبت به آزادی و سایر دقایق سیاسی صمیمی نمیدانستم.(۶۵)
ایران روزنامهای نیمه رسمی بود و نیمه رسمی بودنش را هم مقامهای دولتی و هم دستاندرکاران روزنامه و هم مردم میگفتند و مینوشتند. مدیران و حتی کارمندان آن را دولت بر میگزید و گزینش مدیران، بنا بر اسناد موجود، با تایید نخستوزیران و تصویب هیات وزیران صورت میگرفت. بودجهای هم از آغاز کار بدان اختصاص دادند و هر سال بر آن افزودند.
در دورۀ نیمه رسمی بودن، یعنی تا نیمههای ۱۳۰۲، مدیر ایران تعهد داشت که سبک و رویهاش «موافق با مصالح ملک و دولت باشد.»(۶۶) اما بهار، در دورۀ مدیریت خود که با مساله حساس قرارداد ۱۹۱۹ همزمان بود، بارها کوشید روزنامۀ ایران را مستقل از دولت معرفی کند. وی، در پایان چهارمین ماه مدیریتش در مقالهای که برای اولین بار با امضای «م. ب. مدیر سیاسی ایران» نوشته است، مدعی شد:
روزنامۀ ما مربوط به هیچ حزب و دسته و متنفذی نیست. زبان هیچ کس هم نیستیم و از زبان و عقیده و وجدان پاک خود حرف زده و با فکر روشن خود که مکرر امتحان روشنی و استقامت و حقانیت خود را داده است، چیز مینویسیم. ما با دولت و رئیس دولت وجداناً و عقیدتاً موافقیم […]. ما فقط طرفداران دولتیم، ولی منشی دولت نیستیم. فکر ما و قلم ما از سالیان دراز تا کنون آزاد بوده و امپراتوریهای عظیم هم نتوانستهاند آن را از ما بخرند».(۶۷)
شبیه این سخن را با امضا و بیامضا تکرار کردهاند. در آخرین مقالۀ بهار که بدرودش با روزنامۀ ایران و خوانندگان آن را در بردارد، نوشت که هنگام واگذاری روزنامه به او شرایط دیگری هم در کار آمد و آزادی فکر بود که طبعا توانستم برای این اداره از طرف دولت تحصیل نمایم و در نتیجۀ این آزادی فکری بود که پیشنهادها و مقالاتی در زمینه اصلاحات و همچنین مقالات مهم و موثری در اظهارات سیاسیه، از قبیل انتقاد و جرح قرارداد ایران و انگلیس که تا آن وقت احدی جرأت اظهار مخالفت فکری نکرده بود و غیره، توانستم به امضاهای مرموز و محفوظ نگاشت […]. ولی دولت این نکته را برخلاف، احساس کرده و از روزنامه شدیداً بدگمان شد…(۶۸)
بهار، بعدها همین سخن را به گونهای دیگر تکرار کرد: مرا عقیده آن بود که باید مردم را در نوشتن عقاید موافق و مخالف آزاد گذاشت و افکار را سانسور و حبس نکرد و در روزنامۀ ایران نیز این سلیقه را مجرا داشته بودم و مقالاتی بر له و علیه قرار داد انتشار دادم. جمعی از اعضای کمیتۀ حزب دموکرات با این سلیقه مخالفت کردند و در روزنامۀ رعد بیانیهای مبنی بر موافقت قطعی با قرارداد و تقریبا به مخالفت من که همکار آنها و عضو کمیته بودم، انتشار دادند.(۶۹)
البته یک روی دیگر «نیمه رسمی» بودن ایران آن بود که برخی نظرها و گفتهها که با سیاست روز دولت همسویی نداشت، نیز، به ندرت و شاید با اکراه، در روزنامه به چاپ رسد، اما در مورد این دورۀ حساس از حیات روزنامه باید گفت که در برابر مقالههای جانبدارانۀ بیامضا و با امضای بهار، نوشتارهای مخالف قرارداد یا دولت وثوقالدوله، ناچیز و بیرنگ بود. میرزا یحیی دولتآبادی نوشته است که به عنوان مخالف آن قرارداد، مقالهای با امضای «ایرانپور» فرستادم و در غیاب بهار مدیر روزنامه، اسماعیل یکانی از کارکنان ایران آن را چاپ کرد و چون مقالۀ دومی در ادامۀ سخن فرستادم؛ «مدیر روزنامۀ ایران نخواست یا نتوانست مقالۀ دوم مرا منتشر نماید و بعدها سندی به دست میآورم که مقالۀ مزبور به اداره رسیده و ضبط شده است».(۷۰)
حمایت روزنامه از آن قرارداد – که تا مدتی آن را پنهان میداشتند- چشمگیر بود. در ۱۷ مرداد ۱۲۹۸ (ش۴۹۳)، «بیانیه از طرف آقای رئیسالوزراء آخرین تصمیم دولت» دربارۀ قرارداد به چاپ رسید و از آن پس، مقالههایی بیامضا در توجیه یا هواداری آن در روزنامه میآمد که گمان میبرم از بهار یا به اشارۀ او بوده باشد. کمکم، بهار با امضای «م. ت.» نام خود را آشکار ساخت و مقالههایی نوشت که خلاف پارهای از گفتهها، حمایت جانانهای از قرارداد بود. وی، تفسیرهای کوتاه و بلند دیگری نیز در تایید گزاف آلود کارها و برنامههای وثوقالدوله مینوشت و حتی سرودههای استواری در ستایش از او در ایران چاپ میکرد. از آن جمله است قطعۀ: شاد باش ای وثوق دولت و دین / که تو را روزگار کرد بزرگ
مقالهها و تفسیرها و خبرهای ضد بولشویکی روزنامه بسیار چشمگیر بود. این نوشتارها، خطر کمونیسم را یادآور میشدند و به تلویح، به توجیه نزدیکی به سیاست انگلیس و در نتیجه، قرارداد ۱۹۱۹ میپرداختند. از جمله، بهار، در مقالۀ «خطر سرخ. مدنیتها چگونه زایل میشوند؟»، پس از اشاره به خطری که در صورت همبستگی زردپوستان برای تمدن بشری پدید خواهد آمد، نوشت: همان قدر که امکان یافتن اجرای منویات سوسیالیزم و بالشویزم، از قبیل تساوی مراتب و تقسیم کار و سرمایه در عالم، غیرممکن و محال مینماید، به همان درجه هم جلوگیری از این حس و این نهضت[…] محال و غیرممکن به نظر میرسد. این است مخاطرۀ سرخ که هزار مرتبه از مخاطرۀ زرد شدیدتر و عملیتر و طبیعیتر و به دنیا از گوشهایش نزدیکتر است.
تنها دولت انگلیس است که چون لطمۀ این مخاطره بیش از همه به او متوجه خواهد بود، بایستی بیش از همه در مدافعه از این عفریت تمدن خوار اهتمام ورزیده و مدنیت اروپا را که قیصر مدعی و داوطلب نجاتش بود، نجات دهند.(۷۱)
از دیگر مضمونهای مورد علاقۀ بهار در این دوره، اشاره به حدود طبیعی و تاریخی ایران بزرگ، یادآوری تجزیههای آن، به ویژه الحاق بخشهایی از آن به امپراتوری روسیه است. البته این موضوع مورد اعتقاد بهار بود و علاوه بر اشارههای مکرر در سرودههایش، در نوبهار مشهد نیز خبرهای افغانستان و آسیای میانه را در ستون «اخبار خراسان» میآورد؛ لیکن در روزنامۀ ایران، اینگونه یادآوریها و کوشش برای احقاق حقوق تاریخی، با سیاست دولت، به ویژه نظرهای فیروز میرزا نصرتالدوله وزیر امور خارجه، هماهنگی داشت.(۷۲)
ایران، روزنامهای خبری با سرمقالههای اساسی، پاورقی و آگهی فراوان بود. سرمقاله، بخش بسیار مهم روزنامه به شمار میآمد و اکثر، به قلم مدیر و گاهی سردبیر نوشته میشد. سرمقالههایی که در دورۀ مدیریت بهار در ایران به چاپ رسیده و اغلب آنها به قلم این شاعر و نویسندۀ بزرگ است، از نظر سبک و موضوع و حساسیتهای آن دوره، کمال اهمیت را، دارا هستند. خبرها، زیر عنوانهایی همچون حوادث داخلی، یک مشت خبر، مطبوعات داخله، مطبوعات خارجه میآمد و در سال چهارم، عنوان اصلی آنها «اطلاعات مهمه» بود. روزنامه دارای ستونهای گوناگون دیگری همچون: «آیا میدانید؟»، «حفظالصحه»، «در زوایای تاریخ» و دیگر نوشتارهای متنوع بود و گاهی هم در «صندوق پست» به نامهها و نظرهای خوانندگان پاسخ میداد.
پاورقیهای ایران در دو سال نخست انتشارش، نوشتارهای دنبالهدار ولی نه چندان بلند سیاسی و تاریخی بودند که نام نویسنده و مترجمشان درج نمیشد. «نظری به قفقاز» در۱۲۹۷ چاپ شد و سخت ضد بولشویکی بود. «کاپیتولاسیون» و «تاریخ احزاب روسیه» و «امپراطوری آلمان» و «جنگ اروپا» هم مربوط به همین سال است. در سال چهارم (۱۲۹۸خ) «کمیسیون تحقیق مسوولین جنگ در آلمان» و سپس «نهضت انقلابی ادبی ایران» از پروفسور ادوارد براون و بعد «ارمغان محقر دانش» از رضا ارفع (پرنس) چاپ شد. در کنار نوشتارهای بلند، پاورقیهای داستانی هم که در آن سالها مرحله آغازین رواج خود را میگذراند، به روزنامۀ ایران راه یافت. نخستین آنها، نوشتۀ خود بهار بود و «نیرنگ سیاه یا کنیز سپید» نام داشت که چاپش از شمارۀ ۳۳۴ (۱۹ اردیبهشت ۱۲۹۸) آغاز شد. این، به ظاهر تنها داستانی است که بهار نوشته است و آرینپور آن را «از حیث تکنیک داستاننویسی زیاد قابل توجه» نمیداند.(۷۳) سپس، نوبت به ترجمۀ داستانهای خارجی رسید.
ویژگیهای اداری و فنی ایران – برای انتشار ایران، از مدیر تا فراش، ۱۶ تن کار میکردند و مدیر حق نداشت «بدون اجازۀ وزارت معارف، هیچ یک را تغییر» بدهد.(۷۴)
در دو سال نخست، دولت ماهانه ۲۵۰ تومان یاری مالی به روزنامه ایران میداد.(۷۵) نخستین مدیر روزنامه، این میزان را ناکافی میدانست و در ۱۱ اسفند ۱۲۹۶ به وزیر مالیه نوشت که تا آن هنگام «اداره متجاوز از دو هزار و ششصد تومان مقروض و هر روز در معرض ورشکستگی و تعطیل است».(۷۶) کمتر از یک ماه بعد، در فروردین ۱۲۹۷ یارانۀ دولت دو برابر شد(۷۷) و سه سال بعد، یعنی در آغاز۱۳۰۰ به ۷۵۰ تومان رسید؛ حال آنکه قرار بر این بود که «جمع و خرج و ضرر و نفع روزنامه از هر جهت مربوط به ادارۀ روزنامه» باشد.(۷۸) در آخر همان سال به علت گرانتر شدن کاغذ، ملکالشعرای بهار مدیر جدید روزنامه، خود را با سیصد تومان کسری ماهانه روبرو دید و از دولت تقاضای اضافه شدن آن مبلغ را به یارانۀ روزنامه شد و با وعدۀ دولت، از تصمیم خود مبنی بر کنارهگیری چشم پوشید. وی مینویسد: «اما نمیدانم به چه نظر به وعدۀ خود وفا نکرده و به مماطله و امرار وقت تا پایان کار برگذار نمود.» وی، این سخن را در مقالۀ بدرودش با ایران نوشته و چون میخواسته است برخی از جنبههای منفی همکاریاش با دولت وثوقالدوله را بزداید، شاید به تلویح مدعی است که دولت از کار روزنامه خشنود نبود. بهار همان جا میافزاید که ناگزیر شده است ماهانه صد تا دویست تومان «ضرر اداره را از جیب خود و از مالیۀ شخصی به صندوق اداره» بپردازد.(۷۹)
اگرچه صدرهاشمی، شمار چاپ ایران را در سال نخستینش ۱۵۰۰ نسخه گزارش کرده است(۸۰)، از اسناد برجا ماندۀ مربوط به این روزنامه، پیداست که دست کم در سالهای ۱۲۹۸ و ۱۲۹۹، مجموع تکفروشی و اشتراک، حدود ۱۰۰۰ نسخه بود و بدیهی است که این رقم نمیتواند فاصلۀ چندانی با شمار چاپ داشته باشد. برابر اسناد چاپ شده، در تیر ۱۲۹۸ بیست شماره از روزنامه به چاپ رسید و جمع متوسط تکفروشی و اشتراک برای هر شماره، ۹۱۸ نسخه بود. در ماه مشابه سال بعد، این رقم به ۱۱۱۴ نسخه افزایش یافت؛ زیرا- با وجود کاهش تکفروشی در نیمه نخست ماه- در نیمۀ دوم «نظر به تعطیل چند روزه رعد و مقالات مسلسل راجع به ورود بالشویک، تک نمره فروشی زیاد شده» بود و به آن باید افزایش ۱۸۸ مشترک جدید را نیز افزود.(۸۱)
محل اجارهای ایران، ابتدا خیابان صاحب اختیار و سپس کوچه حاج باقر در خیابان لالهزار بود و تلفنی نیز در اختیار داشت. در شماره ۳۰۳ (۲۸ شهریور ۱۲۹۷) اعلام شد که: «تغییر اداره. اداره به واسطۀ عدم گنجایش محل سابق، به محل ادارۀ نوبهار منتقل گردید». گفتنی است که نوبهار در آن هنگام منتشر نمیشد. این نشانی نیز در خیابان لالهزار بود.
روزنامۀ ایران در دورۀ مدیریت بهار به ترتیب در چاپخانههای بوسفور، تمدن- که به «مطبعۀ تمدن طهران» و از ۱۲ اسفند ۱۲۹۷ به «طهران» تغییر نام داد- و برادران باقرزاده چاپ میشد.
شمار صفحههای ایران، ۴ و گاهی هم ۸، ۶ یا ۱۲ صفحه (پس از روزانه شدن) بود. متن را که پیشتر با حروف ۱۶ حروفچینی میشد، در این دوره با حروف ۱۲ حروفچینی میکردند. اندازۀ روزنامه ۵۹×۵.۴۲ است. کاغذ آن در سالهای ۱۲۹۶ و ۱۲۹۷ نامرغوب بود و چندی پس از آغاز مدیریت بهار، از نوع بهتری شد. یک دو عکسی که در شمارههای سال چهارم به چاپ رسید، دارای کیفیت بسیار بدی است. سرلوحه ایران در سراسر این دوره عبارت از نام به خط نسخ و ویژگیهای روزنامه در دو سوی آن بدون خط فاصل بود.
ایران ۸ شاهی تکفروشی میشد. پس از روزانه شدن (۱۲۹۷خ)، شمارههای دو صفحهای را ۵ و هشت صفحهایها را۱۰ شاهی میفروختند. از بهمن ۱۲۹۷، بهای تک شماره ۶ شاهی شد ولی آن را پس از هشت شماره به ۴ شاهی کاهش دادند و در صفحۀ نخست، به خوانندگان توصیه کردند که روزنامه را کرایه نکنند و آن را به «همین قیمت که ارزانترین روزنامه در عصر حاضر است…» بخرند. در سال چهارم، بار دیگر بهای تک شماره به ۶ شاهی افزایش یافت. از فروردین ۱۲۹۷- چهار ماه و اندی پیش از آغاز کار بهار- که روزنامه هفتهای ۵ شماره چاپ شد، بهای اشتراک را به ۸۰ (داخله) و ۱۰۰ (خارجه) قران افزایش دادند و در سراسر دورۀ مدیریت او چنین بود.
میزان آگهیهای ایران، در مقایسه با روزنامههای دیگر، چشمگیر است. هر سطر آگهی برای صفحههای ۱ تا ۴ به ترتیب ۳ قران، ۲ قران، ۳۰ شاهی و یک قران اعلام میشد. از درآمد هر سطر آگهی، باید۵۰ دینار به ادارۀ انطباعات وزارت معارف میپرداختند؛ در عین حال، برابر تعهد مدیر- دستکم از تاریخ امضای آن تعهد در ۲۱ فروردین ۱۲۹۷- نه تنها آگهیهای وزارت معارف مقدم بر دیگر آگهیها بودند، بلکه، دولت پولی نیز بابت آنها نمیپرداخت.(۸۲)
مجموعههای ناقص ایران در اکثر کتابخانههای معتبر ایران و در خارج، در کتابخانههای دولتی برلین، ملی پاریس، ملی سنپترزبورگ، دانشگاه شیکاگو و دانشگاه پرینستون موجود است.(۸۳)
دورۀ چهارم نوبهار تهران
پس از کنارهگیری از روزنامۀ ایران در آغاز کار دولت مشیرالدوله، روزنامهنگاری حرفهای بهار هم برای مدتی دچار فترت شد. چندی بعد نیز کودتای ۱۲۹۹ پیش آمد و وی زیر نظر قرار گرفت، به ناچار خاموش بود.
بهار، روزنامۀ خود را بار دیگر از دوم مهر ۱۳۰۱ تا دوم آبان سال بعد به صورت هفتگی در ۳۴ شماره منتشر ساخت (۲۵ سپتامبر ۱۹۲۲- ۲۴ اکتبر ۱۹۲۳). دربارۀ این دوره، او خود نوشته است: «بعد از کودتای ۱۲۹۹ شمسی که مجلس چهارم دایر گردید و جراید آزاد شدند، باز نوبهار به شکل هفتگی [انتشار یافت…]. بعد از یک سال، وقتی مشاهده رفت که نیات سویی موجب ایجاد هرج و مرج شده است، خود به صرافت طبع نوبهار را تعطیل کردیم.»(۸۴)
بهار، میافزاید که هنگام تشکیل مجلس پنجم و ششم «در جراید منسوب به اقلیت چیز مینوشتم؛ ولی نوبهار را که شرط حیاتش آزادی مطلق است، دیگر منتشر نکردیم». وی، در جای دیگر مینویسد که چندی پس از تعطیل نوبهار هفتگی، میخواسته است بار دیگر نوبهار منتشر سازد؛ اما «نظر به شهرتی که فوراً مخالفین من دادند و نشر نوبهار را متعاقب همراهی مادی [سردار سپه] رئیس دولت جلوه دادند، از نشر روزنامه منصرف شدم».(۸۵) در این دوره، صاحبقلمان نامدار تهران با نوبهار هفتگی همکاری داشتهاند. از آنانند: عباس اقبال آشتیانی، سعید نفیسی، احمد کسروی و غلامرضا رشید یاسمی.
نوبهار هفتگی، خود را چنین میخواند: «نامهایست ادبی- اجتماعی- سیاسی». نوشتارهای ادبی و تاریخی آن بر دیگر موضوعها میچربید. در آن، نظرهای سیاسی و اجتماعی بهار نیز بازتاب مییافت؛ اما قلم مبارز او به صورت پنهان و آشکار در روزنامههای سیاسی متعدد دیگری سیال بود.
از پاورقیهای این روزنامه، کتاب دیسیپل (شاگرد) اثر پل بورژه با ترجمۀ غلامرضا رشید یاسمی و اهریمن اثر میخاییل دمنستف است. نوشتارهای ادبی بهار و سرودههای برجستهای از او، همچون دماوندیه، عشق مادر، اندیشههای قدیم، دندان، شب و ستایش فردوسی، در این دوره از نوبهار به چاپ رسیده است.
نشانی نوبهار هفتگی لالهزار و چاپخانهاش فاروس بود. این روزنامه در ۱۶ صفحۀ دو ستونی به قطع ۳۵×۲۵ چاپ میشد و آن را یک قران و سپس ۴ شاهی تکفروشی میکردند. اشتراک سالانهاش در داخل و خارج از کشور به ترتیب ۶۰ و ۷۰ قران بود.
مجموعههای این دوره از نوبهار در کتابخانههای مرکزی دانشگاه تهران، مجلس۱، آستان قدس رضوی، دانشگاه پرینستون و مجموعههای ناقصش در کتابخانههای مرکزی دانشگاه اصفهان، علامۀ طباطبایی (شیراز) و دانشگاه هاروارد نگاهداری میشود.
سرپرستی روزنامههای اقلیت
بهار، پس از تعطیل نوبهار در روزنامۀ ایران اعلام داشت: به مناسبت دوستی و ارتباط سیاسی که در موقع عضویت مجلس شورای ملی بین من و برخی از مطبوعات محترم محلی موجود بوده است و در تعقیب اصرار و ابرامی که در انتساب تمام مندرجات جراید مزبور به اینجانب به کار میرفت؛ در حال حاضر نیز به همان عادت و خیال، پارهای شکوهها و توقعات در اطراف من و مطبوعات وجود دارد. با نهایت خوشوقتی به دوستان خود اطلاع میدهم که بعد از ختم دورۀ مجلس از مداخله در کلیۀ مسایل سیاسی کناره گرفته و مخصوصاً بر حسب امر اطباء از نویسندگی نیز خودداری مینمایم. نسبت به دولت وقت و جراید و مقالات مثبت و منفی به کلی بیطرف [خواهم بود] و از نقطه نظر سیاسی و غیره هیچ یک از جراید محترم را با من ارتباطی نیست. بناء علی هذا، از دوستان خود تمنا دارم که در امور سیاسیه مطلقا مرا داخل ندانسته و اگر از جرایدی که سابقا با سیاست من موافق بودهاند گله و شکایتی دارند، مستقیماً به خود آنان مراجعه فرمایند.(۸۶)
چندی بعد، بهار از تصمیم خود برگشت و بر آن شد که نوبهار را دوباره منتشر سازد و چنان که آمد، چون در زبانها افتاد که نوبهار با پول سردار سپه چاپ خواهد شد، انصراف جست. در عین حال، پرهیز بهار از روزنامهنگاری حرفهای به معنای کنارهگیری او از روزنامهنگاری نیست. برعکس، این دوره، به ویژه از بهمن ۱۳۰۲ که دورۀ پنجم مجلس آغاز به کار کرد و بهار نیز نمایندۀ مجلس بود، به گونهای سرپرست روزنامههای هوادار اقلیت مجلس شد و در آن روزنامهها با نام خود و نامهای مستعار «بیغرض»، «ایرانی» و «گمنام» به مبارزهای پیگیر با خودکامگی رو به افزایش سردار سپه و غوغای جمهوریخواهی پرداخت. خود او خطاب به قوامالسلطنه گفته است:
به هفت نامه نوشتم مقالتی هر شب چنان که از پس آنم نه خواب ماند و نه خور
بسا شبا که نشستم ز شام تا گه صبح به نـوک خامـه نمودم ز خـواجه دفع خطـر
نیز، نوشته است که در «تمام جراید اقلیت آن روز، بالجمله شبی هفت سرمقاله» مینوشته است.(۸۷) در واقع، سردار سپه و هوادارانش پول و قدرت سیاسی و فشار و تهدید نظامیان را در اختیار داشتند و به آسانی توانستند روزنامهنگارانی همچون حسین صبا، مدیر ستارۀ ایران و علی دشتی، مدیر شفق سرخ و شکرالله صفوی، مدیر کوشش و ابراهیم ناهید، مدیر ناهید و چند صاحبقلم دیگر را مرعوب سازند و یا با پول و وعده خریداری کنند؛ اما اقلیت مجلس، در جمع موافقان خود روزنامهنگاری قابلتر از بهار نداشت و امکانهای دارو دستۀ حاکم را نیز فاقد بود.
من اثر قلم سیاسی بهار را در شش روزنامۀ این دوره یافتهام و نمیدانم این شش عنوان جزء همان هفت روزنامهای است که بهار اشاره کرده است یا خیر؟ اما با توجه به فضای سیاسی و مطبوعاتی آن دوره، بر این باورم که عنوانهایی که بهار با امضای مستعار در آنها مطلب نوشته، بیش از اینهاست و در پژوهش در این باره، گشوده است.
یکی از آنها، روزنامۀ قانون متعلق به سید اسدالله رسا است. این روزنامه، از نهم شهریور۱۳۰۰ به صورت هفتگی در تهران آغاز به انتشار کرد. سپس به صورت سه شماره در هفته درآمد و از شمارۀ ۵۶ سال دوم روزانه شد. از شمارۀ ۲۴ سال سوم بار دیگر هفتهای سه شماره از آن به چاپ میرسید. با انتشار شمارۀ پنجاه سال ششم (۲۷ بهمن ۱۳۰۵)، آن را توقیف و تعطیل کردند؛ ولی بعدها بار دیگر انتشار یافت.
در سال ۱۳۰۳خ، بهار نویسندۀ اصلی نوشتارهای سیاسی قانون بود. یکی از ناظران آن هنگام نوشته است که «مقالات مهم قانون به قلم ملکالشعراست. خود سید [اسدالله رسا] جوان است».(۸۸) اولین مقالهای که به قلم بهار در این روزنامه چاپ شد، فروش سریع تمام نسخههای آن و تجدید چاپ روزنامه را در پی داشت.(۸۹) این مقاله، با عنوان «کمک به شاه نالایق» در شمارۀ ۲۹ سال سوم (دهم فروردین۱۳۰۳)، در شرح رویدادهای مجلس و سیلی خوردن مدرس و خلافکاریهای اطرافیان سردار سپه به چاپ رسید و پیرو روش اقلیت، از خود او با تجلیل و احترام یاد شد. مقاله را بهار «یک نفر بیغرض» امضا کرده است، ولی در شمارههای بعدی نامش را در پای مقالهها مینهاد و گاهی هم به نام مستعار «ایرانی» امضا میکرد(۹۰). برخی از مقالههای بهار به عنوان «مقالات وارده» به چاپ رسید و از آن جمله است مقالۀ معروف «ایران و سردار سپه. سردار سپه برای ایران، نه ایران برای سردار سپه».(۹۱) آن مقاله، خشم روزنامههای وابسته به سردار را سخت برانگیخت و به بهار و نظرهایش حمله بردند. روزنامۀ کوشش مقالهای در این زمینه زیر عنوان «استعلام» نوشت، و لحنش مودبانه بود؛(۹۲) ولی فردای آن روز، ناهید زیر عنوان «ایران و طماع الشعراء» سخت به ملکالشعراء تاخت.(۹۳) کمتر از سه هفته بعد، ستارۀ ایران که اندکی پیش از آن ضمیمهای را به نکوهش از بهار اختصاص داده او را «بیوجدان» خوانده بود، این بار او را «ملکِ نَمام» خواند.(۹۴)
این را نیز بیفزایم که با توجه به جوانی و آموزش کوتاه سید اسدالله رسا، به نظر میرسد که بهار در آرایش و پیرایش برخی از مقالههای او نیز دست داشته است.(۹۵)
روزنامۀ دیگری که بهار در محتوا و گرایش آن بسیار مؤثر بوده است، نسیم صبا با صاحب امتیازی حسین کوهی کرمانی است. این هفته نامه از دهم فروردین ۱۳۰۲ آغاز به انتشار کرد.
امضای بهار در نسیم صبا دیده نمیشود؛ اما همه میدانستند که گردانندۀ اصلی این روزنامۀ «موثر اقلیت».(۹۶) کسی جز بهار نیست. فحشنامهای که حسین صبا مدیر روزنامۀ ستارۀ ایران به عنوان ضمیمۀ شمارۀ ۱۷۵ روزنامهاش در همان زمان چاپ کرد، پاسخ به آن نوشتارهاست. عنوان این فحشنامه، «به ملکالشعرای بیوجدان» است و در آن صبا نوشته است: هر ورق پارهای به من توهین کند، من محرک آن را که تو هستی، طرف جواب قرار خواهم داد. اینک هم به تو میگویم [که] کوهی و غیره، با من سابقۀ بدی ندارند. این تو هستی که شیوۀ پدرت را که شاعری و هجوسرایی است تجدید کرده و به مردم فحاشی میکنی!
در شمارۀ سوم سال دوم نسیم صبا (۲۸ فروردین ۱۳۰۳)، مقالهای به ظاهر هواخواه سردار سپه زیر عنوان «مکاتیب وارده یا مقالۀ موشح» به چاپ رسید که کلمههای نخستِ سطرهای آن، افشاگری بیپروایی دربارۀ شخصیت و خواستهای مرد مقتدر ایران آن روز بود و از بهار است.(۹۷)
این روش ادامه یافت و شعرهایی سیاسی- انتقادی به صورت «احمدا» در آن چاپ شد که – به ویژه در سال دوم روزنامه – اگر از بهار نیز نبوده باشد، وی در آرایش و پیرایش آن نقش داشته است. از معروفترین آنها ترجیع بند: شد مسخره جمهوری از آقای تدین / شد مملکت آشفته ز غوغای تدین
بود که در شمارۀ نخست سال دوم (۱۵ فروردین ۱۳۰۳) با امضای کوهی چاپ شد و «شتر قربانی» که در شمارۀ ۱۱ سال دوم (۲۳ خرداد ۱۳۰۳) به چاپ رسید.(۹۸) شعر نخست، از صحنه گردانیهای تدین رهبر اکثریت انتقاد میکرد و شعر دوم، عوام فریبیهای مذهبی رضاخان سردار سپه را به سخره گرفته بود.(۹۹)
سیاست اسلامی هم در بیستم فروردین سال ۱۳۰۳ با صاحب امتیازی شیخ جواد اعتمادالاسلام سیستانی منتشر شد و روزنامهای سیاسی- خبری با گرایش به دین و آزادی بود و با پارهای از پدیدههای از فرنگ آمده نیز سر ناسازگاری داشت. روزنامه، از اقلیت مجلس و به ویژه سید حسن مدرس هواداری میکرد و دلیرانه با رفتارهای ضد قانون اساسی، نمایش جمهوریخواهی و روزنامههای اکثریت- همچون ناهید- به ستیزقلمی میپرداخت. برخی از مقالههای سیاست اسلامی از ملکالشعرای بهار است. در مجموع، این روزنامه از روزنامههای ارزشمند آن دوره بود و محبوبیت نیز داشت.(۱۰۰)
سیاست اسلامی، دستکم دو بار دچار توقیف شد و آن توقیفها، به انگیزۀ انتقادهای روزنامه از رضاخان سردار سپه بود. اولین توقیف در فروردین ۱۳۰۳ به دست نیروهای انتظامی صورت گرفت؛ زیرا به مانند دو روزنامۀ دیگر- که آنها هم توقیف شدند – در سیاست اسلامی مقالهای سخت انتقادآمیز دربارۀ تلگراف اولتیماتوم سرلشکر احمد آقاخان امیر احمدی به مجلس شورای ملی، به چاپ رسیده بود.(۱۰۱) و(۱۰۲)
آسیای وسطی، روزنامۀ دیگری است که ملکالشعرای بهار شماری از مقالههای سیاسی و اجتماعی خود را در آن به چاپ رسانده است. در شمارههای ۶۶ تا ۹۱ آن، «پرچم» را در برابر نام روزنامه افزودهاند. این روزنامه را سلطانعلی رحیمزادۀ صفوی، از ۹ ربیعالاول ۱۳۴۱ تا ۲۶ صفر ۱۳۴۲ (۷ آبان ۱۳۰۱-۱۵ مهر ۱۳۰۲) به صورت سه شماره در هفته منتشر ساخته است. صفوی، یکی از چهار روزنامهنگاری است که پس از قتل عشقی در مجلس شورای ملی بست نشستند. وی، نخستین سردبیر آخرین دورۀ نوبهار به سال ۱۳۲۱ خ است.
آسیای وسطی روزنامهای خبری- سیاسی و هوادار اقلیت مجلس بود. این روزنامه به انتقاد از سیاستهای روز میپرداخت و با جمهوریخواهی و قدرت روز افزون سردار سپه مخالفت میکرد. پارهای از مقالههای چاپ شده از بهار در آسیای وسطی، پیشتر در نوبهار به چاپ رسیده بود.(۱۰۳)
شهاب، روزنامهای خبری- سیاسی است که از دوم اسفند ۱۳۰۱ به صورت سه شماره در هفته آغاز به انتشار کرد. صاحب امتیاز و مدیر شهاب، دکتر علی ملک افضلی بود، اما گردانندگی اصلی روزنامه بر عهدۀ فخرالدین وفا زنجانی – یکی از چهار روزنامهنگار وابسته به اقلیت مجلس که پس از قتل عشقی مدیر قرن بیستم، در مجلس شورای ملی بست نشستند- بوده است. این روزنامه با سردار سپه و اکثریت مجلس سر مخالفت داشت و از مردمسالاری دفاع میکرد.
ملکالشعرای بهار همکاری گستردهای با شهاب داشت و برخی از مقالههای بحثانگیز آن، همچون «رد مغالطه» که در شمارۀ ۱۲۰ (هشتم شوال ۱۳۴۲) با امضای «م. صمیمی» به چاپ رسیده است، از اوست.(۱۰۴)
به نوشتۀ حشمتالله خان فربود منشی مخصوص نصرتالدولۀ فیروز، به سال ۱۳۰۳ روزنامۀ محشر را نصرتالدوله و بهار به ماهی یکصد و پنجاه تومان اجاره کردند تا وسیلهای برای پاسخگویی به مخالفان خود داشته باشند. وی میافزاید که «پس از این موافقت، روزنامه محشر جزء ارگان[های] حضرات گردید؛ اکثر مقالههای اساسی محشر را ملکالشعرا یا نصرتالدوله یا دیگران مینوشتند و شبها من و شریعت مقالهها را به مطبعه میبردیم [و در روزنامه] به چاپ میرسید».(۱۰۵) مقالههای یاد شده، امضای بهار یا فیروز را ندارند. در بسیاری از شمارههای این دورۀ آن، احترام سردار سپه – در عین نفی جمهوریت – دیده میشود و چنان که پیشتر نیز اشاره کردم، این روش بهار و همفکران او بود. روزنامۀ هفتگی محشر از ۱۴ فروردین۱۳۰۳ با امتیاز سید رضا کاظمزاده علوی منتشر میشد و جز اینکه وی به کار وکالت دادگستری میپرداخته است، چیزی دربارۀ او نمیدانیم.(۱۰۶)
قرن بیستم، روزنامه دیگری است که دربارۀ اثر بهار در آخرین شمارۀ آن، هنوز جای ابهام باقی است. این روزنامه را شاعر ناسیونالیست معروف محمدرضا میرزادۀ عشقی از ۱۶ اردیبهشت ۱۳۰۰ (۶ مه ۱۹۲۱) منتشر ساخته بود.
عشقی، در پی بیش از ۱۴ ماه تعطیل تصمیم به ادامه انتشار قرن بیستم گرفت و یک شماره از آن را در هفتم تیر ۱۳۰۳ انتشار داد. این شماره، که آخرین شمارۀ روزنامه و زمینهساز قتل اوست، به مخالفت با نمایش جمهوریخواهی و شخص سردار سپه اختصاص داشت.
شاعر روزنامهنگار را در اوج مبارزهاش با سردار سپه به دست دو آدمکش اعزامی و به ضرب گلوله کشتند. قتل عشقی سر و صدای زیادی بر پا کرد اما برگزاری میتینگها، نگاشتن مقالهها، سرایش شعرهایی در این زمینه و حتی بستنشینی شماری از روزنامهنگاران در مجلس شورای ملی و استیضاح نمایندگان اقلیت، راه به جایی نبرد و پروندۀ قتل ناجوانمردانۀ شاعر سی و یک ساله پیگیری نشد.(۱۰۷)
بدیهی است که بهار با روزنامهها و مجلههای مختلفی نیز همکاری قلمی داشته که آن همکاریها همگی به صورت مقالههای ادبی و تاریخی و از دایرۀ روزنامهنگاری حرفهای بیرون است. در این زمینه، ملکالشعرا بیشترین همکاری را با ستارۀ ایران (۱۲۹۶ خ)، ارمغان (۱۳۰۴، ۱۳۰۹، ۱۳۱۱)، طوفان هفتگی (۱۳۰۷-۱۳۰۶)، آرمان (آذر ۱۳۰۹- شهریور ۱۳۱۰)، نامۀ تمدن (مشهد ۱۳۱۰)، باختر (اصفهان، ۱۳۱۳-۱۳۱۲) داشته است. این را نیز بیفزاییم که در دورۀ رضاشاه، آیرم رئیس شهربانی مقتدر او از بهار خواست که روزنامهای با حمایت مالی و به سود دستگاه رضاشاه به راه اندازد و او آن را نپذیرفت، بهار، این ماجرا را در کارنامۀ زندان به نظم کشیده و در تاریخ احزاب سیاسی نیز نوشته است.(۱۰۸)
نوبهار پس از جنگ دوم جهانی
ملکالشعرای بهار که در آخرین شمارۀ روزنامهاش نوبهار را در دوم آبان ۱۳۰۲ منتشر ساخته بود، از سوم اسفند ۱۳۲۱ تا ۱۱ آذر ۱۳۲۲، آن را بار دیگر با ۱۰۲ شماره منتشر ساخت و این بار، علاوه بر تغییرهای اساسی در محتوا، نوبهار به صورت روزانه به چاپ میرسید. روزنامه از آغاز اردیبهشت تا دوم شهریور ۱۳۲۲ در توقیف به سر برده است.
رحیم زادۀ صفوی نخستین سردبیر این روزنامه بود. وی، به سال ۱۳۰۱ آسیای وسطی را منتشر ساخت و از آن روزنامه سخن گفتم. پس از آن نیز با بسیاری از روزنامهها همکاری قلمی میکرد. از شمارۀ ۱۸ نام وی حذف شد و رضا آشتیانیزاده را به عنوان مدیر داخلی معرفی کردند که از شمارۀ ۳۲ جای خود را به یزدان بخش قهرمان- شاعر و داماد ملکالشعرا بهار- داد و همزمان، علیاکبر اعلم سردبیر این روزنامه معرفی شد و دربارۀ او چیزی نمیدانیم. در آخرین شمارهها، این نامها حذف شدهاند.
نوبهار، روزنامهای خبری- سیاسی بود و به چپ گرایش داشت. بهار، در مقالۀ آغازین روزنامه نوشت که «این روزنامه هوادار سوسیالیزم و اصلاحات اجتماعی و از میان رفتن وسایل نفاق و حسد و محنت بشر است».(۱۰۹) به نظر میرسد که وی در این چپنمایی، تعمدی داشته است؛ در عین حال، حضور اعضای حزب توده، همچون یزدان بخش قهرمان، ممکن است در این گرایش مؤثر بوده باشد. همان هنگام و پس از آن، بهار در برخی از سازمانهای حزب توده رفت و آمد داشت و از حضور او به منظورهای تبلیغی استفاده میشد. از جملۀ چنین سازمانهایی، «خانۀ صلح» است. نوبهار، در حکومت ساعد و دستهبندی روزنامهها، عضو جبهۀ آزادی مطبوعات شد که از روزنامههای چپ و میانهرو و ملیگرا تشکیل یافته بود.
در نوبهار این دوره، سر مقالههای بهار، کتاب تاریخ احزاب سیاسی او به صورت دنبالهدار، خبرهای مجلس با عنوان «بهارستان»، نوشتارهای گوناگون و سرودههای ادبی و اجتماعی به چاپ میرسید. پارهای از این سرودهها از خود بهار است.
نوبهار را در ۲۹ فروردین ۱۳۲۲ در پی «دستور تلفنی» نخستوزیر توقیف کردند.(۱۱۰) این تعطیل، پنج ماه ادامه یافت دربارۀ آن، بهار نوشت: «از روی بیتابی مقالاتی نشر دادیم و دولت آقای سهیلی این روزنامه را به گناه صراحت لهجه و بحث حقایق توقیف کرد. مدت توقیف بهار بسیار طولانی شد. علت آن بود که دولت را در آزادی نوبهار آزاد گذاشتیم و مزاحم نشدیم تا آنکه به صرافت طبع آن را آزاد کردند».(۱۱۱) در شمارۀ ۳۵ نوبهار (ششم شهریور ۱۳۲۲)، «تعطیل موقتی نوبهار» را اعلام کردند، ولی با وقفهای، انتشار روزنامه به صورتی منظمتر ادامه یافت.
نوبهار این دوره، در ۴ صفحۀ ۶ ستونی به قطع ۵۱×۳۷ چاپ میشد. عکس به ندرت در این روزنامه راه یافته است. آن را یک ریال و نیم تکفروشی میکردند و بهای اشتراک سالانهاش در سراسر کشور ۳۰۰ و در بیرون از ایران ۴۰۰ ریال بود. تصور نمیرود شمار چاپ نوبهار بیش از یک هزار و پانصد باشد. شمار تکفروشی آن کمتر از یک هزار بود که از میانگین فروش همکاران تهرانیاش اندکی پایینتر بوده است.(۱۱۲) نوبهار این دوره نیز گرفتاریهای مالی داشت و بهار، از دوستان صاحب نفوذ خود در خواست یاری مالی میکرد.(۱۱۳) مجموعۀ کامل دورۀ پنجم نوبهار، در کتابخانۀ آستان قدس رضوی و مجموعۀ ناقصش در کتابخانۀ دانشگاه پرینستون موجود است.(۱۱۴)
بخش دوم
ویژگیهای روزنامهنگاری بهار
مدیریت روزنامه
از نحوۀ ادارۀ روزنامههایی که بهار مسوولیت آنها را داشته است – جز روزنامۀ نیمه رسمی ایران – اطلاع کافی دردست نیست. در آن دورهها، روزنامهای چون نوبهار، از دفتری اجارهای با یک یا دو اطاق اداره میشد و دارای یک دفتردار و یک فراش و گاهی یک خبرنگار بود. همین قدر میدانیم که هیچ یک از همکاران قدیم بهار، گلایهای از او نکردهاند و از نگاه مالی نیز جز اشارههای مکرر خود بهار به زیان، چیزی نمیدانیم و گمان میبریم که وی، گاه و بیگاه از یاریهای دوستان ثروتمندش بهرهمند میشده است.
روزنامههای بهار، از نگاه صفحهآرایی سادهاند و به دیگر روزنامههای دورۀ او میمانند که پس از انتشار ایران نو و شرق و شوری، گرایششان بیشتر به قطع بزرگ بود. نوبهار مشهد با سه ستون به قطع ۴۳×۳۰ و نوبهار تهران- جز چند شماره که بنا به تصمیم مدیران و روزنامههای تهران کوچکتر شد- همچون ایران، به قطع ۵۵×۴۱ پنج ستونی به چاپ میرسید؛ اما نوبهار هفتگی دو ستونی و به قطع ۳۵×۲۵ چاپ شده است.
هرچه بر تجربۀ ملکالشعراء افزوده گشت، صفحهآرایی بهتر شد و ستونهای همیشگی نوبهار تهران و دانشکده و ایران، خلاف نوبهار مشهد تا حدی منظم و ثابت بودند. بهار، در سرلوحۀ روزنامههایش، خلاف دیگران، واژههای فارسی به کار میبرد؛ همچون «جای اداره و سرنوشت نامهها»، «شهرهای خودی» به جای «داخله» و «کشور بیگانه» برای «خارجه». ولی، این ابتکار او نیست و در دورۀ پیش از استبداد صغیر، چند روزنامه نظیر چنین سرلوحههایی داشتهاند.
سبک و محتوا
از نظر ارائۀ محتوا نیز، بهار ابتکاری در روزنامهنگاری از خود نشان نداده است: مانند اکثر روزنامههای آن دوره، مهمترین مطلب، سرمقالهای است که به قلم خود او- و در ایران، گاهی به قلم علیاکبر خراسانی و یا اسماعیل یکانی- نوشته شده و پس از آن، عنصر مهم روزنامه، خبر و خبر تفسیری است. اگر از نوبهار ۱۳۲۲-۱۳۲۱ بگذریم، بیتردید گزینش خبرها از خود بهار بوده است؛ زیرا با روش سیاسی روزنامه و مقالۀ اساسی، هماهنگی کامل دارد. گمان میبرم که تنظیم آنها نیز، به ویژه در نوبهار دورۀ احمد شاهی، از خود اوست. وی، در «قلب شاعر» به سابقۀ «مخبری» و ارسال «اخباری» به حبلالمتین نیز اشاره کرده است(۱۱۵) و این مربوط به سالهای ۱۲۹۰ و ۱۲۹۱ است که نوبهار مشهد تعطیل بود و ملکالشعرا در تهران به سر میبرد. خبرهای داخلی روزنامههای بهار- جز ایران و نوبهار پس از جنگ ـ به شیوه روایی تنظیم یافتهاند و از شیوههای جدیدتر- همچون هرم واژگونه – که در برخی از روزنامههای فارسی معاصر او دیده میشود، عقبترند. باید اضافه کنم که خبرهای روزنامههای بهار در تهران، آگاهانه و «دست اول» است؛ زیرا، وی در دورۀ مهمی از انتشار آنها، نمایندگی مجلس شورای ملی را برعهده داشت، از راه حزب دموکرات در جریان رویدادها و خبرها قرار میگرفت و از دوستی نزدیک گروه قابل توجهی از آگاهان و بازیگران سیاسی برخوردار بود. یکی از ناظران موشکاف آن دوره دربارۀ مطلبی به قلم بهار که در روزنامه قانون به چاپ رسیده است، مینویسد: بعضی از مطالب آن را، پاک و صاف، ما نمیدانستیم. البته او وکیل و جزو سیاست، داخل حزب و محافل آن [است و] با آن انشاء و تحریری که دارد، بهتر مطالب را به سمع مردم میرساند.(۱۱۶)
نثر روزنامهای بهار- خلاف اکثر روزنامهنگاران معاصرش- روان و ساده است. سرمقالههای او، عنوانهایی کنجکاوی برانگیز و در متن، شور آفرینی و استدلال دیده میشود، ولی اولی از دومی نیرومندتر است. بهار خود با اشاره به روزنامهنگاری که از او تقلید کرده، نوع نگارشش را «قلمی تند و جوان، آمیخته به فلسفه اجتماع» توصیف میکند.(۱۱۷) در نخستین مقالههای او، اثری از نثر قانون ملکم میتوان تشخیص داد، اما بهار به سرعت زیر تاثیر روزنامۀ ایران نو و نوشتارهای محمدامین رسولزاده سردبیر قفقازی آن روزنامه قرار گرفت، با این تفاوت که منطق قوی و رسولزاده را ندارد و در برابر، مایۀ ادبی و تاریخی سرمقالههای او چشمگیر است. او خود به این تاثیرپذیری از ایران نو اشاره کرده است.(۱۱۸)
باید از شعرهای مطبوعاتی بهار نیز، که از اهمیت ویژهای برخوردارند و در زمان خود شهرت مطلوبی پیدا کردند، یاد کنم. این شعرها، در وهلۀ نخست، تقلیدی غیرمستقیم از صابر شاعر روزنامۀ ملا نصرالدین تفلیس است که نمونۀ فارسی آن به صورت احمد اهای اشرفالدین در نسیم شمال، محبوبیتی عظیم یافته بود. اما، در شعرهای مطبوعاتی دوران اقامتش در تهران، آن گونه شعرها کمتر شدند و قطعه و قصیده که هنر اصلی شاعری بهار بود، با مضمونهای روز در روزنامههای او به چاپ میرسید. محیط طباطبایی معتقد است که بهار «شاید بیش از شاعران همانندش به تاثیر روزنامه در سخن خود تسلیم شده باشد […] و توانسته به مرور زمان، مانند روزنامهنویس حرفهای، شعر خود را با مقتضیات اوضاع زمانه تناسب و توافق بدهد».(۱۱۹)
از ویژگیهای روزنامههای بهار، بیپروایی در تجددخواهی است. خود او در نوبهار تهران نوشت که همواره «یک روش مخصوص و نشر یک سلسله افکار تجددپرورانه [را] که همه وقت اختصاص به قلم بهار داشته» پی گرفته است.(۱۲۰) هنگامی به اهمیت کار او و دلیریاش پی میبریم که بدانیم آن سخنان نو، که مخالفی آنها را «مجلۀ کفر» و نویسندهاش را «شخصی فاسد العقیده» خوانده است.(۱۲۱) در زادگاه او نوشته و پراکنده شده است. یعنی همان جایی که به قول خود بهار:
ملک خراسان که بود مٌخیمِ ابطال / گشته کنون خیل ابلهان را مخیم
….
گوید آن یک که روزنامه حرام است گرش بخوانی، شوی دچار جهنم
سخن نوی نوبهار مشهد، خرده گیری به شیوۀ زیست و آموزش آن روزی بانوان و دوشیزگان و راهنمایی در زمینۀ پیشرفت زنان بود. نخستین آنها با عنوان «زن مسلمان» است که در آن، خانهنشینی و آموزش ندیدن و «پوشیدگی رخسارۀ زنان» را نکوهیده است.(۱۲۲) در شمارههای بعدی نیز مقالهای از جرجی زیدان به نقل از مجلۀ مصری الهلال زیر عنوان «حجاب چیست؟» چاپ شد.(۱۲۳) علاوه بر آن، خبرها و گزارشهای متعددی از پیشرفتهای زنان در کشورهای دیگر در روزنامه میآمد و در مقالههایی از لزوم تجددگرایی سخن میرفت.(۱۲۴) مقالههایی هم از علیاکبر قویمالسلطنه ـ مقیم لوزان (سوئیس) ـ دربارۀ اسلام و لزوم آگاه شدن دیندانایان به پیشرفتهای جهان غرب به چاپ میرسید(۱۲۵) که بهار آنها را خود در شمارههای بعدی ادامه داد. این نوشتارها و پارهای از شعرهای تجددطلبانۀ بهار و حسن الحسینی (حسن مشکان طبسی)، موجب شد که حتی سخن از تکفیر ملکالشعرای آستان قدس رضوی به میان آید:
نـوبهاری ساختم از اندیشههای تابناک / کاندر آن جز لاله و نسرین و سیسنبر نبود
در خورِ اخلاق امت، در خور اصلاح قوم / لیک تنها در خـور یـک مشت حیلتگر نبود
از خدا بیگانهام خواندند اندر مرز طوس / از خـدا بـیگانگان، امـا، بـه پیغمبر نبود
نیز گفته است:
نـه بـر ایـن قـوم نماید نفس عیسی کار
نـه مقالاتِ بـهـار
نه نسیم سحری بگذرد از سنگ رخام
داد از دست عوام
چندی بعد، تصویب اعتبارنامۀ نمایندگی بهار در مجلس شورای ملی، با توجه به نامه و اعلامیهپراگنیها، شش ماه به تعویق افتاد و از این نیز پا فراتر نهادند و برای بر انگیختن پیروانشان، جزوهای را از نوشتارهای تجددطلبانۀ نوبهار مشهد در۹۰ صفحه پراکندند.(۱۲۶)
بر آنچه گفتیم، این را باید افزود که بهار، آزادی را شرط روزنامهنگاری میانگاشت و میگفت:
ملک را آزادی فکر و قلم فزای / خامۀ آزاد، نافذتر ز نوک خنجر است
وی «تعرض به مدیران جراید و نویسندگان سیاسی را مخالف آزادی قلم و مطبوعات» معرفی میکرد(۱۲۷) و در روزنامۀ نیمۀ رسمی ایران نوشت: «هر یک از افراد ملت آزاد است که آنچه به فکرش میرسد یا به او تلقین مینمایند، به هر وسیله که در دست دارد؛ از روزنامه، شبنامه، کنفرانس، صحبت و غیره انتشار بدهد» و افزود که «هرج و مرج فکری» همیشه، به ویژه «در محیط فقیری چون ایران که فقر علمی و اخلاقی او محتاج برهان نیست، قهراً وجود داشته و خواهد داشت. مطبوعات نیز به همین تناسب، اگر عایقی و مانعی در برابر ببینند، بالطبع طرفدار هرج و مرج فکری و زیادهرویهای طبیعی» خواهند بود.(۱۲۸) چندی بعد، باز در نوبهار نوشت که باید از آزادی سوءاستفاده نکرد؛ زیرا «مخالفین آزادی» قانون «ممیزی مطبوعات […] قبل از نشر» خواهند گذراند و فرصت خواهند یافت تا «مطبوعات ملی را خفه نمایند».۱۲۹)) بهار، ۲۱ سال بعد از این آیندهنگری روشنبینانه، با کنایهای تلخ سخن گفته است: «این پیشبینی بعد از دو سال به وقوع انجامید و شیر سوادکوه [رضاشاه]، همه را به پرهیز بیست ساله امر فرمود».۱۳۰))
پس در برابر تهمت و دشنام و دروغپردازی پارهای از روزنامهها – که بهار خود همواره در معرض آنها بود – چه باید کرد؟ وی، به اجرای دقیق قانون مطبوعات معتقد است و میگوید: «این اشخاص معدود، لیاقت همکاری ما را ندارند و فقط برای بدبختی خود و یک جمعیت خریده شدهاند. در این صورت، برای مجازات آنان با یک اصرار آتشینی تشکیل یک محکمۀ مطبوعات را از دولت خواستاریم»(۱۳۱) و این دادگاه، باید برابر قانون مطبوعات، مرکب از یک هیات منصفه باشد(۱۳۲)؛ هیات منصفهای که تا تاریخ انتشار آن مقاله تشکیل نیافته بود. در همین زمینهها، بهار گفته است که «فقط مطبوعات مفسد اخلاق عمومی و مروج اختلافات و فحشاء را باید به وسیله دولت بست، نه به وسیله سانسور»(۱۳۳)و در جای دیگر، با اشاره به فضای «سانسور و توقیف و حبس جراید ملی و تشویق جراید مزدور به فحاشی به وکلای اقلیت»، خطاب به دولت رضاخان سردار سپه میگوید: «شما روزنامهای که ملت از آن متنفر است توقیف کنید تا اسباب تشکر ملت شود؛ نه جرایدی را که برای حمایت آنها با آژانهای شما طرف شوند».(۱۳۴)
آماج روزنامهنگاری و اخلاق روزنامهنگار
در اولین شمارۀ روزنامههای قدیم، مقالهای در مورد آماج و مرام آن روزنامه نوشته میشد. بهار، به جای آن مقاله و بازگفتن گفتهها، در شمارۀ نخست نوبهار، یعنی در نخستین شمارۀ روزنامهنگاری مستقلش، بخش بزرگی از یک غزل حافظ را با عنوان «مسلک ما» در صدر روزنامه چاپ کرد:
مــا نگوییم بـد و میل بــه نـاحـق نکنیم / جامۀ کس سیه و دلق خود ارزق نکنیم
رقـم مـغـلطـه بـر دفـتـر دانــش نــزنـیـم / سـر حـق بـر ورقِ شعبده مـلحق نکنیم
عیب درویش و توانگر به کم و بیش بداست / کار بد مصلحت آن است که مطلق نکنیم
خـوش بـرانـیـم جـهـان در نظر راهروان / فـکـر اسـب سـیـه و زیــنِ مُغرق نکنیم
شـاه اگر جرعۀ رندان نه به حرمت نوشد / الـتـفاتـش بـه مـی صـافِ مـروق نکنیم
مضمون این غزل، تا حد زیادی نگاه بهار را به حرفۀ روزنامهنگاری بیان میکند.
بهار «مسلک حقیقی روزنامه» را «آیینۀ افکار جماعت» بودن میداند.(۱۳۵) اما، اخلاق روزنامهنگاری در نگاه او عبارت است از «حقنویسی» که لازمهاش خودداری از «تمجید بیموقع و هتاکی و فحاشی» است((۱۳۶ و دیگر، «متانت و بردباری و عفت ادبی و سیاسی».(۱۳۷) وی خطاب به خوانندگان نوشت: شما به اخلاق نوبهار آشنا بوده و رویۀ موقرانه و عفیفانۀ مرا تقدیس و تشویق مینمودید. شما میدیدید که در نوبهار یک کلمۀ انتقادی فردی در مذمت شخصی، فحش و توهین نبوده.(۱۳۸)
روزنامهنگار ما، بارها از این «عفت قلمی و متانت اخلاقی» روزنامهاش یاد کرده(۱۳۹) و به مناسبت انتشار مجدد نوبهار در سال ۱۳۰۱ چنین سروده است:
خامهای چون سنان بباید ساخت / نامهای چون صنم بباید کرد
….
قلمی کـو بِبُرد عِــرضِ هـنـر / آن قـلـم را قـلـم بباید کرد
ز مـقـالات احتـرامانـگـیـز / نـامـه را محترم بباید کرد
ز انـتـقـادات احـتـشـامانـگـیـز / خامه را محتشم بباید کرد
چنین نیز هست و ما در بررسی دورههای روزنامههای منتشر شده به دست بهار و در سرمقالههای او، سخن زشت و دشنام نمییابیم. مردم زمانۀ او نیز همین باور را داشتند، چنان که عینالسلطنه، مقالههای او را «در نهایت بیغرضی و ادب و نزاکت» توصیف کرده است.(۱۴۰) اما بهار، در این زمینه هم در اقلیت بود، زیرا در آن دورۀ پس از جنبش مشروطه که باید تمرین دموکراسی میشد، اکثر روزنامهها سخنی جز توهین و افترا به این و آن نداشتند. دربارۀ اینان، بهار در نوبهار نوشت: «بعضی مردم بیعلم و بیوجدان […] اگر روزنامه دارند، سراپا فحش، دشنام، عبارات عوامفریبِ ناقدانه است […]. اینها چیستند؟ پارازیت واقعی!».((۱۴۱به نظر او، اگر چه روزنامۀ فارسی پس از جنبش مشروطه «با قطع بزرگ و ترتیب قشنگ موافق اصول روزنامهنویسی اروپا جلوهگر شده است، ولی آیا جای تأسف نیست که بر چهرۀ این اوراق رفرمه و بر زبر این صفحات راقیه، همان عبارات جاهلانه و خارج از شرافت و همان وجدانکُشیهای مغرضانه […] ثبت و درج گردد؟ اینجاست که عدم بلوغ سیاسی و رشد اجتماعی ما ثابت» میشود. وی میافزاید که «این تقصیر جریدهنگار نیست، بلکه محیط فاسد است و اخلاق عمومی این طور است، چنان که میان روزنامهنویسان معروف است که: اگر فحش ندهی، کسی نمیخرد».(۱۴۲)
بهار، در روزنامههای خود، کمتر به ستیزقلمی مستقیم با روزنامهنگاران دشنام گو و پروندهساز پرداخت؛ بل، شمشیر برندۀ شعر را بر سر آنان میکوفت. در سال ۱۲۹۷ خ که صدای مخالفان او و راه سیاسیاش اوج گرفته بود، در قصیدهای چنین گفت:
در جـرایـدشان بنگر که از سر تا به بُـن / یا بـه دونان مرحبایی، یـا بـه پاکان شنعتیست
از دماوند و ورامین بیخبر، لیک اندر آن / گه ز ژاپون مدحتی، گه ز انگلستان غیبتیست
ور دهد سود انیئی زر، در ستونها پُرکنند / کاُمِ دَرمان عـرش اعلایی و سـودان جنتیست
کینهها تو زند با هم بر سر یک دانگ سیم / کـز دنـی طبعی ببرشان پنج تـومان مکنتیست
دربارۀ مدیر روزنامهای- که علی دشتی، مدیر شفق سرخ یا حسین صبا، مدیر ستارۀ ایران بوده است – میگوید:
ای مدیری که نوک قلمت / تیر در دیدۀ اهل نظر است….
در ۱۳۰۱ قصیدۀ معروف «سکوت شب» را سرود و از روزنامههای پرده درِ آن دوره چنین یاد کرد:
لعنت به روز باد و بر این نامههای روز / وین رسم ژاژخوایی، وین قوم ژاژخوای
در همان سالها، در قصیدهای با مطلع:
ابلها! زان خط که هر روزش به دفتر میکشی / بر سر تقوی و ایمان خط دیگر میکشی
یکی از روزنامهنگاران را ـ که به احتمال زیاد حسین صبا بوده است ـ نکوهید. در جمهورینامه هم روزنامهنگاران غوغاسالار هوادار سردار سپه و جمهوری او را نام برده و رئیس دفترش دبیر اعظم بهرامی را کسی معرفی کرده است که با تقسیم پول، روزنامههای شفق سرخ، کوشش، وطن، گلشن و ستارۀ ایران را میگرداند. وی، دربارۀ مرگ زودرس گستاخترین دشنام دهندهاش، حسین صبا مدیر ستارۀ ایران، دو قطعه ماده تاریخ ساخت تا زنهاری برای دیگران باشد. در یکی از آنها گفته است:
بـه من بهتان بسی زد تا به نفرین / بر او تیری زدم کش بر جگر خورد
بـه طـمـع جیفۀ دنیا بـدی کـرد / بـه دنیا هـم در آخـر جـیـفـه بسپرد
و در دیگری گفته است:
عیب پاکان کرد تا خاموش گشت او را زبان / هر زبان کاو عیب پاکان میکند، خاموش باد
…..
بدسگال ملکت و ملت بود، از آن منفور شد / بدسگالان را صدای مرگ او در گوش باد
نفرت ملـی نمایـان شـد بـه پـای نـعـش او / بر سر این ماجرا، ای دوستان سرپوش باد(۱۴۳)
حسین صبا کسی است که کمتر از یک سال پیش از مرگش، از این گونه سخنان دربارۀ بهار نوشته است: «من تو را یک نفر بیشرف، بیوجدان، دزد، تریاکی، مخبط، دورو، مزدور اجنبی میشناسم». دشنامها و اتهامهای صبا به بهار، پایانی ندارد.((۱۴۴
در دورۀ پادشاهی رضاشاه، بهار تنها در زمینههای پژوهشی مقاله مینوشت؛ اما شاهد و نگران براندازی روزنامهنگاری آزاد و چاپلوسی و بیمحتوایی روزنامههای عصر رضاشاهی بود. پنج سال پس از کنارهگیری ناگزیرش از روزنامهنگاری حرفهای، در قصیدهای سروده شده به سال ۱۳۰۸، تأثر خود را از میدانداری روزنامهنگاران فرصتطلب رژیم تازه و خاموشی روزنامهنگاران قدیم، چنین بیان کرد:
خرمگس و عنکبوت و پشه و زنبور / آن همه سیرنـد و نـوبهار گرسنه
….
دشتـی و زوار و شیروانـی سیرند / لیک تـقـیزاده و بـهـار گرسنه
کوشش و ایران غنی و سیر و لیکن / صد چو خلیلی به هر کنار گرسنه
….
دزد وطن سیر و آنکه به همه عمر / بهر وطـن بوده جان نثار گرسنه
اما دورۀ آن فرصتطلبان نیز گذشت. بهار، در زندان رضاشاه مدیر ناهید را همبند خود یافت(۱۴۵)و دشتی نیز به همین سرنوشت دچار شد.
در زندان استبداد نوین، صداهای گوشخراش، بهار را میآزرد و از جمله، فریاد روزنامهفروشان دورهگرد را میشنید که عنوانهای روزنامههای آن دوره را تکرار میکردند و شاعر روزنامهنگار به بند کشیده، محتوای پیش پا افتادۀ آنها را به سخره میکشید:
بدتر از این هر سه، روزنامهفروش است / زیـر بغل، دسته دسته کاغذ چـرکین
آن یک گوید که: «هـای گلشن و تـوفـیـق / مختصرِ واقعات قمصر و نـایین»
این یک گوید که: «هـای! کـوشش و اقدام / کشتن پور ملخ به خوار و ورامین؛
عکس فلان کُنت، کاو بـه سـال گـذشـتـه / بسته بـه رم بـا فلانـه کنتس، کابین»
در مورد اثر بهار بر روزنامهنگاران معاصرش، ضرورت چندانی نمیبینم که بررسی دقیقی صورت گیرد و شاید، آن بررسی راه به جایی نیز نبرد. پیشتر گفتهام که بهار سبک ویژهای در روزنامهنگاری و نگاشتن مقالۀ سیاسی- اجتماعی نداشت و خود مقلد دیگران بود. علاوه بر جاذبهای که نوشتارها و شعارهای انتقادی اقلیت سیاسی داراست – زیرا بهار جز در دورۀ دو سالۀ ادارۀ ایران همواره در اقلیت بود – آنچه او میافزود، از مایۀ ادبی غنی و احاطهاش بر تاریخ و جایگاه تاریخی و فرهنگی ایران در منطقه بر میخاست. حال آنکه، روزنامهنگاران معاصر او، جز تا حدودی بسیار کمتر عباس خلیلی مدیر اقدام و دشتی مدیر شفق سرخ، از این موهبت بیبهره بودند. اما، مضمونهای سرمقالهها و شعرهای مطبوعاتیاش، اکثر مورد تقلید دیگران قرار میگرفت و او خود چند جا به این نکته اشاره کرده است.(۱۴۶)
پانوشتها:
۱ – بهار، محمدتقی. تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران، دیباچه (د)
۲- «ایران و سردار سپه»، قانون، ش ۲۱۰، ۲۰ فروردین ۱۳۰۳
۳- «تعطیل نوبهار»، نوبهار، ش ۲۹۶، ۹ آبان ۱۲۹۶
۴- «به قاریین نوبهار» نوبهار، ش ۱۳ سال ۱۳، ۲۷ آذر ۱۳۰۱
۵- آخرین شمارۀ موجود خراسان، شماره ۲۴ است که تاریخ ۲۵ رجب آن سال (۲۱ مرداد ۱۲۸۸) را داراست، اما رابینو پایان انتشارش را شعبان ۱۳۲۷ (رابینو، ه. ل. فهرست روزنامههای ایران و روزنامههایی که در خارج از ایران از آغاز تا سال ۱۳۲۹ ه. ق. به زبان فارسی منتشر شدهاند، رشت، مطبعۀ عروهالوثقی، ۱۳۲۹ق، ردیف ۹۴) ضبط کرده و در شرح حالی از مدیر آن نیز همین تاریخ آمده است (ایران نو، ش۱۰۵، ۲۱ ذیحجه ۱۳۲۷). بنابراین، یک یا دو شماره آخر آن در دسترس نیست. این روزنامه، در شمارههای نخست دو شماره در هفته و پس از آن هفتگی منتشر میشد. دلیل خاموشی خراسان، گزینش صاحب امتیاز آن به نمایندگی مجلس شورای ملی بود.
۶ و ۷- بهار، کتاب یاد شده، دیباچه (ب)
۸- خراسان، ش ۲۳، ۱۸ رجب ۱۳۲۷
۹- محیط طباطبایی، محمد. «بهار روزنامهنگار» راهنمای کتاب، ش ۵ و ۶، ۱۳۵۱، ص۳۷۸ و تاریخ تحلیلی مطبوعات ایران، تهران، انتشارات بعثت، ۱۳۶۳، ص۲۶۱
۱۰- ریاضی، غلامرضا. بیست گفتار، مشهد ۱۳۴۷، بیناشر، ص ۱۴۲ و نیکو همت، احمد. زندگانی و آثار بهار، تهران، گروه انتشاراتی آباد، چاپ دوم ۱۳۶۱، صص ۲۷۷-۱۷۶
۱۱- بهار، کتاب یاد شده، ج ۱، دیباچه (ب)
۱۲- درباره او بنگرید به بامداد، مهدی. شرح حال رجال ایران، ج ۶، صص۱۱۴-۱۱۱
۱۳- وی، در آن هنگام مدیر مدرسه رحیمیه بود. اردبیلی، روزنامهنگار معروفی است که در سالهای پایان عمر مدیریت روزنامۀ نیمه رسمی ایران را بر عهده داشت و دو دوره نیز به نمایندگی مجلس شورای ملی برگزیده شد
۱۴- مجموعههای پراکندۀ خراسان در کتابخانههای علامۀ طباطبایی (شیراز) و دانشگاه کمبریج موجود است. دربارۀ این روزنامه بنگرید به: براون، ادوارد گرانویل [و تربیت، محمد علی]. تاریخ مطبوعات و ادبیات ایران در دورۀ مشروطیت، ترجمۀ محمدلوی عباسی، تهران، معرفت ۱۳۳۷ خ، ردیف ۱۵۵ / صدر هاشمی، محمد. تاریخ جراید و مجلات ایران، اصفهان، کمال، چاپ دوم ۱۳۶۳، ردیف ۵۰۲ / شکری، گیتی. «فهرست روزنامهها و مجلههای فارسی در موسسه آسیایی دانشگاه شیراز»، فرهنگ ایران زمین، ج ۲۷ (۱۳۶۵) ص ۳۵۸ / کهن، گوئل. تاریخ سانسور در مطبوعات ایران، تهران، آگاه، ۱۳۶۲، ج ۲، صص۵۰۰ و۵۵۱ / محیط طباطبایی، همان کتاب، صص ۵۸، ۱۳۲ / خمامیزاده، جعفر. روزنامه ایران از آغاز تا سال ۱۳۲۹ ه.ق.، اطلاعات ۱۳۷۲، ص۱۳۰ / الهی، حسین. روزنامه و روزنامهنگاری در خراسان از آغاز تا شهریور۱۳۲۰، دانشگاه فردوسی مشهد، ۱۳۷۹، صص ۷۲-۶۶ / فهرست انگلیس:
Sims-Wiliams, Ursula. Catalogue of Persian Serials and Newspapers in British Libraries, London, Itaca Press, 1985. No. 319
۱۵- این روزنامه، جای خود را به وطن داد. باید یادآور شد که روزنامه طوس دیگری نیز در سالهای ۱۳۳۲-۱۳۱۳ در مشهد انتشار یافته است. مجموعههای ناقص طوس در کتابخانههای مجلس ۱، مرکزی دانشگاه تهران و دانشگاه کمبریج موجود است. دربارۀ این روزنامه بنگرید به: رابینو، همان فهرست، ردیف ۱۴۶ / براون، همان کتاب، ردیف ۲۴۸ / سلطانی، مرتضی. فهرست روزنامههای فارسی در مجموعه کتابخانه مرکزی و مرکز اسناد دانشگاه تهران مربوط به سالهای ۱۲۶۷ قمری تا ۱۳۲۰ شمسی، کتابخانه مرکزی و مرکز اسناد ۱۳۵۴، ردیف ۲۴۷ / محیط مافی، هاشم. تاریخ انقلاب ایران، به کوشش مجید تفرشی و جواد جان فدا، انتشارات فردوسی و انتشارات علمی ۱۳۶۳، ج ۱، مقدمه / الهی، همان کتاب، صص ۷۲-۶۶/ خمامیزاده، همان کتاب، ردیف ۲۵۲
۱۶- وی، روزنامههای وطن و تشویق را در تهران انتشار داده و دارای نوشتارهای مستقل نیز هست. محیط طباطبایی، محیط مافی را از وابستگان به میرزا محمدعلی صدرالممالک قزوینی نایبالتولیۀ آستان قدس و طوس را «منتسب به دستگاه تولیت آستانه» خوانده است (محیط طباطبایی، مقاله یاد شده، صص ۳۸۰-۳۷۹). «دبیر» روزنامه، شیخابوالقاسم نحوی از همشهریان محیط مافی بود
۱۷- محیط طباطبایی، مقاله یاد شده، ص ۱۳۸۰
۱۸- صدرهاشمی، همان کتاب، ردیف ۷۷۹
۱۹- محیط طباطبایی، کتاب یاد شده، ص ۱۶۷
۲۰- «توقیف طوس، یک خبر تأسفآور از مشهد»، نوبهار، ش ۱۷۰، ۲۲ بهمن ۱۲۹۳
۲۱- بهار، جلیل و تفرشی، مجید. شناسنامه، زندگی و آثار شیخ احمد بهار، نشر ندا، تهران ۱۳۷۷، صص ۱۵ و ۳۷
۲۲- کهن، همان کتاب، ج ۲، ص ۹۰۶۲
۲۳- ایران نو، ش ۱۵ سال، ۱۳، ۳ ربیعالثانی ۱۳۲۹
۲۴ و ۲۵- «به قاریین نوبهار» نوبهار، ش ۱۳ سال ۱۳، ۲۷ آذر ۱۳۰۱
۲۶- بهار، کتاب یاد شده، مقدمه (ه)
۲۷- افزون بر نوشتارهای مربوط به ملکالشعرای بهار و روزنامۀ نوبهار، در مورد تازه بهار بنگرید به: براون، همان کتاب، ردیف ۹۸ / صدرهاشمی، همان کتاب، ردیف ۳۶۳ / فهرست دانشگاه تهران، ردیف ۹۳ / فهرست انگلیس، ردیف ۶۰۵
۲۸- «به قاریین نو بهار»، یاد شده.
۲۹- «جریدۀ نوبهار»، سراجالاخبار افغانیه، ش۷ سال ۴، ۱۲ قوس۱۲۹۳
۳۰- «به قاریین نوبهار»، یاد شده.
۳۱- دربارۀ نو بهار مشهد بنگرید به: رابینو، همان فهرست، ردیف ۲۱۴ / براوان، همان کتاب، ردیف۳۵۷ / صدر هاشمی، همان کتاب، ردیف۱۱۳۰ / گلبن، محمد. بهار و ا دب فارسی، امیر کبیر۱۳۵۶، ج ۲، صص ۴۳۹ -۴۴۴ / رضوانی، محمداسماعیل. «روزنامهنگاری بهار» ناموارۀ دکتر محمود افشار، بنیاد موقوفات دکتر افشار، ج ۳، صص ۱۸۰۷-۱۸۱۴ / محیط طباطبایی، کتاب یاد شده، صص ۱۶۷- ۱۶۸ / الهی، حسین. «نو بهار، تازه بهار و بهار»، پژوهشنامۀ تاریخ مطبوعات ایران، ج۱ (۱۳۷۶)، صص ۴۹۹ -۵۱۰ / کهن، همان کتاب، ج۲، صص ۶۰۹ – ۶۱۳ / نیکوهمت، همان کتاب، صص ۷-۹ / فهرست انگلیس، ردیفهای ۴۶۲ و ۶۰۵ / پیمانی، شاهرخ. فهرست روزنامههای موجود در کتابخانۀ مرکزی دانشگاه اصفهان، ۱۳۶۲، ص۸۰
۳۲- برخی از محققان ۱۳۳۴ نوشتهاند که نادرست است.
۳۳- بهار، همان کتاب، ص۱۵
۳۴- بهار، همان کتاب، صفحه (ز) دیباچه
۳۵- محیط طباطبایی، کتاب یاد شده، ص ۲۰
۳۶- ر. ک. به نامۀ اسمعیل النجفی الجیلانی به تاریخ ۲۲ ربیعالاول ۱۳۳ در: اسناد مطبوعات ایران (۱۳۲۰-۱۲۸۶ ه. ش)، به کوشش کاوه بیات و مسعود کوهستانینژاد، سازمان اسناد ملی ایران ۱۳۷۲، ج ۲، صص ۴۶۹-۴۷۰؛ در این نامه، بر نوشته علیاکبر قویمالسلطنه که در شماره هفتم چاپ شده بود ایراد گرفته شده است.
۳۷- ملتقطات و منتخبات از روزنامه نوبهار منطبعۀ مشهد مقدس [و تهران]، طهران، مطبعۀ باقرزاده، بیتاریخ.
۳۸- «تعطیل نوبهار»، نوبهار، ش مسلسل ۲۹۶، ٩ آبان۱۲۹۶
۳۹- رعد، ش ۱۷۸، ۲۴ شهریور ۱۲۹۴
۴۰- «تعطیل نوبهار»، یاد شده
۴۱- بهار، همان کتاب، ص ۱۹
۴۲- «اخطار اداری»، نوبهار، ش ۲۱۲، ۲۱ تیر ۱۲۹۴
۴۳- «هیچ حس کردهاید؟» نوبهار، ش ۲۱۲، ۲۱ تیر ۱۲۹۴
۴۴- «به قاریین نوبهار» نوبهار، ش ۱۳ سال ۱۳، ۲۷ آذر ۱۳۰۱
۴۵- «صبر و امید»، نوبهار، ش ۱ سال ششم، ۲۰ خرداد ۱۲۹۶
۴۶- عینالسلطنه، قهرمان میرزا سالور. روزنامۀ خاطرات، به کوشش ایرج افشار و مسعود سالور، تهران، اساطیر ۱۳۷۹. ص ۴۷۹۷
۴۷- «تعطیل نوبهار»، یاد شده
۴۸- زبان آزاد، ش ۱، ۱۴ و ش ۲، ۱۶ مرداد ۱۲۹۶.
۴۹- «تعطیل نوبهار»، یاد شده
۵۰- «صبر و امید»، یاد شده
۵۱- «به قاریین نوبهار»، یاد شده
۵۲- نامۀ ۸ شعبان ۱۳۴۱ به رئیس معارف برای انتشار مجدد نوبهار، اسناد مطبوعات، یاد شده، ص ۴۶۸. در چاپ این سند، به جای ۱۳۴۱، ۱۳۲۶ نوشتهاند.
۵۳- صدر هاشمی، همان کتاب، ردیف ۱۳۰ / گلبن، همان کتاب، صص ۴۳۹-۴۴۷ / آرینپور، یحیی. از صبا تا نیما، تهران، امیرکبیر ۱۳۵۱، ج ۲، صص ۲۲۸-۲۲۹، ۳۳۲-۳۳۶ / رضوانی، مقالۀ یاد شده، صص ۱۸۱۷-۱۸۲۳ / «نامۀ نوبهار» ایرانشهر چاپ برلین، ۹، اول رجب ۱۳۴۱ برابر با ۱۷ فوریه ۱۹۲۳ / پورقوچانی، اسماعیل. فهرست روزنامههای موجود در کتابخانه آستان قدس رضوی ۱۳۶۴، ردیف ۳۲۱ / سرتیپزاده، بیژن و خداپرست، کبرا. فهرست روزنامههای موجود در کتابخانۀ ملی ایران ۱۳۵۶، ردیف ۴۵۱ / کهن، همان کتاب، صص ۶۵۳-۶۵۵ / نیکوهمت، همان کتاب، صص ۱۰-۱۱ / محیط طباطبایی، کتاب یاد شده، ص ۱۶۸-۱۷۰ / فهرست دانشگاه تهران، یادشده، ردیف ۳۵۵ / فهرست دانشگاه اصفهان، یادشده، ص ۸۰ / فهرست آسیایی شیراز، یادشده، ص ۴۰۶
McChesney, A List of List of Persian Serials in the Princeton University Library, unpul. Handlist, Princeton, 1971 /Pourhadi, ibrahim V.Persiin and Afghan Newspapers in the Library of Congress 1871-1978, Washington 1979, No .191
۵۴- تجدد، ش ۶۶، دوم ربیعالثانی ۱۳۳۶؛ دربارۀ این برخوردها، نگاه کنید به آرینپور، همان کتاب، صص ۴۳۶-۴۵۱
۵۵- بهار، کتاب یاد شده، دیباچه (ح)
۵۶- افشار، ایرج. «جریانهای ادبی در مجلات فارسی» راهنمای کتاب، سال ۲۰ (۱۳۵۶)، قسمت سوم، ص ۷۷۳
۵۷- محیط طباطبایی، کتاب یاد شده، صص ۲۴۰-۲۴۱
۵۸- اسناد مطبوعات، یادشده، ج ۱، صص ۱۸۴-۲۱۸
۵۹- مشیری، فریدون. «یادگارهایی از ملکالشعرای بهار»، آینده، سال ۸ (۱۳۶۱)، ش ۳و۴، ص ۱۹۰
۶۰- «یاد آوری»، ش ۵، مهر ۱۲۹۷
۶۱- دربارۀ دانشکده، همچنین بنگرید به: نیکوهمت، همان کتاب، ج ۱، صص ۱۱-۱۲ / سرتیپزاده و خداپرست، یادشده، ردیف ۲۱۳ / سلطانی، مرتضی. فهرست مجلههای فارسی در مجموعه کتابخانه مرکزی و مرکز اسناد دانشگاه تهران از ابتدا تا ۱۳۲۱ شمسی، ۱۳۵۶، ردیف ۲۴۷ / محیط مافی، یاد شده / فهرست انگلیس، یادشده، ردیف ۱۱۷ / سود بخش، گیتی. فهرست نشریات ادواری در کتابخانه مرکزی فارس، اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی فارس، ۱۳۶۸، ردیف ۴۰۹ / صدرهاشمی، همان کتاب، ردیف ۵۳۷ / نفیسی، محمود. «نگاهی گذار به مجلات ادبی ایران»، سخن، دوره دوم، ش ۲۶ (۱۳۵۶)، ص ۲۱۶ / فهرست مجلات موجود در کتابخانۀ آستان قدس رضوی، مشهد ۱۳۶۱، ردیف ۱۸۶ / مقدم:
Nô Rouze, Ali (Moqaddam, Hassan) " Registre analytique annoté de la presse persane (Depuis la Guerre)" RM M,LX (1925), no. 46
۶۲- مجلۀ دانشکده [به کوشش مهرداد بهار]، انتشارات معین، تهران ۱۳۷۰
۶۳- اسناد مطبوعات، یادشده، ص ۱۹۱
۶۴-اسناد مطبوعات، یادشده، ص ۱۹۳
۶۵- بهار، م. «افکار عمومی زیر قلم ماهاست»، نوبهار سال ۳۳، ش ۶۷، ۲۹ مهر ۱۳۲۲
۶۶- اسناد مطبوعات، یادشده، ص ۱۸۶
۶۷- «رفع اشتباه»، ایران، ش ۳۳۷، ۹ آذر ۱۲۹۷
۶۸- «پایان خستگی»، ایران، ش ۷۰۵، ۲۴ تیر ۱۲۹۹
۶۹- بهار، کتاب یاد شده، ص ۴۰
۷۰- دولتآبادی، یحیی. حیات یحیی، ابنسینا ۱۳۳۱، ج۴، صص ۱۲۹-۱۳۱
۷۱- ایران، ش ۴۱۹، ۲۴ فروردین ۱۲۹۸
۷۲- نگاه کنید به: نصرتالدوله، مجموعه مکاتبات، اسناد، خاطرات، به کوشش منصوره اتحادیه و سعاد پیرا، تهران، کتاب سیامک، ۱۳۷۸. به ویژه بخش چهارم، صص ۲۸۹-۴۷۸
۷۳- آرینپور، همان کتاب، ج ۲، ص ۳۳۶
۷۴- اسناد مطبوعات، یادشده، ص ۱۸۶
۷۵- اسناد مطبوعات، یادشده، ص ۱۸۴
۷۶- سازمان اسناد ملی ایران، سند ۲۴۰-۱۵ / ۴۴۱۹
۷۷- اسناد مطبوعات، یاد شده، ص ۱۹۷
۷۸- اسناد مطبوعات، یادشده، ص ۱۸۶
۷۹- «پایان خستگی»، یاد شده.
۸۰- صدر هاشمی، یاد شده
۸۱- اسناد مطبوعات، یاد شده، ص ۲۰۲
۸۲- اسناد مطبوعات، یاد شده، ص ۱۸۷
۸۳- دربارۀ ایران این دوره، نیز، بنگرید به: مقدم، ردیفهای ۵۳، ۱۲۵، ۲۱۱ / نیکوهمت، همان کتاب، ص ۳۱۹ / رهنما، زینالعابدین. «خاطراتی از روزنامهنگاری ایران»، تحقیقات روزنامهنگاری، سال۵، ش ۱۹-۱۸ (زمستان ۱۳۴۸ – بهار۱۳۴۹)، صص ۱۸-۱۷ / گلبن، کتاب یاد شده، ج ۲، صص ۶۴۶-۶۴۷ / [افشار، ایرج]، «زینالعابدین رهنما» آینده، س ۱۵، ص ۶۱۴ / فهرست ملی، یادشده، ردیف۸۸ / فهرست آسیایی شیراز، یادشده، صص ۳۴۱-۳۴۰ / نراقی، حسن. تاریخ اجتماعی کاشان، موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی، تهران ۱۳۴۶، ص۳۱۹ / محیط طباطبایی، کتاب یاد شده، صص ۱۶۹، ۳۸۳ / اسفند یاری، شهین [و دیگران] مطبوعات ایران، فهرست تحلیلی کتابخانه مجلس سنا [= کتابخانۀ مجلس ۲]، موسسه تحقیقات و برنامه ریزی علمی و آموزشی ۱۳۵۸، صص ۳۶-۳۵
۸۴- «پس از پنج ماه تعطیل»، نوبهار، ش ۳۲ سال ۳۳، دوم شهریور ۱۳۲۲
۸۵- «ایران و سردار سپه»، قانون، ش ۲۱۰، ۲۰ فروردین ۱۳۰۳
۸۶- ایران، ش ۱۴۵۲، اول مهر ۱۳۰۲
۸۷- بهار، «چگونه بیمار شدم؟»، میرانصاری، علی. اسنادی از مشاهیر ادب معاصر ایران، دفتر دوم: ملکالشعراء بهار، سازمان اسناد ملی ایران، ۱۳۷۷، ص ۳۹۱
۸۸- عینالسلطنه، همان کتاب، ص ۶۹۸۹
۸۹- عینالسلطنه، همان کتاب، ص ۶۸۷۱
۹۰- بهار، کتاب یاد شده، ج ۲، ص ۱۷۵
۹۱- قانون، ش ۲۱۰، ۲۰ فروردین۱۳۰۳
۹۲- کوشش، ۲۲ فروردین ۱۳۰۳
۹۳- ناهید، هفتم رمضان۱۳۴۲ / ۳۲ فروردین ۱۳۰۳
۹۴- ستارۀ ایران، ۱۱ اردیبهشت۱۳۰۳
۹۵- مجموعههای ناکامل قانون در بسیاری از کتابخانههای معتبر ایران و در خارج از کشور در کتابخانههای ملی پاریس، دولتی برلین و دانشگاه پرینستون موجود است. درباره این روزنامه، بنگرید به: صدر هاشمی، ردیف۸۸۷ / مقدم، ردیف۱۹۰ / فهرست دانشگاه تهران، ردیف ۲۷۸ / بهبودی، سلیمان. رضاشاه (خاطرات سلیمان بهبودی) به اهتمام غلامحسین میرزا صالح، طرح نو، ۱۳۷۲، صص۱۲۲، ۱۳۰، ۱۳۷، ۲۴۳ / فهرست پرینستون / فهرست مجلس۲ (سنا)، ص ۱۵۹ / فهرست آستانه، ردیف ۲۴۵ / فهرست کتابخانه ملی، ردیف ۳۵۱ / فهرست آسیایی شیراز، ص ۳۸۸
۹۶- مکی، حسین. تاریخ بیست سالۀ ایران، نشر ناشر، چاپ چهارم، ۱۳۶۳، ج ۳، ص۱۷
۹۷- کوهی کرمانی، حسین. برگی از تاریخ معاصر ایران با غوغای جمهوری، چاپخانه مجلس ۱۳۳۱خ، ص ۱۳۹ به بعد و بسیاری از دیگر منابع.
۹۸- دربارۀ داستان تمثال و شتر قربانی، بنگرید به بهار، کتاب یاد شده، ج۲، صص۹۴و۹۵
۹۹- مجموعههای ناقص نسیم صبا در کتابخانههای مرکزی دانشگاه تهران مجلس ۱ و ۲، ملک، موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، مرکزی فارس، ملی فارس، علامۀ طباطبایی (شیراز) و دانشگاه پرینستون موجود است. دربارۀ این روزنامه، همچنین بنگرید به: مقدم، ردیف ۳۰۸ / صدر هاشمی، ردیف ۱۱۱۸ / عینالسلطنه، صص ۶۹۳-۶۹۲ / رضوانی، مقالۀ یاد شده، ص ۱۸۰۵ / فهرست پرینستون / فهرست مجلس ۲، ص ۲۲۳ / الول ساتن، همان مقاله، ردیف ۳۹۶ / اسناد مطبوعات، یاد شده، صص ۴۵۸-۴۶۰
۱۰۰- عینالسلطنه، همان کتاب، ص ۷۰۹۹ و مشابهش: ۷۰۳۹ و ۷۱۵۹
۱۰۱- عینالسلطنه، همان کتاب، ص ۶۹۳۳
۱۰۲- شمارههای پراکندۀ سال دوم سیاست اسلامی در کتابخانههای ملی ایران، مرکزی دانشگاه تهران و کتابخانه علامۀ طباطبایی (شیراز) نگاهداری میشود. در مورد این روزنامه، نیز بنگرید به: صدرهاشمی، همان کتاب، ردیف ۶۷۰ / فهرست ملی، ردیف ۲۷۴ / فهرست دانشگاه، ردیف ۱۲۰ / فهرست آسیایی شیراز، ص ۳۳۷ / بهبودی، همان کتاب، ص ۱۳۵ / نیکو همت، احمد. «سابقه تحصن روزنامهنگاران»، نامورۀ دکتر محمود افشار، ص ۴۵۶۹
۱۰۳- مجموعۀ کامل آسیای وسطی در کتابخانه ملی و مجموعههای ناقصش در کتابخانههای مرکزی دانشگاه تهران و دانشگاه پرینستون موجود است. دربارۀ آن بنگرید به: صدر هاشمی، ردیف ۱۳۶ / مقدم، ردیف ۲۷۹ / رحیمزاده صفوی، سلطانعلی. اسرار سقوط احمدشاه، به کوشش بهمن دهگان، فردوسی، ۱۳۶۲، ص ۲۹۰ / فهرست کتابخانه ملی، ردیف ۲۲ / فهرست پرینستون / فهرست دانشگاه تهران، ردیف ۱۲
۱۰۴- شمارههای پراکندۀ شهاب در کتابخانههای مجلس ۱، مرکز دانشگاه تهران و علامۀ طباطبایی (شیراز) موجود است. در مورد شهاب، رجوع کنید: صدر هاشمی، همان کتاب، ردیف ۷۰۸ / فهرست دانشگاه، ردیف ۲۲۴ / فهرست آسیایی، ص ۳۸۰ / مقدم، همان فهرست، ردیف ۲۲۴ / فهرست ملی، ردیف ۲۹۲
۱۰۵- «خاطرات حشمتالله خان فربود از فیروز میرزا نصرتالدوله» در: مجموعه مکاتبات، اسناد و خاطرات و آثار فیروز میرزا فیروز، ج ۲ به کوشش منصوره اتحادیه و سیروس سعدوندیان، نشر تاریخ ایران، ۱۳۷۰، ص۳۸۸
۱۰۶- شمارههای پراکندۀ محشر در کتابخانههای مرکزی دانشگاه تهران، مجلس۲، علامۀ طباطبایی (شیراز) و کتابخانۀ دولتی برلین موجود است. دربارۀ این روزنامه، نیز بنگرید به: عینالسلطنه، همان کتاب، صص ۶۸۹۵-۶۸۹۴ ، ۷۰۷۳- ۷۹۰۷۴ / اسناد مطبوعات، یادشده، صص ۳۵۹-۳۵۸ / فهرست آسیایی شیراز، ص ۳۹۶ / فهرست دانشگاه تهران، ردیف ۲۷۹ / فهرست مجلس ۲ (سنا)، ص ۱۹۷
۱۰۷- شمارههای پراکندۀ قرن بیستم در کتابخانههای ملی، مرکزی دانشگاه تهران و دانشگاه پرینستون موجود است. کتابشناسی گزیدۀ این شماره قرن بیستم: صدرهاشمی، همان کتاب، ردیف ۸۸۹ / فهرست دانشگاه تهران ردیف ۲۷۹ / فهرست مجلس۲، ص ۱۶۰ / فهرست ملی، ردیف ۳۵۳ / فهرست دانشگاه پرینستون / آرینپور، همان کتاب، ج ۲، صص ۳۶۶-۳۶۱
۱۰۸- بهار، کتاب یاد شده دیباچه (ید)
۱۰۹- «سوم اسفند»، نوبهار، ش ۱ سال ۳۳، سوم اسفند ۱۳۲۱
۱۱۰- یادداشت رئیس کل شهربانی به نخستوزیر، ۲ میرانصاری، علی، اسنادی از مشاهیر ادبی معاصر ایران، سازمان اسناد ملی ایران، ۱۳۷۷، ص ۲۴۲
۱۱۱- نوبهار، ش ۳۲، دوم شهریور ۱۳۲۲
۱۱۲- اسناد مطبوعات ایران ۱۳۳۲-۱۳۲۰، به کوشش غلامرضا سلامی و محسن روستایی، سازمان اسناد ملی ایران ۱۳۷۴، ج ۱ ص ۱۷ و ج۴، صص۱۰۷۷-۱۰۷۶
۱۱۳- ر. ک به نامه خصوصی ۲۶ شهریور ۱۳۲۲ او به گیرندهای ناشناس، میرانصاری، همان کتاب، صص۲۴۵-۲۴۴
۱۱۴- دربارۀ آخرین دورۀ نوبهار بنگرید به: فهرست آستانه، ردیف ۳۲۱ / گلبن، کتاب یاد شده، ج ۲، ص ۴۴۸ / محیط طباطبایی، مقالۀ یاد شده، ص ۳۸۴ / رضوانی، مقالۀ یاد شده، صص ۱۸۲۷-۱۸۲۵
۱۱۵- دیوان، چاپ ملکزاده، ج ۲ صفحه «ص»
۱۱۶- عینالسلطنه، همان کتاب، ص ۶۸۷۱
۱۱۷- «ایران آزاد»، نوبهار، ش ۳۱۵، اول دی ۱۲۹۶
۱۱۸- دیباچۀ تاریخ احزاب سیاسی
۱۱۹- محیط طباطبایی، همان کتاب، صص ۲۵۷-۲۵۶
۱۲۰- «تعطیل نوبهار»، نوبهار، ش ۲۹۶، ۹ آبان ۱۲۹۶
۱۲۱- تاریخ این نامه معلوم نیست. بنگرید به: میرانصاری، همان کتاب، ص ۵۱
۱۲۲- شمارۀ نهم سال دوم، هشتم ربیعالاول ۱۳۳۲
۱۲۳- نوبهار، شمارههای ۱۴-۱۱ سال دوم، ۱۶-۲۸ ربیعالاول ۱۳۳۲
۱۲۴- «تجدد و انقلاب» نوبهار، شمارههای ۱۸-۱۵، آخر ربیعالاول- ۱۱ ربیعالثانی ۱۳۳۲
۱۲۵- نوبهار، ش ۲۴ و ۲۸ سال دوم، ۵-۲۱ جمادیالاول ۱۳۳۲
۱۲۶- ملتقطات و منتخبات از روزنامه نوبهار…، یادشده
۱۲۷- نوبهار، ش ۳۴۵، ۱۴ اسفند ۱۲۹۶
۱۲۸- «شور سیاسی» ایران، ش ۳۲۴، ۱۴ آبان ۱۲۹۷
۱۲۹- نوبهار، ش ۶ سال ۱۳، هشتم آبان ۱۳۰۱
۱۳۰- بهار، کتاب یاد شده، ۲۵۹
۱۳۱- «محاکمه مطبوعات» نوبهار، ش ۱۸ سال ۶، هشتم مرداد ۱۲۹۶
۱۳۲- «عالم مطبوعات» نوبهار، ش ۱ سال ۱۳، دوم مهر ۱۳۰۱
۱۳۳- نوبهار، ش ۳۴۵، ۱۴ اسفند ۱۲۹۶
۱۳۴- «ملت را بشناسید» قانون، ش ۳۴ سال سوم، ۱۳ رمضان ۱۳۴۲ / این مقاله امضا ندارد ولی افزون بر آنکه در روال نوشتارهای بهار است، در دورهای از قانون به چاپ رسیده که آن روزنامه زیر نظر بهار منتشر میشد.
۱۳۵- «سومین سال ایران»، ایران، ش ۳۳۵، سوم آذر ۱۲۹۷
۱۳۶- «سومین سال ایران»، ایران، ش ۳۳۵، سوم آذر ۱۲۹۷ و مشابهش: «رفع اشتباه» ایران، ش ۳۳۷، ۹ آذر ۱۲۹۷
۱۳۷- «تعطیل نوبهار»، نوبهار،، ش ۲۹۶، نهم آبان ۱۲۹۶
۱۳۸- «مشترکین و قاریین عزیزم» نوبهار، ش ۳۳۱، ۹ بهمن ۱۲۹۶
۱۳۹- از جمله: نوبهار، ش ۷۹ سال ۶، ۱۰ دی ۱۲۹۶ و ش ۳۲ سال ۳۳ [از تاسیس]، دوم شهریور ۱۳۲۲
۱۴۰- عینالسلطنه، همان کتاب، ص ۶۸۷۱
۱۴۱- «زنبوران اجتماعی»، نوبهار، ش ۳۳۱، نهم بهمن ۱۲۹۶
۱۴۲- «محاکمه مطبوعات»، نوبهار، ش ۱۸ سال ۶، هشتم مرداد ۱۲۹۶
۱۴۳- بهبودی، مباشر سردار سپه، خلاف گزارش بهار و عینالسلطنه را نوشته و بیتردید نادرست است: بهبودی، همان کتاب، ص ۱۷۷
۱۴۴- «به ملکالشعرای بیوجدان» فوقالعادۀ ستاره ایران، ضمیمۀ شماره ۱۷۵، بیتاریخ (فروردین ۱۳۰۳)
۱۴۵- نگاه کنید به «کارنامۀ زندان» در دیوان بهار
۱۴۶- از جمله: «نوبهار» ش ۳۱۵، اول دی ۱۲۹۶