این مقاله را به اشتراک بگذارید
‘
ستارهای که همچنان میدرخشد
فریماه فرجامی از متوسط بودن بدش میآید
فریماه فرجامی از روزهای باشکوه فاصله گرفته است اما همچنان ستاره است. بهگزارش خبر آنلاین ستارهای که با بازیها و فیلمهایش در حافظه تاریخ سینمای ایران حک شده است. بهگزارش خبرآنلاین «خطقرمز، تیغوابریشم، اجاره نشینها، بیپناه، سرب، مادر، پرده آخرونرگس» این کارنامه یک دهه حضور فریماه فرجامی در سینماست؛ یک دهه درخشان در سینما آن هم در روزگاری که وسواسی بودن و وسواس به خرج دادن برای دل سپردن به نقشهای شاخص در فیلمهای بزرگ صبر و تحمل بسیاری طلب میکرد و مثل امروز مد نبود. فرجامی اما از همان سالهای ستاره شدن خاص بود. از آن سالها که زندگی در لندن و رم را با تمام دلفریبیهایشان انتخاب نکرد و ماند در تهران، حتی وقتی خیلی زودتر از بقیه هم نسلانش فهمید ممکن است با وسواسی که دارد شاید مدتی طولانی جلوی دوربین نباشد. فرجامی یازده سال خانه نشینی را تاب آورد، فقط برای اینکه نمیخواستشأن و شخصیت دوران ستاره بودنش را آنقدر پایین بیاورد که تنها برای جلوی چشم ماندن تن بههر رلی بدهد؛ نقشی که بهقول خودش آدم به کلفتش هم پیشنهاد نمیدهد. برای ستارهای که بازیگری را از اصول آموخته و در تئاتر فعالیت پررنگی داشت یا در رادیو وجه دیگری از بازیگری را تست کرده بود تداوم درخشش در سینما با تمام دلبستگیها به پرده نقرهای نهایت آرزوی ممکن بود اما یازده سال منتظر ماند تا با سلام و صلوات به سینما برش گردانند و او بازهم همان بانوی خوش نقش سینما در سالهای دهه ۶۰ باشد. فرجامی دیر وارد سینما شد و زود از سینما رفت.
باور کردنی نبود. او بعد از دنیای پرزرق و برق ستاره بودن و شهرتی که به دستآورد تنها در چند مورد نادر حضور یافت و بیش از دوران درخشش روی پرده از سینما و فیلم دور بود. ۲۸ساله بود که وارد سینما شد. با جمشید مشایخی که او را به تئاتر هم برد. فیلمهای اولش همه شاهکار یا نزدیک به شاهکار بودند اما مردم او را با نقشآفرینی درپرده آخر، سربونرگسبه خاطر سپردند که البته هر سه فیلم در صدر محبوبترینهای خودش هم قرار میگیرند. فرجامی برایپرده آخرسیمرغ گرفت، باسرببه دیپلم افتخار رسید و بهخاطر حضور درخشان درنرگستقدیر شد اما تمام این دوران درخشان به سبب دور ماندن طولانیاش از سینما زیر خروارها غبار فراموش شد. تا جایی که کمکم سینمای ایران فراموش کرد یکی از برجستهترین بانوان سینمای ایران کنج خانه نشسته و در انتظار فیلم خوب روزها را میشمارد. سال ۸۸ بعد از ۶ سال بیخبری با مصاحبهای گلایهآمیز از پیشنهاد حضور در کارهای احمقانه گفت و اینکه چقدر از اینکه نقش یک زن بیشخصیت و بیشعور را بازی کند بیزار است. همان روزها البته تکرار میکرد که دلش لک زده برای سینما، برای رفتن جلوی دوربین اما انگار قاب دیجیتالهای امروزی توان گرفتن شاتی قابل از او را نداشتند. کنج عزلت فرجامی تداوم داشت و این خانه نشینی به بدترین شکل ممکن درهفتجیرانی به تصویر کشیده شد. بهمن ماه ۸۹ مصاحبههفتدرمنزل فرجامی ستارهای را نشانمان داد که از درماندهترین روزهای دوری از دوران شهرت یک بازیگر فراموش شده خبر میداد. جدا از دوریاش از سینما، آلزایمر و ناتوانی جسمیاش اول از هرچیز باعث برانگیخته شدن حسترحم میشد. این نوع خرج کردن احساسات برای ستارهای که روزگاری چهرهاش فیلمهای هنری را هم بفروش میکرد اما اصلا به مذاق اهالی سینما خوش نیامد. اعتراض امین تارخ همبازیاش در مادر و نامه سرگشاده رخشان بنی اعتماد کارگردانش درنرگس، جیرانی را در موضع ضعف قرار داد و کمکم پای شورایعالی تهیهکنندگان سینما که از رفتار و گفتار تحقیرآمیز مجریهفتبه ستوه آمده بودند وسط ماجرا کشیده شد و این شورا از تمام سینماگران خواست هفت را تحریم کنند. فرجامی همیشه از متوسط بودن بدش میآمد و همین شد که بعد از چند کار متوسط خودش کنار کشید تا در سینمای تضعیف شده دهه ۸۰ جدا از دنیای کمرنگولعاب کارهای دم دستی و بزن دررویی کارگردانهای جوان یا کارگردانهای باتجربه اما بیحوصله این سالها باشد. بازیگری که پایه کارش را احساس گذاشته بود و حس را در نقشهایش پیاده میکرد اما به موازات آن اهل تکنیک هم بود برای خودش جایی در فیلمنامههای ضعیف این سالها پیدا نمیکرد. خودش میگفت همیشه چند ماه قبل از حضورش در یک فیلم سینمایی شور و شوق زیادی داشت. کار را جدی میگرفت، نهفقط بهعنوان یک کار، برای تداوم هنرش. به کارش وجه هنری میداد. آنقدر کار را جدی میگرفت که چند ماه قبل ازپذیرفتن یک نقش و حضور در یک فیلم برای خودش تمرین میکرد. ورزش میکرد، صداسازی میکرد. این رویه را ادامه میداد و به نقش جان میبخشید، آنقدر که میگفت بعد از هر فیلمی که بازی میکند ده سال پیر میشود. برای هنرمندی با این وسواس ۱۸ فیلم در۲۳ سال حضور روی پرده کم نبود اما یازده سال خانه نشینی وجه پررنگ شخصیت هنریاش را جلوی چشممان آورد؛ اینکه چقدر خودش و دنیای بازیگریاش را دوست دارد.
بااینحال حساسیتها اما زیر سایه بیحوصلگیهایش، شب بیخوابیهایش و ضعف جسمانیاش گم شد. همه نشستند به حرف پراکنی. از فراموشی او، از اینکه هیچکس نیست او را ببرد برای تماشای فیلم، کسی نیست فیلمهایش را در خانه برایش اکران کند. هیچکس نگفت که میخواسته فیلم بسازد؛ اینکه چقدر علاقه داشته، رفته زندان زنان کلی راش گرفته و فیلمنامه نوشته به امید اینکه بهعنوان کارگردان بازگشتی پرفروغ بهاین سینما داشته باشد. پردهترحم اما خیلی زود پایین کشیده شد. او ستارهای نبود که پشت غبارهای حساسیت به فقدان فیلمنامه خوب یا اجازه ندادن به ساخت فیلم برای همیشه پشت پرده بماند. سال قبل وقتی برای جشن تولدش به خانهاش رفتند قویتر از همیشه شمعهای تولدش را فوت میکرد. سرحال بود و سرزنده. شور و اشتیاق زیادی برای بازگشت داشت و مدام از میل فراوانش برای حضور در سینما میگفت. میگفت چهار تا کار نوشته و آماده است برای فیلم ساختن، سرخوردگی هم داشت البته؛ میگفت با پول خودش فیلم ساخته اما توقیفش کردهاند. اما این سرخوردگیها پشت آن چشمان روشنی که حالا برق امید زندهاش کرده بود مخفی میشد و جلو نمیآمد. میگفت دوست دارد فیلم بسازد و کارهای نکردهاش را دراین سینما انجام دهد. همین شد که برای بازی در فیلم کارگردانی فیلم اولی جواب مثبت داد.
پاییز سال قبل بود که خبر بازگشت فریماه فرجامی به سینما خیلی زود داغ شد. قرار شد با تاولبهمن کامیار به سینما برگردد و برگشت. فیلم ساخته شد، با هنرمندی فریماه فرجامی. تاول بهنیمتغییر نام داد و پاییز امسال اکران نشد تا به جشنواره بیاید. پس حالا میدانیم که جشنواره فجر امسال یک چهره مهم دارد. خبر خوب حاوی یک پیام ویژه برای سینمای دلمرده این روزها داشت؛ فریماه بالاخره دراین سینما مادر هم شد. برای بازیگری که یادمان رفته اصلا مادر بودن را دراین سینما با آن حس و حال و تکنیکی بازیگریاش نشانمان داده یا نه، بازگشت یک مادر قدرتمند به سینما میتوانست بهترین خبر ممکن باشد. او به سینما بازگشت و کمکم بین اهالی سینما هم آفتابی شد. دو ماه قبل بود که بین همبازیان و عواملخطقرمزبعد از ۳۲سال فیلم توقیف شده کیمیایی را تماشا کرد. آن روز او به تکنیکهای بازیگریاش ایراد نمیگرفت، به فیلم خودش فکر میکرد. به اینکه اگر خودش بود چطورخطقرمزرا میساخت. برای بانوی سینما در دهه ۶۰ حالا کارگردانی با همان حس و حال و حساسیتهای دهه شصتیاش جدیتر از بازگشت پر سروصدا به دنیای بازیگری چشم رنگیهاست. پس چه بهتر که از همین حالا منتظر اولین ساختهاش بمانیم.
‘