این مقاله را به اشتراک بگذارید
پاموک در تهران: ایران، مثل وطن خودم است
اورهان پاموک در نشست خبریاش در تهران، بودن در تهران را لذتبخش توصیف کرد و گفت: وقتی به ایران میآیم انگار وطن خودم است. این نویسنده ترکیهای برنده جایزه نوبل ادبیات که در سفری چندروزه و همزمان با برپایی سی و یکمین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران به ایران سفر کرده، امروز (چهارشنبه، ۱۹ اردیبهشتماه) در مجموعه فرهنگی کاخ نیاوران در مقابل خبرنگاران و اهل رسانه نشست و به پرسشهای آنها پاسخ داد.
ایران مثل وطن خودم است
اورهان پاموک در این نشست گفت: تاریخ و فرهنگ ایران و ترکیه درآمیخته است. کتابهایم به ۶٠ زبان دنیا ترجمه شده است اما وقتی به ایران میآیم انگار وطن خودم است.
این نویسنده بیان کرد: در تهران بودن برای من لذتبخش است و این دومینبار است که به ایران آمدهام. کتابهایم نیز از ٢۵ سال پیش به فارسی ترجمه شده است.
او افزود: برخی از دوستان ایرانی رمان «نام من قرمز» را بیشتر از آنکه ترکی بدانند ایرانی میدانند زیرا در آن درباره ایران و مینیاتور ایرانی نوشته شده است.
پاموک همچنین متذکر شد: زمانی که کتابهایم در ایران و به فارسی ترجمه یا چاپ میشود شادی مضاعفی به من دست میدهد اما نارضایتی هم دارم. دوست دارم با توجه به معاهده برن و کپیرأیت، کتابهایم به شکل منظم با اجازه خودم و دقیق، در یک مجموعه و از طرف یک انتشارات شاید توسط فردی مثل آقای فصیحی منتشر شود.
او سپس درباره استفاده از آثار ایرانی در داستانهایش، اظهار کرد: «کتاب سیاه» تحت تاثیر «منطقالطیر» عطار و در قالب رمان پستمدرن نوشته شده است.
پاموک در ادامه تاکید کرد: باز هم تکرار میکنم آرزویم این است که کتابهایم با ویرایش خوب و توسط یک انتشارات چاپ شود.
این نویسنده برنده جایزه نوبل ادبیات ۲۰۰۶ درباره برگزار نشدن جایزه نوبل ادبیات ۲۰۱۸ نیز اظهار کرد: نمیتوانم در اینباره قضاوت کنم که چرا این جایزه امسال برگزار نمیشود.
پاموک درباره اینکه آیا زندگی و کارهایش بعد از جایزه نوبل تحت تاثیر قرار گرفته است بیان کرد: زمانی که نوبل گرفتم کتابهایم به ۴۶ زبان زنده دنیا ترجمه شده بود و این اتفاق بعد از نوبل به ۶۳ زبان افزایش پیدا کرد. همچنین تا کنون ۱۵ میلیون نسخه از کتابهایم در جهان به فروش رفته است. من نیز مثل همه نویسندهها امید داشتم جایزه نوبل بگیرم اما فکر نمیکردم این جایزه در سن ۵۴ سالگی به من تعلق بگیرد. فکر میکردم آن را در ۷۵ سالگی و زمانی که سیگار را ترک کردهام دریافت کنم و بعد از آنکه خبر گرفتن جایزه به من رسید یک سیگار روشن کنم.
این نویسنده ادامه داد: زمانی که خبر جایزه نوبل اعلام شد، در آمریکا بودم. یک روز قبل دوستانم با من تماس میگرفتند و اعلام میکردند که فردا میخواهند برنده جایزه نوبل را اعلام کنند. زمانی که خبر جایزه به من اعلام شد تعجب نکردم. گرفتن این جایزه زندگی من را تغییر نخواهد داد و بیشتر از این کار میکنم. اما تغییرات ایجادشده این بود که به تعداد خوانندههایم افزود و وضعیت ناخوشایندی به وجودآورد، زیرا من را به عنوان یک دیپلمات سیاسی ترکیه تبدیل کرد که برایم خوشایند نیست. اما در محتوای کاریام تاثیر نگذاشت. اگر نویسندهای خوانندههایی مثل شماها داشته باشد دوست دارد کار کند.
پاموک در بخشی از صحبتهایش گفت: موضوع رمان «زنی با موهای قرمز» از ۲۵ سال پیش در ذهن من بود و رمان «شبهای طاعون» نیز از ۳۰ سال پیش موضوعش در ذهن من وجود داشته است.
ادبیات معاصر ایران در ترکیه شناختهشده نیست
این نویسنده درباره این که ادبیات معاصر ایران تا چه اندازه در ترکیه شناختهشده است گفت: متاسفانه ادبیات معاصر ایران در ترکیه شناختهشده نیست و برخی فقط «بوف کور» (صادق هدایت) را میشناسند. نویسندههای ۲۰ سال اخیر ایران در ترکیه شناختهشده نیستند زیرا ترکیه رو به غرب و پشت به شرق ایستاده است.
توصیه میکنم شما هم نوبل بگیرید!
او همچنین درباره اینکه بعد از دریافت جایزه نوبل شرایط چقدر برای او سخت شده است بیان کرد: بعد از نوبل کار نوشتن برای من سخت نشد و زمانی که خبر جایزه را به من دادند در حال نوشتن کتاب «موزه معصومیت» بودم. بعد از دریافت این جایزه به ۵۰ کشور سفر کردم و همه دوست دارند من درباره جایزه نوبل منفی بگویم اما باید اعلام کنم نوبل برای سلامتیام خوب است و توصیه میکنم شما هم آن را بگیرید!
اورهان پاموک درباره دیگر نویسندههای ایرانی نیز اظهار کرد: نویسندههای روشنفکر مخاطبان خاص خود را دارند. برای مثال دکتر شایگان دیدگاه مدرن، سیدحسین نصر دیدگاه محافظهکارانه و دکتر شریعتی دیدگاه انقلابی دارد. من نیز هنگامی که کتاب «برف» را مینوشتم کتاب شریعتی را خواندم. اینها تاثیرات خود را روی مخاطب ترکیه میگذارد.
او در ادامه گفت: کتاب «استانبول» بیوگرافی من را تا سال ۱۹۷۳ بیان میکند. در این کتاب دیدگاه زیباییشناختی و فلسفی من مطرح شده است. مدرن شدن استانبول به ۲۰ یا ۳۰ سال اخیر مربوط میشود یعنی از سال ۱۹۸۸ که رشد اقتصادی در این کشور به وجود آمده. استانبولی که من در این کتاب از آن تعریف میکنم از سال ۱۹۵۲ زمانی که به دنیا آمدم تا ۱۹۷۳ روایت شده است و بیشتر به گذشته میپردازد. همچنین در این کتاب به دوران عثمانی و فقر آن زمان پرداخته شده است.
از کشتن تا زنده شدن نقاش درون
این نویسنده همچنین درباره مهمترین دلمشغولیهایش اظهار کرد: خانوادهام از هفت تا بیستودوسالگی از من می خواستند نقاش شوم. زمانی که تصمیم گرفتم رمان بنویسم، نقاش درونم را کشتم. نمیدانم چطور رماننویس شدم، اما رمان «استانبول» را برای توضیح این قضیه نوشتم. ۱۰ سال پیش بعد از آنکه جایزه نوبل را گرفتم نقاش درونم زنده شد. در آمریکا بودم، به یک مغازه رفتم و ابزار این کار را گرفتم. زمانی نقاشی کشیدن را برای خودم قدغن کرده بودم. شاید برگشت دوباره من به نقاشی تاثیر جایزه نوبل باشد.
به موزهام بیایید
او افزود: همچنین موزهای به نام موزه معصومیت را در استانبول باز کردم و منتظرم شما نیز به این موزه بیایید و آن را از نزدیک ببینید زیرا زندگیام را به این موزه دادم. پنج پرسنل دارد و من در راس آن قرار دارم.
پاموک در پاسخ به اینکه در رسانهها و جامعه روشنفکری ایران درباره اینکه چرا تاکنون جایزه نوبل ادبیات به نویسندههای ایرانی تعلق نگرفته نگرفته است، بحث میشود و نظر شما که موفق به دریافت این جایزه شدهاید، چیست، توضیح داد: در سفرهایی که به کشورهای دیگر داشتم از جمله هلند و کره این پرسش را مطرح کردند؛ انگار من عضو هیات داوران نوبل هستم.
او درباره سیاسی بودن جایزه نوبل نیز توضیح داد: اگر نویسنده ایرانیای هم جایزه نوبل را بگیرد میگویند سیاسی است. اخیرا رسواییهایی درباره جایزه نوبل پیش آمده که نمیخواهم به آنها بپردازم، اما در هر صورت اگر جایزه بدهند میگویند سیاسی است و اگر هم آن را ندهند، باز هم میگویند سیاسی است. قبل از آنکه من جایزه نوبل را بگیریم به چین رفتم و با مو یان دوست شدم. زمانی که او نیز این جایزه را گرفت گفتند، او هم سیاسی شده است و از دولت و حاکمیت انتقاد نمیکند. من نیز چون در ترکیه حاکمیت را نقد میکنم به دردسر افتادم، اما او به دلیل نقد نکردن به دردسر افتاد.
ایسنا