این مقاله را به اشتراک بگذارید
نوشته زیر مطلبی ست سودمند که به شکلی موجز مهمترین مکاتب ادبی اروپا را به خوانندگان معرفی می کند، مطلبی که می تواند مدخل خوبی برای این بحث باشد.
شناسایی و تبیین ویژگی های مکاتب ادبی تحث مفصل و به ظاهر دشواری ست که گاه با عث می شود برخی از علاقمندان به ادبیات از خیر آن بگذرند. اما برای هر کسی که جدی به ادبیات می پردازد لااقل آشنایی کلی با این مکاتب ضروری ست. نوشته زیر می کوشد به طور خلاصه و گذرا ویژگی های مکاتب مهم ادبی اروپا را پیش روی مخاطب قرار دهد.
***
کلاسیسم
قدیمیترین مکتب ادبی است.
برای زنده کردن میراث یونانی-لاتینی برپاشده است.
کتاب مقدس مکتب کلاسیسم همان اصول نظری است که ارسطو وضع کرده است.
اصول آن منحصر به ادبیات تمثیلی (درام و تراژدی) و داستان است.
مهد کلاسیسم، فرانسه است.. . و مشهورترین شخصیّتهای آن: راسین، کورنی و مولیر هستند.
از ویژگیهای آن: زیبایی کلام، وضوح، برونگرایی و عدم تندروی عاطفی و پیوند با عقل آرام معتدل و وحدتهای سهگانهی (موضوع، زمان و مکان) در نمایشنامه.
به مسائل عمومی انسانی همچون عشق، کینه، غیرت اهتمام میورزد.
رومانتیسم
اساس آن انقلاب رهایی بخشی برای آزادسازی ادبیات از سیطرهی ادبیات لاتینی و یونانی قدیم است.
سرپیچی از همهی قیود هنری.
مهمترین دستاورد آن شعر غنایی است و آثار تمثیلی مشهور نیز دارد.
تنها ضابطهی آن: پسند سلیقه و میل طبع است.
زادگاه این مکتب فرانسه است. فروپاشی شکوه و عظمت ناپلئون و شکست فرانسه و نابودی آرزوهای جوانان در زیر ویرانههای جنگهایی که به شکست آنها آنجامید.
زمینهساز حالت روحی خاصی گردید. افراد در خودشان فرو رفتند. ادبیاتشان ادبیاتی دروننگر و سیاه شد که همیشه درد و عذاب و خرابی را زمزمه میکرد.
مشخصات مکتب رومانتیسم
بیماری زمان: گرفتاری انسان بین آرزوهای وسیع و توانایی اندک او بعد از انقلاب فرانسه است که آزادی فردی را تقدیس کرد و ناگهان فروپاشید.
رنگ بومی و محلّی برای مبارزه با گرایش عمومی کلاسیسم.
فردیّت.
ابداع (خلق) شعری.. . “ادبیات تقلید نیست بلکه آفرینش است.”
لحن خطایی: (مثل هوگو و پیرون)
طبیعت پرستشگاهی واحد است: نه خدایان متعدّد و نه هیاهوی بسیار.
افراد در سرودن درد: این حالت اغراق در درد، رنجی بر گردن فرد و جامعه میگردد، آنان در این ادبیات، رذایل و ضعفهای اخلاقی را توجیه کردند.
رومانتیسم وحدتهای سهگانه را باور ندارد و جز “وحدت موضوع” را محترم نمیشمارد و به تقسیم شدن نادرست ادبیات به کمدی و تراژدی اعتقاد ندارد.
ادبیات رومانتیسم پر از نوادر و قضایای غیرعادی و خشونت است و نمایش آن برعکس کلاسیسم تکیه بر عاطفه و خیال دارد.
رهبر و پیشگام رومانتیسم، ویکتور هوگو است.
رئالیسم
برعکس ایدهآلیسم، زندگی را عذاب و شرّ و سختی میبیند.
زمینهساز رئالیسم، ولتر۱بود و نماینده آن در فرانسه اونوره دوبالزاک است.
بیشترین دستاورد آن داستان و نمایشنامه است.
رئالیسم، سعی در تصویر واقعیات زندگی و کشف اسرار و افشای خفایا و تفسیر آنها دارد. لیکن جوهر جهان را شرّ میداند، آنچه نیک مینماید درواقع جز یک سراب دروغین نیست (انسان برای انسان، گرگ درندهای است.) ۲
رئالیسم، برخلاف آنچه گروهی میپندارند: عکسبرداری از زندگی نیست. بررسی مشکلات جامعه و کوشش برای حل آنها هم نیست. بلکه فلسفهی خاصی در فهم زندگی و زندگان است.
مشهورترین تولیدی آن “کمدی انسانی” از “بالزاک” است که شامل چند داستان میباشد.
رئالیسم به اصول مشخصی اعتقاد ندارد. بلکه تنها به حوادث معتقد است. قانون خاصی را پیروی نمیکند بلکه به موقعیّت مینگرد. انسان ممتاز کسی است که زمام حوادث و موقعیّتها را به دست گیرد و به راهی که میخواهد ببرد. ۳
“بالزاک” ، “گی دوموپوسان” ، “فلوبر” ، “توماس هاری” و “هنری لک” نمایندگان مشهور این سبکند.
رئالیسم سوسیالیستی
ادب جهت دارای است برای غلبه دادن عامل خوبی و اعتماد به انسان و تواناییهای او. محتوایش از زندگی مردم است و دارای یک روح خوشبین است که به مثبت بودن انسان ایمان دارد.
ناتورالیسم
بهگونهای دنبالهروی رئالیسم است.
در تصویر کردن واقعیّت و طبیعت زندگی و فهمیدن و بیان کردنش میکوشد. لیکن این طبیعت و واقعیت ژرف را به حقایق زندگی جسمانی ما و غرایز و هورمونهای ما.. . و چیرگی آن بر احساسات و افکار و اخلاق و روش زندگی ارجاع میدهد.
عیب آن عمومیت دادن است و تجاهل به آنچه در ورای ترکیب جسمی نهفته است.
مشهورترین نویسندگانش “امیل زولا” است.
هنر برای هنر (فرمالیسم)
در گرایش درونگرایی و خودمحوری با رومانتیسم تعارض دارد.
شعر در نزد اینان وسیلهای برای بیان عواطف نیست بلکه هدف است.
زمزمهی دردهای فراگیر، نابودی و اندوه همیشگی و ساختگی را محکوم میشمارد.
به بازگشت هنر به حقیقت زیباییاش دعوت میکند.
مکتب هنر برای هنر به مسائل اخلاقی نمیپردازد و معتقد است که هنر از حیث نیک بودن یا بد بودن، درست بودن یا نادرست بودن داوری نمیشود، بلکه از جنبهی زیبا بودن یا زشت بودن بدان نگریسته میشود.
سمبولیسم
یک گرایش خاص در طریق فهم جهان بیرونی است و ادراک وجود ذهنی که وجود فعلی در آن جا گرفته است.
گرایش باطنی است که کوشش به کشف عقل درون و عالم ناخودآگاهی دارد.
گرایش لغوی خاصی است که از وظیفهی زبان و تواناییهایش و میزان وابستگی آن به عمل حواسّ و تبادل آنها بحث میکند.
“غروب سفیدی زیر جمجمهی من خنک میشود که حلقهای از آهن آن را دربرگرفته چنانکه گویی یک گور قدیمی است غمگنانه و سرگردان به دنبال یک رویای مرموز و زیبا میگردم. در میان کشتزارهائی که جوهر بینهایتی در آنها شکوفا میشود.. . “۴
یک سمبولیسم برونگرا هم هست که به جنبهی لغوی و بیان ذات به واسطهی خیال و تصورات آن اکتفا نکرده بلکه به مشکلات ذاتی و انسانی و اخلاق عمومی هم پرداخته و راههای علاج آن را بهگونهای تخیّلی و با اندیشههای انتزاعی ارائه کرده است.
اگزیستانسیالیسم
اثر جنگ در انسآنها و تزلزل مفاهیم و ناچیز شمردن میراث روحی و ارزشها و افکار اخلاقی.
انکار ماهیّت گذشته و باور نداشتن هیچچیز جز وجود و محصور کردن هستی انسان در “تفکر فرد” و انکار وجود هرچیزی خارج از تفکر و یا ماقبل بر آن در نتیجه: نه خدایی هست، نه ماهیّتی و نه ارزشهای اخلاقی، بلکه همهی اینها، میراث کهنهای است که بهتر است از چنگ آنها رها شویم تا اینکه فرد بتواند در زندگی آزادانه حرکت کند و هستی خودش را تحقّق بخشد. ۵
اگزیستانسیالیسم بر قضا و قدر میشورد و آن را به ظلم متّهم میسازد.
انسان درحالیکه از اصول و احکام گذشته رهاشده است با آزادی مطلق عمل میکند.
عناصر اگزیستانسیالیسم: آزادی، مسئولیت و تعهد است.
تعهّد در این مکتب یک جایگاه اخلاقی و اجتماعی مشخص است در قبال هر حادثه فردی و اجتماعی یا میهنی.
ارزش هنری و زیباشناختی ادبیات پس از ارزش اخلاقی و اجتماعی، در مرتبهی دوم جای دارد.
ادبیات اگزیستانسیالیسم بین تعهّد و آنچه که به ادبیات اندیشه یا رسالت ادبیات موسوم است فرق میگذارد و معتقد است که هدف ادبیات متعهّد به تصویر کشیدن واقعیت زندگی است و اگزیستانسیالیسم -در گمان خود یک واقعیت است و یک ارزش نیست.
بارزترین ویژگیهای اگزیستانسیالیسم عبارتند از تزلزل ناشی از عدم ارتباط آن با ارزشها یا خدا و عدم احساس آن به مسئولیت خطیر.
هجران: به سبب آزادی مطلق و رهایی از هرگونه ارزشها
ناامیدی: به سبب آن تسلّی و جبر و سرنوشت و جزا را منتفی میداند.
تناقض آن بین تعهّد و رهایی از ارزشهای گذشته.
سوررئالیسم
گسیختن از واقعیّت زندگی آگاهانه و گمان به اینکه در ورای این واقعیت، واقعیت دیگری کارآتر، قویتر و دامنهدارتر وجود دارد، واقعیّت سرکوبشده در روح انسانی و آزاد کردن آن واقعیّت و تثبیت آن در هنر و ادبیّات.
فرویدیسم
بیان روان انسان و تأثیرش در زندگی بشر.
ارائه عوامل درونی و آثار آنها در رفتار بشری.
بکارگیری نظریات علمی در این زمینه در ادبیات و هنر.
از نظریات فروید در مسائل روانی و جنسی تأثیر گرفته است.
این، یک نگاه گذرا و موجز به مکتبهای ادبی غرب بود که خواستیم آن را اینجا بیاوریم تا میدانی برای تحقیق و مقایسه بگشاییم. این خلاصه را از بعضی از کتابهایی که از مکتبهای ادبی بحث میکنند برگرفتیم که مهمترین آنها: “الادب و مذاهبه” نوشتهی استاد “دکتر محمد مندور” است. چه بسا نظری در روش این مکتبها و ارزشها و گرایشها و افکاری که این مکاتب را دربر دارند ما را به بازگشت به منابع تفکر اسلامی و دیدگاه کلی اسلام به هستی و انسان و زندگی بازگرداند.
میزان ارتباط هنر و دین و ضرورت تعهد ادبیات نوین ما به ارزشهای اسلامی که کارآیی و اهمیت و ارتباط آن با عقیدهی ما ثابتشده است.
پانویس:
(۱) . رجوع کنید به کتاب “کاندید” نوشتهی ولتر.
(۲) . از فیلسوف انگلیسی “هرمز” .
(۳) . از “بالزاک” .
(۴) . نمونهی شعری از “استفان، لارمه” .
(۵) . رجوع کنید به نمایشنامه “مگس” از سارتر.
ادبیات داستانی