Skip to content Skip to sidebar Skip to footer

داستان ما (ایرانی)

داستان آدینه (20): «سه قطره خون» اثر صادق هدایت

بیستمین داستان آدینه "مد و مه" مصادف شد با سالروز تولد صادق هدایت و هفته‎ای که به نام او مزین کردیم، به همین دلیل به سراغ یکی از معروف‎ترین داستانهای او رفتیم، داستانی  به نام "سه قطره خون" که از کتابی به همین نام انتخاب کرده‎ایم. زمان نگارش این داستان به سال 1310 برمی‎گردد، سالهایی…

Read more

داستان آدینه (19): «جزیره» اثر غزاله علیزاده

بیست و هفتم بهمن ماه مصادف است با سالروز تولد غزاله علیزاده که در 27 بهمن ماه 1325 در مشهد به دنیا آمد و در 21 اردیبهشت 1375، در جواهرده رامسر به زندگی خود پایان داد. به همین مناسبت نوزدهمین داستان…

Read more

داستان آدینه (18): «انتری که لوطی‎اش مرده بود» اثر صادق چوبک

داستان آدینه (18): «انتری که لوطی‎اش مرده بود» اثر صادق چوبک برای انتخاب داستان آدینه‎های هجدهم «مد و مه»، به سراغ یکی از چهره‎‎های نامدار ادبیات داستانی که بعد از قریب به شش دهه از نوشتن نخستین داستانهایش، هنوز خواندنی و جذاب می‎نماید و این کیفیتی است که در آثار انگشت شمار نویسندگان ایرانی‎ می‎توان…

Read more

داستان آدینه(17): «خوب من» اثر ر.اعتمادی

هفدهمین داستان آدینه «مد و مه» را به داستانی از ر.اعتمادی اختصاص دادیم، یکی از معروف‎ترین و البته محبوب‎ترین پاورقی‎نویسان ایرانی که اگرچه اوج شهرت او به دهه پنجاه بازمی‎گردد و باوجود قریب به پنجاه سال داستان‎نویسی، همچنان دست ‎به قلم داشته و داستانهایش در میان عامه مردم خوانندگان بسیار دارد. درست است که ر.اعتمادی…

Read more

داستان آدینه (16): «فردا» اثر صادق هدایت

در میان داستانهای ‎ آدینه‎ی «مد و مه»، جای اثری از صادق هدایت خالی بود، به همین خاطر در شانزدهمین داستان آدینه، به سراغ او رفتیم که بزرگ خاندان ادبیات داستانی ماست، و سخن به گزاف نیست اگر بگوییم که دین بزرگی دارد بر گردن هر کسی که در این دیار برای داستان نویسی دست…

Read more

داستان آدینه (15): «کلاس درس» اثر غلامحسین ساعدی

امروز 24 دی ماه 1389، غلامحسین ساعدی هفتاد و پنج ساله شد. در حالی که قریب  بیست و پنج سال است که روی در نقاب خاک کشیده. مرگی که بسیار تلخ و جانگداز بود چرا که ساعدی در تنهایی و غربت با زندگی وداع کرد، آن هم در زمانی که سخت دلتنگ وطن بود و…

Read more

داستان آدینه(14): «خواب خون» اثر بهرام صادقی

برای انتخاب چهاردهمین داستان آدینه‎ی «مد و مه» به سراغ بهرام صادقی رفتیم،  این نویسنده بی همتا در ادبیات داستانی معاصر که با کارنامه‎ای به لحاظ کمی، کوچک اما به لحاظ کیفی بزرگ، جایگاهی منحصر به فرد در ادبیات داستانی این دیار دارد و با وجود گذشت قریب به نیم قرن از زمان نوشته شدن…

Read more

داستان آدینه (13): «تولد» اثر اسماعیل فصیح

اسماعیل فصیح به رمان نویسی شهره بود، اما چند مجموعه داستان هم داشت که اگرچه در میان آنها نمونه‎هایی قابل اعتنا  هم می‎شد یافت، ولی این داستانها اغلب در زیر سایه رمانهای مشهور و البته محبوب این نویسنده چندان به چشم نیامدند. پس داستان آدینه‎ی این هفته‎ی‎ «مد و مه» را به داستان کوتاهی از…

Read more

داستان آدینه (12): «مست» به قلم درویش (جعفر شریعتمداری)

بعد از دو هفته که داستانهای آدینه «مد و مه»، به شکلی مناسبتی انتخاب شده بودند، این هفته دوباره به روال سابق برگشتیم و کوشیدیم، به سراغ یک نویسنده برویم که این سالها کمتر نام و نشانی از او برجای مانده، هرچند که در زمان فعالیت او به عنوان داستان‎نویس نیز کمتر کسی از نام…

Read more

داستان آدینه (11): عاقبت اشقیا یا روایت انتقام مختار

یازدهمن داستان آدینه «مد و مه» هم مصادف شد با روز بعد از عاشورای امسال، بنابراین تصمیم گرفتیم این هفته هم داستان آدینه ما عاشورایی باشد و البته به تناسب به وقایع بعد از عاشورا بپردازد. از سوی دیگر این روزها مصادف است با پخش سریال مختارنامه به کارگردان داود میرباقری، پس بهتر دیدیم داستان…

Read more

داستان آدینه (۱۰): روایت ظهر عاشورا در مقتل «لهوف»

جمعه‎ها در «مد و مه» یک داستان داریم به همراه معرفی مختصر نویسنده آن، تحت عنوان داستان آدینه. به تناسب حال و هوای عاشوایی این روزها مناسب دیدیم که داستان آدینه‎ی این هفته را نه به بازخوانی یک داستان که به بازخوانی یک روایت مستند از واقعه کربلا، اختصاص دهیم به بخش‎هایی از یک مقتل.…

Read more

داستان آدینه (9): «مه دره و گرد راه» اثر مهشید امیرشاهی

نهمین داستان آدینه «مد و مه» را به اثری از مهشید امیرشاهی اختصاص دادیم، نویسنده‎ای که در سالهای پیش از انقلاب، چند مجموعه داستان منتشر کرد که آثار قابل اعتنایی بودند، و از او چهره نویسنده‎ای مستعد را به نمایش گذاشتند. او سالهای پس از انقلاب را در خارج از کشور زندگی  و آثاری نیز…

Read more

داستان آدینه (۸): «ساندویچ»؛ به همراه «حکایت مسافری که چمدانهایش را باز نکرد»

«یک نویسنده یک داستان» این هفته را به دلیل مصادف بودن آن با سالمرگ دکتر غلامحسین ساعدی، به داستان کوتاه «ساندویچ» اثری از این نویسنده بزرگ و فراموش نشدنی اختصاص دادیم، نویسنده‎ای که دردمندانه زیست و دردمندانه با زندگی وداع کرد. در کنار این داستان یادداشتی هم درباره ساعدی خواهید خواند، با عنوان: «حکایت مسافری…

Read more

داستان آدینه(7): «آئینه شمعدان طلا» از حسینقلی مستعان

هفتمین داستان آدینه «مد و مه» را به یک پاورقی نویس دیگر اختصاص دادیم، کسی که پاورقی‎ «آفت» را در میانه دهه سی در مجله «تهران مصور» نوشت، به دلیل اقبال در میان مردم، شش سال (بیش از 300 قسمت) ادامه یافت، شاید امروز باورش سخت باشد، اما برخی از علاقمندان این پاورقی، همانجا کنار…

Read more

داستان آدینه (6): «عشق دلقک» نوشته ارونقی کرمانی

اشاره: برای داستان آدینه‎ی این هفته، به سراغ رسول ارونقی کرمانی یکی از معروف‎ترین پاورقی‎نویسان دهه‎ی چهل رفتیم، با داستانی به‎نام «عشق دلقک» که از مجموعه داستانی به همین نام، انتخاب شده است. البته ذکر این نکته ضروری‎ست که ارونقی کرمانی بیشتر با پاورقی‎های طولانی‎اش که در مجله «اطلاعات هفتگی» منتشر می‎شد، شهرت داشت، اما در…

Read more

داستان آدینه (۵): «یک روایت عشق» اثر عباس نعلبندیان

زن نشسته بود و برق چشمانش اتاغ را پر كرده بود. ولي مه آمد. مرد كمي صبر كرد تا موج مه بگذرد، چون اگر در اين حين حركت مي‌كرد، بي شك به چيزي مي‌خورد. شايد هم چيزي مي‌شكست... مه رفت. مرد گفت: شما كه هستيد؟ از كجا آمده‎ييد؟ زن گفت: صبر كن چيزي نگو! مرد…

Read more

داستان آدینه (۴): «قرعه آخر» اثر منوچهر شفیانی

چند خانه كوچك، درهم برهم، كه بيشتر شبيه لانه بودند و جور زمانه پشت آن‎ها را خميده كرده بود، مثل چند زخم داغمه بسته توي دل يك پهنه وسيع به نام «ظلم آباد» جا داشتند. اين خانه‌ها باقي مانده ده بزرگي به نام «حسين آباد» بود كه سابقا در تمام آن خطه به خرمي و…

Read more

داستان آدینه (۳): «شهر فرنگ» نوشته ی ا. پرتواعظم

در بخش بازخواني داستان مي‎كوشيم در كنار داستانهاي نويسندگان مطرح، به ويژه از نوع ايراني‎اش، عنايت خاصي هم به نويسندگاني داشته باشيم كه كمتر شناخته شده و يا مهجور مانده‎اند، نويسندگاني كه در يك دوره‎ي كوتاه و يا بلند زماني داستانهايي را منتشر كرده‎اند و بعدها نيز از ياد رفته‎اند، و متاسفانه نسل جوان امروز…

Read more

داستان آدینه (۲): «اندوه» نوشته ناصر نیر محمدی

«... آه ديريست كاين قصه گويند/ از بر شاخه مرغي پريده/ مانده بر جاي از او آشيانه.» نيما- چند دقيقة پيش بود كه جنازه او را دفن كردم و باز بمن ميگويند كه او را ديده‌اند و يا او را مي‌بينند! چه كسي ممكن است كه او را ديده باشد و يا چه كسي ممكن…

Read more