ماکس فریش، نویسنده مشهور بینالمللی و خالق نمایشنامههایی مثل «بیدرمان و آتش سوزان» و «آندورا» و رمانهای قدرتمند و گیرایی مانند «کتابه خدمت»، «مونتاوک» و البته «هومو فابر» بود
نقطه عزیمت انتقاد از جلال آلاحمد در سالیان اخیر، جداسازی او از روایت بوده است. اینکه غالب نقدهای تندوتیز به جلال، شخصیتِ متناقض، افکار، کنش سیاسی و در یک کلام، آلاحمد منهای داستانهایش را نشانه رفتهاند شاهدی است بر این مدعا.
دیدن شهر زیبای تائورمینا۱ بدون سیاحان غمانگیز است. گویی خانههای آویخته از تپهها قرار است به دریای ابری فرو افتند، صاحبان و کارمندان بیکار هتلها، بارها، رستورانها و مغازهها دست روی دست گذاشته، نالان و مغموم در انتظار حضور نامحتمل مشتری و خریدار هستند تا آنها را از افلاس برهانند
خاله گل آمد و مرا برد خانه خودشان. غروب بود. هوا خاکستری بود. شوهرخاله گل بغلم کرد. به موهام دست کشید و بعد، پیشانیام را و گونههام را بوسید. با سبیل شوهر خاله گل بازی کردم که مثل پشمک نرم بود، اما مثل پشمک سفید نبود.
جلال ملکشاه، شاعر نامی و محبوب کرد که به دو زبان کردی و فارسی شعر میسرود، دیروز شنبه یازدهم آبان ماه ۱۳۹۹ درگذشت . این نوشته کوتاه نگاهی است تندگذر به شعر این شاعر نامی کرد زبان.
«خوشا به سعادت دورانهایی که آسمان پرستاره نقشه تمام راههای ممکن است! خوشا به سعادت دورانهایی که راههایش با نور ستارگان شروع میشود! جهان پهناور است اما چون خانه میماند». جملات لوکاچ اشاره به گذشته دارد؛ به دورانهایی که زمین و آسمان، سوژه و ابژه در هماهنگی کامل و در یک همبودی به سر میبرند…
همه چیز با فرار تو از دست مردی با جامۀ لجنی و چهرهای خشمناک که به نظرت بارها دیده بودی و حالا نمیتوانستی بشناسی و دنبالت میدوید تا سرت را بکوبد به دیوار و خفهات کند یا با خایه آویزِ کهورِ سر کوچه شوی آغاز و حالا که رسیده بودی به فنسکشی زمینی و داشتی…
گرمای سوزان وگرد وغبار سرخ تیرماه، آسمان اهواز را تیره کرده بود. باد به شد ت میوزید، کارون متلاطم حتی جمعه هم بیکار نبود، به ستون های پل سفید ضربه میزدو رنگ قهوه ای می پاشید. هوی هوی باد از لای در و پنجره به داخل خانه ها می دوید و پنجره و…
این مقاله به مناسبت سالگرد درگذشت هرولد بلوم ترجمه شده است (۱۴ اکتبر) که با پوزش از مترجم و خوانندگان عزیز متاسفانه به دلیل مشکلات فنی مد و مه با تاخیر امروز منتشر می شود. از شما دعوت می کنیم این مطلب خواندنی را از دست ندهید.
جایزه نوبل ادبیات امسال به دلیل «صدای شاعرانه متمایز لوییز گلوک که با زیبایی ساده تجربههای شخصی را جهانی کرده است» به این شاعر آمریکایی تعلق گرفت. آکادمی نوبل در بیانیه خود، ویژگی شعرهای لوییز گلوک را «تلاش برای شفافیت» اغلب با تمرکز بر دوران کودکی، زندگی خانوادگی و ارتباط با والدین و خواهر و…
امسال جایزهی نوبل ادبیات به شاعر آمریکایی لوئیز الیزابت گلوک تعلق گرفت. در ایران این شاعر و آثارش چندان شناخته شده نیست. البته برای نخستین بار لوئیز الیزابت گلوک توسط فریده حسن زاده عرفی شده است؛ در کتاب «ردِ پای عشق در شعر زنان جهان از هزاره های قبل از میلاد تا امروز» به…
سراسر داستان «مد و مه» نمایشگاه تضادها و دگرگونی هاست و راوی متوجه این دگرگونی هاست و به همین خاطر در سطح نمانده و به اعماق می اندیشد که ورای ظاهر نهفته است. او در مقابل گفته پاسبان که: «همیشه یکی اینجا هس. ما نوبتی هسیم… اینجا همیشه مواظب می خواد، اینجا همیشه مواظب داره…»…
فرامرز پورنوروز که از پشت تلفن حس کرد دارم جان از بدن تهی میکنم، گفت هنوز معلوم نیست، من چیزکی جایی خواندم، چه بسا اشتباهی شده است. محمد محمدعلی تلفنش وصل نمیشد
جنس و خمیره زبان استتیک یک سرزمین “واژه” نیست بلکه گوته، پوشکین و حافظ است. تعریف کلیشهای از زبان نیز که “ابزار” ارتباط است هیچ ارزش و معنای زبان بلاغی را نمیرساند. این زبان محاوره که همانند کالای تبلیغاتی مصرف میکنیم در واقع در زندان زبان از ما بیگاری میکشد
این مرد سفیدپوست راه فراری از زیر بارِ نژادپرستی نداشت، اما قدرت آفرینش خودش را از آن میگرفت
درست پشت کشور پادشاهیای که سقوط کرد یک رودخانه جاری بود. رودخانه جریان آب زلال و دلنشینی داشت و ماهیهای بسیاری در آن زندگی میکردند. درونش علفهای هرز هم میروئیدند و ماهیها علفهای هرز را میخوردند. ماهیها اهمیتی نمیدادند که کشور پادشاهی سقوط کرده است یا نه. اینکه آن کشور، پادشاهی بود یا جمهوری…
در کشور من مشهور ترین شاعر آمر یکایی بعد از والت ویتمن و امیلی دیکنسون ، متاسفانه سیلویا پلات است. می گویم متاسفانه زیرا این شهرت بیشتر از آن که مدیون شعرهای او باشد به خاطر زندگی و مرگ تراژیک اوست. ازدواجِ او با تد هیوز شاعر شهیر انگلیسی که به خودکشی اش…
المور لئونارد را “بزرگترین جنایینویس دنیا” خوانده بودند. برای او جذب خواننده و درگیر کردن او با ماجراهای داستان، بالاترین هنر نویسنده بود و عقیده داشت که این هنر را میتوان آموخت. او در سن ۸۷سالگی در امریکا درگذشت.
یک پنج شنبه معمولی در همه جهان بود. آقای پیرنیا، کارمند ساده اداره راه و ترابری روی صندلی راحتی اش نشسته بود. آرام و بی اضطراب به باغچه کوچک پشت شیشه خیره شده بود که زیر قطرات نرمِ باران جوری عجیب به رنگی مابین آبی و سبز در آمده بود. نگاهش را که…
اینکه بارِ فکری یک داستان، بر دوشِ چند شخصیتی بیفتد که عقلشان نَم میکشد و کرداری خلافِ عادت دارند، شاید تنها از نویسندهای چون ابراهیم گلستان بربیاید که تمامِ حرف حسابش در این سالیان، تأکید بر تفکر و شناخت و قوتِ فکری بوده است. گلستان این تفکر را در عمقِ لایههای رسوبکرده ذهنِ جمعی جامعه…
شاید این حقیقت که ابراهیم گلستان آدم فروتنی است چندان با واقعیتِ مألوف جور نباشد. اما او بهواقع فروتن است. گلستان در ۹۷سالگی، مغزش همچون ساعت کار میکند و این شگفتانگیز است که هنوز از موضعگیریهای صریح و تندوتیزش درباره مسائل فرهنگی و سیاسی دست برنداشته است. نادرند افرادی که در برابر گلستان موضع نداشته…
گاه گزاره یا انگاره ای در بین عامه و حتی گروهی از نخبگان رواج می یابد و جا می افتد و از فرط تکرار، منطقی و مسلم فرض می شود؛ چنان که موافقان اش لزومی به تامل و بازنگری در صحت و سقم آن با وجود گذشت زمان و وقوع تحولات مداوم در زمینه آن…
جیمز بالدوین (۱۹۸۷ فرانسه-۱۹۲۴ آمریکا) از بزرگترین نویسندگان قرن بیستم آمریکا است که با آثارش درک و دریافت آمریکاییها را نسبت به سیاهپوستان و نژادپرستی عوض کرد. او با نخستین رمانش «با کوه در میان بگذار» (۱۹۵۳) که امروزه از آن بهعنوان یکی از کلاسیکهای ادبیات آمریکا یاد میکنند نام خود را در ادبیات جهان…
دیگر نمیخواست سیگاری باشد. دوست نداشت صدایش با صداهای دیگر قاطی شود. دهنش را برای دور انداختن سیگارش تکان داد و سیگار کشیدن را ترک کرد.
گفتوگو با ابراهیم گلستان همیشه جذاب است، نه اهلِ مسامحه است و نه ریا. مردی که از قید و بندهای رایج رهاست و به تو اجازه میدهد خودت باشی، خودِ خودت. آنچه در گفتوگوهای گلستان بیش از هر چیز خوشایند است آزادی در بیان و انتقاد است. ابراهیم گلستان، نویسندهای است که در نودوهشت سالگی…
'کافکا از میان نامههایش به ملینا
مادرانگی
نیلوفر رحمانیان
«ميلنا، چطور است كه تو هنوز از من نترسيدهای يا از من نرميدهای و يا احساسی از اين قبيل پيدا نكردهای؟ ژرفای جديت و توان تو تا كجاها میرسد؟ من برای تو يا هر كس ديگر نمیتوانم توضيح دهم كه در درونم چه میگذرد. چطور میتوانم…
کافکا «نامه به پدرش» (هرمان کافکا)، را در نوامبر ۱۹۱۹ نوشت و به مادرش سپرد تا آن را به پدر برساند. کافکا با نوشتن این نامه در پی آن بود که رابطهاش با پدر از نو حسنه شده و زمینهساز فروکشکردن تنشها و دلآزردگیهایشان شود. در این میان مادرش، جولی کافکا، که به کل از…
فرانتس کافکا (۱۹۲۴-۱۸۸۳) یکی از معدود نویسندههای جهان است که بیش از هزار نامه از او بهجا مانده که در آن نامهها تصویر دیگری از کافکا میدهد. فلیسه باوئر، ملینا یزنسکا بهعنوان دو زنی که کافکا به نوعی عاشقشان بود و هرمان کافکا پدرش که از او فرار میکرد، سه نفری بودند که کافکا به…
کسپیر سراسر عمرش را در سایهی طاعون خیارکی گذراند. در ۲۶ آوریل ۱۵۶۴، جان برچگردل[iii]، کشیش محل، در دفتر ثبت احوالِ کلیسای تثلیث مقدس[iv] در استراتفورد، تعمید کسی را به ثبت رساند به نام «Gulielmus filius Johannes Shakspere». کشیش چندماه بعد در همان محل به مرگ یک شاگرد بافنده با نام اولیور گان اشاره…
استیون میلهاوزر داستانْکوتاهنویس و رماننویس آمریکایی است، متولد سال ۱۹۴۳ در شهر نیویورک. او در سال ۱۹۹۷ بخاطر رمان مارتین درسلِر برندهی جایزه پولیتزر برای داستان شد.