سال های دهۀ ۴۰، تئاتر در ایران عمدتا محافظه کار بود و کم و بیش پرچمدار سنت؛ درام ایرانی تازه چشم گشوده بود و داشت با جلوه گری در آثاری چون «بلبل سرگشته»، «از پشت شیشه ها»، «پهلوان اکبر»، «چوب به دست های ورزیل» و «گلدان» به گُل می نشست و در گوشه و کنار…
امروز در ایران نسلی پای میگیرد که با تجربیات پیشین ِ خود مطلقا بیگانهست، تجربهی زیسته شدهاش از آپارتمان نشینی فراتر نمیرود، دیدگاهش محدود به ترجمههای دست دوم ِ از زیر سانسور درآمده و فیلمهای جایزه گرفتهی زیرنویس شده است. این نسل نمیتواند گلستان را بفهمد، در گلشیری درجا میزند، به هدایت نمیرسد. اوج ِ…
مرد برگشت به اتاغ. مه رفته بود و همه چیز به روشنی دیده میشد. زن به چیزی فکر میکرد. چشمانش به آن برقی که ته هر سو پر میکشید، به چیزی در فضا خیره ماند. مرد حس کرد پاهایش دارد داغ میشود. بی اراده به دیوار تکیه داد، گرمایی غریب، بهآنی تمام بدنش را پر…
گفت و گوی منتشرنشده با زنده یاد زاون قوکاسیان که اخیرا کتاب «بردی از یادم: مروری بر زندگی لُرتا هایراپتیان؛ «نگین انگشتر تئاتر ایران» از او منتشر شده است.
وقتی از چهرههای مطرح ادبیات نمایشی ایران که با آثارشان فرمها و شیوههای نامتعارف را وارد تئاتر معاصر کردند و کمی دیرتر از زمانه خود به درستی شناخته شدند، صحبت میشود، بدونشک یکی از نخستین نمایشنامهنویسانی که به خاطر اهل تئاتر میآید، عباس نعلبندیان است. نمایشنامهنویسی که در عین اشراف بر بخشی از ادبیات کهن…
فروزان جمشیدنژاد: سال های دهۀ ۴۰، تئاتر در ایران عمدتا محافظه کار بود و کم و بیش پرچمدار سنت؛ درام ایرانی تازه چشم گشوده بود و داشت با جلوه گری در آثاری چون «بلبل سرگشته»، «از پشت شیشه ها»، «پهلوان اکبر»، «چوب به دست های ورزیل» و «گلدان» به گُل می نشست و در گوشه و…
زن نشسته بود و برق چشمانش اتاغ را پر كرده بود. ولي مه آمد. مرد كمي صبر كرد تا موج مه بگذرد، چون اگر در اين حين حركت ميكرد، بي شك به چيزي ميخورد. شايد هم چيزي ميشكست... مه رفت.
مرد گفت: شما كه هستيد؟ از كجا آمدهييد؟
زن گفت: صبر كن چيزي نگو!
مرد…