«صبر کن چای سرد شود بعد بخور؛ از الکل، جمعیت، مطالعه، و نامهنوشتن پرهیز کن؛ شبها لباس گرم بپوش؛ گهگاه ریواس بخور؛ موقع صبحانه پیشبند بزن؛ دفتر یادداشت فراموشت نشود». این تذکرات، که لسلی چمبرلین آنها را در کتابش با نام نیچه در تورین آورده است،
فیلسوف و شاعر و نویسنده ای که پیش از آثارش زندگی یش در معرض قضاوت است و این حکایت و شرح ماجرا کماکان ادامه دارد گویی هزار پایی ست که در زیر آستین هر کدام ازما دارد وول می خورد تا جاییکه هر چه خوشبختی و بدبختی انسان امروز است
این رنج نامه رقیق را چنان آهسته بخوانیم مبادا بشکند شیشه “سکوت” نویسنده اندیشمند؛ در این هنگامه فرهنگی که بسیاری معنای فلسفه و هدف آن را به درستی نمی دانند و نمی خواهند هم بدانند اما می خوانیم که آرامش دوستدار “فیلسوف” ایران است
به درستی نمی دانم اگر قرار باشد فریدریش نیچه آلمانی و خالق “چنین گفت زرتشت” را فیلسوف بشناسیم، به این سیاق پس فیودور داستایفسکی روسی و آفریننده “جنایت و مکافات” را چه بخوانیم؟ آیا او را هم به مثابه یک فیلسوف بشناسیم یا اینکه صرفا وی را یک داستان نویس بنامیم؟
چه خوانده باشیم و چه نخوانده باشیم، برای بسیاری از ما مارسل پروست و شاهکار جاویدانش، آنقدر شهرت و محبوبیت دارند که جایی در خور از کتابخانهی خود را به «در جستجوی زمان از دست رفته»اختصاص دهیم. جایی جلوی دید، که هم دیگران ببینند و پُزش را بدهیم و هم خودمان ببینیم شاید هیبش و…
نیچه در مخالفت با هرگونه استیلاجویی، فمنیسم فلسفی را نیز تاب نیاورد! از ظواهر امر چنان بر میآید که تلاش فمنیسم فلسفی معطوف به «نقادی» و «مشروعیتزدایی» از نمودهای جزمیت مردانه است. اما در نگرش نیچه غایت فمنیسم فلسفی خلاف چنین تلقیِ سادهانگارانهای از نقادی است.
انگیزه این اَفوریسم که با قلم قلیایی پلمیک (جدلی) نگاشته شده ضمن اینکه اشاره به سهراب کاشان دارد و به یاد آن بور دختر افغان نیز هست که فغان او در آن تصویر کایروتیک حبس شد که به کدام گناه در این هزاره هم باز هزاره می کشند. سالها پیش به بهانه جنون…
فردریش ویلهلم نیچه (۱۹۰۰-۱۸۴۴ م.) متفکر بنیانافکن آلمانی بدون شک در ردیف افلاطون و ارسطو و کانت، یکی از بزرگترین فلاسفه تاریخ بشری است که از قضا ایرانیان و فارسیزبانان نیز با او ناآشنا نیستند. اگر چه ممکن است در این آشناییها کژتابیها و سوءفهمهایی نیز صورت گرفته باشد، این آشنایی به دلایل مختلف به…
برخی بر حسب عادت درباره موضوعی کوچک زیاد مینویسند، عدهای نیز به عادت بد اما درباره موضوعی خطیر کم مینویسند. در این جستار بلند (اما نه به درازای شب دشنههای بلند برلین) میکوشم درباره فریدریش نیچه فیلسوف خطرناک و مسیح آریایی مشهور به عالیجناب گروفاس کم ننویسم تا شاید درنگی کنیم و نیشخندی زنیم بر…
احتمالا بین فلاسفه قرن نوزدهم فردریش نیچه فیلسوفی است که در کنار کارل مارکس و زیگموند فروید بیشترین تفاسیر بر آثارش نوشته شده است. بیشتر این تفاسیر تلاش برای سادهسازی و کندکردن هسته رادیکال و خطرناک پروژه نیچهاند
از علی محمد اسکندری جو، پیش از این کتاب های «نیچه زرتشت» (درآمدی بر گفتمان پارادوکسال فلسفه غرب در ایران) و «دو نیچه در ایران» منتشر شده است، اسکندری جو در حوزه فلسفهی فرهنگ پژوهش می کند و از این منظر گفتنی های بسیاری دارد. با او در باره حافظ و نیچه به گفتگو نشستیم…
«زایش تراژدی از روح موسیقی» اولین کتاب نیچه است که در سال ١٨٧٢ منتشر شد. نیچه در آن زمان ٢٧ سال داشت و استاد زبانشناسی کلاسیک در دانشگاه بازل بود. به گفته خودش کتاب در دل دوران پرآشوب جنگ ١-١٨٧٠ فرانسه و پروس نوشته شد، وقتی «به آرامی از بیماریای که از میدان نبرد با…
بسیاری از شارحان نیچه کتاب «فلسفه در عصر تراژیک یونان» را قرینه نخستین اثرش، «زایش تراژدی»، میدانند. نیچه چندینبار سراغ این کتاب میرود، با عناوین مختلف و بر پایه برنامههای گوناگون، ولی هرگز کتابی با این عنوان منتشر نمیکند. به زعم شارحانش اگر این رساله منتشر شده بود، اثر آن به اندازه «زایش تراژدی» تکاندهنده…
دوستی که نمی خواست در محافل روشنفکری کم بیاورد، از من خواست کمی در مورد «نیچه پیچه» به او توضیح بدهم؛ گفتم اگر بخواهد نیچه را بشناسد، باید وقت صرف کند اما شناخت پیچه آسان تر است.
نیچه برای ایرانیان همان چیزی نیست که برای مسلمانان دیگر کشورهای اسلامی است. نیچه به واسطۀ کتاب «چنین گفت زرتشت»خواه ناخواه مخاطب ایرانی را از جهاتی دیگر نیز به سوی خود کشانده است.
«به سراغ زنان می روی؟ شلاق را فراموش نکن». این معروف ترین جمله ای است که از نیچه به یادگار مانده. فیلسوفی با سبیل های پهن، چشمان کم فروغ و لب های همیشه کبود.
بهتازگی کتابی با عنوان «سیاست بزرگ نیچه» به قلم پروفسور هوگو دِروکن (Hugo Drochon)، استاد دانشگاه کمبریج انگلستان، از سوی انتشارات دانشگاه پرینستون انتشار یافته است کهشان ایلینگ (Sean Illing)، نویسنده پایگاه خبری-تحلیلی وکس (Vox) امریکا، با نویسنده این اثر گفتوگویی انجام داده است.
فردریش ویلهلم نیچه (۱۹۰۰-۱۸۴۴ میلادی) فیلسوف شهیر آلمانی که در قرن ۱۹ می زیست در کتاب «اراده قدرت» می گوید: «آنچه حکایت می کنم تاریخ دو سده آینده است. من وصف می کنم آنچه را که در شرف آمدن است. آنچه دیگر نمی تواند به گونه ای دیگر بیاید؛ ظهور هیچ انگاری».
این گفتار بهلحاظی خلاف زمانه و دعوتی است تا «پنجره شرقی» نیچه را باز کنیم و از این منظر نقش او را در تدوین جهانبینی و نیز موضعگیریهای انتقادیاش بررسی کنیم. نیچه بهتدریج نیچه شد، با وسعتبخشیدن به افقهای فکری خود و زیر سؤالبردن هنجارها و ارزشهای حاکم و با بیرونکشیدن فلسفه آیندهنگرش از کجراهه…
فریدریش نیچه فیلسوفی است که به دفعات از معنای مرگ سخن میگوید و در آثارش مشخصاً به «مرگ خود خواسته» میپردازد. همچنین میتوان از برخی جملات او دعوت مستقیم انسان به مرگ را استنباط کرد؛ این دعوت نه از سر انکار خواست زندگی (به نحوی که شوپنهاور مطرح میکند) بلکه در نتیجهی آمیختن آن با…
فردریش نیچه، فیلسوف آلمانی، از جمله افرادی است که اندیشهشان تاریخ معاصر جهان را تحت تأثیر قرار داد. بررسی پیام نیچه، زمانی که حکم بر مرگ خدای هزارههای تاریخ داد و بیرحمانه به مسیحیت تاخت، موضوع نوشتار نسبتاً مفصلی است که اوایل ماه فوریه به قلم لزلی چمبرلین، نویسنده کتابهای فلسفی، در بخش نظرات روزنامه…
کتاب «نیچه و نازیها» نه یک کتاب پژوهشی قوی برای کارشناسان تاریخ و فلسفه، بلکه کتابی است برای مخاطبین عام و با هدف فروش در بازار کتاب که پیوند دو شخصیت جنجالبرانگیز قرن بیستم، هیتلر و نیچه را مستمسک رسیدن به این هدف قرار میدهد.
نیچه فیلسوفی قرن نوزدهمی بود.دلبستۀ تراژدیهای یونان باستان.تراژدیهایی دیونوسوسی که انسان گیر افتاده در تنگنای آنها باید بخندد و به آنها «آری» بگوید.این تراژدی همان بخت اوست
«داستایوسکی» نویسنده ای است که به نظر بسیاری از «منتقدان و خوانندگان ایده های انتزاعی در رمان هایش تبدیل به گوشت و خون می شود و در قالب انسان های زنده تجسم پیدا می کند. بارزترین مثال آن هم تجسم ایده نهیلیسم است. این نکته محدود به داستایوسکی نیست بلکه در کل رمان های روسی…
میلان کوندرا در یکی ازرمانهایش به نام “بار هستی”، داستان ارتباط یک زن و مرد عاشق را روایت می کند. این زن ومرد ، در یکی از رخداد های داستان بعد از مدتی طولانی به هم می رسند. هر دو برای این لحظه از مدتها پیش لحظه شماری می کنند و بارها این لحظه را…
«بعد از شام با لورل و هاردی از ما مسافران پذیرایی میکنند، اما من فرار میکنم و به دماغه کشتی میروم تا به ماه فکر کنم و به آمریکای جنوبی که بیوقفه به طرفش میرویم و از شمار کم ستارهها حیرت میکنم… به شبهای الجزایر خودمان فکر میکنم که غرق ستارههاست.»
در کودکی و نوجوانی چنان ایمان راسخی به مسیح و خداوند داشت که او را کشیش کوچولو میخواندند. اما تقدیر چنین بود که فرزند کشیشی لوتری که تا چند پشت اجدادش کشیش بودند، به شمایل یکی از بزرگترین ستیهندگان دین مسیحی بدل شود.