این مقاله را به اشتراک بگذارید
چندی پیش در در یکی از وبگردیهای معمول که اینروزها که همه ما به نوعی گرفتار آن هستیم، خواندم که یکی از چهرههای شناخته شده خارج از دنیای فرهنگ و هنر، که مدتیست در حوزه فعالیت خود به پایان راه رسیده، قصد دارد دنیای ادبیات را مفتخر کرده و به داستاننویسی بپردازد. برای این منظور هم، نزدیکترین راه به ذهنش رسیده بود! به این ترتیب که سری به کلاسهای داستاننویسی زده و دوره یا دورههایی را بگذراند و یکشبه به عنوان نویسنده تحویل جامعه ادبی این ولایت شود. البته در این مورد خاص هیچ بعید نیست که فارغ از کیفیت آثار احتمالی او، باشند ناشرانی که به انتشار این داستانها (به دلیل شهرتش) علاقه نشان بدهند.
این روزها ورود به دنیای داستاننویسی، به زعم برخی، به همین راحتی شده، صرفنظر از اینکه بازار نشر کتابهای داستان ایرانی خوب است، در خیلی از این دورههای آموزشی، به هنر جویان قول داده میشود که همراه گذراندن کلاس می توانند رمانی بنویسند و انتشار آن هم با معرفی استاد کلاس تضمین شده است و الخ.
کلاسها و کارگاههای داستاننویسی را میتوان محصول یکی دو دهه اخیر و به خصوص روزگار رونق داستاننویسی و از راه رسیدن نویسندگان جوان دانست، نویسندگانی که البته چهرههای مستعد در میان آنها انگشتشمار است.
روزگاری بود که نویسندگان شاخص و مطرح، وقتی به اعتبار، و بهقولی مقام استادی میرسیدند، دور آنها شاگردان و حلقهای جمع میشد که در جلساتی خصوصی نزد این اساتید (که تعدادشان بسیار هم اندک بود)، به کار آموزی میپرداختند. اما حالا چند سالیست که این جلسات از شکل خصوصی آن به در آمده، به جای خانه اساتید یا شاگردان، مراکز فرهنگی متولی برگزاری آن شدهاند و البته حقالتدریسی هم برای آن در نظر گرفته میشود که میتواند کمک حال نویسندگان (اساتید) باشد، تا این جای کار همه چیز خوب است و چه بسا بهتر از گذشته، اما مشکل از آنجا آغاز میشود که هرکسی به راحتی میتواند در این کلاسها شرکت کند، فقط کافیست شهریه تعیین شده را بپردازد تا امکان حضور در این کلاسها را داشته باشد و البته تضمینی هم روی خروجی آن وجود ندارد، چنین شاگردانی گاه خیلی هم مقید به حضور در جلسات درس نیستند (چون پول میپردازند، خود را در این باره صاحب اختیار و محق می دانند) و… این درحالیست که در گذشته هر کسی امکان شاگردی اساتید داستاننویسی را پیدا نمیکرد، گاه برخی بعد از انتشار چند کتاب از چنین امکانی برخوردار میشدند و نهایتا اینکه اساتید تا بر مستعد بودن متقاضیان پینمیبردند، به آنها رخصت شاگردی نمیدادند! در واقع این اثبات توانایی حکم امتحان ورودی را برای آنها داشت و البته این شاگردی گاه تا سالهای سال ادامه پیدا میکرد و هم از این رو بود که چنین جلساتی از خروجی به مراتب بهتری برخوردار بودند، چنان که میبینیم بسیاری از نویسندگان مطرح امروز از شاگردان همان جلسات هستند که گاه خود کارگاههای داستاننویسی به سبک نوین برگزار میکنند.
به هر تقدیر در این نوشته نه قصد رد کلاسهای امروز را دارد و نه تایید استاد و شاگردی دیروز را؛ روش دیروز متعلق به گذشته و شیوه امروز هم خاص شرایط و مناسبات این روزگار.
اما نباید این نکته را ناگفته گذاشت که حضور در این کلاسها، شرط کافی برای نویسنده شدن نیست، یعنی این که معجزهای صورت نخواهد گرفت که کسی یکشبه به سرش بزند که به این کلاسها برود و چند ماه بعد هم داستاننویس از آنها بیرون بیاید. این کلاسها بیشک مفید فایدهاند به شرط اینکه هم شیوه تدریس درست باشد و هم اینکه کسانی سراغ آن بروند که هم خوب خوانده باشند و البته با ادبیات داستانی آشنا بوده و از این کلاسها برای آموختن ریزهکاریها و به قول معروف فوت و فن کوزهگری استفاده کند.
در غیر این صورت اگر کسی به این کلاسها برود تا با اصول اولیه داستان آشنا بشود که فیالمثل طرح چیست و پیرنگ کدام است و زاویه دید به چه معناست و…خروجی آن چیز دندان گیری نخواهد بود. چنان که نمونههایش را دیدهایم و بسیار بودهاند کسانی که هم وقت و پول خود را هدر دادهاند و هم انرژی و حوصله استاد را و دست آخر هم این دورهها سر آمده و هیچ اثر قابل ارائهای هم تحویل ناشر ندادهاند!