این مقاله را به اشتراک بگذارید
واگویه شاعری درباره شاعری دیگر
مدتهاست او را ندیدهام.
پیشترها نفرت در او کمین کرده بود
سربرمیآورد و در کلمات گرانسنگ اش
آتش به پا میکرد.
بعدها نهایت تلاشاش را به خرج داد
تا فراموشش کند، ولی بیهوده بود.
«مجموعه آثار»ش در ۷۰سالگی درآمد.
عاقبت اعتقادش را از دست داد و
دوباره شعرهایی نوشت
در باب اندوه نخستین.
نوشت که دردش
بر برگ انجیربنی میگنجد.
بعد دوباره دیدماش.
چهرهاش از فرط تقلا
برای تحملپذیر کردن مرگ
سخت درهم شکسته بود.
واگویه مرد لیبرال
غرق اندوه و ندامت
سوسیالیستها را ترک کردم و
محافظهکار شدم.
وفادار ماندن به راستها
کار چندان سادهای نبود.
از فرط خستگی
لیبرالی روراست شدم.
ولی حالا همیشه، همین که
گذارم به محفل لیبرالها میافتد
یگانه راه نجاتم
همانا گریختن از دست آنهاست.
لیبرالی گریزان از لیبرالها
وضع مرا کم و بیش
چنین میتوان توصیف کرد.
واگویه فیلسوف
شبها
که دنیا اندک امکانی دارد
شروع به کار میکنم.
ولی از من توقع نداشته باشید سامانهای پیافکنم.
همواره با جسارت بیگانه بودم
و بسیار خستهتر از آنکه به مدرسهای بروم
امر غریبه، همیشه به هراسم میانداخت.
قادر نیستم آیندهای برای تفکر متصور بشوم
دوری مفهوم از مفهوم دیگر
رو در فزونی است و بر فراز امرسپری شده
چه ابرهای سنگینی برآسوده است.
همهچیزهایی که هنوز میبینم شان
چند ردپا در دوردست است و بس
که من همانها را پیش از گم و گور شدناش
به دقت ترجمه میکنم.
از کتابام در باب اخلاق
فقط واژه «من» را نوشتم
حتی همان را هم با دستی لرزان و نامطمئن.
گاهی وقتها دوران کودکی برایم
کارت پستالی مینویسد: راستی یادت میآید؟
ولی این هم به معنی واقعی کلمه، فلسفه نیست.
- سه واگویه از میشاییل کروگرشاعر معاصر آلمانی
- برگردان: علی عبداللهی
- بهار/ مد و مه/ ۲۳ خرداد۱۳۹۲