این مقاله را به اشتراک بگذارید
محمدرضا گودرزی نویسنده و منتقد ادبی است. پشت حصیر، در چشم تاریکی، شهامت درد، آنجا زیر باران، رویاهای بیداری، اگه تو بمیری، و چرا میزنی آثار او هستند.گودرزی سال های اخیر جلسات نقد و بررسی بسیاری را در مراکز مختلف فرهنگی مانند کانون ادبیات ایران، فرهنگسراهای اشراق، ارسباران و فردوس، و بسیاری فضاهای فرهنگی دیگر برگزار کرده است. او همچنین در رادیو نیز برنامه های زیادی را با محور نقد داستان برگزار کرده است.
با گودرزی درباره ادبیات عامه پسند، تعریف آن، معیارها و عناصر این ادبیات صحبت کردیم. او نیز موضع گیری بسیاری از منتقدان و طرفداران ادبیات جدی در برابر ادبیات عامه پسند را تائید می کند اما می گوید بجای سرکوب ادبیات عامه پسند، باید نویسندگان ادبیات جدی به ادبیات عامه پسند توجه کنند و چیزهایی از آن یاد بگیرند. مثلا باید ببینند ادبیات عامه پسند از چه ابزارهایی استفاده می کند که می تواند مخاطبان زیادی داشته باشد.
او همچنین معتقد است نویسندگان ادبیات عامه پسند را باید کم کم به سمت ادبیات جدی سوق داد. مشروح گفت وگو با این نویسنده و منتقد ادبی را در زیر می خوانید.
شما کدام عنوان را برای ادبیات عامه پسند مناسب تر می دانید؛ ادبیات عامه پسند، داستان های پاورقی، رمان های عشقی یا کتاب های زرد؟
بین اسم هایی که به کار بردید، به گمانم ادبیات عامه پسند کامل تر است. چون ادبیات عامه پسند تعریفی جامع تر است که می تواند عاشقانه باشد یا نباشد. مثلا یک داستان پلیسی یا یک داستان علمی و تخیلی هم در گروه ادبیات عامه پسند قرار می گیرد.
تعریف شما از ادبیات عامه پسند چیست؟
ادبیات عامه پسند ادبیاتی است که گفتمان غالب را تثبیت می کند. این ادبیات روی عناصری مثل عشق، زندگی، وفاداری و مسائلی از این قبیل تاکید و این عناصر را باز تولید می کند. مشخصه دوم این ادبیات، تکرار عادت هاست. یعنی آنچه را با فرهنگ و باورها آشناست دوباره تکرار می کند. سومین مشخصه ادبیات عامه پسند این است که به جای عقلانیت، بر احساسات تمرکز و توجه دارد. یعنی این ادبیات بیش از منطق، احساسات مخاطب را هدف قرار می دهد و تعریفی سطحی از مسائلی چون عشق و ارتباط بین دو انسان غیر همجنس را ارائه می دهد.
مخاطبان این ادبیات چه کسانی هستند؟
مخاطبان ادبیات عامه طبیعتا کسانی هستند که ادبیات را برای سرگرم شدن و لذت بردن دنبال می کنند. البته این بد نیست که کسی ادبیات را صرفا برای تفریح و سرگرمی دنبال کند و نخواهد در ادبیات با چالش مواجه شود.
پس نمی توان برای مخاطبان ادبیات عامه پسند سن و سال مشخصی را در نظر گرفت؟
نه. مخاطب این ادبیات هم خانم های خانه دار هستند، هم خانم های مسن، هم جوانان شانزده تا بیست ساله.
عناصر و مشخصات مشترک میان همه آثار عامه پسند چیست؟
من قبلا در «آناتومی رمان عامه پسند» المان های مشترک در اثار عامه پسند را تشریح کردم. چیزی بیش از ۴۰ المان مشترک وجود دارد. اما اگر بخواهم موجز به سوال شما جواب بدهم باید بگویم یکی از المان های مشترک در همه آثار عامه پسند، اطناب است. یعنی یک کتاب ۴۰۰ صفحه ای را می توان در ۲۰۰ صفحه نوشت. البته این به ناشران کتاب های عامه پسند هم برمی گردد که فکر می کنند هر چه کتابی تعداد صفحاتش بیشتر باشد، پیچیدگی های بیشتری دارد و بهتر فروش می کند. دومین المان مشترک، تکیه بر احساسات سطحی انسان ها در گفتمان تثبیت شده است. مثلا عاشق شدن چیست و چه نکات منفی و مثبتی دارد. البته این المان داستان های عامه پسند ارزش مطالعات فرهنگی دارد تا در آنها مشخص شود باورهای یک جامعه چیست. یکی دیگر از مهم ترین اشتراکات آثار عامه پسند عنصر تعلیق است. در این عنصر از همان «بعدش چی شد؟» که در قصه های قدیمی وجود داشت، استفاده می شود.
منتقدان موضع گیری های بسیار تندی درباره ادبیات عامه پسند دارند. آنها معتقدند این ادبیات اثرات مخربی برای مخاطبانش به بار می آورد.
من اعتقادی به این موضوع ندارم. ادبیات عامه پسند در هر جامعه ای، چه ایران، چه کشورهای اروپایی و چه آمریکا، وجود دارد. تا زمانی که تقاضا وجود دارد، ادبیات عامه پسند هم عرضه می شود. ادبیات عامه پسند هم مانند دیگر کالاها از نظام سرمایه داری عرضه و تقاضا تبعیت می کند.
چرا ادبیات جدی و نویسندگان ادبیات جدی این قدر در برابر ادبیات عامه پسند و نویسندگان ادبیات عامه پسند جبهه گیری می کنند؟
به هر حال این تقابل وجود دارد. به گمانم نویسندگان ادبیات جدی باید به ادبیات عامه پسند توجه کنند و چیزهایی از آن یاد بگیرند. مثلا باید ببینند ادبیات عامه پسند از چه ابزارهایی استفاده می کند که می تواند مخاطبان زیادی داشته باشد یا در ادبیات عامه پسند چه موقعیت هایی خلق می شود که برای مخاطب و خواننده جذاب است. نویسندگان ادبیات جدی باید از این ابزارها در آثارشان استفاده کنند تا بتوانند از حیث مخاطب نیز موفقیت داشته باشند. ادبیات عامه پسند را نباید سرکوب کرد. بلکه باید گفت ادبیات عامه پسند وجود دارد و کار خودش را می کند و ما فقط می توانیم وجهه انتقادی خود را در برابر آن حفظ کنیم. از طرف دیگر نباید بگوییم چون ادبیات عامه پسند مخاطب زیادی دارد، پس ادبیات خوبی است. هر چیزی که مشتری زیادی داشته باشد، لزوما خوب نیست. باید آسیب شناسی کرد در ادبیات عامه پسند کدام عناصر روی عواطف سطحی تاثیر می گذارد. از طرفی نویسندگان و منتقدان طرفدار ادبیات جدی باید کاری کنند تا نویسندگان و مخاطبان ادبیات عامه پسند را به سمت ادبیات جدی سوق دهند. همان قدر که ادبیات عامه پسند برای تثبیت وضع موجود می کوشد، ادبیات جدی، به شکلی محافظه کارانه برای به چالش کشیدن وضع موجود گام برمی دارد. به گمانم دغدغه ما بیشتر از این تقابل باید ایجاد پلی میان این دو ادبیات باشد.
نویسندگان ادبیات عامه پسند کمتر در محافل ادبی حضور پیدا می کنند. شما خودتان منتقد هستید و در کانون ادبیات مسئولیت برپایی کارگاه های نقد داستان را به عهده داشتید. چرا نویسندگان ادبیات عامه پسند کمتر در محافل ادبی حضور پیدا می کنند؟ و از طرفی چرا جریانات مختلف ادبیات جدی، تا این حد نویسندگان ادبیات عامه پسند را مورد بی مهری قرار می دهند و برای نقد کتاب های آنان جلسه برگزار نمی کنند؟
من بعد از این که در کانون ادبیات ایران بودم، اکنون مدتی است مسئول نشست های «بلور قلم» هستم. این نشست ها در فرهنگسرای فردوس برگزار می شود. تاکنون ۷۳ نشست نقد و بررسی داستان در این مرکز برگزار شده است. ما در آنجا کنار نقد کتاب، برنامه ای با عنوان «عصرانه با طعم کتاب» داریم که در قالب این برنامه از نویسندگان آثار عامه پسند همراه با مخاطبان شان دعوت می کنیم بیایند و پرسش هایی را با آنها مطرح می کنیم.
البته منظورم شخص شما نبود. بیشتر جبهه گیری یک سری روشنفکران در برابر ادبیات عامه پسند بود.
بله درست می گویید. این نگاه نقادانه از جانب آنها وجود دارد.
شما فرمودید دغدغه ما باید ایجاد پلی میان ادبیات جدی و ادبیات عامه پسند باشد. از طرفی به هدایت نویسندگان عامه پسند به سمت جدی نویسی اشاره کردید. اصلا چه اصراری است نویسندگان عامه پسند را به سمت ادبیات جدی سوق دهیم؟ آثار عامه پسند باید در هر جامعه ای باشد. خوب هم می فروشند و همین به اقتصاد نشر و افزایش سرانه مطالعه کمک می کند. چرا نویسندگان عامه پسند را به حال خودشان رها نکنیم؟
ملاک ما نباید صرفا افزایش سرانه مطالعه یا اقتصاد نشر باشد. برخی از آثار ادبیات عامه پسند ممکن است سطحی باشد و تاثیرات سویی داشته باشد. دغدغه ما باید این باشد که نویسندگان ادبیات عامه پسند را کم کم به سمت ادبیات جدی سوق دهیم. وظیفه منتقدان این است که آنان را جدی تر کنند. مثلا ببینید خانم شهره وکیلی نویسنده ای است که در مقطعی نویسنده داستان های عامه پسند بود. اما او روز به روز بیشتر به فرم توجه کرد و اکنون در زمره نویسندگان جدی قرار گرفته است. باید دیگر نویسندگان عامه پسند را هم کم کم به سمت ادبیات جدی کشاند.
جایگاه ادبیات عامه پسند کشور ما در مقایسه با ادبیات عامه پسند دیگر کشورها چگونه است؟
همان جایگاهی که ادبیات جدی ما در مقایسه با ادبیات جدی دیگر کشورها دارد، ادبیات عامه پسند ما هم در مقایسه با ادبیات عامه پسند دیگر کشورها همان جایگاه را دارد. در کشورهای دیگر آثار بسیار پرفروشی وجود دارد. هری پاتر، رمان های آگاتا کریستی، آثار دانیل استیل، داستان های علمی و تخیلی بسیار که طرفداران زیادی دارند و بسیار پرفروشند.
سجاد روشنی/ جام جم / مد و مه چهارم خرداد ۱۳۹۲