این مقاله را به اشتراک بگذارید
مجموعه تلویزیونی «گذر از رنجها» با داستانی ایرانی و تصویر زیباییهایی ایران به کارگردانی فریدون حسن پور در حال پخش از شبکه یک سیماست و در مدت کوتاه پخش توانسته مخاطبان بسیاری را با خود همراه کند.در ادامه گفتو گوی فارس با پژمان بازغی یکی از بازیگران اصلی سریال را میخوانید:
این روزها سریال «گذر از رنجها» با بازی شما در حال پخش است، به عقیده بسیاری این سریال از همان روزهای ابتدایی پخش توانست مخاطبان زیادی را با خود همراه کند.
همینطور است، «گذر از رنجها» یک سریال قصهگو است و از ساختار بسیار خوبی برخوردار است، همین موضوع باعث شده این اثر از همان روزهای ابتدایی پخش مخاطبان زیادی را با خود همراه کند و آنها را پای تلویزیون بکشاند. معمولا برای اینکه سریالی بتواند مخاطب را با خود همراه کند، زمانی لازم است، اما این اثر به دلیل جذابیتهایی که در قصه خود داشت توانست در کمترین زمان ممکن مخاطب را درگیر کند بهطوریکه مردم آن را جایگزین سریالهای ماهوارهای کردند.
یکی از گزینههایی که به آن اشاره کردید قصه داستان بود؛ موضوعی که در حال حاضر به حلقه مفقوده در تلویزیون و سینمای ما تبدیل شده و اکثر سازندگان آثار آنرا نادیده میگیرند.
به نکته خوبی اشاره کردید، ما با وجود پشتوانه غنی ادبیات و سابقه طولانی که در قصهگویی داریم، اما سالهاست که از این مهم فاصله گرفتهایم. این در حالی است که دنیا برای جذب مخاطب به آثار قصهگو روی آورده است.از همان روز اولی که متن سریال «گذر از رنجها » را خواندم حس کردم که این اثر از یک قصه پرکشش برخوردار است و قابلیت جذب مخاطب را دارد. بههمین خاطر با آرامش خاصی جلوی دوربین فریدون حسنپور رفتم.
شاید بخشی از این موضوع به این خاطر باشد که حسنپور سابقه طولانی در داستان نویسی دارد و میداند که چطور قصهای را بنویسد که روی مخاطب تاثیر بگذارد.
دقیقا، وقتی کارگردان از دانش کافی در حوزه داستاننویسی برخوردار باشد با تسلط بیشتری اثرش را هدایت میکند. ایشان از ذهن بازی در قصهنویسی برخوردارند و با تسلطی که به متن داشتند توانستند بهخوبی فیلمنامه این کار را به یک سریال جذاب بدل کنند.
برخی این انتقاد را به سریال «گذر از رنجها » داشتند که ریتمش بسیار تند است و داستانکهایی که در درون قصه اصلی ایجاد میشود پیش از آنکه مخاطب درگیر آن شود به پایان میرسد.
من با این موضوع موافق نیستم، این سریال از مقدمهچینیهای طولانی فاصله گرفته است و زمان طولانی را صرف معرفی شخصیتهایش نمیکند. متن خوب این اثر به مخاطبان این امکان را میدهد همزمان با داستان اصلی قصههای فرعی را هم دنبال کنند که ضمن جذاب بودن در همان یکی دو قسمت ابتدایی به پایان برسند، نمونهاش شخصیت زیبا بود که به تشخیص کارگردان در همان قسمت ابتدایی حضورش در سریال به پایان رسید، اما اثرگذاریاش تا پایان سریال همراه مخاطب است.
«گذر از رنجها » روایتگر تاریخ معاصر ایران است، بهراحتی توانستید خودتان را با آن مقطع زمانی تطبیق دهید؟
اینکه این سریال روایتگر تاریخ ایران بین سالهای ۱۳۱۸ تا سال ۱۳۵۷ بود برای من بسیار جذاب است. چون همه ما نسبت به آن دوره کنجکاویهای زیادی داریم. خوشبختانه متن کار بسیار کامل بود ضمن اینکه فریدون حسنپور هم به خوبی بازیگرانش را هدایت میکرد، از طرفی سعی کردم در آن مقطع مطالعات خودم را هم پیرامون آن برحه تاریخی بیشتر کنم.
تصویربرداری این سریال در شمال کشور انجام شد و همین موضوع باعث شد مخاطب این امکان را داشته باشد تا تصاویر زیباتری را ببیند.
درست است، اینکه دوربین از تهران خارج شود و از سایر شهرها و مناطق بهعنوان لوکیشن استفاده شود خودش یک اتفاق بزرگ است، بخشی از دلیل اینکه فیلم و سریالهای ما به تکرار کشیده میشوند این است که صرفا زندگی شهری و آپارتمانی را به تصویر میکشند و این موضوع باعث شده چشم مخاطب خسته شود. در حالی که وقتی شما دوربین را از تهران خارج میکنید، میتوانید از لوکیشنهای بکری بهره ببرید. بهطور خاص در این سریال در هر سکانس مخاطب تصویر زیبا و عکاسی شدهای را میبیند بهگونهای که زیبایی لوکیشن مخاطب را محو خودش میکند. بزرگترین حسن «گذر از رنجها » در این است که در کنار روایت قصه تاریخی زیبا، فضای صادقانه روستایی را نشان میدهد و رنگآمیزی جذابی که در لوکیشنها وجود دارد برای مخاطبان بسیار چشمنواز است.
البته استقرار یک گروه فیلمبرداری در خارج از تهران کار سادهای نیست.
بالاخره وقتی کاری خارج از تهران انجام میشود هزینهها و سختی کار بیشتر میگردد، اما به نظرم این سختیها و هزینهها به نتیجه کار میارزد چرا که بازیگر با آمادگی روحی بیشتری در این آثار حضور پیدا میکند. خیلی وقتها که مشغول تصویربرداری در تهران هستیم باید یک زمان دو ساعته را در ترافیک پشت سر بگذاریم و با خستگی روحی در کار حضور پیدا کنیم، اما در این سریال ما برای حضور در لوکیشن زمانی را در ترافیک پشت سر نمیگذاشتیم و در عوض از تماشای مناظر زیبا و بکر لذت میبردیم.
در این سریال بازیگران باید با لهجه شمالی صحبت میکردند، شما به خاطر اینکه اصالتا شمالی هستید به احتمال زیاد مشکل چندانی در بیان دیالوگها نداشتید، درست است؟
بله، در قیاس با سایر بازیگران زمانی را صرف تمرین دیالوگها نمیکردم چرا که با این لهجه کاملا آشنایی داشتم، منتهی در حین دیالوگگویی گاهی آقای حسنپور به من میگفتند از غلظت لهجهام کم کنم تا لهجهام به نوعی با سایر بازیگرها بالانس شود.
یکی از انتقادهایی که به فیلمنامههای ما میشود این است که بهشدت دیالوگمحور هستند و بار کمتری روی تصویر است.
همینطور است و این موضوع همواره مورد انتقاد من هم بوده، آثار ما بیشتر به سمت کارهای رادیویی رفته و تصویر در این کارها کمرنگ شده است. بار اصلی روی دوش دیالوگهاست.در حالی که اگر شما تصویر جذاب و خوبی را داشته باشید نیازی نیست که تا این حد روی دیالوگها تاکید داشته باشید. / روزنامه آرمان