این مقاله را به اشتراک بگذارید
‘
ماریو بارگاسیوسا نویسنده سرشناس پرویی در سال٢٠٠٣ در بحبوحه حمله امریکا به عراق که به سرنگونی صدام حسین منجر شد، سفری کوتاهمدت به عراق داشت تا شاهد واقعیتی باشد که آن روزها در حال شکل گرفتن بود. و این کتاب حاصل همان سفر اوست. یوسا در این سفر دوازدهروز در عراق بود و مشاهدات عینی خودش را بدون نظم مشخصی نوشت. این کتاب به همت نشر مروارید به فارسی ترجمه و منتشر شده است در ادامه دو یاداشت کوتاه در معرفی این کتاب می خوانید
یک
مشاهدات یوسا از عراق سال٢٠٠٣
وصلههای ناجور
«یادداشتهای عراق» عنوان کتابی است از ماریو بارگاس یوسا که این روزها با ترجمه فریبا گورگین توسط نشر مروارید به فارسی منتشر شده است. یوسا در دوران حمله آمریکا به عراق در سال٢٠٠٣ که به سرنگونی صدام حسین منجر شد، سفری کوتاهمدت به عراق داشت و این کتاب حاصل همان سفر اوست. یوسا در این سفر دوازدهروز در عراق بود و مشاهدات عینی خودش را بدون نظم مشخصی نوشت. او در بازگشت به اسپانیا این یادداشتها را بازنویسی و منتشر کرد. در آن سال، روزنامهها و نشریات مختلف هریک گزیدههایی از مشاهدات یوسا را منتشر کردند، اما انتشار پراکنده این گزیدهها باعث برداشتهای نهچندان دقیقی شد و بعد از این یوسا تمام مشاهداتش را در این کتاب به چاپ رساند.
یوسا در مقدمه این کتاب نوشته: «چهارمقاله مربوطبه جنگ عراق را که در ستون خود با عنوان «محک» در روزنامه «الپاییس» چاپ کرده بودم، به یادداشتهای عراق افزودم. سهمورد از این مقالات را پیش از سفرم به بغداد و یکی را بعد از آن نوشتم؛ همان مقالهای که درباره حمله به مقر سازمانمللمتحد در ١٩اوت ٢٠٠٣ است. کسی که به خود زحمت خواندن همه این مطالب را بدهد، خواهد فهمید که مخالفت من با مداخله نظامی آمریکا و بریتانیای کبیر در عراق (که در ١۶فوریه بهروشنی آن را ابراز کردم) پس از سفرم، اگر نگویم اصلاح، دستکم بسیار تعدیل شد. این دقیقا یکی از دودلیلی بود که بهخاطر آن، این سفر را آغاز کردم: اینکه حالا در محل وقوع رویدادها، از دیدگاه عراقیها ناظر باشم و بررسی کنم آیا دلایلی که آنسوی دنیا، در اروپا، در محکومکردن حمله آمریکا داشتهام، بهراستی قانعکننده بوده است یا نه.
دلیل دیگرم این بود که ببینم در عراق، به دخترم مورگانا، که نزدیک دوماه آنجا برای بنیاد «ایبرو آمریکا-اروپا» کار کرده بود، چطور میگذشت.» یوسا اگرچه مداخله نظامی ائتلاف را بهدلیل یکجانبهبودن و عدم حمایت سازمانملل قابلانتقاد میداند، اما با استناد به برخی نظرسنجیها و مشاهدات، با نگاهی امیدوارانه به عراق بعد از جنگ نگاه میکند. اوضاع عراق اینروزها تغییرات زیادی کرده و موضع یوسا درباره جنگ عراق، مثل هر موضعگیری دیگری، قابلنقد است، اما آنچه در این کتاب از اهمیت بیشتری برخوردار است، نه موضع یوسا بلکه نوع نگاه یکی از مهمترین نویسندگان معاصر درباره واقعهای تاریخی است.
در بخش اول کتاب با عنوان «آزادی وحشیانه!» میخوانیم: «عراق، آزادترین کشور جهان است، ولی از آنجا که آزادی، بدون نظم و قانون، هرجومرج است، در ضمن خطرناکترین کشور جهان هم هست. نه گمرکی هست و نه مامور گمرکی. حکومت موقت ائتلافی (CPA) که پل برمر ریاست آن را برعهده دارد، تمام عوارض و مالیاتهایی را که بر واردات اعمال میشده، لغو کرده است، بهطوریکه اکنون مرزهای عراق، مانند صافیهایی هستند که از طریق آن تمام محصولات و تولیداتی که وجود دارد یا در آینده بهوجود خواهد آمد -جز تسلیحات- بیهیچگونه دشواری یا هزینهای وارد کشور میشود. در مرز مشترک با اردن، افسر نگهبان آمریکایی، همین هفته به من اطمینان داد که بهطور متوسط روزانه سههزار خودرو –حامل انواع کالا- از آن راه وارد کشور شده است… .» شرق
*****
دو
شرح سرنگونی صدام به روایت برنده نوبل ادبیات
یوسا در عراق چه چیزهایی دید؟
الهه خسروییگانه
ماریو بارگاسیوسا، نویسنده و برنده جایزه نوبل، سال ۲۰۰۳ در گیرودار حمله آمریکا به عراق،به این کشور سفر کرد. برای دیدن مردمی که در مشتهای آهنین دیکتاتورش صدام حسین له شده بودند. حاصل آن دیدار از سرزمین مصیبتزده بابل یادداشتهایی شد که یوسا بعد از بازگشت به اروپا آنها را در روزنامه محبوب و همیشگیاش ال پائیس چاپ کرد: «یادداشتهای عراق».
یادداشتهایی که واکنشهای بسیاری برانگیخت و البته مثل همه موضعگیریهای آقای نویسنده، چالشبرانگیز بود. یوسا در آغاز اگرچه از همان سنت روشنفکری همیشگی در مخالفت با جنگ پیروی میکرد، اما خواندن این یادداشتها نشان میدهد که موضع او پس از دیدن عراق و دیدار با مردمی که تازه از زیر سایه دیکتاتور بیرون آمده بودند، عوض شده است.
او می نویسد: «کسی که به خود زحمت خواندن همه این مطالب را بدهد، خواهد فهمید که مخالفت من با مداخله نظامی آمریکا و بریتانیای کبیر در عراق (که در ۱۶ فوریه به روشنی آن را ابراز کردم) پس از سفرم، اگر نگویم اصلاح، دست کم بسیار تعدیل شد… همچنان معتقدم که اشتباه بسیار جدی دولتهای ائتلاف دستآویز قرار دادن وجود سلاحهای کشتار جمعی در دستان صدام حسین و ارتباط او با «القاعده» و عوامل قتل عام یازده سپتامبر، برای توجیه حمله نظامی بوده است… زیرا نابودی دیکتاتوری صدام حسین، یکی از بیرحمترین، فاسدترین و دیوانهترین دیکتاتورهای تاریخ مدرن، دلیلی به خودی خود کافی برای توجیه مداخله بود…»
این یادداشتهای خواندنی را فریبا گورگین به پارسی ترجمه کرده و انتشارات مروارید آن را به چاپ رسانده است. اما گورگین این یادداشتها را چطور پیدا کرد؟ او در این باره میگوید: «در زمان حمله آمریکا به عراق من مسئول ترجمه رسانههای خارجی در وزارت ارشاد بودم و این مقالهها را در الپائیس دیدم و آنها را ترجمه کردم. آن زمان از موضعی که یوسا در یادداشتهایش گرفته بود بسیار خوشم آمد و برایم جالب بود که نظر یک نویسنده بیطرف از امریکای لاتین را درباره این اتفاق بخوانم و بفهمم.»
یوسا این مقالهها را بعدها به صورت کتاب منتشر کرد. شاید به خاطر ثبت آن چه دیده بود و شاید به خاطر همان وجه روزنامهنگارانهای که در پس زمینه زندگی نویسندگان بزرگی چون یوسا یا مارکز همیشه وجود دارد.
چند سال بعد گورگین از طریق اینترنت متوجه میشود که یوسا آن مقالهها را به صورت کتاب منتشر کرده است: «خیلی خوشحال شدم. با آقای حسنزاده مسئول نشر مروارید صحبت کردم و ایشان هم بسیار از ترجمه و چاپ این کتاب استقبال کرد. بدین ترتیب از طریق شهر کتاب درخواست دادم و چند ماه بعد کتاب به دستم رسید.»
این که نویسندهای مثل یوسا، برای دیدن یک اتفاق تاریخی که البته وجه اشتراک قومی، مذهبی یا فرهنگی هم با آن ندارد، به کشور بحرانزده عراق سفر میکند تا خود شاهد آنچه باشد که روی میدهد اتفاقی است که خلقش تنها از عهده کسی مثل او برمیآید. در واقع یوسا با این سفر خواسته خود را از حالت مصرفکننده صرف خبرهای رسانههای مختلف به یک شاهد عینی تبدیل کند و به همین دلیل است که این یادداشتها ارزشی دیگر پیدا میکنند. ارزش روایت شدن توسط شاهدی که هیچ مصلحتی نمیتواند او را وادار کند ذرهای در واقعیت دست ببرد.
گورگین درباره انگیزه یوسا از این سفر میگوید: «خب آن زمان دختر یوسا در قالب یکی از سازمانهای بینالمللی به عراق رفته بود و از طرف دیگر کنجکاوی ذاتی این نویسنده احتمالا دست از سرش برنمیداشت به همین خاطر تصمیم گرفت به عراق سفر کند چون خودش هم میگوید که نمیتوانسته از دور در مورد این اتفاق تصمیم و قضاوت درستی داشته باشد. به همین خاطر میرود و از نزدیک با مشکلات مردم مواجه میشود و میبیند که دیکتاتوری صدام چه بر سر مردم آن کشور آورده بوده است. به خاطر همین است که میگوید گرچه انتخاب اول این است که مردم یک کشور خودشان تصمیم بگیرند چه کسی بر آنها حکومت کند، اما وقتی سلطه و ستم یک دیکتاتور آنقدر بر مردم چیره میشود که از آنها توان هر نوع حرکتی را میگیرد شاید میبایست دستی خارج از جغرافیای آن کشور وارد عمل شود. همین نتیجهگیری نشان میدهد که او انسان بسیار واقعگرایی است.»
اما این آدم واقعگرا در حمایت از حمله امریکا به عراق، موضع شجاعانهای میگیرد. گویی که یوسا بار دیگر به ارزشهای چپگرایانه سنت روشنفکری پشت میکند تا ارزشهای خودش را بتواند نشان دهد. انتشار این یادداشتها چه واکنشهایی داشته؟ فریبا گورگین میگوید: «بعد از این که فهمیدم مقالهها به صورت کتاب منتشر شده دنبال این بودم که مطالب تاییدآمیزی که درباره این یادداشتها نوشته شده را پیدا کنم اما در کمال تعجب دیدم که سخنان یوسا اگرچه در بین روشنفکران امریکای لاتین مورد قبول واقع شده، اما خشم سیاستمداران این کشورها را برانگیخته است. شاید به همین خاطر است که کتاب تجدید چاپ هم نشده و حتی وقتی پیگیری کردم که ببینم آیا در کتابفروشیها این کتاب فروخته میشود دیدم نیست.»
یادداشتهای یوسا اگرچه متعلق به یک دهه پیش است اما اتفاقی که در سال ۲۰۰۳ در عراق افتاد، همچنان منطقه خاورمیانه را تحت تاثیر قرار داده است. به خاطر همین خواندن این یادداشتها نه تنها هنوز موضوعیت دارد که محملی است برای آن که بتوان ریشههای ظهور و حضور نیرویی مثل داعش را بهتر فهمید و درک کرد.
این یادداشتها همچنان که خود او آرزو کرده به خواننده کمک میکند تا تصویر روشنتری از آنچه که در جریان جنگ صدام با عراق رخ داد به دست بیاورد:«امیدوارم که این گزارش درباره تجربه روزمره مردم عراق که از دیکتاتوری حزب بعث جان سالم به در بردهاند بتواند به کسانی که میخواهند قضاوت و نظری دقیق و درست داشته باشند و بر اساس واکنشهای شرطی و کلیشههای حقانیت سیاسی قضاوت نمیکنند کمک کند تا بفهمند رژیم ظالم سرنگون شده صدام حسین برای ملت عراق چه مفهومی دارد.» خبر
******
روایت یک سرنگونی از آقای نویسنده
درباره «یادداشت های عراق» اثر ماریو بارگاس یوسا
ماریو بارگاس یوسا نویسنده ای که چند سالِ پیش جایزه ادبی نوبل را از آن خودش کرد، یکی از بزرگ ترین نویسندگان زنده حال حاضر جهان است، مردی که با رمان های سیاسی اش گرد و خاک زیادی به پا کرده و هنوز هم خواننده های پر و پا قرصی در سرتاسر جهان دارد. در ایران هم این توفیق را داشته ایم که اغلب کارهای مهم رمان ترجمه شوند، مترجمان آثارش هم از بهترین مترجمان این سال های ادبیات بوده اند. شناخت ما از یوسا کم نیست، هرچند که جهان گسترده این نویسنده پرویی جای کشف های بسیاری دارد. با این همه اغلب ما از یوسا یا متنی ادبی خوانده ایم و یا درباره ادبیات. به تازگی اما کتاب «یادداشت های عراق» این نویسنده با ترجمه «فریبا گورگین» و توسط انتشارات مروارید منتشر شده است. کتاب «یادداشت های عراق» براساس مشاهدات عینی یوسا نوشته شده است و حاوی مدارک و اسنادی از عملکرد نیروهای ائتلاف در حمله به این کشور است. خواننده با مطالعه کتاب از تجربه عراقی هایی که به نوعی موفق شدند از دوران دیکتاتوری رژیم صدام جان سالم به در ببرند، آگاه می شود. یوسا در دوران حمله امریکا به عراق که منجر به سقوط صدام شد، سفری کوتاه به این کشور داشت. این کتاب مجموعه مقالاتی است که او همان سال برای روزنامه اسپانیایی «ال پاییس» نوشته بوده است. در جریان این سفر «مورگانا» دختر یوسا، عکاس حرفه ای و دارای مدرک لیسانس تاریخ از مدرسه علوم اقتصادی لندن، پدرش را همراهی می کرد و تعدادی از عکس های وی نیز در کتاب انتشار یافته است. در بخشی از کتاب می خوانیم: «عراق، آزادترین کشور جهان است، ولی از آنجا که آزادی بدون نظم و قانون هرج و مرج است، در ضمن خطرناک ترین کشور جهان هم هست. نه گمرکی هست و نه مامور گمرکی، «حکومت موقت ائتلافی» که پل برمر ریاست آن را به عهده دارد، تمام عوارض و مالیات هایی که بر واردات اعمال می شده، لغو کرده است…». کتاب یادداشت های عراق به شرح گفت وگوی او با چهره های سیاسی- مذهبی عراق و افرادی که با سقوط صدام آزاد شده اند، اختصاص یافته است. آزادی ای که بدون قانون است و به هرج و مرج انجامیده است. این کتاب در واقع شرح کشوری است که زیر سلطه حاکمی دیوانه به نازل ترین سطح سقوط کرده است. این یادداشت ها تنها شرح سفر نویسنده ای جهانی به کشوری مصیبت زده نیست، بلکه شرح سیاستمداری است که می خواهد تاثیر حمله نیروهای ائتلاف را روی عراق و مردم عراق بسنجد.
اعتماد
یادداشت های عراق
ماریو بارگاس یوسا
ترجمه فریبا گورگین
چاپ ١٣٩٣
‘