این مقاله را به اشتراک بگذارید
درباره کتاب «عکاسی و نظریه» اثر مهدی مقیمنژاد
اعاده حیثیت از چشم
فرزان سجودی
به دلایل متعدد کتاب «عکاسی و نظریه: بررسی تطبیقی نظریههای ساختگرایی و پساساختگرایی در نقد عکس» نوشته دکترمهدی مقیمنژاد کتاب مهمی است که در این یادداشت کوتاه سعی میکنم به مهمترین آنها اشاره کنم:
١ دورهای که در آن زندگی میکنیم بهقول لیوتار عصر اعاده حیثیت از چشم است. زمانهای که جایگاه فرادستِ عقل کلاممحور و شیوههای استدلال و بیان زبانی، رقیبی بسیارجدی و فراگیر در عرصه بیان دیداری پیدا کرده است و از بامداد تا شامگاه پیوسته در معرض رسانههای دیداری یا چند شیوه (زبانی/ دیداری) قرار داریم و تجربه زندگی معاصر بهخصوص در شهر مانند ورقزدن یک مجله تصویری بزرگ است. بیلبوردها، دیوارنگارهها، تابلوها، بدنه اتوبوسها، ایستگاههای اتوبوس، ایستگاههای مترو، بدنه بیرونی قطارهای شهری و همچنین دیوارههای درون واگنها به رسانههای سنتیتر دیداری از جمله مواد چاپی چون مجلات مصور و چندرسانهایها از جمله تلویزیون و سینما افزوده شدهاند. و صدالبته عکس به معنای خاص کلمه نقش بسیارمهمی در این دگرگونی بزرگ فرهنگی و شکلگیری این فرهنگ بزرگ دیداری بازی میکند. بیش از دوهزارسال حاکمیت کموبیش بلامنازع عقل کلامی به شکلگیری دانشهای مهم توصیفی، تحلیلی و انتقادی در حوزه بیان زبانی منجر شده است که بدنه بزرگی از دانشهای بشری را تشکیل میدهد اما از آنجا که بیان دیداری در بیشتر موارد یا منعشده یا فرودست و تزیینی تلقی میشده است، تا همین اواخر دانش تحلیلی و انتقادی مدون و درخوری نیافته بود. تقریبا از نیمهدوم سده بیستم و همزمان با دگرگونیهای گسترده در فضای فرهنگی و حضور فراگیر بیان دیداری بهتدریج نظریهپردازی در حوزه تصویر بالیدن گرفت و امروز شاهد بدنه درخور توجهی از این دست متون هستیم. برخی از آنها از جمله بعضی آثار رولان بارت، سوزان سانتاگ، جان برگر، تری برت، استیو ادوارد، گوران سونسون و… به فارسی هم برگردانده شدهاند. پس تولید متون نظری در زمینه نقد و تحلیل عکس به زبان فارسی نیز بیتردید دارای اهمیت انکارناپذیری است و کتاب مقیمنژاد گام مهمی در این زمینه محسوب میشود.
٢ در عنوان فرعی کتاب داریم «بررسی تطبیقی نظریههای ساختگرایی و پساساختگرایی در نقد عکس». این عبارت بسیار نویدبخش است چراکه این هر دو نظریه -که از جهاتی در تداوم یکدیگر قرار دارند در ضمن آنکه پساساختگرایی محصول نقد فعال ساختگرایی است- در طول سده بیستم و پانزدهسالی که از سده بیستویکم میگذرد از جمله اثرگذارترین و زایاترین نظریهها در حوزه علوم انسانی و مطالعات فرهنگ محسوب میشوند؛ و خاستگاه نظری نشانهشناسیاند که رد انکارناپذیر خود را بر حوزه توصیف، تحلیل و نقد متن، گفتمان، فرهنگ و کنشگری اجتماعی از طریق فرآیندهای نشانگی گذاشته است. مقیمنژاد بهدرستی به سراغ دو منبع بسیار نافذ نظری معاصر رفته و کوشش کرده است با رویکردهای نشانهشناختی ملهم از ایندو منبع نظری در حوزه تحلیل و نقد عکس در نظریه و عمل طبعآزمایی کند. او مینویسد، «این کتاب تلاش دارد ابتدا در سطح نظری، از نگاه ساختگرایانه، طبیعت عکس بهمثابه نشانه تصویری، مقتضیات زبانشناسانه عکاسی و مولفههای ساختاری درونی رسانه عکاسی را تحلیل کند و این نکته را معلوم دارد که تصویر عکاسی در ذات خود واجد چه ماهیت نشانهشناختی و مولفههای ساختاری خودبسندهای است… در گام بعد، درصدد آن است تا این مساله را روشن کند که رویکرد پساساختگرا موجب چه نوع دگرگونیهایی در زیرساختها یا ساختارهای اصلی رسانه عکاسی و طبیعت نشانهای عکس شده است و مصادیق عینی این دگرگونیها در تاریخ عکاسی کدامند.» (١٧). نکته مهم دیگر درباره کتاب آن است که نویسنده منابع نظری اثرگذاری را انتخاب کرده است. آشکار است که او نسبت به این مبانی نظری اشراف کامل دارد و آنها را بهخوبی درونی کرده است و در این متن تألیفی شرح خوبی از کاربرد آنها را در تحلیل تصویر در اختیار خوانندگان فارسیزبان قرار داده است. بسیار مهم است که کتابی در این سطح، نظریهبنیاد و روشمند باشد، در غیراینصورت بیشک به اهداف خود دست نخواهد یافت.
٣ در دورهای که مشخصه بارز آن فرهنگ تصویری است نوشتن کتابی در زمینه نقد و تحلیل عکس بدون حضور عکس، بیتردید عجیب به نظر میرسید. سومین نکته مهم درباره این کتاب آن است که مقیمنژاد ضمن آنکه در زمینه نظریهپردازی نقد و تحلیل عکس شرح جامعی از مبانی ساختگرایی و پساساختگرایی و شیوههای نشانهشناختی نقد و تحلیل عکس ارایه کرده است به آن بسنده نکرده و وارد نقد عملی شده است و براساس آن مبانی نظری تحلیلهای مفصل و جامعی از آثار دو عکاس اثرگذار یعنی رابرت فرانک و سیندی شرمن ارایه داده است. با اینکه در عنوان کتاب وجه نظریه غالب است مقیمنژاد به خوبی الگویی از نقد عملی ارایه کرده است و همین نکته است که کتاب را از جمله به یک کتاب درسی مطلوب تبدیل میکند. دانشجویان ضمن فراگرفتن بخشهای مهمی از نظریه عکس کاربرد عملی این نظریهها را در تحلیل عکس نیز فرامیگیرند. میتوان این پرسش را مطرح کرد که چرا این دو عکاس و نه عکاسان دیگر و دوم اینکه به دلایل اهمیت بافت فرهنگی چرا آثار عکاسی از عکاسان ایرانی برای نقد و تحلیل انتخاب نشدند. او خود در پاسخ به این سوال مینویسد، «اصلیترین دلیل انتخاب رابرت فرانک و سیندی شرمن، در میان همه گزینههایی که میتوانست موردنظر قرار بگیرد، بیش از هرچیز به همسویی آثار آنها با هدف نظری برمیگشت که در دستور کار این پژوهش قرار داشت و این مساله با خواندن کتاب با جزییات بیشتر معلوم خواهد شد… آثار فرانک و شرمن از این بابت با اهمیتاند که برخی از مولفههای مهم ساختگرایی و پساساختگرایی را در دل خود دارند و افزونبر این بستر مناسبی را برای به آزمونگذاردن استراتژیهای عملی این دو نوع نقد در اختیار ما میگذارند. و دیگر آنکه، رابرت فرانک و سیندی شرمن، بهعنوان دو هنرمند مدرن و پسامدرن، هر یک نمونه بارز جو نظری دوران خود محسوب میشوند» (٢١). بنابراین انتخابهای مقیمنژاد به اصطلاح انتخاب هدفمند هستند و بدیهی است که پژوهش کیفی از این نوع، انتخابهایی هدفمند داشته باشد.
۴ کتاب از نظر پوشش دیدگاههای نظریهپردازان ساختگرا و پساساختگرا و نشانهشناس عکس بسیار جامع است تا جایی که ممکن است این ایراد به آن وارد شود که از این جهت ویژگی دانشنامهای پیدا کرده است و برخی از اطلاعات دادهشده شاید حشو به نظر برسند. در هرحال از آنجایی که این کتاب بر مبنای رساله دکترای مقیمنژاد شکل گرفته است شاید این عارضه گریبانگیر رسالههای دانشگاهی است که به کتاب نیز راه پیدا کرده است.
۵ و سرانجام اینکه به نظر میرسد نمونههای مورد مطالعه مقیمنژاد در این کتاب با رویکرد عکاسی هنری، هرچند با دو شیوه تولیدی متفاوت، انتخاب شده است. بسیار ضروری است که با توجه به حضور گسترده تصویر در ارتباطات روزمره، تبلیغات، اخبار و اثرگذاری بسیار زیاد گفتمانی عکس، نویسندگان این حوزه به نگارش آثاری تحلیلی از نقشهای ارتباطی و گفتمانی عکس بپردازند و در این میان، بیشک چارچوبهای نظری نشانهشناسی فرهنگی، نشانهشناسی اجتماعی تصویر و نشانهشناسی گفتمانی نیز در زمینه نقد و تحلیل عکس میتواند بسیار کارآمد باشد.