این مقاله را به اشتراک بگذارید
مولف به مثابه تولیدکننده
نویسنده: والتر بنیامین
مترجم: ایمان گنجی و کیوان مهتدی
انتشارات زاوش
شمارگان ۱۰۰۰ نسخه
۷۹ صفحه، ۴۵۰۰ تومان
والتر بنیامین عمری طولانی نداشت، هنوز به پنجاه سالگی نرسیده بود که با زندگی وداع کرد. اما دستاوردهای این عمر کوتاه بسیار و تاثیرگذاری او بر حوزه تفکر عمیق بود.
واتر بنیامین در تابستان ۱۹۳۴ مقاله «مولف به مثابه تولید کننده» را نوشت، آن هم در زمانی که یک دوره اقامت نسبتا طولانی را نزد برتولد برشت می گذراند. این مقاله بعد از مقاله دیگری با عنوان «تاریخ خرد عکاسی» نوشته شده است.
در کتاب «مولف به مثابه تولید کننده» بنیامین تحلیل تکنولوژی و فرم های فرهنگی را آغاز کرد و جالب اینکه بعدها همین مسئله تا حد بسیاری بر شهرتش افزود. بنیامین در لایه های زیرین این مقالات به نقد صنعت سرمایهداری می پردازد؛ که این ویژگی در دوران بحران در دل صنعت سرمایه داری دوباره مطرح شده و مورد توجه قرار گرفته اند.
مقاله مولف به مثابه تولید کننده در عین حال یکی از سیاسی ترین مقاله های والتر بنیامین در دهه پایانی عمر اوست؛ بنیامین علاوه بر گریز مجدد به بحث عکاسی که آن را واجد رابطه ای زنده و بی ابهام با زندگی مدرن می داند، به اهمیت «ادبی سازی»، «استحاله کارکردی» و «کافی نبودن صرف تعهد» تاکید می کند.
والتر بنیامین در مقاله کلاسیک شده «مولف به مثابه تولید کننده» به جای آنکه به دنبال بازنمایی موضع سیاسی درون یک اثر ادبی باشد، خود اثر را به پدیده ای سیاسی بدل می کند؛ به جای پرسیدن اینکه «رویکرد اثر نسبت به مناسبات تولید زمانه اش چیست؟» می پرسد «موقعیت دردرون این مناسبات چیست؟»
به این ترتیب اثر را درون مناسبات زمانه اش مورد باز خواست قرار می گیرد که این در واقع همان پرسش از تکنیک ادبی ست. به زعم بنیامین تکنیک «محصول ادبی را فورا در دسترس تحیل اجتمای و لاجرم ماتریالیستی قرار می دهد.» و تعیین رابطه صحیح میان گرایش اساسی و کیفیت ادبی تنها از این «نقطه شروع دیالکتیکی»میسر می شود.
تاکید بنیامین برتکنیک تلاشی ست برای بازاندیشی درک ما از فرم ها و ژانرهای ادبی، با هدف تشکیل اشکال بیانی ای که به انرژی های ادبی اکنون ما جهت میدهند.
مترجمان کتاب آن را از انگلیسی به فارسی برگردانده و با متن اصلی آلمانی نیز تطبیق داده اند و در قالب ششمین کتاب از مجموعه «پرتاب های فکر» که در قطع جیبی و عمدتا با حجم های کم به بازار آمده، منتشر ساخته اند.
*****
تو در قاهره خواهی مرد
نویسنده: حمیدرضا صدر
انتشارات زاوش، چاپ اول بهار ۱۳۹۳
شمارگان ۱۵۰۰ نسخه
۲۵۲ صفحه، ۱۲۵۰۰ تومان
منتقد و سینمایی نویس شناخته شده سالهای دور و نزدیک ماهنامه فیلم با بخش محبوب «سایه خیال» در این ماهنامه نشان داده بود که دلبستگی خاصی به آنچه از گذشته به یادگار مانده دارد و شکل کارش نیز کم و بیش رنگ و بویی از نوستاژی به خود می گیرد؛البته نه آنگونه که به عنوان وجه غالب کار از غنای تحلیلی و فنی نوشته هایش بکاهد و صرفا به حسرت خواری برای گذشته بدل شود.
دکتر حمید رضا صدر در چند سال اخیروجه دیگری از قابلیت های خود را نشان داد و نقد و تفسیر فوتبال را هم به کارنامه خود افزود، او همانقدر که در نوشته های سینمایی اش متبحر نشان می داد در نقد و بررسی شفاهی فوتبال نیز در برابر دوربین سیما مسلط و قدرتمند نشان میداد، آشنایی او با الگوهای روایی این فرصت را در اختیارش قرار می داد که تفسیرهای فوتبالی اش را با نمونه های برگزفته از تاریخ فوتبال بیامیزد و به شکلی جذاب به مخاطب اراه کند. این شیوه چنان با اقبال رو به رو شد که بعد از مدتی کمتر مسابفه و برنامه مهم فوتبالی بود که دکتر صدر در آن حضور نداشته باشد.
چنین اقبال و محبوبیتی بی شک در انتشار و موفقیت کتابهای فوتبالی او که باعناوین «یونایتد نفرین شده»، «پسری روی سکوها» و «روزی روزگاری فوتبال» منتشر شده، بی تاثیر نبوده است… و حالا به این مجموعه از قابلیت ها باید علاقمندی به تاریخ سیاسی معاصر و رمان نویسی را نیز اضافه کنیم. که حاصل جمع این دو در قالب رمانی تحت عنوان «تو در قاهر خواهی مرد» نمود پیدا کرده است. رمانی که در ۲۵۲ صفحه توسط نشر زاوش به بازار کتاب آمده و استقبال از آن نیز در خور توجه بوده است.
صدر برای نوشتن نخستین رمان خود مضمونی تاریخی را برگزیده و به سراغ یکی از شخصیت های تاریخ معاصر رفته که لااقل به دلیل سی و هفت سال سلطنت بر کشور ما در تاریخ معاصر دارای اهمیت ویژه ای ست.
در «تو در قاهره خواهی مرد» هسته مرکزی رمان روزگار محمدرضا شاه در دهه چهل را انتخاب شده، داستان از نوروز سال ۱۳۴۴ و لحظهای که در کاخ مرمر مورد سوقصد قرار می گیرد آغاز شده و سپس در طول زمان همراه با محمدرضا شاه به گذشته و آینده او سرک می کشد، فلش بکها خواننده را با او و کودکیها و تاجگذاریش همراهی میکند و فلش فورواردها به روزگار سقوط و عزلتنشینی او میبرند. صدر در این بخش از رمان کوشیده به شکلی مستند عمل کرده و از استخراجات خود از آرشیوهای مجلات و روزنامهها و اسناد موجود در کتابخانه ملی و کتابخانه مجلس استفاده کند.
الگوی روایت در این رمان بر اساس زاویه دید کمتر استفاده شده دوم شخص مفرد است، انتخاب این زاویه دید نه تنها برای رمان کیفیتی متفاوت به ارمغان آورده، بلکه بستری شده که نویسنده بتواند صدای درون رمانش را به صدای وجدان فردی شخصیت اصلی رمان بدل کند که به صورتی سیال در ذهن محمد رضا شاه در حال رفت و برگشت است و به زوایای مختلف ذهن او می تواند سرک بکشد.
با این اوصاف خط داستانی رمان از تفاوت های اساسی با شیوه های کلاسیک روایت که مخاطب به آن عادت دارد، برخوردار است. اگر چه حجم اتفاقاتی که به عنوان حوادث بیرونی پیرامون محمد رضا شاه در رمان فراوان است، اما به دلیل نوع ارتباطشان با هسته مرکزی رمان باعث پر رنگ شدن خط داستانی و کشش معمول روایی نمی شوند.
در واقع رمان ماهیتی پازل وار دارد، قطعات این پازل که در قالب انعکاسات ذهنی شخصیت اصلی نمود پیدا می کند در نهایت هریک در جای خود نشسته و تصویر مورد نظر نویسنده را تشکیل می دهند. تصویری که از آن می توان به برداشت دریافتی روانشناختی از شخصیت شاه رسید. البته حمید رضا صدر که همواره در تحلیل هایش جنبه های جامعه شناختی را از نظر دور نمی دارد در این رمان نیز کوشیده نحوه پرداختنش به پاره ای از وقایع و رخداد های دوره نظرش با چنین رویکردی باشد.
صدر درباره درونمایه تاریخی و مستند رمان خود میگوید: «مدتها بود که در فکر نوشتن رمانی براساس واقعیتهای تاریخی و وقایع مستند بودم. در واقع بعد از ترجمه رمان «یونایتد نفرین شده» نوشته «دیوید پیس» که درباره زندگی «برایان کلاف» مربی جنجالی فوتبال انگلیس بود به فکر نوشتن رمانی با چنین مختصاتی افتادم. برای همین هم به نظرم رسید آخرین شاه ایران بیش از هر چهره تاریخی دیگری قابلیت دستمایه شدن برای روایت در چنین رمانی را دارد. شخصیتی که قدرت و ثروت او را فراگرفته است و در عینحال در خلوت و تنهاییاش از چیزهای زیادی هراس دارد و میترسد و این تناقضها و پرداختن به آنها برایم جذاب بود، از طرفی خواندن تاریخ معاصر ایران هم یکی از علاقمندیهای من است و همه اینها دست به دست هم داد تا رمان «تو در قاهره خواهی مرد» را بنویسم.»
او در ادامه می افزاید: « دوگانگی شخصیت محمدرضا شاه و درون متزلزل و هراسانش یکی از عناصری است که با تکیه بر مستندات و روایتهایی که در تاریخ آمده به آن پرداختهام، وجههای که پس از سقوط حکومتش و رفتنش در ایران پررنگتر شد و بسیاری از اطرافیانش در خاطرهنویسی هایشان به آن پرداختهاند. محمدرضاشاه شخصی ترسو بود که توهم قدرت داشت و اطرافیانش هم به این موضوع معترف بودند. مطمئنم انتشار این کتاب به مذاق سلطنتطلبان خوش نمیآید و «تو در قاهره خواهی مرد» به یقین با واکنش آنها روبهرو خواهد شد. من زندگینامههای زیادی خواندهام و از آنجایی که فروپاشی پهلوی میتوانست دستمایه نگارش یک رمان جذاب قرار بگیرد، این کتاب را نوشتم.»
صدر درباره رمان تاریخی نیز معتقد است: «متاسفانه رمان تاریخی در ایران چندان جدی گرفته نشد، این در حالی است که در ادبیات انگلیسیزبان شخصیتهای تاریخی و اثرگذار اغلب دستمایه نوشتن رمانهایی براساس واقعیتهای تاریخی میشوند. مهمترین رمانها در این ژانر آثاری است که درباره «چنگیزخان» و «آدولف هیتلر» و «استالین» نوشته شدهاند، شخصیتهایی از این دست به دلیل ویژگیها و تاثیرگذاریشان در سرنوشت بشری خود به خود به رمان تاریخی جنبهای عمیق از درام انسانی میبخشند و از جهت آشنایی با تاریخ نیز قابل اعتنا هستند.»
رمان «تو در قاهره خواهی مرد» همانند همه نوشته های حمید رضا صدر اثری است خوش خوان که خواننده با لذت می تواند با آن همراه شود و البته بر دایره اطلاعات خود در این زمینه بیفزاید.
مجموعه بسیار سودمند «پرتاب های فکر» مجموعه ای که به زعم دبیر آن حاصل برداشتن نقاب حکیمانه و پرطمانینه فکری ست که اغلب در بزرگ سالی به چهره می زنیم، نقاب تجربه و پختگی که قرار است خط فاصله میان تجربه زندگی ما در کودکی و بزرگ سالی باشد.
به پیوست کتاب دو مقاله از بوریس بودن و هیتو استیرل منتشر شده است که درواقع قرائت هایی دوباره و انتقادی از مقاله مهم والتر بنیامین به دست می دهند، قرائت هایی که نشان می دهند که این مقاله با وجود گذشت نزدیک به هشتاد سال از نگارش آن همچنان کارکرد خود را حفظ کرده و قابل بحث و بررسی است.
کتاب حاضر اثری بسیار خواندنی و کارآمد برای علاقمندان آثار والتر بنیامین و یا متون کلاسیک و تاثیر گذاری ست که می توانند مارا در درک فرایند دوران مدرن و تغییر و تحولات فکری و فرهنگی روزگار خود یاری کنند.
****
مرگ و چند داستان دیگر
نویسنده: رومن گاری
مترجم: سمیه نوروزی
انتشارات زاوش، چاپ اول ۱۳۹۳
شمارگان ۱۵۰۰ نسخه
۱۰۵ صفحه،۵۵۰۰ تومان
****
چهار دهه پیش از این در ابتدای دهه پنجاه (۱۳۵۲)، انتشارات زمان که در آن روزگار از جمله ناشران نه خیلی پرکار اما متشخص و انتشار دهنده آثار شاخص ایرانی و خارجی بود، کتاب کم حجمی منتشر کرد با عنوان «پرندگان می روند در پرو می میرند»، اثر رومن گاری و ترجمه استاد ابوالحسن نجفی؛ این کتاب در بر گیرنده پنج داستان کوتاه بود از این نویسنده فرانسوی با عناوین «پرندگان می روند…»، «بشر دوست»، «ملالی نیست جز دوری شما»، «همشهری کبوتر» و کهن ترین داستان جهان، استاد نجفی این داستانها را پیشتر ترجمه کرده و در جنگ های پراکنده منتشر کرده بود و در آن سال در قالب کتابی ۷۰ صفحه ای به بازار آمد.
این مجموعه داستان در اصل از ۱۱ داستان تشکیل می شد که حالا به همت سمیه نوروزی شش داستان دیگر نیز ترجمه شده و و در قالب کتاب با عنوان «مرگ و چند داستان دیگر» توسط نشر زاوش منتشر شده است.
«مرگ»، «موضوع سخنرانی؛ شجاعت»، «به افتخار پیشتازان سرافرازمان»، «تشنه سادگیام»، «بازی سرنوشت» و «دیوار» عناوین داستانهای این مجموعه را تشکیل می دهد که ۱۰۵در صفحه منتشر شده است.
اینکه چرا سمیه نوروزی نخواسته سراغ داستانهایی که پیشتر توسط استاد نجفی ترجمه شده برود و با ترجمه مجدد آن داستانها همه کتاب را به طور کامل به فارسی برگردانده و دست مخاطب بدهد یک انتخاب شخصی ست. به هر حال گذر بیش از چهار دهه از ترجمه قبلی می توانست توجیه کننده ترجمه مجدد آنها باشد.
بگذریم! آن کتاب نشر زمان که در سالهای اخیر هم تجدید چاپ شده با این کتاب نشر زاوش بالاخره یکی از آثار در خور اعتنای کارنامه رومن گاری را کامل کرده اند. نویسنده ای که از قضا به رمانهایش شهره است ولی داستان کوتاه های خوبی هم نوشته.
زندگی رومن گری اتفاقات جالب کم نداشت، زمانی که جایگاهش به عنوان یک نویسنده بااعتبار تثبیت شد از معدود نویسندگانی بود که شهرتش به اهالی سینما پهلو می زد، به خصوص که همسر دومش که بسیار هم دوستش می داشت، جین سیبرگ بازیگر سینما بود و شهرتی کم و بیش بین المللی داشت. بازیگری که خاطر حضور در فیلم معروف از نفس افتاده (در کنار ژان پل بلموندو) ساخته ژان لوک گدار که از آثار آغاز گر و کلیدی موج نو فرانسه بود؛ چهره ای محبوب و شناخته شده در میان سینما دوستان حرفه ای به حساب می آمد.
همین مسئله باعث ارتباط او و همسرش با برخی اشخاص و محافل سینمایی می شد، و مناسبات رایج در سینمای غرب که بعضا با اصول رومن گاری همخوانی نداشت اتفاقات جالبی را رقم می زد که او با دیدی کنایی و با طنزی نیش دار در کتاب «سگ سفید» به پاره ای از آنها اشاره کرده است.
علاقه او به همسرش به قدری بود که در ۲ دسامبر ۱۹۸۰ چند ماه بعد از مرگ همسرش (در سال )۱۹۷۹ با شلیک گلولهایی به زندگی خود خاتمه داد.
از ماجرای خودکشی تاسف بار رومن گاری که بگذریم جالب ترین ماجرای زندگی ادبی او دریافت دو جایزه کنگور است. با اینکه جایزه کنگور به هیچ نویسنده ای دوبار داده نمی شود، او توانست این جایزه را دوبار به خود اختصاص دهد یکبار برای رمان «ریشه های آسمان» با نام خودش و برای دومین بار با نام امیلی آجر به دلیل نوشتن رمان «زندگی در پیش رو» به دست آورد.
درواقع به دلیل اینکه وی این رمان را با نام مستعار نوشته بود برای دومین بار توانست این جایزه را دریافت کند و پسرعمویش پائول پالویچ را به جای خود برای گرفتن جایزه فرستاد. تا سالهای سال کسی از این ماجرا خبر نداشت تا اینکه خودش در کتابی به نام «زندگی و مرگ امیل آژار» حقیقت را فاش کرد.
رمن گاری در نویسندگی سبک خاص خود را داشت، به لحاظ مضمونی بسیار از خاطرات خود در سالهای دور و نزدیک بهره می برد، گاه حتی این استفاده شکلی مستفیم و عینی داشت. زبان داستانهایش غنی اما به دور ا ز پچیدگی بود. خط پررنگی از طنز در زبان روایی اغلب داستانهایش نیز قابل رویت است که از جذابیت های آثار او محسوب می شود.
شهرتش در ایران را مدیون یکی از معروف ترین و در عین حال زیباترین رمان هایش یعنی خداحافظ گری کوپر است که با ترجمه خوب سروش حبیبی با اقبال بسیار خوبی در میان مخاطبان رو به رو شد. کتاب سگ سفید نیز با همین مترجم به فارسی منتشر شد که آن نیز با استقبال خوبی همراه شد.
در مجموع می توان گفت: بار اغلب آثار رومن گاری روایت و موقعیت داستانی گرم و گیرا و جاندار آغاز میشود و پرتپش ادامه پیدا میکند. این نویسنده فرانسوی با استفاده از عنصر طنز و نگاه هنرمندانه منحصر به فردش گریبان خواننده را رها نمیکند و اغلب مخاطبان او وقتی به پایان رمانها و داستانهای او میرسند، احساس رضایت دارند و تصور نمیکنند که نویسنده سر آنها کلاه گذاشته است.
عنصر طنز در مجموعه «مرگ و چند داستان» دیگر نیز برجسته است، چنانچه در کتابهای «زندگی در پیشرو»، «خداحافظ گریکوپر» و چند رمان دیگرش به روشنی دیده میشود. از طرفی همین طنز با چاشنی نگاه شاعرانه و گاه تلخ رومن گاری در آخرین داستان مجموعه «پرندگان میروند در پرو میمیرند» هویداست.
رومن گاری با نام اصلی رومن کاتسِف در ۸ مه ۱۹۱۴ در شهر ویلنا (واقع در لیتوانی امروز) در خانوادهای یهودی به دنیا آمد. پدرش کمی بعد در ۱۹۲۵ خانواده را رها کرد و به ازدواج مجدد دست زد. از این هنگام او با مادرش، نینا اوزینسکی (کاسو)، زندگی میکرد، ابتدا در ویلنا و سپس در ورشوی لهستان.
در سال ۱۹۲۸، رومن چهارده ساله به همراه مادرش به شهر نیس در کشور فرانسه رفتند. رومن گاری خاطرات نخستین سالهای زندگی در فرانسه را در کتاب میعاد در سپیده دم نوشتهاست.
او در فرانسه به تحصیل حقوق پرداخت، وخلبانی را در نیروی هوایی فرانسه را آموخت. پس از اشغال فرانسه توسط نازیها در جنگ جهانی دوم، او به انگلستان گریخت و تحت رهبری شارل دوگل به «نیروهای آزاد فرانسه» پیوست و در اروپا و آفریقای شمالی جنگید.
کار نوشتن نخستین رمانش، تربیت اروپایی را در ارتش شروع کرد. در سال ۱۹۴۵، در فرانسه جایزهٔ منتقدین را دریافت کرد. همچنین به دلیل خدماتش در ارتش موفق به اخذ جوایز متعددی از ارتش شد.
پس از جنگ، رومن با مدرک حقوق، که از دانشگاه پاریس گرفته بود، و نیز با دیپلم زبانهای اسلاو که از دانشگاه ورسای دریافت کرده بود، به عنوان دیپلمات در شهرهای مختلف کار کرد. همچنین به عنوان سخنگوی هئیت نمایندگان فرانسوی سازمان ملل ابتدا در نیویورک و سپس در لندن به فعالیت پرداخت. پس از اقامت در نیویورک به دلیل خستگی به مدت سه ماه کار را رها کرد و در سال ۱۹۵۶ به نوشتن رمان «ریشههای آسمان» پرداخت. این داستان نخستین رمان وی بود که برندهٔ جایزهٔ کنگور شد.
طی این سالها وی دو بار ازدواج کرد. نخستین همسرش نویسندهایی انگلیسی به نام لزلی بلانش بود. در سال ۱۹۶۳ از وی جدا شد و چندی بعد با نام جین سیبرگ ازدواج کرد و مدت ۷سال با او زندگی کرد. رومن زندگیش با سیبرگ را در کتابی به نام سگ سفید به رشته تحریر درآوردهاست. حاصل این زندگی مشترک پسری به نام دیهگو بود . او برای نوشتن داستانهایش از چندین نام مستعار استفاده می کرد و همچنین دو فیلم هم با بازی همسرش جلوی دوربین برده است.
عمده آثار او بدین قرارند: تربیت اروپایی (۱۹۴۵)، تولیپ یا لاله (۱۹۴۶)، رنگهای روز (۱۹۵۲)، ریشههای آسمان (۱۹۵۶)، لیدی ال (۱۹۵۷)، میعاد در سپیدهدم (۱۹۶۰)، خداحافظ گاری کوپر (۱۹۶۵)، رقص چنگیزخان (۱۹۶۷)، سگ سفید (۱۹۷۰)، شب آرام خواهد بود (۱۹۷۴ مصاحبه)، زندگی در پیش رو (۱۹۷۵- با نام مستعار امیل آجر)، بادبادکها (۱۹۸۰)، مردی با کبوتر (۱۹۸۴)، شبح سرگردان، ستاره بازان.
در ابتدای داستان کوتاه «مرگ» از کتاب حاضر میخوانیم:
پنج ساعتی میشود که بالای آتلانتیک بودیم و تمام این مدت کارلوس عملاً دست از حرف زدن برنداشته بود. هواپیمای بوئینگی بود که از طرف اتحادیه به طور اختصاصی کرایهاش کرده بودند برای ما تا برساندمان رم و جز ما مسافر دیگری نداشت.
الف کتاب