این مقاله را به اشتراک بگذارید
نگاهی به کتاب نقد ادبی و دموکراسی اثر دکتر پاینده
حسین حسینی
خواننده آخرین کتاب حسین پاینده (انتشارات نیلوفر) با نقدهای ادبی او درباره آثار و موضوعات مختلفی آشنا میشود.
نقد شعری از سهراب سپهری، بررسی چند آگهی تبلیغاتی، داستانک، جهانی شدن ادبیات ایران، نقد جدید، مرگ مولف، بررسی رمان صید قزل آلا در امریکا و مواردی دیگر از موضوعات مطرح شده در این کتاب است.
در مقدمه کتاب «نقد ادبی و دموکراسی» به این نکته اشاره شده که:«نظریه و نقد ادبی جزء مهمترین دروس دانشگاهی در رشته ادبیات در دانشگاههای غربی است و سالانه صدها عنوان کتاب و مقاله در زمینه نقد ادبی توسط ناشران غربی منتشر می شود، اما در کشور ما این حوزه ادبی از کمبود و محدودیت منابع رنج میبرد و هنوز غالب نقدهایی که بر آثار شاعران و نویسندگان نوشته میشود ناشی از پسندهای شخصی ناقد و احساس خشنودی یا عدم خشنودی وی از اثر مورد نظر است تا نشان دهنده بررسیای متکی به نظریههای ادبی از چگونگی شکل گیری و القای معنا در آن آثار»(ص۸).
وی علت اصلی نهادینه نشدن نقد ادبی در کشور ما را فقدان ذهنیت دموکراتیک میداند؛ فقدان این نگرش سبب میشود تا نظریههای ادبی جدید موضوعاتی نامربوط به زندگی جلوه کنند و به این ترتیب کاربرد این نظریههابه منظور نقد متون، کاری بیهوده به نظر برسد(ص۱۰).
کتاب نقد ادبی و دموکراسی «مجموعهای از جستارهای گوناگون درباره نظریه و نقد ادبی جدید است که با هدف دامن زدن به تکثر آراء و نیز به منظور تاکید بر شالوده دموکراتیک این حوزه علوم انسانی»(ص ۱۱) انتشار یافته است.
این کتاب دارای سیزده بخش یا مقاله مختلف است که بخش اول آن با عنوان «مرگ مولف در نظریههای ادبی جدید» تلاش میکند تا جایگاه مولف در برخی از نظریههای ادبی مدرن را مورد بررسی و تحلیل قرار دهد؛ از میان این نظریهها، سه نظریه «نقد نو»، «فرمالیسم روسی» و «پساساختارگرایی» نقش به سزایی در شکل گیری نگرش جدید نسبت به مولف داشتهاند که به تفصیل در این بخش مورد بحث قرار گرفتهاند.
یکی از معضلات نقد ادبی در کشور ما این است که در بررسی متن هنوز «مولف» جایگاهی اساسی دارد اما بر خلاف این دیدگاه که متاسفانه هنوز در نقد آثار ادبی در کشور ما حاکم است، در نظریههای ادبی مدرن هرچه به دوران معاصر نزدیکتر میشویم از اهمیت مولف در بیان معنای متن کاسته میشود.
پیدایش نقد نو در نخستین دهههای قرن بیستم نقطه عطفی در این دیدگاه سنتی درباره مولف است. مهمترین بر نهاد منتقدان نو این بود که معنای متن را صرفاً در خود متن و با بررسی ویژگیهای آن مورد بحث قرار داد(ص۱۶).
نظریهپردازان فرمالیسم روسی دیدگاهی مشابه با منتقدان نقد نو داشتند. از نظر آنان برخلاف دیدگاههای سنتی راجع به نسبت زندگینامه مولف و آثار او، گاه فعالیتهای ادبی یک شاعر یا نویسنده است که مسیر یا اهداف زندگی او را تعیین میکند و نه برعکس.
بر اساس اعتقاد پساساختارگرایان نباید مولف را خاستگاه معنای متن دانست زیرا با این کار مجموعه خاصی از معانی را بر سایر معانی ممکن ارجحیت میدهیم. از نظر آنان منشأ معنا را باید در خواننده جستوجو کرد و متن چیزی نیست جز بازی آزادانهای که خواننده در نشانههای به کار رفته در چارچوب زبان تشخیص میدهد یا در آن مشارکت میکند(ص۲۷).
بارت در مقاله معروف «مرگ مولف» جایگاه خواننده را در قرائت نقادانه متن ارتقاء میدهد و معتقد است که معنای متن پیامد تفسیر خواننده است، نه بازتاب اندیشههای مولف. از نظر او دیگر هیچ قرائت درستی برای تعیین معنای متن وجود ندارد. فوکو از اصطلاح «مولف- کارکرد» استفاده میکند و اعتقاد دارد «مولف- کارکرد» مشخصه شیوه هستی و اشاعه و کارکرد گفتمانهایی خاص در جامعه است و به جای یافتن رد پای مولف در متن میبایستی «مولف- کارکرد» را مورد بررسی قرار داد.
پاینده در بخش دوم کتاب با عنوان «تباین و تنش در ساختار شعر نشانی»، درابتدا آراء فرمالیستها-منتقدان نو- را درباره اهمیت شکل شعر بیان میکند و سپس بر اساس رهیافت فرمالیستی(شکل مبنایانه) به نقد شعر «نشانی» سروده سهراب سپری میپردازد.
فرمالیستهابا محوری ساختن جایگاه شکل در نقد ادبی، ادبیات را به حوزهای قائم به ذات تبدیل کردند. بنابر دیدگاه آنها «شکل» ترجمان یا تجلی محتواست و برای راه بردن به محتوا شیوه متفاوتی را باید در پیش گرفت که در این شیوه عوامل برون متنی مانند تاریخ و زندگینامه در تفسیر متن نامربوط محسوب میشود.
در بخش سوم با عنوان «فرا داستان: سبکی از داستان نویسی در عصر پسامدرن» برخی از ویژگیهای ادبیات پسا مدرن تبیین شده است.
در این بخش مولف درابتدا به پسامدرنیسم پرداخته است و سیری تاریخی از تکامل نظریهها و دیدگاهها در این زمینه را بیان کرده است یکی از دیدگاههای مطرح درباره پسامدرنیسم، دیدگاه بودریار است که وی پسامدرنیسم را وضعیتی میداند که در آن ایماژ یا فراواقعیت جای واقعیت را گرفته است. به زعم وی رسانههای جمعی واقعیت را بیاثر کردهاند و غیاب جهان و جایگزین شدن واقعیت با تصویر را از دیدگان ما پنهان میکنند(ص۶۶).
مؤلف سپس روند تاریخی اصطلاح فراداستان را ذکر کرده و برخی ویژگیهای این نوع ادبی را ذکر است. فراداستان به یکی از انواع ادبیات داستانی پسامدرن اطلاق میشود. در رمان فراداستان خواننده مصرف کننده منفعل موادی نیست که نویسنده در اختیارش میگذارد بلکه فعالانه در ساختن دنیای داستان مشارکت میکند.
در بخش بعدی با عنوان«ساختار یک رمان پسامدرن» رمان صید قزل آلا در آمریکانوشته ریچارد برتیگن که یکی ازمشهورترین رمانهای پسامدرن است، مورد نقادی قرار گرفته است.
این رمان دائماً توجه خواننده را به ماهیت داستانی خود و به برساخته و تصنعی بودن خود جلب میکند و برخلاف رمانهای ادوار گذشته نمیکوشد تا واقعیتی بیرونی را بازتولید یا بازنمایی کند، بلکه میخواهد موضوع داستاننویسی و مناقشه پذیری مرزهایی که بین واقعیت و تخیل قایل است را برجسته کند(ص۹۵).
در بخش بعدی با عنوان «ملاحظاتی درباره چشم اندازی جهانی شدن ادبیات معاصر ایران» به آسیب شناسی ادبیات معاصر ایران و موانع پیش روی آن در راه جهانی شدن ادبیات معاصر ایران پرداخته شده است.
مولف کتاب سه مانع اساسی در جهت رسیدن به چنین موقعیتی را بیان کرده است؛ اول پدید نیامدن سبکهای ادبی از دل ضرورتهای اجتماعی و فرهنگی، دوم: فقدان گفتگوی انتقادی با فرهنگ، سوم فقدان جریان جدی نقد ادبی.
مولف کتاب بخش بعدی کتاب را با عنوان «داستانک» و توانمندی آن برای نقد فرهنگ به معرفی داستان اختصاص داده است. نویسنده در ابتدا به تعریف و معرفی داستانک پرداخته است؛ وی ویژگی مهم داستانک را ایجاز و فشردگی فوق العاده داستانک دانسته است؛
وی به معرفی ساختار و عناصر موجود در داستانک پرداخته است که عبارتند از: شخصیتهای داستانک، کشمکش، حال وهوای داستانک، اوج، روای و مضمون یا درونمایه داستانک. در ادامه داستانک صفحه حوادث نوشته علی قانع به سبک نقد نو مورد تحلیل قرار گرفته است.
در بخش بعدی کتاب با عنوان «شیوههای جدید نقد ادبی: مطالعات فرهنگی»، در ابتدا به معرفی و بیان مفاهیم نظری مطالعات فرهنگی پرداخته شده است و سپس ویژگیهای مشترک ژانر ادبی داستانک و آگهی تجاری روایتی مورد بحث قرار گرفته است و سپس با رویکردی به مطالعات فرهنگی چند آگهی تجاری مورد نقد قرار گرفته است.
این رویکرد تاثیر زیادی در نظریه و نقد ادبی جدید بر جای گذاشته است و بر اثر این رویکرد مقولات غالب در مطالعات ادبی سنتی به موضوعاتی نامفروض و محل تردید تبدیل شدهاند. مطالعات فرهنگی چشماندازی نو برای مطالعه درباره تبلیغات برای پژوهشگران حوزه فرهنگ و بخصوص زندگی روزمره فراهم میکند.
بخش بعدی کتاب به اسطوره شناسی و مطالعات فرهنگی اختصاص دارد و تبیین یونگ از شکلگیری اسطوره مدرن مورد بحث قرار گرفته است. مولف آورده است که در رهیافت یونگ به اسطوره، دنیای روانی انسان ارتباطی ناگسستنی با اسطورههای اجتماعی و فرهنگی دارد و مطالعه درباره اسطوره، تفحصی درباره سازوکار حیات روانی انسان و نوعی مطالعه فرهنگی درخصوص باورهای عمومی و خاستگاه ناپیدای این باورها تلقی میشود.
مطالعه اسطوره شناسانه یونگ درباره بشقاب پرنده، کاربردپذیری مفاهیم و روش شناسی ذاتاً فردمحور روانشناسی به منظور فهم پدیدهای عمومی در فرهنگ و یا به عبارت دیگر، تلفیق پذیری اسطوره شناسی و مطالعات فرهنگی را نشان میدهد(ص۱۹۷).
در بخش بعدی کتاب با عنوان «فروید و نقد ادبی» در ابتدا شالوده نظری رویکرد فروید به ادبیات ذکر شده است و سپس نقدی که فروید بر آثار داستایوفسکی انجام داده است، به تفصیل شرح داده شده است.
نقد فروید بر آثارداستایوفسکی با عنوان «داستایوفسکی و پدرکشی» نمونهای از نقد ادبی روانکاوانه کلاسیک است. دراین نوع نقد، متن نشانه بیماری نویسنده تلقی میشود به عبارت دیگر متن یک اثر ادبی در حکم یک رویاست و منتقد شیوهای را که برای رمزگشایی از رویا به کار میبرد، عیناً برای فهم نابسامانی روان نویسنده کاربردپذیر میداند. اثر ادبی برای فروید مجموعهای از شواهد برای تعیین بیماری نویسنده دارد و فروید به این منظور به زندگینامه نویسنده استناد میکند.
در «نقد ادبی و دموکراسی» نویسنده سعی میکند نادرستی این دیدگاه نشان داده شود که یک متن ادبی را باید بدون توجه به رویدادهای اجتماعی یا اوضاع فرهنگی و سیاسی نقد کرد. بدین منظور در این فصل نویسنده سعی میکند تا از راه تفحص در خاستگاهها و سیر تاریخی دموکراتیک این حوزه از علوم انسانی ماهیت دموکراتیک آن نشان داده شود. به اعتقاد نویسنده مهمترین معضل کنونی تدریس نقد ادبی روحیه غیر دموکراتیک و ناسازگار با ذات نقد ادبی است.
بخش آخر کتاب نیز با عنوان «شحنه باید که دزد در راه است» به معضل سرقت ادبی پرداخته شده و مولف نکاتی درباره تعریف سرقت ادبی بیان کرده است. وی تلاش کرده تا نشان دهد کتاب نظریههای نقد ادبی معاصر مصداق بارز سرقت ادبی است زیرا به اعتقاد وی بسیاری از بخشهای این کتاب عیناً از روی آثار وی رونوشت شده است. در پایان این بخش نیز جنبههای حقوقی و پیامدهای اجتماعی و فرهنگی سرقت ادبی مورد بحث قرار گرفته است.
کتاب نقد ادبی و دموکراسی به شیوه موجز و روشن، شیوهها و نظریههای نوین نقد ادبی را معرفی کرده است و از طریق کاربست عملی این نظریههادر نقد، مانند نقد شعر نشانی و یا نقد آگهیهای تجاری، در عمل نیز شیوههای نوین نقد را به تصویر کشیده است.
این کتاب میتواند گامی به سوی گذر از شیوههای سنتی مولف مبنای نقد و اتخاذ رویکردهای نوین در نقد آثار ادبی باشد هرچند که بنا به اعتقاد نویسنده رواج شیوههای نوین نقد نیازمند برخورداری از ذهنیتی دموکراتیک است که تا رسیدن به این مرحله ما راه دشوار و طولانیای در پیش داریم.
همشهری