این مقاله را به اشتراک بگذارید
انتشار اتوبیوگرافی گونتر گراس و خوانش چند شعر شاملو
پوستهای زیر پوست پیاز
همزمان با مرگ گونتر گراس، چاپ دوم زندگینامه خودنوشت او با عنوان «در حال کندن پوست پیاز» به تازگی منتشر شده است. این کتاب را چند سال پیش جاهد جهانشاهی، به فارسی ترجمه کرده بود و این روزها نشر نگاه برای دومینبار آن را به چاپ رسانده است. انتشار زندگینامه خودنوشت گونترگراس در سال ٢٠٠۶ با جنجال همراه شد؛ چراکه او در خاطراتش به این موضوع اشاره کرد که عضو سازمان جوانان حزب نازی بوده و این ماجرا موجب بروز واکنشهای زیادی شد. گونتر گراس در همان ابتدای کتاب به حضور جنگ در دوره کودکیاش اشاره میکند: «سالها پیش هم مثل امروز همیشه جذاب بوده و هست که خود را در پس سومشخص استتار کنی: وقتی هم که توانست تا دوازده را بشمارد، چیزی آغاز شد و چیزی خاتمه یافت، اگر چه هنوز هم خیلی دوست داشت در آغوش مادر جا خوش کند، ولی چیزی که آغاز شد و چیزی که خاتمه یافت، فرصت میداد تمام و کمال به نقطهای برسیم که میخواهیم؟ آنچه شامل حال من میشود، آری. در جایی که بزرگ میشدم، وقتی همزمان از هر گوشهای جنگ شروع شد، کودکیام در فضایی تنگ تمام شد».گونتر گراس حافظه و بهیادآوردن خاطرات را مثل کندن پوست پیاز میداند و همین موضوع عنوان زندگینامه او نیز هست. او در جایی از کتاب دراینباره مینویسد: «خاطرات قایمباشکبازی بچهها را دوست دارد. خود را پنهان میکند. به زیبا حرفزدن انعطاف نشان میدهد. خود را مشتاقانه میآراید و اغلب بینیاز، مخالف حافظه است، خود را غلوآمیز جلوه میدهد و پرخاشجویانه میخواهد حقبهجانب باشد. اگر به خاطرات سؤال اضافه شود، به خاطرات پیازی میماند که میخواهد پوستاش را بکنند تا بتواند آزاد باشد، آنطور که کلمهبهکلمه قابل مطالعه گردد: به ندرت ساده، اغلب به شکل نوشتهای وارونه یا به شکل دیگری رمزگشایی شده. زیر اولین پوست خشک با صدای قرچ و قوروچ، پوست دیگری جا گرفته، همین که کنده شود، مرطوب است و راه را برای پوست بعدی باز میکند. پوست چهارم و پنجم در زیر آن منتظرند و نجوا میکنند. هر پوست دیگر با کشدادن بیدلیل، واژههای ناگفتهای را بیان میکند که گویی در خرده اسرار پسر جوان، پیازی جوانه زده که میخواهد ناگفتهاش نگه دارد». گونتر گراس در اتوبیوگرافیاش، درباره دوران کودکیاش و خاطراتش، جنگ، رمانهایش و… نوشته و به اینترتیب این اثر از چند حیث حائز اهمیت است و هم تصویری از خود گونتر گراس به دست میدهد و فضایی از آلمان تحت سلطه نازیها.
ترسیم جغرافیای یک صدا
بهتازگی ویرایش سوم کتاب «انگشت و ماه» ع. پاشایی با عنوان فرعی خوانش دوازده شعر احمد شاملو توسط نشر نگاه منتشر شده است. این کتاب اولینبار در سال ١٣٧١ با عنوان فرعی نظاره هشت شعر شاملو در سوئد چاپ شده بود. در ویرایش دوم کتاب بخش «ساختار متقارن» به کتاب اضافه شد و در ویراست سوم نیز خوانش سه شعر دیگر شاملو به این مجموعه اضافه و مقدمه دیگری نیز برای کتاب نوشته شده و ضمنا بخشهای دیگر کتاب نیز بازنویسی شدهاند. ع. پاشایی در بخشی از پیشگفتار کتاب درباره ویژگیهای آن نوشته: «از همین اول آب پاکی را روی دست آن خوانندهای بریزم که از این کتاب بیش از آنچه هست انتظار دارد. برای او میگویم که انگشت و ماه نه شرح و تفسیر شعر شاملو است، نه تاویل و نقد و اینجور چیزها. فقط نمونه با چند شیوه از خوانش شعر است که نمونههایش از شعرهای احمد شاملو انتخاب شده است. آموزش خوانش است، برای کلاسهای دبیرستان. همین. من این شیوه را از منابع مختلف غربی آموختهام. در تمام مدت نوشتن این کتاب شاگردهای دبیرستانی را پیش چشم داشتهام… انگشت و ماه، در این ویرایش، خوانش دوازده شعر شاملو است- اگر از اشارات گهگاهی به شعرهای دیگر بگذریم- همراه با یکی دو مقاله. پس نمیخواهد شناخت شاملوی شاعر باشد. غرض از این کتاب جز این نیست که انگیزهای شود که شعرهای شاملو و شاید هم بهطورکلی، شعرهای دیگران را با جانی آگاهتر بخوانیم. اینجا به نکات ادبی- از هر نوع که باشد- اشارهای نمیشود، فقط گهگاه به یکی دو نکته دستوری، آنهم به شکلی بسیار مقدماتی پرداختهایم.» شعرهایی که در «انگشت و ماه» مورد خوانش قرار گرفتهاند، عبارتند از: «بر سرمای درون» از مجموعه «ابراهیم در آتش»، «هجرانی» از مجموعه «ترانههای کوچک غربت»، «کویری» از مجموعه «مدایح بیصله»، «مرگ ناصری» از مجموعه «ققنوس در باران»، «هنوز در فکر آن کلاغم» از مجموعه «دشنه در دیس»، «ترانه آبی» از مجموعه «دشنه در دیس»، «باران» از مجموعه «دشنه در دیس»، «صبح» از مجموعه «ترانههای کوچک غربت»، «رستاخیز» و «در لحظه» از مجموعه «دشنه در دیس»، «سلاخی میگریست» از مجموعه «مدایح بیصله» و «شبانه» از مجموعه «مدایح بیصله». در بخشی دیگر از پیشگفتار کتاب درباره نحوه خوانش شعرهای شاملو در این کتاب آمده: «این خوانشها از دید خواننده به شعرها نگاه میکند و لزومی ندارد که خواننده اینجا نقاد شعر باشد یا مفسر آن. او میخواهد آن را بشناسد و با آن زندگی کند، با آن و در آن سفر کند. شاید در قدمهای بعدی است که به نقد یا تعبیر یا تفسیر آن مینشیند. بنابراین، این نوشته در همان سامان خوانش شعرها میماند. در کتاب میخوانید که در وقت خواندن شعر مجازیم تخیلمان را به کار بندیم و فرق میگذاریم میان تخیل و خیالبافی. بیان کوتاه تفاوت میان این دو اینجا ضروری است. در تخیل، از یکطرف عناصر همانند و از طرف دیگر عناصر مشترک چیزهای بهظاهر بیارتباط را جستوجو میکنیم، یعنی به وحدتی که در کثرتهاست (با حفظ کثرتشان) نگاه میکنیم و آن را کشف میکنیم و در این کار هیچگاه از مدار شعر، یا دقیقتر گفته باشم، از مدار و فضا و موقعیت کلی شعر بیرون نمیرویم، یعنی به جامعیت عناصر سازنده یک شعر توجه داریم.»
شرق