این مقاله را به اشتراک بگذارید
با ترجمه ازغیر زبان اصلی مخالفم
علی اصغر حداد میگوید که به کسی اجازه نمیدهد ترجمههایش را ویرایش کند با این حال نظرات مختلف درباره آنها را میشنود و در نهایت نیز تصمیم ویراستن ترجمههایش تنها با خودش است. علی اصغر حداد از باسابقهترین مترجمان ایران که آثاری را از ادبیات آلمانی به زبان فارسی بازگرداندهاند. در کارنامه او ترجمه شاهکارهایی از توماس مان، اشتیلر، کافکا، دورنمانت، آرتور شینستلر و پیتر هانکه به چشم میخورد که آثار هر کدام از آنها تا مدتها نقل محافل ادبی در ایران بوده است. گفتوگوی مهر با حداد به بهانه تمرکز او به روی ادبیات آلمان و ترجمه ادبیات آلمانی به زبان فارسی به صورت مستمر توسط وی، صورت پذیرفت. این گفتوگو را در ادامه میخوانیم:
جناب حداد اینکه شما تنها از زبان آلمانی به زبان فارسی ترجمه میکنید دلیل خاصی دارد؟
بله! دلیلیش این است که فقط زبان آلمانی بلدم.
یعنی اگر اثری از نویسندهای غیرآلمانی هم اثری به زبان آلمانی ترجمه شده باشد، باز هم شما به فارسی ترجمهاش میکنید؟
من با ترجمه از زبان غیر اصلی مخالفم. در مورد ادبیات که به صورت ویژه معتقدم باید تنها از زبان اصلی به زبان دیگری ترجمه کرد. خوشحالم که این روزها در ایران مساله ترجمه از زبان غیر اصلی کم شده است اما منکر بودنش هم نیستم.
مشکل ترجمه از زبان دوم را چه میدانید؟
ترجمه از زبان دوم باعث از دست رفتن بخش زیادی از متن اصلی میشود و متن در نهایت افت پیدا میکند. وقتی مثلا اثری از زبان انگلیسی به آلمانی برود ۱۰ درصد متن افت پیدا میکند و وقتی از آلمانی دوباره به فارسی بیاید هم ۱۰ درصد دیگر افت پیدا میکند و این یعنی دو برابر از زیبایی اثر کم شده است. هیچ نویسنده مهمی در دنیا نیست که اجازه بدهد کارش از زبان دوم به زبان دیگری ترجمه شود. در تاریخ ادبیات هم اگر نگاه کنید هیچ نویسنده بزرگی به انجام ترجمه اثرش از زبان دوم رضایت نمیداده است.
پس با این حساب انتخاب اثر برای ترجمه توسط شما باید کار سختی باشد؟
من اثر را بر مبنای علاقه شخصی خودم و احتمال چاپش در ایران انتخاب میکنم. کاری که دوست داشته باشم و حس کنم کم و بیش میشود در ایران چاپش کرد را برای ترجمه انتخاب میکنم.
اجازه میدهید به روی ترجمههای شما ویرایش هم صورت بپذیرد؟
ویرایش به مفهومی که اتوماتیک کتابی را بدهم به ناشر و او هم آن را بدهد به ویراستار را هیچ وقت تجربه نکردهام و برای آثار من اتفاق نیفتاده است. ویرایش کارهای من به این صورت است که دوستانم آن را خوانده و نظرشان را به من میگویند و در نهایت خود منم که تصمیم میگیرم متن را تغییر بدهم یا ندهم. این اتفاق با خواست من صورت میپذیرد و نثر من در ترجمه در نهایت باقی میماند.
جناب حداد، ادبیات امروز آلمان چه مولفه ذهنی و ساختاری در خود دارد که آن را برای ترجمه شدن به فارسی مفید میدانید؟
نکتهای که میگویم تنها به ادبیات آلمانی اختصاص ندارد. ادبیات خوب در جهان ادبیاتی توام با عناصر جهانی و فراملیتی است. خواننده ایرانی هم در آثار مهم ادبیات دنیا اگر تصویری از خودش را ببیند به آن علاقهمند میشود. در ادبیات آلمان همچنین آثاری کم و بیش پیدا میشود و مخاطب ایرانی هم با آن همذاتپنداری میکند.
اینکه گفته شده در آلمان آثار ترجمه چندان طرفداری ندارد و مردم بیشتر ادبیات بومی میخوانند صحیح است؟
نه. من با چنین چیزی برخورد نکردهام و آثار ترجمه در آلمان زیاد است حتی از زبان فارسی خود ما نیز آثار متعددی به آلمانی ترجمه شدهاند. حافظ و سعدی و مولانا و فردوسی تنها نمونهای از این مساله است. از طرف دیگر ادبیات آمریکای لاتین هم در آلمان طرفدار زیادی دارد و دربارهاش بسیار صحبت میشود.
جناب حداد بحث روز این سالها در ادبیات آلمان چیست؟
در ادبیات امروز آلمان بیش از هر چیز نویسندگان جوانی را میبینیم که تجربیات شخصی، روانی و حسی خودشان را مینویسند که البته من هم خیلی با این ادبیات نمیتوانم ارتباطی بگیرم. جوانهای آلمان بیشتر درباره شبها و روزهایی که سپری کردهاند و غمها و غصههایی که به آن گرفتارند مینویسند که خیلی با آنها دمخور نیستم. شاید به سن و سالم هم مربوط باشد. به هر حال بیشتر با نویسندگان قدیمتر آلمان به ویژه با آنها که در حول و حوش جنگ جهانی دوم زیست داشتهاند، دمخور هستم.
جناب حداد یکی از پرفروشترین ترجمههای شما در ایران ترجمههایی است که از کافکا انجام دادهاید. فکر میکنید علت علاقه زیاد ایرانیهای داستان خوان به آثار کافکا چیست؟
این سوال خود من نیز هست. ظاهرا ما ایرانیها نه فقط به کافکا که با سبک نگارش او ارتباط خوبی میگیریم. در همین سبک مثلا با کامو هم ارتباط خوبی داریم و از خواندن آثار سارتر هم لذت میبریم. شاید علتش زبان استعاری این نوع از ادبیات باشد.
آمان