این مقاله را به اشتراک بگذارید
سه روشنفکر ایرانی و دغدغۀ غربزدگی (بخش دوم)
نوشتۀ برَد هَن سن
ترجمۀ داوود قلاجوری
کتاب غربزدگی آل احمد و تجدید نظر در نقش مذهب
جلال آل احمد از یک حانوادۀ مذهبی بود. پدرش یک روحانی و رهبر مذهبی در تهران بود و برادر دیگرش دو سال در مدینه فعال مذهبی بود و همانجا درگذشت و دفن شد. در دوران جوانی یعنی در اواخر دهۀ ۱۹۴۰، جلال آل احمد در حزب توده فعال بود. بعد از وقفه ای کوتاه در فعالیتهای سیاسی، آل احمد با نیروی سوم جبهۀ ملی به رهبری مصدق یکبار دیگر فعالیتهای سیاسی خود را در اوایل ۱۹۵۰ و به هنگام موضوع ملی شدن نفت از سر گرفت. پس از کودتای ۲۸ مرداد دورۀ جدیدی در زندگی آل احمد آغاز شد که خودش آن دوره را دورۀ "سکوت اجباری" خواند. در این دوران آل احمد در دانشسرای تربیت معلم نیز تدریس میکرد.
جلال آل احمد را بیشتر بعنوات داستانویس، مقاله نویس و منتقد اجتماعی می شناسند. در کتاب غربزدگی، آل احمد تلاش کرد مردم را به غربی شدن رو به افزایش جامعۀ ایران آگاه کند. در بسیاری از مقالاتش که عناوین ادبی داشتند، سعی داشت افرادی مثل نیما یوشیج را بیشتر به مردم بشناساند. در مقالاتی که بیشتر جنبۀ فرهنگ شناسی و آموزشی داشتند تلاش کرد مردم را با گوشه و کنار کشورشان آشنا کند. اکثر آثاری که بعد از کتاب مدیر مدرسه از آل احمد منتشر شد جنبۀ تعلیم و تربیت داشتند.
آل احمد آثاری چند از فرانسه به فارسی ترجمه کرد. از میان آنها از کتاب بیگانه اثر آلبرت کامو، دستهای آلوده از سارتر، بازگشت به روسیه از آندره ژید و قمارباز از داستایفسکی میتوان نام برد. انتخاب او در آثاری که ترجمه کرد شاید نشانۀ علاقۀ او به موضوعاتی باشد که تمایل داشت خوانندگان آثارش با آن موضوعات آشنا شوند.
آل احمد نیز باید با موضوع سانسور دست و پنجه نرم میکرد، بخصوص پس از چاپ کتاب مدیر مدرسه و رو آوردن از داستان کوتاه به داستان بلند با محتوای نقد اجتماعی. انتقادات اجتماعی طعنه آمیز و واقع گرا و تند و تیز آل احمد بیشتر متوجۀ سیستم آموزشی کشور بود. در دومین رمان کوتاهش بنام نون و القلم که در ۱۹۶۱ منتشر شد، آل احمد آگاهانه به تمثیل در بستری تاریخی رو میکند تا از سانسور بگریزد چرا که موضوع کتاب در رابطه با شکست جنبش چپ در ایران بود. در همین دوران بود که آل احمد کتاب غربزدگی را به طور زیر زمینی پخش میکرد. در آخرین رمان خود بنام نفرین زمین، آل احمد به انتقاد مستقیم و بی پرده (همچون مدیر مدرسه) رو میکند ولی این بار علاوه بر موضوع آموزشی که تِم اصلی در کتاب مدیر مدرسه است، به موضوعات گسترده تری همچون اصلاحات ارضی، مکانیزه کردن کشاورزی و خدمت نظام اجباری اشاره میکند.
بخاطر فعالیتهای اجتماعی و نقشی که بعنوان منتقد اجتماعی در آثارش بعهده گرفته بود، پس از انتشار کتاب مدیر مدرسه تا هنگام مرگش در ۱۹۶۹، آل احمد سخنگوی نسل نویسندگان جوان و روشنفکران آن دوره شد. آل احمد جلساتی را بنام "دوره" در منزلش برپا میکرد که در این نشستها، علاوه بر روشنفکران، نویسندگان جوان تهرانی و شهرستانی نیز شرکت میکردند. صمد بهرنگی در چندین جلسه از این جلسات شرکت کرد. علی شریعتی نیز تا آنجا که میدانیم حداقل یک بار در ۱۹۶۵ در این جلسات شرکت جُست.
اگرچه ترکیب غربزدگی را آل احمد برای اولین بار استفاده نکرده است، اما در ترویج و اشاعۀ این واژه و تجزیه و تحلیل آن بسیار تلاش کرد. در واقع، واژۀ غربزدگی که کتابش نیز در ۱۹۶۲ به همین نام به چاپ رسید، بخشی از ادبیات مدرن فارسی شد. از میان آثار سه منتقد اجتماعی که در این مقاله مد نظر هستند، کتاب غربزدگی آل احمد به تجزیه و تحلیل سیستماتیک تاریخی و فرهنگی غربزدگی در ایران نزدیکتر است. با این وجود، از همان صفحات اوّل کتاب غربزدگی، آل احمد از توصیف و تشریح واقعیتها خود را معذور میدارد و این کار را به اهل فن در امر سیاست، جامعه شناسی، و اقتصاد محول میکند. آل احمد بیشتر علاقمند است یک منتقد باشد تا یک تحلیلگر علمی.
آل احمد غربزدگی را به یک بیماری تشبیه میکند که دارای دو جنبه است: غرب و غربزده. در یک نگاه کلی، آل احمد دو دنیا یعنی شرق و غرب را با هم مقایسه میکند: یکی کشورهای پیشرفتۀ صنعتی ثروتمند، تبدیل کنندگان مواد خام به کالا، و صادر کنندگان کالا همراه با فرهنگ خودشان؛ دیگری (شرق) یعنی کشورهای عقب ماندۀ غیر صنعتی (کشاورزی) فقیر، تولید کنندگان مواد خام و مصرف کنندگان کالاهای غربی همراه با فرهنگ غربی که همراه با آن کالاها وارد میشدند. زمانی بود که شرق و غرب کالا و فرهنگ را منصفانه با یکدیگر مبادله میکردند اما اکنون چنین نیست. با پایان گرفتن رقابت فرهنگی بین شرق و غرب، شرق به زیردست و فرمانبر و عقب مانده تبدیل شده است که معیارهای غرب را بی چون و چرا می پذیرد.
بنابراین، از دیدگاه آل احمد غربزدگی یک بیماری جهانی است و منحصر به ایران نمیشود. در سفرنامه اش به مکه بنام خسی در میقات که سه سال پس از کتاب غربزدگی منتشر شد، به هر ردپائی از غربزدگی در میان مردم مختلف که در مکه با او همسفرند حساسیت [اهمیت و توجه] نشان میدهد. بعنوان مثال، به مجلاتی از مصر و لبنان در مکه مینگرد و در بارۀ محتوای غربزدۀ آن مجلات نظر میدهد. او به محتوای این مجلات از جمله تبلیغات آن انتقاد میکند، مجلاتی که زنان را برهنه نشان میدهد و مشروبات الکلی را تبلیغ میکنند. اینکه اطراف خانۀ خدا با چراغهای نئون تبلیغاتی تزئین شده است، آل احمد را آزار میدهد و معتقد است که آنها میتوانند با نوعی دیگر از چراغها تبلیغات خود رانشان دهد که با شیوۀ تبلیغات در مثلا ایالت پنسیلوانیا فرق داشته باشد. آل احمد از نوع لباس پوشیدن زنان سیاه پوست افریقائی نیز که تحت تأثیر فرهنگ غرب است انتقاد میکند ولی اظهار میدارد که این تأثیر در شیوۀ لباس پوشیدن مردان سیاه پوست افریقائی کمتر مشاهده میشود. آل احمد در کتاب خسی در میقات از فقر حقارت آمیز در عربستان سعودی نیز انتقاد میکند در حالیکه معتقد است این کشور دارای ذخایر عظیم ثروتی بنام نفت است.
سرانجام، آل احمد با یک مشت حرفهای جسته گریخته و زمزمه وار از علاقه و حرص و آز حاجی ها برای خرید کالاهای غربی بعنوان وابسته بودن کشورهای در حال توسعه به غرب چنین مینویسد:
"مشاهده میکنی که حاجی ها چقدر با ثروتمندان سازگارند. منظور این نیست که بردۀ مصرف کردن هستند ولی چه حرص و ولع عجیبی نسبت به کالاهای ساخت غرب از خود نشان میدهند. هر چه در این مراسم استفاده میشود یا ساخت غرب است یا ژاپن… اگر از یک دیدگاه غربی به موضوع بنگری، تمدن یعنی مصرف، و بنابراین، این حاجی ها افرادی عقب مانده و در حال رشد هستند. چه وقت توسعه یافته و کامل خواهند شد؟ پاسخ: قطعا مادامیکه از کالاهای ساخت غرب استفاده کنند."
در کتاب غربزدگی کاملا مشخص است که تمرکز حرفهای آل احمد روی کشور ایران است. در یک کتاب تقریبا صد صفحه ای، آل احمد تاریخ سه هزار سالۀ ایران و تاریخ طولانی غربزدگی در ایران را مد نظر دارد. مع الوصف، کتاب غربزدگی روی تأثیر امریکا و انگلستان بر ایران در قرن نوزده و بیست تکیه دارد.
بعنوان مثال، آل احمد روی کار آمدن رضا شاه را به خواست و ارادۀ انگلیسها و موضوع نفت نسب میدهد، موضوعی که اکثر ایرانیان به آن معتقدند. آل احمد جریان علل و معلول تاریخی موضوع رضا شاه و نفت را اینگونه توضیح میدهد: در زمان جنگ جهانی اول، انگلستان سوخت نیروی دریائی خود را به نفت تبدیل کرد و در پایان جنگ یک کاهش ناگهانی در تقاضای نفت دیده شد که علاقۀ شرکتهای نفتی و غرب را در به وجود آوردن یک بازار داخلی در ایران به دنبال داشت، همان نفتی که تحت کنترل خودشان بود. وجود و دوام چنین بازاری فقط در سایۀ یک دولت مرکزی قدرتمند ممکن بود. بنابراین، به رضا شاه کمک میکنند تا به قدرت برسد. در مثالی دیگر، آل احمد اوجگیری سلطۀ امریکا بر ایران را به بحران آذربایجان در ۱۹۴۶ مربوط میسازد. او و بسیاری از مورخین بر این عقیده بودند که فشار امریکا بر سازمان ملل باعث شد تا سربازان روسیه از آذربایجان بیرون روند. اگرچه در آن زمان بحث آزادی و وجود ذخایر نفت در شمال ایران مطرح بود ولی علاقۀ غرب بیشتر متوجه وجود ذخایر نفت در آذربایجان بود. در نتیجۀ انعقاد قرارداد ۱۹۵۴ بین ایران و کمپانیهای نفتی امریکا، چهل درصد نفت ایران (با پشتیبانی مالی انگلستان) نصیب امریکا شد. به عقیدۀ آل احمد آغاز سلطۀ امریکا بر ذخایر نفت ایران از همان ۱۹۵۴ بود. در کتاب غربزدگی، آل احمد به خاطر عقد چنین قراردادی سخت به شاه ایراد میگیرد. در واقع، در کتاب غربزدگی، امریکا، شاه، و طبقۀ اجتماعی غربزدۀ ایران بطور غیر مستقیم مورد شماتت قرار میگیرند و محاکمه میشوند.
آل احمد معتقد بود که با در اختیار گذاشتن صنعت نفت در دست امریکائیها طولی نخواهد کشید که ایران کلا تحت سلطۀ امریکا در بیاید. آل احمد در این مورد روستائیان را که به خاطر مکانیزه شدن کشاورزی به شهرها مهاجرت کردند سرزنش میکند و نیز دلارهای نفتی را که صرف خرید تراکتور از غرب میشد به باد انتقاد میگیرد. او بیکاری بیش از حد را بخاطر صنعتی شدن کشور و از بین رفتن حرفۀ صنعتگران داخلی میداند. آل احمد شدیدا به طبقۀ غربزده جامعه که منافع غرب و رژیم را حمایت میکند حمله میکند. از دیدگاه آل احمد، ایران به موازات وابستگی اقتصادی به غرب، از نظر فرهنگی نیز به همان اندازه به غرب متکی میشود. مجلات ایرانی از فیلمهای ساخت هالیوود و نمایشنامه هائی که در نیویورک به روی صحنه میروند مینویسند که به زعم آل احمد نشانۀ غربزدگی است. زنان شهر نشین بیشتر و بیشتر مصرف کنندۀ وسایل آرایشی ساخت غرب میشوند. خبرهای جهان از دیدگاه خبرگزاریهای رویترز و بنگاههای خبری دیگر در ایران منعکس میشوند که این دو مورد آخر نیز نشانۀ غربزدگی است.
در میان نهادهای فرهنگی، از دیدگاه آل احمد، این موضوع تعلیم و تربیت و مسائل آموزشی است که بیشتر از هر مورد دیگر غربزده شده است. به جای تحصیلات واقعی، گرفتن گواهینامه و گذراندن این یا آن دوره تخصصی از غرب مد روز شد. آل احمد فارغ التحصیلان ایرانی خارج را به خاطر آنکه تحت تأثیر شرق شناسان غربی هستند سرزنش میکند. آل احمد از این افراد ایراد میگیرد که چرا بجای پرداختن به مسائل بیهوده که مربوط به گذشته است به مشکل واقعی ایران که همانا غزبزدگی است توجه نمیکنند. در مناسبات اجتماعی، آل احمد به مفید بودن این افراد اعتباری قائل نیست.
آل احمد به ستیز با از فرنگ برگشتگان نیز برمیخیزد. این از فرنگ برگشتگان صرفا به خاطر مدرکی که از دانشگاههای اروپا یا امریکا گرفته اند، انتظار پستهای مهم دولتی را دارند. پستهائی نیز برای این افراد خلق میشود ولی آنها اغلب به مهره های فرسودۀ دولتی تبدیل میشوند چونکه نه فقط با فرهنگ خود بیگانه شده اند، بلکه خواسته یا ناخواسته نمایندۀ فرهنگ غرب شده اند: "اینها بهترین نمونه هائی هستند که از ریشه عوض شده اند، این است نتیجۀ غربزدگی. اینها بهترین نمونه از از افرادی هستند که پا در هوا مانده اند. اینها افرادی هستند که نظرات و عقاید مشاورین خارجی را در ایران پیاده میکنند."
آل احمد نسبت به ارزشی که تحصلکردهای خارج برای ایران خواهند داشت بدبین بود. او معتقد بود که از فرستادن ایرانیان به دانشگاههای اروپا و امریکا جلوگیری شود و به جایش این افراد به دانشگاههای ژاپن و هند فرستاده شوند چون این دو کشور توانسته اند با عصر صنعتی شدن خوب کنار بیایند و ارزشهای ملی خود را حفظ کنند: "به عقیدۀ من اگر چنین برنامه ای عملی شود، میتوان در آینده در سیستم آموزشی کشور توازنی بین شرقزدگی و غربزدگی به وجود آورد."
انتقادات کلی آل احمد از مسائل آموزشی غربزدۀ ایران با انتقادات مشخص بهرنگی در باره سیستم امریکائی آموزش در ایران نقاط مشترکی دارند، اما را حل آنها متفاوت است. آل احمد کارکنان دولتی شرقزده را در مقابل غربزده قرار میدهد تا توازن ایجاد شود. اما بهرنگی معتقد است که سیستم آموزشی کشور باید به دست افرادی سپرده شود که تجربیات خود را از کار کردن در داخل کشور بدست آورده باشند و تحت تأثیر فرمولهای آموزشی غرب یا شرق نباشند. از دیدگاه آل احمد غربزدگی همان ماشین زدگی است. آل احمد تسلط امریکا بر ایران را به صنعت و تکنولوژی و علوم پیشرفتۀ امریکا مربوط میداند. برای رهائی از این وضعیت، آل احمد سه راه حل پیشنهاد میکند: یک) فرمانبری انفعالی از ماشین [صنعت] و غرب که وضعیت امروز ایران است، دو) بازگشت به سنتهای دیرینه و بومی، سه) نهراسیدن از صنعت غرب، آشنا کردن خود با آن صنعت و در نهایت ساختن و استفاده از آن ماشین [صنعت] در داخل ایران، به جای مصرف کردن ماشین ساخته شده در غرب. اگر ایران میخواهد استقلال اقتصادی و فرهنگی خود را بازیابد، باید طلسم ماشین [صنعت] را بشکند. بنظر نگارنده، آل احمد طرفدار راه حل سوم بود.
در کتاب غربزدگی، آل احمد هر گونه نقش مثبت در مبارزه علیه غربزدگی توسط علما را غیر ممکن میداند و سخنی از آن به میان نمیاورد. وی علما را طرفدار بازگشت به سنتهای دیرینه می پندارد. در آثار آل احمد در زمینه تاریخ مدرن ایران، علما هرگز نقشی مؤثر علیه مبارزه با غریزدگی نداشته اند. آل احمد علما را نیروئی سنتگرا در قرن نوزدهم و در دوران انقلاب مشروطیت ارزیابی میکند. از دیدگاه آل احمد، تمرکز علما بر موضوع "مشروطه" یا "مشروعه"، که به مرور به موضوع "بی دینی" و "دینداری" تبدیل شد؛ انقلاب مشروطیت را خنثی کردند.
آل احمد از بی تأثیر بودن نقش علما انتقاد میکرد و از اینکه مذهب نتوانست در مقابله با غربزدگی قدرتش را از قوه به فعل در آورد، به علما خرده میگرفت. دو موضوع فوق گویا آبستن رو به رو شدن با تغییر و تحول بودند. سفر آل احمد به حج، بر اساس آنچه شرحش در خسی در میقات منعکس شده است، تجربه ای پر ماجرا در جستجوی یک ایمان مذهبی است. آشفتگی، کشمکش و کند و کاو در سر تا سر خسی در میقات قابل مشاهده است. از شرح ماجرای سفرش به حج، میتوان چنین استنتاج کرد که عنقریب آل احمد اسلام را با تمام وجود و البته با شرط و شروطهای خاص خودش در آغوش خواهد کشید، حال اگر نگوئیم در آستانۀ سفرش به حج چنین اتفاقی در چارچوب اعتقاداتش رخ داده بود. از آغاز فعالیتهایش در حزب توده به بعد، یعنی تا قبل از سفر به مکه، اعتقادات آل احمد حتما دستخوش تغییر و تحولات شده بود. با انتخاب کلمۀ خسی در عنوان کتاب، آل احمد شاید خواسته است نشان دهد که در درگاه الهی ذره ای بیش نیست. به نظر میرسد که آل حمد یکی دو سال قبل از مرگش، اسلام را بعنوان نیروئی بومی و غیر غربی، بعنوان بخشی از هویت ایرانی بودن، و بعنوان راه رهائی از شر غربزدگی پذیرفته بود. اگر موضوع مذهب را در آثار اولیه و آثار دوران پختگی بعدی آل احمد مقایسه کنیم، میتوان گفت که: "در آثار اولیۀ خود، آل احمد به مذهب با بی توجهی و تا تا حدودی منفی مینگرد. اما با گذشت زمان و کسب تجربیات مذهبی، برای او مذهب به وسیله ای برای دفاع در مقابل جهان غرب در میاید." (میراحمدی، تأثیر و نفوذ مذهب، ص ۱۰۸)
در هر حال، با توجه به اینکه آل احمد ارزیابی خود را از نهاد مذهب پیوسته بازنگری میکرد، قبل از آنکه بتواند منظورش را بطور کاملا روشن و قطعی بیان کند چشم از جهان فرو بست.
کتاب غربزدگی کتابی مجادله ای است که منادی بحث و جدل در روابط شرق و غرب، و جنوب و شمال در دهه های ۶۰ و ۷۰ میلادی است: جهان سوم خواهان نظم اقتصادی نوین، برقراری روابط بین المللی نوین، تلاشهای اوپک، درخواست جهان سوم برای به رسمیت شناخته شدن و موضوعاتی از این قبیل در کتاب مطرح بود. کتاب غربزدگی، در سطحی کمی غیر سیستماتیک، نسخه دیگری از خواسته های جهان سومی ها مثل آندره گاندر فرنک (Andre Gunder Frank) و ارنستو کاروزو (Ernesto Caruzo) و سلسااو فورتادو (Celsao Furtado) و سمیر امین (Samir Amin) است. بخاطر شیوۀ نگارش و محتوای خصومت آمیز و زبان تند و تیزش، کتاب غربزدگی در میان روشنفکران "متعهد" و دانشجویان ایران طرفدار پیدا کرد.
(ادامه دارد…)