این مقاله را به اشتراک بگذارید
مصایب نابغهها در گودِ تهران
«مهمترین حق بر شهر بدل کردن آن به عرصه کنش و تغییر است. امروزه جبههای جهانی برای تحقق آرمانشهر ممکن و به همان میزان غیرممکن است. باید دست به ریسک و یا بازیگوشی زد.» هنری لفور
مینا حسیننژاد
«اقیانوس نهایی: گذرگاه پرندگان» دومین رمان دانیال حقیقی است که توسط نشر نگاه روانه بازار کتاب شده است. این کتاب بهعکس اکثریت داستانهای وطنی همدوره خودش که با فرار از مفاهیم و خیالپردازیهایی فراتر از زندگی روزمره نویسندگانشان، تنها به بازسازی سادهای از زندگی همنسلانِ خود دلخوشند و تنها توقعی که از مخاطبانشان دارند، همذات پنداری با حال و هوای شخصیتهای منفعل و نوستالژیهای آنهاست، بهسراغ مفاهیمی بزرگتر از معضلات جوانان درمانده ایرانی میرود و با شکستن رئالیسم خاکگرفته وطنی، زمین و آسمان را بههم میدوزد و از گرهزدن اکتشافات زکریای رازی به نظریات لکان، لفور و سورئالیستهای فرانسوی و قطعه شعری از حافظ به ماجرای رپرهای زیرزمینی هیچ ابایی ندارد. خواننده کتاب برای پذیرش و دریافت روایت اصلی کتاب و خردهداستانهای پیرامون آن، باید منطق علی و معلولی را کنار بگذارد و عالمِ خیالی آن را که با اقتباس از وقایع و شخصیتهای حقیقی شکل گرفته است، پذیرا باشد. ماجرای کتاب، حکایت پر فراز و نشیب نابغهای است به نام ارس که بر طبق پیشگوییهای تاریخی قرار است ناجی شهر تهران باشد و علاوه بر آبادسازی آن، اندیشه ساکنانش را چنان دگرگون کند که پیمان صلح و دوستی با جهان ببندند. در انتهای کتاب، ارس و ایده ذهنی او از شر باندهای گوناگونی که مدعی اصلاحات در تهران هستند و هرکدام به روش خود، شهر را از بین بردهاند، خلاص میشود و آرمانشهر ذهنی خود را میسازد، ولی بهدلیل پرداخت اندک و عدم ارایه هیچ تصویری از تهرانِ آباد، تحول ناگهانی ارس و تواناییهای او غیر قابل باور است. قدرت اصلی نویسنده کتاب هنگامی به چشم میخورد که با نگاه طناز و منتقدانه خود، تاریخ ویرانی تهران را در قالب خردهداستانهایی که ارس را از پامیاندازند؛ نقل میکند و ایده آرمانی منحرف شده او را بهصورت معکوس به تصویر میکشد. این کتاب بیش از آنکه شرحی بر آبادسازی تهران باشد، روایتی زیبا از ویران شدن شهر است و بیش از آنکه تجربهای در ژانر علمی- تخیلی باشد، هجویهای بر این ژانر است که با بهرهگیری از المانهای آن و آمیزش متون گوناگون، بنبست ذهنی قهرمانش را در مقابل جامعه و تاریخ، با نگاهی انتقادی و زبانی دوپهلو روایت میکند. قدرت زبان در این اثر به چند بعدی شدن متن میانجامد و جدیت علمی آن هر لحظه توسط طنزی کنایهآمیز ویران میشود. این فرآیند خلاقانه، وجوه گوناگونی به کتاب میبخشد و هر قطعیتی در مورد آن را رد میکند.
همانند افسانههای کهن و داستانهای حماسی که برای بیان نیات اخلاقی و مفاهیم و آموزههای خود، منطق و واقعیتهای عقلی را زیر پا میگذاشتند و قهرمانهای فرابشری خود را از هفت کوه و دریا میگذراندند و آنها را در جنگ با دیو و موجودات شیطانی پیروز میکردند تا به انسانها بیاموزند که خیر و خوبی در نهایت، شر و بدی را شکست میدهد؛ اقیانوس نهایی نیز برای دست یافتن به مفهوم مورد نظرش، داستانها و حکایتهای گوناگونی نقل میکند و افسانه خود را میسازد. فرضیه مطرحشده در اقیانوس نهایی این است که اگر ایده ساختن یک آرمانشهر از آسمان به زمین تهران بیفتد و قهرمانی با تواناییها و نبوغ بخصوصی از راه برسد و اجتماعی از آدمها را هدایت کند، چه اتفاقی میافتد؟ نویسنده برای تحقق فرضیه مورد نظر، بستر مناسبی را مهیا میکند و با عینی کردن پدیدههای ذهنی و جان بخشیدن به آنها موانعی را که ممکن است بر سر راه ارس قرار بگیرند، نشان میدهد. ایده رویایی مورد نظر مایعی صورتی رنگ است که برای انتقال آن به فردی که قرار است وظیفه قهرمان را داشتهباشد، بر پیشانیاش بسته میشود تا بتواند آن را از طریق پوست جذب کند. تاریخ این ایده به روایت دانیال حقیقی مربوط به دورانی است که آکیماکی، پیشگو و جادوگر فنلاندی از اصفهان سر درمیآورد و بههمراه زنی نه چندان خوشنام که به او «جانان» لقب دادهاند و دو برادرش راهی گود تهران میشود. پیش از آکیماکی، اکبر آقا شوهر زن راهی این دالان مویین شده است و آنقدر مو جویده که به هیات دیوی شاخدار درآمده و هیچ راهی برای خروج از این دالان مخوف پیدا نکرده است. آکیماکی، راه ورود به گود تهران را با شکافتن دالان پیدا میکند و پس از چیدن میوه درخت جاودانگی، در ری که منزل زکریای رازی است، اقامت کرده و با تلاش آنها، ایده آرمانشهر ساخته میشود و بر همین اساس ایران و فنلاند اتحادی تاریخی که ریشهاش به همین همکاری برمیگردد، باهم میبندند.
فصل اول کتاب با ظهور شخصیتهایی همچون هنری لفور، گی دبور و مانوئلکاستلس که همگی در تکاپو هستند تا «ایده» را از ذهنِ نیکو – شمن فنلاندی- بیرون بکشند و به ذهن یک ایرانی منتقل کنند، میتوان تا حدودی به ماهیت این «ایده» که ریشه در نظریات آنها در باب جامعهشناسی و فضای شهری دارد، پی برد. در پایان این فصل جمعی از روشنفکران ایرانی در فرآیند دریافت ایده شکست میخورند و با آغاز فصل بعدی ارسِ پنج ساله پسر روشنفکری به اسم صادق کیانوش به عنوان سوژه انتخاب میشود و ایده در ذهن او جای میگیرد. مساله جالبتوجه این است که روحیات ایرانی با این ایده که بهراحتی قابلیت تحریف و سوء استفاده شدن دارد ناهمخوان است و موجب میشود که فرد دچار توهم و خودبزرگبینی شده و عالم و آدم را دشمنِ فرضی خود بپندارد. این قرارداد داستانی، عدم قطعیت بسیاری از ماجراهای کتاب را توجیه میکند. ارس پس از پشت سرگذاشتن بسیاری از موانع متوجه این نکته میشود که دشمن حقیقی او که اجازه عملی کردن ایدههای آرمانیاش را به او نمیدهد، ذهن آشفته خودش است که مدام دشمنهای فرضی را طراحی میکند و مانع از پیشبرد برنامههایش میشود.
باوجود ماهیت استعاری شخصیتهایی مثل فرهنگ، جانان، ساجد، کوسه، هوشنگ و دو پسرش، نویسنده تلاش کرده است تا وجه بیرونی و فیزیکی این شخصیتها را با جزییات تمام بهتصویر بکشد و بهواسطه ارتباط مستقیم قهرمان داستان با آنها، شرارت ذاتیشان را زنده کند. همگی این افراد در ظرف زمانی- مکانی تهرانِ امروز بهخوبی جا گرفتهاند و خصلتهای رفتاری بخصوصی دارند که مختص به همین برهه از تاریخ است و نه حتی تهرانِ دهه ۶٠ و ٧٠. علت باورپذیری کتاب و جغرافیای آن نیز دقیقا همین پرداخت زنده و پویای شخصیتهای آن است. به طور مثال شخصیتِ جانان که بر پایه تصورات راوی از زن افسونگر و مکار خلق شده است بهخوبی در قالب امروزی خود جا گرفته و هیچ نشانِ از کلیشههای همانند خود ندارد. او دخترِ هوشنگخان، بساز بفروشِ ساکنِ جهنمآباد است که استعدادی ذاتی در جمعکردنِ نخالهها و تبدیل کردنشان به ساختمانهای مسکونی دارد. جانان، به عشقِ خوانندگی در استانبول زندگی میکند و با بازخوانی آهنگهای قدیمی ایرانی، نیمچه شهرتی به دست آورده است. او همانند پدرش نسخه بدلی و نامرغوبی از «شاهماهی هنر ایران» است که در جایگاه تولیدکننده قرار گرفته و بیهیچ نیروی خلاقهای از سرهمبندی کردن چیزهای دیگر، نوعی موسیقی در اختیار جامعه مصرفکننده قرار میدهد که اصلا موسیقی نیست و تنها کالای ارزانقیمتی است که با دسترسی آسان میتوان از آن برخوردار شد و اتلافِ وقت کرد. ارتباط جانان و ارس نیز نسخه بدلِ عشقی افلاطونی است که بر پایه جهان مجازی رقم خورده و هیچ واقعیت بیرونی ندارد.
مساله دیگری که کتاب قصد به چالش کشیدن آن را دارد، مفهومِ «تاریخ» است. طبق گفته ارس، تاریخ ما داستانهایی است که از گذشته ما نقل میشود و زمانی که آن را باور کنیم، حقیقت مییابد. داستانهای تاریخی، حتی اگر زاییده ذهن مورخ آن باشند و با تحریف حقایق به دست ما برسند، تاثیر بسزایی در باور امروز ما دارند و اراده و عملِ ما را تحت اختیار خود خواهند گرفت. به عقیده نویسنده همه داستانها اگر جزیی از باور ما شوند، رنگ حقیقت میگیرند و جزیی از سرنوشت ما خواهند شد:
«جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه/ چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند»
این بیت، متعلق به غزلی است که ارتباطی ریشهای با مضمون داستان دارد و نویسنده بهصورت غیرِ مستقیم آن را در دلِ اثرش جا داده و آن را تبدیل به یکی از تکیهکلامهای ممزی کرده است: «پریشب بود که در میخانه زدند؟» شاهبیت این غزل بهخوبی روایتگر احوالِ پریشان قهرمان داستان است که باید مسوولیتی را که قضا و قدر هم از پذیرفتن آن امتناع کردهاند، به دوش بکشد. وضعیت او وضعیت انسان در جامعه امروز است که مسوولیت نیکبختی یا هلاکتش نه در گروی تاریخ و سرزمین اوست و نه انسانهای دیگر. تنها تفکر و بینش درونی انسان است که جهان او را میسازد و هر فرد، جهان خویشتن است:
«آسمان بار امانت نتوانست کشید/ قرعه کار به نامِ من دیوانه زدند»
اعتماد