این مقاله را به اشتراک بگذارید
گفتوگو با فرحان نوری، مدیر مسئول مجله الکترونیکی نیویورکفا
به نظرم قریب به یکسال پیش بود که نخستین شماره نشریه الکترونیکی نیویورکفا بدستم رسید. ترجمهی هفته نامه نیویورکر به فارسی، آن هم با گروهی مترجم جوان و با اسامی نه خیلی آشنا، اما با سروشکلی مرتب و گرافیک حرفهای، نه تنها بوی عشق به ادبیات می داد که از دیگر سو نشان از حضور چهره هایی کاربلد در پشت کار داشت که کارشان بسیار جدی گرفته بودند و سعی داشته هرچه در چنته دارند برای ارائه کاری شسته و رفته بکارگیرند. حاصل کار قابل قبول بود. کیفیت مطلوب ترجمه های این چهره های جوان، خیلی زود با اضافه شدن نامهایی معتبر به تحریریه این مجله ( ابتدا به عنوان مشاور و صاحب نظر و بعد به عنوان مترجم) قوت بیشتری گرفت.می شد حدس زد نیویورکفا به سرعت جایگاه خود را پیدا کرده و چهره با تجربه آن را جدی گرفته اند. اما گذشته از همه اینها این نشریه یک حسن بسیار مهم دیگر داشت و آن اینکه می شد امیدوار بود از دل تعامل میان جوانهای مستعد و علاقمند و مترجمان با تجربه و کاربلد چند مترجم استخوان دار دیگر بیرون بیایند.
نیورکفا با ترجمه جدید ترین و بهترین داستانهای کوتاه جهان ادبیات نه تنها به جامعه داستان نویس کمک می کند که به روز باشد، می تواند بستری برای تربیت مترجم هایی بااعتبار برای فردای ادبیات ترجمهای باشد.
لااقل من که امیدوارم اینطور شود.
از همان زمان انتشار نخستین شماره ها قرار شد با دو چهره اصلی در این نشریه یعنی فرحان نوری (مدیر مسئول) و فرزین فرزام (سردبیر) گفتگویی ترتیب دهیم. ماجرا کمی به تاخیر افتاد اما به هرحال می توان خوشحال بود که گفتگو با فرحال نوری به این شکل برای انتشار در مد و مه مهیا شد. با امید موفقیت برای نیورکفا و همه کسانی که بدان دل داده اند و درگیر این کار ارزنده اند این گفتگو را به شما تقدیم می کنیم./ حمید رضا امیدی سرور
***
فرحان نوری، مدرس داستان نویسی در دانشگاه فردوسی مشهد است و مجله نیویورکفا تحت مدیریت او منتشر می شود. نوری می گوید ایده راه اندازی نیویورکفا براساس یک ضرورت شکل گرفت و آن ضرورت این بود که نویسندگان ایرانی با تازه ترین داستان ها و شگردهای آن آشنا شوند و از طرف دیگر آن ها برای رسیدن به این هدف یک کار مهم دیگر هم کرده اند و آن این است که سلیقه مترجم را برای انتخاب داستان ها حذف کرده اند و مترجم نمی تواند از بین داستان ها، آن هایی را انتخاب کند که با سلیقه اش جور است و باید همه را ترجمه کند و این طوری خواننده با تعدادی داستان مواجه می شود که در اصل از فیلتر نیویورکر رد شده اند.
* چه شد که به فکر راهاندازی نیویورکفا افتادید؟
نیویورکفا در واقع یک ایدهی مشترک بود. قبل از اینکه به فکر راه اندازی جدی این مجله بیفتیم، سایت بوطیقا را در سال نود و یک، با هدف معرفی بهتر ادبیات داستانی غرب و فرهنگسازی جهت داستانگویی شفاف و دوری از پیچیدگی زبانی، رونمایی کردیم. این حرکت برای ما جنبهی تحقیقاتی هم داشت. تحقیق دربارهی اینکه مشکلات داستان فارسی کجاست و مخاطب ایرانی به چه سمتی گرایش بیشتری دارد و چرا؟ با توجه به بررسی بازخوردهای مخاطبین نسبت به داستانهای متنوع سایت، به این نتیجه رسیدیم که مخاطبین داستان، جدای از اینکه یک اثر، قوی یا ضعیف باشد، اکثرا از آثار نویسندههایی استقبال میکنند که در ایران بیشتر به آنها پرداخت شده؛ و کمتر سراغ نویسندههای قدرتمندی میروند که ناشناخته و جدیدند. میشود گفت مترجمین ما با انتخابهایشان، به سلیقه مخاطب جهت میدهند.
همچنین در طی داوری چندین دوره داستان کوتاه، متوجه شدم، اکثر آثار تولید شده، شبیه به هماند و یا حتی هنوز هم عدهای از تکنیکهای آثار قرن نوزدهمی استفاده میکنند که هیچ حرف جدیدی هم پشتشان نیست. بحث من این نیست که هیچ اثر خوبی تولید نمیشود که قطعا آثار اندک و خوبی داریم؛ و البته نتیجه تحقیقات ما هم کاملا دقیق و جامع نبود. اما این تجربیات و تحقیقات، دو نیاز اساسی را روشن کرد. اول اینکه مخاطبین و نویسندههای ما باید با آثار متنوعی روبرو شوند که سلیقهی شخصی مترجم در آن دخیل نباشد؛ و مساله دوم به روز بودن و در نتیجه تنوع منابع مطالعات داستانی است.
بنابراین ترجمه هفتهنامه نیویورکر (به عنوان جدیترین مجله در حوزه داستان کوتاه) حداقل میتوانست قسمتی از این نیازها را برطرف کند. تا نویسنده فارسیزبان، علاوه بر روبرو شدن با داستانهای متنوع، بتواند با روایتهای کاملا جدیدی که در حال حاضر در دنیا جریان دارند، آشنا شود.
این بود که با همکاری فرزین فرزام و تجربهاش در زمینه داستان نیویورکر، به فکر انتشار مجله نیویورکفا افتادیم.
* خب اصلا اسم نیویورکفا را چهطوری ساختید و چهطوری به این اسم رسیدید؟
اسمهای زیادی مد نظرمان بود، اما اصرار داشتیم، نشاندهندهی نیویورکر باشد و بحث فارسی بودن را هم شامل شود. حس کردیم نیویورکفا میتواند در عین سادگی، منظور ما را برساند.
* چرا سراغ انتشار مجله در اینترنت رفتید؟
انتشار کاغذی شرایط خاص خودش را داشت که در زمان فعلی برای ما امکانپذیر نبود. از محدودیتها بگیرید تا سرمایه و مسایل مختلفی که نیاز به پشتوانه قویتری دارد. اما انتشار در اینترنت، جدای از اینکه چنین دردسرهایی ندارد، میتواند برای افراد مختلف در هر مکانی به راحتی قابل دسترسی و تهیه باشد.
* به نظرتان ضرورت دارد که همهی داستانهای نیویورکر را به فارسی ترجمه کنید؟
مساله اینجاست که آیا کسی میتواند به راحتی تصمیم بگیرد کدام داستان مجله به درد مخاطب فارسی میخورد و کدام داستان نمیخورد؟ آیا معیارهای فعلی ثابت است؟ همانطور که در ابتدا گفتم، یکی از اهداف ما حذف سلیقهی شخصی مترجم بود. ما میخواستیم مخاطب با انواع داستان روبرو شود و با توجه به ذائقه خودش کارها را قضاوت کند.
* در زبان دیگری غیر از فارسی این اتفاق افتاده که نیویورکر را به این شکل ترجمه کنند؟
تا آنجایی که اطلاع دارم، ما اولین گروهی هستیم که همه داستانهای نیویورکر را بصورت منظم به زبانی غیر از انگلیسی ترجمه میکنیم.
* داستانها را چهطوری انتخاب میکنید و چهطوری چیزی را حذف میکنید؟
به هر حال یک سری محدودیتهایی وجود دارد. مثلا در شماره دوم، یکی از داستانها را که محتوای همجنسگرایانه داشت با رایگیری تیم اصلی مجله، حذف کردیم و در یادداشت سردبیر اطلاع دادیم. برنامه و سیاست ما این است که هر گونه حذف و سانسور –هرچند کوچک- را به اطلاع مخاطبین مجله برسانیم.
* فکر میکنید داستانهای فعلی نیویورکر این قدرت را دارند که روی جریان داستاننویسی فارسی تأثیر بگذارند؟
شاید ساختار همه داستانهای نیویورکر عالی نباشد، اما قطعا روایتهایی خواندنی و نو دارند. ادبیات داستانی هرچقدر به سمت جلو حرکت میکند، نگاهها و حسهای درون داستان ظریفتر میشوند و صداهای متنوعی که در این داستانها وجود دارد، قطعا میتواند روی خلق توصیف و فضاهای جدید در ادبیات فارسی تاثیر بگذارد.
* توی آمریکا و اروپا از این صحبت میشود که نیویورکر دیگر آن درخشش سابق خود را ندارد.
من با این مطلب کاملا موافق نیستم. در حال حاضر اکثر نویسندهها به دنبال این هستند که کارشان در نیویورکر چاپ شود. در سالهای درخشان چاپ نیویورکر، فردای انتشار هر شماره، تقریبا همه شهر، درگیر تحلیل آثار آن شماره بودند و در کافهها و مجالس دربارهاش صحبت میکردند. درست است که در زمان فعلی چنین فضایی حاکم نیست ولی میتواند دلایل زیادی داشته باشد. آن زمان نیویورکر یکهتازه ادبیات داستانی بود و فضای ادبیات هم مثل حالا گسترده نبود. من فکر میکنم زمان ما در مقایسه با دهههای سی و چهل میلادی، تفریحات و دغدغههای زیادی بوجود آمده. آثار بسیار زیادی خلق شده و خصوصا مردم به راحتی میتوانند در اینترنت مشغول باشند. به اطلاعات متنوع و وسیعی دسترسی داشته باشند و در کنار داستان -که آن زمان دغدغه اصلی یک عده بود- درگیر چیزهای مختلفی شوند. در کل ما نمیتوانیم به راحتی ادعا کنیم اهمیت مجله نیویورکر کمتر شده، چون هنوز هم در این مجله آثار درخشانی منتشر میشود و همچنان استعدادهای جدیدی را معرفی میکند.
* برنامهای ندارید که نیویورکر را از سالهای شروعش به فارسی ترجمه کنید؟
فعلا چنین برنامهای نداریم. به نظرم، ادبیات فارسی، بیشتر به روایتهای نو و دقیق امروزی نیازمند است. سعی داریم کمکم بتوانیم سراغ مجلات اروپایی هم برویم. همچنین ترجمه آثار نویسندههای جدید آسیا و آثار داستانی جهان عرب. در همین راستا تیم ترجمه فرانسه و عربی هم کمکم در حال آمادهسازی است.
* مخاطبان ایرانی به سختی حاضرند بابت محصولات فرهنگی اینترنتی پول بدهند. شما با این ذائقه چه میکنید؟
کار ما، مانند احداث یک کارخانه کفش، در شهری است که مردم آن عادت ندارد کفش بپوشند. بنابراین وظیفه و بار فرهنگسازی هم بر دوش ماست. به نظرم زمانی که مخاطب پی به اهمیت مجله نیویورکر ببرد، بابت آن هزینه هم پرداخت میکند. البته امیدواریم.
* نیویورکفا فعلا پیدیافی است. چرا آن را به صورت نسخهی الکترونیکی منتشر نمیکنید؟
برای فرمتهای الکترونیکی و کیندل هم اقدام کردیم و بزودی انجام خواهد شد.
* خواندم که قرار است داستانها را به صورت صوتی هم منتشر کنید. یعنی چهطوری؟
تصمیم داریم در آینده، بعضی داستانها را بصورت صوتی در سایت بگذاریم و یا برای خریداران مجله، ارسال کنیم. که اینها جزو برنامههای گسترش مجله است و بستگی به میزان حمایت مخاطبین دارد.
(منتشر شده در هفتهنامه چلچراغ)
{تنظیم و هماهنگی مصاحبه با سایت مد و مه}