این مقاله را به اشتراک بگذارید
با علیرضا رئیسدانا، مدیر انتشارات «نگاه»
کتاب گران نیست، خریدار ندارد
به جای گل، تیشرت و عطر به یکدیگر کتاب هدیه بدهیم
آزاده صالحی
علیرضا رئیسدانا، یکی از قدیمیترین ناشران معاصر است. او که سالهاست مدیر انتشارات «نگاه» است تا امروز کتابهای متعددی در حوزه ادبیات داستانی و شعر منتشر کرده است. رئیسدانا در ایام نمایشگاه مطبوعات به دعوت نشریه «شهروند» در غرفه نشریه حضور یافت و به تبیین مطالبی درباره حوزه نشر و مشکلات آن پرداخت. آنچه در پی میآید ماحصل گفتوگوی ما با این ناشر است.
معضلات حوزه نشر طی سالهای اخیر به واسطه رسانهها و اظهارنظرات مختلفی که از سوی ناشران اعمال میشده مکرر بیان شده است، با اینحال نارضایتی ناشران و اصولا اهالی فرهنگ نسبت به نقصانهایی که در چرخه نشر وجود داشته همچنان ادامه دارد، خود شما بهعنوان ناشری پرسابقه فکر میکنید نشر در مقایسه با دوره گذشته چقدر دستخوش تحولات بنیادین شده است؟
البته تغییراتی به نسبت هشتسال گذشته در این وادی صورت گرفته است، منتهی مسأله این است معضلات در حوزه نشر چندان که شما هم در سوال به آن اشاره کردید، آنقدر زیاد است که نمیتوان انتظار داشت در بازه زمانی کوتاهی مرتفع شود. ناشران حق دارند که نسبت به وضع نشر در شرایط فعلی گلهمند باشند. تصور میکنم یکی از مهمترین مشکلاتی که گریبان نشر را گرفته، مسأله تیراژ است که میبینیم شمارگان آن روزبهروز کاهش مییابد و کتابهایی که برای جمعیت هشتاد میلیونی چاپ میشوند عمدتا تیراژی بین سیصد تا پانصد دارند. طبعا این مسأله غمانگیز است. از اینها گذشته میبینیم فضای مجازی تا حدود زیادی در به حاشیهبردن کتاب کاغذی نقش داشته است. با اینحال به شخصه براین باورم تا زمانی که مشکلات معیشتی و اقتصادی در جامعه ما حل نشوند مردم آرامش ذهنی نمییابند تا وقتی را برای مطالعه آزاد و اصولا برای خواندن کتاب صرف کنند. طی روزهای اخیر که در سالگرد سی و چهارمین تأسیس انجمن«غزل» حضور داشتم، در آن جلسه شاعران جوان از روی موبایلهایی که در دست داشتند به خواندن اشعارشان پرداختند. نکته جالب اینکه مجموعه شعر تازه غزل تاجبخش در گوشهای از جلسه چیده شده بود ولی کسی به این کتابها توجهی نمیکرد. طبیعی هم هست، امروز همه انتظار دارند به جای آنکه کتاب را خریداری کنند، هدیه بگیرند. اگرچه کتابی هم که هدیه گرفته میشود در اغلب اوقات خوانده نمیشود. مساله دیگر اینکه وقتی مولف ترجیح میدهد مطالب خود را به جای کاغذ در حافظه موبایل و تبلت و آیپد نگهداری کند، این سوال پیش میآید که دیگر چه احتیاجی است که در این شرایط، ناشران با هزار و یک زحمت به انتشار کتاب بپردازند؟! میخواهم بگویم متاسفانه جامعه امروز ما به این سمتوسو گرایش پیدا کرده و ورود رسانههای مدرن باعث شده جذابیت کتاب کاغذی تا حدودی نزد مخاطبان کمرنگ شود. درواقع ردپای رسانههای مدرن نهتنها درحوزه کتاب و کتابخوانی که در تمام زندگی ما اثر گذاشته است. کما اینکه بر سر هر چهارراه که پشت چراغ قرمز ایستادهایم، میبینیم مردم همان مقدار وقت خود را تا سبز شدن چراغ صرف سرگرم شدن با موبایل میکنند. یا چند روز پیش مطلبی به طنز خواندم (البته طنز تلخ) که فرزندان و نوهها به خانه مادربزرگی میروند تا او را از تنهایی در بیاورند ولی هرکدام سر به موبایل خود دارند. منظورم این است که رسانههای مدرن ما را تنها و از هم دور کرده است و باید بپذیریم یکی از دلایل کتاب نخواندن افراد جامعه در شرایط کنونی همین است.
شما ازجمله ناشرانی هستید که صرفنظر از انتشار آثار ادبیات داستانی و علوم انسانی طی سالهای اخیر به چاپ آثار ترانهسرایان جوان هم پرداختهاید، پیش از شروع گفتوگو به این مسأله اشاره کردید که اقبال مخاطبان نسبت به چنین کتابهایی راضیکننده بوده است، اگر ممکن است در اینباره توضیح دهید؟
البته پیش از آنکه به این سوال پاسخ دهم باید بگویم هنوز هم کتابخوانان واقعی با وجود مشکلاتی که به آنها اشاره کردم به کتاب گرایش دارند. در این بین هم میبینیم رشد کتابهای ترانه در مقایسه با دیگر آثار طی سالهای اخیر زیاد بوده است. بهعنوان مثال، اخیرا مجموعه ترانههای مونا برزویی، ترانهسرای معاصر با عنوان «تقدیر» را چاپ کردهایم که در دو ماه به پنج چاپ رسیدهاست.
بهنظر شما در شرایطی که بازار کتاب به لحاظ فروش اینقدر با افت و رکود مواجه است، دلیل اقبال مخاطبان نسبت به چنین کتابی چه میتواند باشد؟
تجربه نشان داده مخاطبان با مضامین روز و ملموس اجتماعی در کتابها ارتباط بیشتری برقرار میکنند. نهتنها این کتاب که سایر آثاری که در زمینه ترانه تا امروز منتشر کردهایم، دارای چنین مولفهای بودهاند. میتوان گفت ترانههای اجتماعی توانستهاند جای خود را در جامعه امروز باز کنند و از جایگاه مطلوبی نزد مخاطبان برخوردار شوند. بهویژه اینکه ترانه در مقایسه با شعر برد بیشتری دارد، زیرا به هرحال بیش از آنکه در قالب کتاب منتشر شود، از سوی خوانندهای اجرا شده و مردم با آن ترانه خاطره دارند، بنابراین ترجیح میدهند متن مکتوب ترانه را هم داشته باشند و مطالعه کنند. از اینها گذشته، ترانه در هر برههای از زمان توانسته جایگاه منحصر به خود را در جامعه داشته باشد، کما اینکه هنوز ترانههایی که پنجاهسال پیش شنیدهایم در ذهنمان جاری است و گاهی زیرلب آنها را زمزمه میکنیم. بهنظر میرسد در شرایط کنونی که مردم به دلیل مشکلات معیشتی و دغدغههای ذهنی، زمان کمتری برای مطالعه دارند، ترانه به دلیل ویژگیهایی که دارد میتواند در مقایسه با شعر و داستان نزد مخاطبان مقبول واقع شود. البته منظورم این نیست که شعر و داستان جایگاه خود را از دست دادهاند بلکه این دو وادی نیز به فراخور مضامینی که دارا هستند نزد مخاطبان با استقبال مواجه میشوند. به هرحال درباره این کتاب باید بگویم طی روزهای گذشته جشن امضای آن در اصفهان برگزارشد و شاید باورتان نشود که نزدیک به ششصد نفر در این مراسم شرکت کردند و کتاب از فروش خوبی برخوردار شد، کما اینکه هنوز هم از استانهای مختلف کشور درخواست میکنند تا این کتاب را برایشان ارسال کنیم.
شاید هم یک دلیل اینکه درحالحاضر ترانه بیش از شعر مورد قبول واقع میشود به این خاطر است که در مقایسه با شعر پیام و مضمون سادهتری دارد ولی شعر بههرحال دارای پیچیدگیهایی است که به تأمل بیشتری از سوی خوانندگان نیاز دارد، نظر شما چیست؟
این هم میتواند باشد، همانطور که اشاره کردم میبینیم ترانههایی که با مضامین اجتماعی روز سروده میشوند نهتنها در زمان خود با اقبال کافی از سوی مخاطب مواجه میشوند که از دورههای مختلف زمانی عبور میکنند و به نوعی ماندگار میشوند. مانند ترانه «از خون جوانان وطن لاله دمیده». این ترانه به لحاظ حالوهوا و مضمون، فضای جامعه ایران در آن زمان را ترسیم میکرده است ولی میبینیم به دلیل مولفههایی که دارد هنوز هم خوانده میشود. خوشبختانه در سالهای اخیر با رشد و فعالیت مثبت ترانهسرایان جوان در این وادی روبهرو بودهایم. جوانانی که سعی میکنند بیش از آنکه به مفاهیم دستنیافتنی در ترانههایشان اکتفا کنند، مسائل روز جامعه را دستمایه سرودن این ترانهها قرار دهند. طبعا هرآنچه که از دل برآید هم لاجرم بر دل مینشیند.
اهالی فرهنگ و همینطور ناشران در گفتوگوهایی که با آنها انجام دادهایم به این مسأله اشاره میکنند که بهترین شرایط تیراژ در سالهای اخیر در دهههای ۶٠ و ٧٠ بوده و هرچه جلوتر آمدیم این روند رو به کاهش گذاشت تا جایی که امروز میبینیم تیراژ کتاب وضع اسفباری دارد، خود شما بهعنوان ناشری که ۵٠ سال است در این وادی فعالیت میکنید چاره این مشکل را در مرتفعکردن چه مسالهای میدانید؟
تصور میکنم بخشی از این مشکل به سیاستگذاران فرهنگی وقت برمیگردد و بخشی از مشکلات ناشی از پایین بودن تیراژ، بهمردم. در حالت اول میبینیم دولتها در سالهای اخیر به آن شکلی که باید به خرید کتابهای ناشران روی نیاوردهاند، درحالیکه بیتردید خرید کتاب از سوی ارگانی مثل وزارت ارشاد میتواند در رونقبخشی و تقویت اقتصادی کتاب تاثیرگذار باشد. در هشتسال گذشته، نشر به مراتب شرایط نامساعدتری را پشتسر گذاشت، به این شکل که در این دوران نهتنها کتابی از سوی دولت خریداری نشد که میزان ممیزی به قدری گسترده بود که به دلسردی اهالی فرهنگ و بیاعتمادی مخاطبان منجر شد. بهنظر میرسد آنچه باید در درجه نخست در شرایط کنونی درحوزه نشر صورت بگیرد این است که آن اعتماد از دسترفته بهمردم برگردد تا دوباره نظر مساعدی نسبت به خرید کتاب پیداکنند. در این زمینه هم باید عجله کنیم زیرا همانطور که میبینیم رسانههای مدرن، نشر الکترونیک و… به اندازه کافی در کمرنگ کردن کتاب کاغذی تأثیر داشتهاند. متاسفانه گاه میشنوم که مردم از قیمت بالای کتاب ابراز نارضایتی میکنند، درحالیکه کتاب واقعا گران نیست، مسأله این است که خریداری ندارد. بهویژه درباره مجموعه شعرها که اوضاع بدتر است، زیرا میبینیم در سالهای اخیر با ورود شبکههای اجتماعی مثل فیسبوک، اشعار یک شاعر در این شبکهها قرار میگیرد و دیگر مخاطب نیازی به اینکه خود کتاب را تهیه کند، نمیبیند.
با توجه به اینکه شعار نشریه ما برپایه خدمت داوطلبانه استوار است و این شعار میرساند که همه فعالیتهای مثمرثمر در یک جامعه میتواند در درجه نخست از خود فرد شروع شود، حتی مسأله کتابخوانی که اینقدر از سیاستگذاران فرهنگی انتظار داریم این مسأله را در جامعه ساماندهی کنند، دیدگاه خود شما نسبت به این مسأله چگونه است؟
من هم کاملا با این مسأله یعنی حرکتهای فردی در جامعه موافقم و براین باورم این ما هستیم که میتوانیم در بسیاری از عرصههای اجتماعی تاثیرگذار باشیم. یادم هستسال ۵٣ وقتی نخستین کتاب بهرام بیضایی با عنوان «پهلوان اکبر» منتشر شد به او گفتم ایکاش فیلمسازان در فیلمهایشان، کتابخانه یا کتابخواندن را هم نشان بدهند، زیرا مردم میتوانند با دیدن این فیلمها به ارزش کتاب خواندن پی ببرند و از این رهگذر، سیر مطالعه در کشور افزایش مییابد. مسأله دیگر نشریات ادبی هستند که میتوانند در رشد و تعالی حوزه نشر نقش داشته باشند. بهعنوان مثال سال ٧٠ که نشریه «آدینه» به نقد و معرفی کتابی از نشر نگاه میپرداخت، یادم هست تا یک هفته زنگ تلفنها به دفتر انتشارات «نگاه» قطع نمیشد، مردم زنگ میزدند و کتابی که در این نشریه به آن اشاره شده بود را درخواست میکردند. اما خب! هرچه پیش آمدیم تعداد نشریات ادبی کاهش یافت و چراغ این نشریات به دلایل مختلف خاموش شد. طبیعی است در جامعهای که نشریات ادبی به تعداد انگشتان دست چاپ شود، کتاب و کتابخوانی به آن شکلی که انتظار داریم رونق نخواهد داشت. با اینحال به شخصه و به تبع سوال شما همیشه سعی کردهام نه بهعنوان یک ناشر که بهعنوان فردی از این جامعه در تقویت کتابخوانی سهم داشته باشم، کما اینکه هروقت فرزندانم به تولد دوستانشان میروند به آنها میگویم در کنار خرید هدیههایی چون گل، عطر، تیشرت و… به دوستانتان کتاب هم هدیه بدهید. آنها به این نتیجه رسیدهاند تاریخ انقضای عطر و گل و تیشرت در مدت زمان مشخصی تمام میشود ولی آنچه تا سالها همراه یک فرد میماند کتاب است،کتاب همیشه میماند و تاریخ مصرفی هم ندارد. باید یاد بگیریم که به یکدیگر کتاب هدیه بدهیم، البته دراین زمینه باید فرهنگسازی لازم هم صورت بگیرد که بخشی از این مسأله به دست نهادهای اجتماعی میسر میشود.
بهنظر شما نشریات کاغذی چطور میتوانند با نشریات الکترونیک رقابت کنند تا به فراموشی سپرده نشوند؟
اطمینان داشته باشید کتاب و اصولا نشریات کاغذی هیچگاه فراموش و از دور خارج نمیشوند. زیرا بههرحال کتاب و نشریات کاغذی جایگاه خود را بین عدهای از مخاطبان دارا هستند. حالا ممکن است در این بین مشکلاتی درحوزه نشر وجود داشته باشد ولی باید امید داشته باشیم که این مشکلات روزی بهبود مییابد و مردم دوباره علاقه و اعتماد از دسترفته خود را به کتاب از سر میگیرند ولی در پاسخ به سوال شما باید بگویم متاسفانه هیچ راه رقابتی وجود ندارد. چطور میتوانیم با ورود تکنولوژی مقابله کنیم؟! نشدنی است، فقط میتوانیم بسترها و زیرساختهایی را درجامعه فراهم کنیم که مردم در کنار گرایش به این رسانهها، کتاب هم بخوانند.
طی سالهای اخیر بحثهایی مبنیبر معافیت مالیاتی ناشران و کتابفروشان مطرح شده، ولی با گذشت زمان میبینیم این بحثها هنوز به مرحله عمل درنیامده است، نظر شما چیست؟
الان ١٠سال است که به مسأله معافیت ناشران و کتابفروشان از مالیات اشاره میشود ولی تا امروز عملا نسبت به این حیطه بهبودی حاصل نشده، هنوز هم داریم مالیات میدهیم.
سوال آخر من بازهم به نشر برمیگردد، فکر میکنید درحالحاضر بزرگترین معضل حوزه نشر که باید از سوی سیاستگذاران فرهنگی به شکل اورژانسی مرتفع شود، چیست؟
همان بحثی که در میانه گفتوگو هم به آن اشاره کردم. دولت شرایطی را فراهم کند تا کتابخانههای عمومی هم از ناشران خصوصی کتاب بخرند، درحالیکه در سالهای گذشته دیدهایم کتابخانههای عمومی عمده کتابهای خود را از طریق ناشران دولتی و به عبارتی، تعدادی ناشر خاص تهیه میکنند. غافل از اینکه خرید کتاب از ناشران خصوصی هم میتواند در بهبود و تقویت حوزه نشر نقش داشته باشد.
شهروند