رفتن به محتوا رفتن به فوتر

نقد دو فیلم: ابد و یک روز (سعید روستایی) پدیده جشنواره امسال / مالاریا تازه ترین ساخته پرویز شهبازی

2 نظر

  • کامل حسینی
    ارسال شده 4 می 2016 در 8:00 ب.ظ

    روزنامه آفتاب یزد تاریخ هشتم اردیبهشت نود و پنج

    سلام علیک خدمت همکاراk سایت خوب مد و مه…نوشته ای برای انتشار.
    kawaali722@gmail.com

    تراژدی های یک روز ابدی(درباره فیلم ابد و یک روز)
    نگارنده:کامل حسینی:
    تراژدی های کدامین روز است که به موازات ابدیت روح انسانها را آهسته می خورد و می تراشد؟ با دنبال نمودن سکانس های پرتنش و نماهای تکان‌دهنده و تعلیق های غنی فیلم “ابد و یک روز” تک تک لحظه های شوم کاراکترها را به خاطر می سپاریم تا همان روز منتهی به ابدیت را آیینه هشدار و عبرتی سازیم
    در دنیایی که همان لحظه های منتهی به ابدیت
    به گونه ای دیگر می خواهد ما را هم در باتلاقش فرو ببرد. با آغاز
    فیلم سکانسی می بینیم که یک راست فاجعه را خبر
    می کند. خانه تکانی و گرد و خاک زدایی از فضای بی رمق
    خانه میان انبوه وسایلی تهی‌دستانه با کمک یک جاروبرقی انجام می پذیرد که از قضا عنصر قابل تامل در اینجا فعل نمادین تمیز نمودن و گردگیری از خود جاروبرقی است. اصولا خود جاروبرقی که زباله و گرد و غبار می زداید خود نیز احتیاج به گردگیری و تمیز نمودن دارد درست مثل نمکی که خود گندیده است!!!.چه سمبلی زیباتر و قابل تامل تر از این؟ خبر از وضعیتی که در آن مشکلات و درگیری هایی در راهند و برای فروکاستن آنها کسی باید
    اقدام نماید اما شوربختانه همان شخص خود نیز
    (شبیه آن جاروبرقی) نیازمند نظافت و گردگیری روح و اخلاق است. انبوهی از نسل های سوخته گوناگون را در یک فضای محدود خانه می بینیم که در یک روز ابدی می دوند اما جز دنبال نمودن سایه خود به چیزی دیگری
    دست نمی یابند و از قضا تجلی این حقیقت در زندگی تک تک کاراکترهای فیلم است که بغضش گلوی مخاطب را به شدت می فشارد. سه شخصیت که تا حدودی بیشتر از آنها انتظارمی رود که وضعیت موجود را از بحران نجات دهند اما هر سه گرفتارند. محسن می خواهد خواهر و برادر کوچکترش را کمک نماید-که مبتذل‌ترین شغل شیشه فروشی راه نان در آوردنش شده است – و با وجود بارها دستگیری اما بیدار نمی شود . مرتضی در نظر دارد
    وضعیت بحرانی را هدایت نماید که خود اگر چه دست از اعتیاد برداشته و مواظب محسن است تا دست از
    شیشه فروشی بردارد اما با عصبانیت و عدم تسلط کافی بر
    اعصابش نمی تواند تصمیم هایی کارسازی بگیرد. مادر که نقش بزرگتر دارد اما دچار ناتوانی بدنی شده و و با سادگیش کشیدن مواد را جهت تسکین درد فرزندش پیشنهاد می دهد!!! وجه غم انگیز تر ماجرا این است که در زندگی زنان روزهایی فاجعه بار هم می بینیم که به موازات همان روز ابدی تا بی نهایت بدون سرپرست شایسته، به زنده ماندن (نه زندگی کردن) ادامه می دهند. گروهی از مردها در جوامع امروزین فاقد خصلت اصلاح‌گری بحران خانوادگی هستند و زنانی هم که امید نقطه اتکایی عاطفی و تربیتی هستند خود نیز تخریب شده اند. مادر که راس امید زنان در خانواده است خود نیز مانند همان جاروبرقی آغاز فیلم محتاج به گرد و غبار زدایی نا امیدی از وجودش است (آنجایی‌که از اصلاح شدن محسن و الطاف دیگرالهی نا امید است و در جواب پسرش مرتضی… می گوید که خداوند خودجوابش رو به من داده). دیگری “اعظم” است که دیگر شوهری ندارد و گرفتار فرزند شرش”امیر”شده است. سمیه که نقطه ثقل داستان است با غریب ترین و پرخطرترین ازدواج دنیای مدرن روبرو است؛ ازدواج با مردی که نه امنیت سرزمینش قابل اطمینان و نه شخصیت و منش او شناخته شده است. خواهر دیگری که روزهای ابدی شوم خود را هم رقم می زند از شر بیکاری
    و حرف و حدیث اطرافیان به شغل کاذب پرورش
    گربه ها آن هم به گونه ای بی سر و ته روی آورده است. البته صفات قابل تحسین در این زنان هم گاهی دیده
    می شود آنجایی که یکی از دخترها می گوید که لزومی نیست
    در پاره ای موارد ازدواج کنیم تنها برای اینکه به ما نگویند ترشیدی! یا فیلم به گونه ای به مسائل دیگر هم می پردازد برای مثال سکانسی را به یاد بیاوریم که در آن مرتضی با یکی از خواهرهایش در ساندویچی است و چند تا از ظروف سلف سرویس خالی است تو گویی اختیار فراوان در مصرف محصولات متنوع امروزین همگی ظاهری بیش
    نیستند که پول انسانها را بالا می کشند اما در باطن
    تهی و بی ثمرند. غمگین ترین و در عین حال مشمئز کننده ترین سکانس اشاره به تحمل اجباری شرایطی است که
    انسانها پیش رو دارند و منتظر فرصتی برای ترک خانه خود می شوند، (نماد شانه خالی نمودن از مشکلات) مثلا جمله توهین آمیز مرتضی که بر سر زبان بعضی انسانها می آید. “هرکس از این خانه نرود سگ است. هرکس برود و برگردد از سگ کمتر است” بیانگر روحیه هزاران انسان درمانده امروزین است که می داند خانه و خانواده اش جای بدبختی است اما نمی رود چون جای دیگری ندارد و اگر پیدا کند در خانه خودش یک لحظه نمی ماند اما غافل از اینکه با بیرون رفتن از خانه هم مثل سمیه به سرنوشتی دچار می شود که سر انجام مجبور به برگشتن می شود آن هم در اسرع وقت چون سرانجام پی می برد که بیشتر این درون انسان است باید دگرگون شود نه مکان زندگی.همانطور که بیان شد ابدیت تراژی های رویدادها در روایت فیلم به آخرین نسل هم سرایت کرده ؛توگویی با همین قضیه ابدیت تراژدی به روزهایی آخرین نسل و آخرین امید (کودکان نوجوانان فیلم) یعنی پسر خردسال آنها و “امیر خواهر زاده شان” بسط می یابد. اندک اندک آتش این مشکلات دامن برادر کوچکتر خانواده را می گیرد. دانش آموز تیزهوشی که از همان ابتدای زندگی درگیر فقر
    و نظامی آموزشی ناکارآمدی می شود که در تامین
    هزینه هایش مانده است؛ شاهد بازداشت شدن و سپس زندانی
    ابدی محسن می شود؛ از طرفی دیگر در بین آن‌همه آسیب خطرناک که حتی در درون خانوده اش او را تهدید
    می کند، خانواده جز یک شادی و تشویق اندک برای کارنامه
    موفق و رفتنش به مدرسه تیز هوشان دغدغه تربیتی و
    انسانی آنچنانی ندارند. امیر هم پسری با رفتارهای
    شیطنت آمیز که ظاهرا به دلایلی کودکانه صورتش خط افتاده است و در مقابل بزرگان مانند اکثر هم سن و سالان خود،
    کوچکترین احترام بلد نیست و درمقابل آن، از یک دایی برخورداراست (مرتضی) که درتعامل با امیر و دوست امیر به شدت غیر منطقی و هیجانی رفتار می نماید و نمی تواند کوچکترین نقش هدایت کننده را برعهده داشته باشد. سمیه دوباره بر می گردد و وارد خونه که می شود از طریق نمایی دور و از راه دریچه، احساس تعجب در آنها برای مخاطب نمایش داده می شود. سمیه می داند که در ازدواجش مثل سرنوشت برادرش محسن چه قماری را باخته است ولی باز بر می گردد به آغوش فاجعه ای دیگر. سمیه در را می بندد تا در منزلش به ابدیت و یک روزی بپیوندد که در آن مرتضی
    و مادر وخواهر و همچنین نورس های نسل سوخته
    ( پسر بچه و امیر) لحظه هایش را همچنان به موازات ابدیت سپری می نمایند.

  • مد و مه
    ارسال شده 5 می 2016 در 9:08 ق.ظ

    جناب حسینی عزیز
    مطالب خود را به این آدرس ارسال کنید
    madomaeh@yahoo.com
    ترجیحا اگر برای ما مطلب می فرستید مطلب منتشر نشده باشد
    دوستان فعلا گزیده ای از مقالات را منتشر می کنند اما این روند در آنیده نزدیک قطع و تنها مطالب اختصاصی مد و مه منتشر خواهد شد
    با تشکر از محبت شما

ارسال نظر

0.0/5