این مقاله را به اشتراک بگذارید
‘
نقد و بررسی فیلم «من» ساخته سهیل بیرقی
پارادوکس
مهرزاد دانش / فیلم
شمایل متفاوت لیلا حاتمی در نقش زنی بزهکار و قانونگریز، قطعاً اولین نکتهای است که در فیلم من به چشم میآید و بازی طبق معمول خوب حاتمی در ایفای چنین نقش دشواری، مخصوصاً با توجه به محدودیتهای جاری در سینمای ایران، آن را از یک نکتهی قابلتوجه به یک امتیاز بزرگ ارتقاء داده است، اما این همهی امتیازهای فیلم نیست و باید حسن اصلی فیلم را در انسجامی جستوجو کرد که سهیل بیرقی بین اجزای مختلف فیلم برقرار ساخته است. من با اینکه داستان پرملاطی ندارد و متشکل از خردهروایتهایی است که آذر، زن بزهکار ماجرا، با آنها مواجه میشود (مرد بساز بفروش، جوان خواننده، و زن زمیندار) و در هر یک مصداقهای مختلفی مانند شرخری، توزیع قاچاقی نوشیدنیهای الکلی، قاچاق انسان، تلکه کردن، دور زدن قانون و… .دیده میشود، ولی بین این نمودهای پراکنده، محوریت پررنگ آذر چنان خوب پرداخته شده که عملاً روند فراز و نشیبهای شخصیتی این زن، به آنها جهت و عمق میدهد.
فیلم بر خلاف نمونههای مشابه، نه به دنبال تبعیت از الگوهای اخلاقی کلیشهای است که زن را در شمایلی منفی ترسیم کند و نه طبق ادابازیهای متأخر، فضایی همدلانه و سمپاتیک را گرداگرد او پرورش میدهد. فیلم فقط موقعیت او را نمایش میدهد؛ با همهی خونسردیهای ظاهری و اضطرابهای درونیاش؛ و همین ذهنهای کلیشهزده را در درک متداول خوب یا بد بودن آدمهای داستان یک فیلم سینمایی با تلنگر مواجه میکند. شخصیت آذر، به مثابه بزهکاری که گویی دیگر از گریز و نقش بازی کردن و مراقب بودن خسته شده، در وضعیتی پارادوکسیکال گرفتار شده است: از یک طرف بهشدت مواظب است که ردی از خود به جا نگذارد که مأموران قانون متوجه خلافکاریهایش شوند و از سوی دیگر خیلی هم هشدارهای کسانی را که مزدور کرده به او آمار بدهند جدی نمیگیرد. شاید تأکید بر همین بلاتکلیفی، که در فصلهای حضور او به عنوان مربی نوازندگی، شکل و شمایل مضاعفی به خود میگیرد، مهمترین سنجهی اخلاقی اثر باشد که به دور از معیارهای قالبی و سنتی، به تحلیل وضعیت یک خلافکار میپردازد. با این حال فیلم در نوع پایانبندیاش (حضور ناگهانی جوان خواننده در خانهی آذر در هویتی متفاوت از شمایل قبلیاش) تا حدی شتابزده عمل میکند و میشد همین ایده را با مقدمهچینیهای بیشتر پرورش داد و در عین حال غافلگیرکنندگی موضوع را هم حفظ کرد.
****
نقد فیلم من ساخته عادل یراقی
محسن خیمه دوز/ شرق
لیلا حاتمی در یک نقش متفاوت و با یک بازی متفاوت، «من» خودش را در میانه انبوهی از خردهروایتها، روایت میکند. زنی مقتدر، باهوش، خودرأی و جدی که راه خود را باقدرت باز میکند و به کسی هم باج نمیدهد؛ زن خلافکاری که در انجام همه خلافهایش موفق است، زن خلافکاری که فقط بخشی از خلافهایش نشان داده میشود، اما ابتدا، انجام و علت هیچ خلافی را در فیلم نمیبینیم. به عبارت دیگر، قصه فیلم در بیقصهبودن آن است. قصه فیلم فقط در وجود زنی است که قصه مشخصی را روایت نمیکند. «من»، داستان روایتهای خودِ کارگردان هم هست از حسهای درونی همه سکانسهایی که تصویربرداری، مونتاژ و آماده نمایش کرده است. بنابراین اگر این حس کارگردان در نمایشدادن «من» درونی خودش نبود، شاید بهتر بود نام فیلم را «ما» میگذاشت، زیرا فیلم در این صورت بیان درستی از ساختار فاسد و تهوعآور زیست- جهان همه ما میشد که فیلمنامه و روایتگری کارگردان، توانسته در یک اثر سینمایی، بدون شعارزدگی، آن را بهخوبی نشان دهد. هرچند «منِ» مقتدر زن خلافکار در پایان، در برابر مأموری نفوذی از اداره آگاهی تسلیم میشود، اما همانطور که نگاه جذاب و تأثیرگذار نهایی لیلا حاتمی در سکانس پایانی، بر پرده عریض نشان میدهد، آنکه تسلیم شده، نه خلاف و خلافکار و خلافکاری، که زیستجهانِ خودِ ایرانی است. هر چند صدای فرد غالب را کمتر میشنویم و صدای فرد مغلوب ولی بهظاهر پیروز را، بیشتر.
مثل سکانس پایانی فیلم «من».
«من » از فیلمهای جدی و دیدنی جشنواره است
****
نقد فیلم من ساخته سهیل بیرقی
روبات
محمد شکیبی / فیلم
در زندگی واقعی اغلب بهتدریج و در جریان گسترش مراودات در جریان پسزمینه و گذشتهی دیگرانی که با آنها مرتبط میشویم قرار میگیریم و البته گاهی هم از همان ابتدای ارتباط. در سینما هم روشهای مختلفی برای تعین گذشتهی شخصیتها وجود دارد و اینکه در فیلمی کل پسزمینهی شخصیت اصلی مکتوم بماند چندان متداول و پذیرفتهشده نیست.
در فیلم من آذر (لیلا حاتمی) شخص اول ماجراها از ابتدا تا آخر هویت شخصی و اجتماعی گذشتهاش مکتوم باقی میماند و هنگامی که پردهی نمایش فرو میافتد تمامی آنچه دربارهی او میدانیم همان کنشهای واقعشده در یک زمان خطی است که در زمان نمایش از او دیدهایم. یک خلافکار خونسرد و کمانعطاف که در مقابل کارمزد کلان و مقطوع هر سفارش خلافی را قبول میکند اما وقتی که او را در منزل مسکونیاش میبینیم که فاقد هر نوع اثاثیه و لوازم زندگی است به استثناء یک صندلی و میز کوچک و لپتاپی که ابزار کارش به حساب میآیند و نه اثاثیه و در خانهای که حتی نور کافی و آینه و پنجرهای هم ندارد که موقعیت محلیاش را بشود حدس زد، و از طرفی در مراودات خلافکارانهاش کمی احساس و عاطفه بروز میدهد، انگار که با یک روبات و ماشین مکانیکی خلافکار مواجه هستیم که در آپشنها و اپلیکیشنهایش کمی احساسات رقیقشدهی انسانی هم تعبیه شده که در موقع لزوم کارش راه بیفتد.
خب همهی این مختصات ویژه در جایگاه خود میتوانند نقطهی قوت فیلم بهحساب بیایند اگر که در تمامیت آن تماشاگر را مجاب و قانع کنند. اما اشکال کار اینجاست که بخشی از قدرت کنونی فیلم بر مبنای پیشفرضهایی فرامتنی و مبتنی بر مخاطبان سینمایی داخلی بنا شدهاند و بیرون از دایرهی تماشاگر ایرانی کارکردی ندارند. بخشی از جذابیت آذر در شمایل کنونی نتیجهی تضاد و تناقضی است که بین او و پرسونای جاافتادهی بازیگرش لیلا حاتمی در ذهن ما وجود دارد. در مورد شخصیت ملیحه و بازیگرش بهنوش بختاری نیز تا حدی همین وضعیت جاری است. در اواخر فیلم هم که کمی یخ روبات خلافکار آب میشود و اندکی احساس انسانی در رفتارش مشاهده میکنیم، ناگهان با پایانبندی بیمقدمه و غافلگیرانه اما زمختش آب سردی رویمان میریزد؛ انگار که در تمام طول فیلم به یک بازی مهیج کامپیوتری مشغول بودهایم و تهاش معلوم نشده که برنده شدهایم یا بازنده!
در حالت فعلی با تماشای من کمی سینما تماشا کردهایم اما شک دارم که بعدها درخاطرههای سینماییمان رسوبش باقی بماند. کاش سهیل بیرقی این دستمایه را گذاشته بود برای زمانی که سینماگر باتجربه و پختهتری شده بود.
****
حاشیه و متن من ساخته سهیل بیرقی
گزارش تولید:
فیلم سینمایى “من” اولین ساخته سهیل بیرقی است. کارگردانی که تجربه دستیار اولی و برنامه ریزی برای کارگردانهایی مثل عبدالرضا کاهانی، واروژ کریم مسیحی، رسول صدرعاملی، بهرام توکلی و حسن فتحی را در کارنامه کاریاش دارد. بیرقی اولین فیلمش را براساس فیلمنامه اى از خودش جلوی دوربین برد و البته از حضور عبدالرضا کاهانی بهعنوان مشاور برای ساخت فیلمش استفاده کرد. لیلا حاتمی با بازى بسیار متفاوت در “من” نقش قهرمان فیلم را بازی میکند،شخصیت “آذر” یک زن مدرن و امروزی، ساختارشکن و ضد قانون است.احتمالاً در “من” و با شخصیت “آذر” تصویر تازه ای از لیلا حاتمی خواهیم دید، تصویری که توان بازیگری او را این بار در ایفای نقش زنهای ناآرام نشان می دهد. طبق شنیده ها فیلم گرچه در فضای رئال با ساختاری کلاسیک ساخته شده اما لحن میانه ای دارد و خیلی هم جدی نیست.بهنوش بختیارى نیز در این فیلم با نقش و گریم بسیار متفاوتى ظاهر شده است.
از حاشیه و متن فیلم
سهیل بیرقی پیش از این با سعید خانی در دو فیلم«بی خود و بی جهت» و « استراحت مطلق» و با سعید سعدی در دو فیلم«تردید»، «کیفر» و «روزهای زندگی» همکاری داشته است.
عبدالرضا کاهانی در این فیلم مشاور کارگردان است.
– سهیل بیرقی که اولین تجربۀ مستقل کارگردانی اش را مقابل دوربین برده است، تاکنون مدیر برنامه ریزی و دستیار کارگردان فیلمسازانی چون عبدالرضا کاهانی، واروژ کریم مسیحی، حسن فتحی، بهرام توکلی و… بوده است.
– کارن همایون فر موسیقی فیلم من را ساخته.
– سهیل بیرقی پیش از این با سعید خانی در دو فیلم «بی خود و بی جهت» و «استراحت مطلق» و با سعید سعدی در دو فیلم «تردید»، «کیفر» و «روزهای زندگی» همکاری داشته
– از نکات قابل توجه این فیلم سینمایی حضور بهنوش بختیاری در آن است که برای اولین بار شاهد ایفای نقشی متفاوت از او خواهیم بود.
– بیوگرافی کارگردان: سهیل بیرقی متولد ۶۲ از شهرضا است. وی فارغ التحصیل رشته ی مهندسی صنایع تولید صنعتی است. بیرقی تاکنون در ۳۸ پروژه سینمایی کار کرده که از آنها می توان به سابقه دستیار کارگردانی و مدیر برنامه ریزی در فیلم های «اسب حیوان نجیبی است»، «کیفر»، «تردید»، «بی خود و بی جهت»، «استراحت مطلق»، «زندگی با چشمان بسته»، «هر شب تنهایی» و «من دیه گو مارادونا هستم» اشاره کرد. وی همچنین تئاتر «چاله» را در سال ۹۱ کارگردانی و نویسندگی کرده است. بیرقی فیلم کوتاه «تعطیل» را هم ساخته است.
– سهیل بیرقی (کارگردان): هیچ وقت به کسی نمی گویم برود فیلمم را ببیند، هر چند که اگر کسی ببیند، خیلی خوشحال می شوم. فیلم ساخته شده و فکر می کنم هر توضیحی در مورد آن درست نیست، مخصوصا اگر از جانب کارگردان باشد.
– فیلم من با مشاوره عبدالرضا کاهانی ساخته شده.
خلاصه داستان فیلم من ساخته سهیل بیرقی:
«ما رو نرقصون آذر!»
بیوگرافی کارگردان:
سهیل بیرقی متولد ۶۲ از شهرضا است. وی فارغ التحصیل رشتهی مهندسی صنایع تولید صنعتی است. بیرقی تاکنون در ۳۸ پروژه سینمایی کار کرده که از آنها می توان به سابقه دستیار کارگردانی و مدیر برنامه ریزی در فیلم های «اسب حیوان نجیبی است»، «کیفر»، «تردید»، «بی خود و بی جهت»، «استراحت مطلق»، «زندگی با چشمان بسته»، «هر شب تنهایی» و «من دیه گو مارادونا هستم» اشاره کرد. وی همچنین تئاتر «چاله» را در سال ۹۱ کارگردانی و نویسندگی کرده است. بیرقی فیلم کوتاه«تعطیل» را هم ساخته است.
حرفهای کارگردان فیلم من سهیل بیرقی:
هیچ وقت به کسی نمی گویم برود فیلمم را ببیند، هر چند که اگر کسی ببیند، خیلی خوشحال می شوم. فیلم ساخته شده و فکر می کنم هر توضیحی در مورد آن درست نیست، مخصوصا اگر از جانب کارگردان باشد.
عوامل فیلم:
نویسنده و کارگردان: سهیل بیرقی، مشاور کارگردان: عبدالرضا کاهانی، تدوین: شیما منفرد، مدیر فیلمبرداری: معین رضا مطلبی، طراح صحنه و لباس: فرحناز نادری، طراح چهره پردازی: عظیم فراین، مدیرصدابرداری: ناصر انتظاری، مدیر تولید: کامران حجازی، مدیر برنامه ریزی و دستیار اول کارگردان: امید جزینی: دستیار اول فیلمبردار، احمد کاووسی، مدیر تدارکات: جواد سلیمانی، دستیار دوم کارگردان: امید شیرانگیز، دستیار برنامه ریز: بهرنگ حجازی، منشی صحنه: آسیه حیدری، دستیاران فیلمبردار: علیرضا افشاری، مهدی رجبی، امیرحسین واحدی، علیرضا کاووسی، حسن رحیمی، مسئول فنی دوربین: جعفر کشوری، عکاس: مریم تخت کشیان، امور مالی: مهدیه معدنی، گروه صحنه و لباس: فرهاد عسگری، نسرین لطیفی، گروه چهره پردازی: حمیدرضا مرادی، نازبانو سام خواه، دستیارصدا: حمید غیبی، نوازنده اِبوا: نازنین احمدزاده، تصویربردار پشت صحنه: صفر محمدی، دستیاران تدارکات: مهدی بحری، یاسرسلیمانی، دستیار دوم تدارکات: کامبیز محمدی، همیاران تدارکات: جواد محبت، ایمان مرادی، مسئول هنرور: جواد حصاری، گروه حمل و نقل: جلیل اسماعیلی، مهرداد لواسانی، حسین زمانی، محسن یادگاری، مجید سمساری، قدرت الله یاری، محمدحسین بداقی، داود نازنینی، تهیه کنندگان: سعید سعدی، سعید خانی.
‘
63 نظر
اسد زاده
فیلم من یک اثر خسته کننده،گیج کننده و بی سرو ته بود. چرا این فیلم ها باید ساخته شود؟
ناشناس
باعث تعجبه این نقدها و نقادها
مشخصه لیلا حاتمی یک بیمار روانی بود و همه این حوادث ساخته ذهنش بود
صحنه اخر که همه نوشتن پلیس !
اصلا پلیس نبود بیمارستان روانی و روانپژشئها بودن
یکی
پیرو صحبت شخصی که در تاریخ ۲۸ مرداد ۹۵ کامنت نوشتن… موافقم صحنه آخر که پای روانپزشک در میون بود نه پلیس. آیا پلیس به خلافکار میگه “ببخشید خانوم میرزایی ما میدونیم جای شما اینجا نیست”؟ آیا خلافکار به پلیس میگه “نه… اتفاقا خوب شد که اینجام… خودم هم خسته ام”؟!!! یک سرنخ هم در گفتگوی خواننده و آذر هست قبل از اینکه ببرنش که خاننده به آذر میگه “تو بیماری”. اما حیف…حیف حیف…. آقای بیرقی شما میتونستی این فیلم رو زیبا بسازی. این ایده ناب شما این خلاقیت شما در بکارگیری بازیگر… وای افسوس به خدا این فیلم مثل بمب میترکوند اگر با شتاب برای تولیدش تعجیل نمیکردی و غیر از آقای کاهانی با اساتید بزرگتری مثل مهرجویی و بنی اعتماد و دو سه تا کارگردان دیگه هم مشورت میکردی. اشکال نداره. به نظر من شما دارای نبوغ هستید (اگر ایده و انتخاب بازیگران از شما بوده) حتی فیلمنامه تا قسمت زیادیش فوق العادست اما یه دفعه یه جاهایی میپری و مقدار تعلیق و زمانبندی فاش شدن “اونی که پلیسه” به ترتیب بیشتر و کمتر از مقداری است که موجب کشش و جذابیت در مخاطب بشه. سر ایده تو بریدی اما احتمال زیاد میدم که به یاری خدای بزرگ در آینده کاری بسازی که تو دنیا مطرح بشه
معظمی
مرده شور این سینما رو با این فیلمای بی سر و ته و بب معنا ببرن. ما که نفهمیدیم پیام کارگردان این فیلم چی بود. خیلی خیلی ضعیف بود
زهرا
فیلم متفاوتی بود، و متفاوت بودن جرات میخواد، با امید موفقیت بیشتر برای اقای بیرقی و سینمایی متفاوت با “پایان شیرین”
گلناز
به نظر بنده در این فیلم،کارگردان “من” یک انسان رو به چالش میکشه و میگه که این من چقدر میتونه قوی باشه .وقتیکه آذر سازی رو آموزش موسیقی میده که خودش نواختنشو بلد نیست …
رها
سلام من تا الان فکر میکردم اون شخصی که تو سکانس آخر با آذر صحبت میکنه پلیسه و آذر یه آدم نفوذی داره که به راحتی از خلافاش میگذرن و بهش میگن اینجا جای تو نیس و اون به خواست خودش میخواد یه مدت زندان باشه ….
میشه یکی از دوستان که کاملا متوجه شده فیلم راجع به چیه به من توضیح بده
عاطفه
فیلم متفاوت و خاصی بود. خیلی خوبه که سوژه های فیلمها تکراری نیست و جدیده. به نظر من آقایی که توی سکانس اخر با آذر صحبت میکرد همان شخصی بود که روی بدن مجید ترابی اثر خودزنی رو ترسیم کرد و نقش دیگری هم در جایی دیگر از فیلم داشت و رای به معافیت دایمی از سربازی ترابی را هم داد . بله به نظر منم تمام جریانات ساخته و پرداخته ذهن یک بیمار روانی بود که خانم لیلا حاتمی با چهره معصومش که هیچ ربطی به این نقش نداشت به خوبی ایفا کرد.
رها
به نظر من هم فیلم خوب و متفاوتی بود،من دوسش داشتم،ابهامی هم نداشت،آذر یک زن بیمار بود که با وجود این همه ثروت زندگی خوبی نداشت و در واقع چیزی هم برای از دست دادن نداشت،انگار میخواست روی همه رو کم کنه،پایانش هم منطقی بود،موفق باشید اقای بیرقی
سجاد حقیقت
دوستان بنظر من کلیت داستان، پرداختن به شخصیت آذر بود.داستان، داستان شخصیت بود نه موقعیت.پس دنبال این نباشید که صحنه آخر روانپزشک بود یا پلیس. از طرفی وقتی اینقدر همه چیز باورپذیریش کمه باید به نظر من به نماد فکر کرد. لیلا یک نماده از آدمی که نجات دهندست. کسیه که توی بطری آب عرق میریزه تا همه مردم بخورند و جیگرشون حال بیاد. یه عده بدبخت را از جهنم این مملکت نجات میده با پاسپورت جعلی. پسری را کمک میکنه تا ظلم سربازی را دور بزنه و از شرش خلاص بشه و البته نمی تونه تعامل کنه با زنی که صاحب یه قبرستونه. توی مراسم مولودیش شرکت میکنه و می خنده. لیلا حاتمی روح خسته این ملته که از خیلی چیزا خسته شدند ولی چاره ای جز ادامه دادن ندارند چون میترسند. آذر یه نجات دهندست.کسی که هممون منتظرش هستیم.وقتیکه توی فکرهامون میگیم کاش یکی بود نجاتمون میداد از این مخمصه. آذر آرزوی هر ایرانیه. کسیکه از پلیس نمی ترسه با وجودیکه میدونه پلیس زورش بیشتره و یه جایی بالاخره جلوشو میگیره. آذر عاشق موسیقیه.درست مثل روح ملت ایران. عاشق هنره ولی نه هنر جلف بچه خوشگلایی که مثل زنها میخونن و عامل قدرتند. از صدای مردنه ای خوشش میاد که دورش گذشته. آذر داره یادمون میاره چی بودیم و الان چی هستیم.با این وجود آذر ناامیده. میدونه تهش شکسته.میشینه روی صندلی جلو بازپرس یا پلیس یا روانپزشک و گریه میکنه چون نمی تونه یک تنه همه را نجات بده. نمی تونه و بخاطر استیصالش گریه میکنه.آذر ناامیده چون همه پلیسند.همه خبر چینند. حتی نزدیک ترین آدمها بهش. جامعه ای که اعتماد از توش رخت بر بسته. شاید اگر تا اینجا با حرفم موافق نباشید وقتی نظرمو درباره مانی حقیقی بشندید،موافق بشید. مانی حقیقی یا مرد موجوگندمی نماد روشنفکریه که به روح جامعه خط میده.آدمی که از همه چیز با خبره و نونش را از راه آگاه سازی بدست میاره ولی تهش می بینیم همونم خودش را فروخته اگرچه گذشته درخشانی داشته. گریه آخر آذر خیلی معنا داره. اون ناامید شده از نجات دهندگی. بنظر من این فیلم جز بهترینهای این دهه است بی شک…
سجاد حقیقت
یه چیزهای دیگه هم میشه اضافه کرد. مثلا خانه آذر که بزرگ و نشان از ثروت داره ولی خالیه .خوب این قاعدتا میتونه کشورمون باشه.یا حتی صحنه ای که آذر معلم موسیقیه ولی خودش نمی تونه ساز بزنه. عین زنانی که موسیقی را میشناسند ولی اجازه خواندن بهشون نمیدن. بنظرم نقدهایی هم بهش وارده.پایان داستان یکم عجولانست. من اگر جای نویسنده بودم آذر را اینطور مینوشتم که در صحنه آخر خودکشی کنه ولی تسلیم نشه
پویا
به نظر من فیلم بسیار ضعیف و بی محتوایی بود حیف وقتی که واسه این فیلم بذاری…
ماندانا
جناب سجاد حقیقت عاالی بود نقدتون، واقعا لذت بردم، این نقد باعث شد بخوام ببینم این فیلمو.
ترانه
اقای سجاد نظرتون جالب بود من تو درک این فیلم یکم مشکل داشتم نظرتون از خیلی نقدایی که تا حالا خوندم بهتر بوده
الیسا
به نظر من این فیلم ،فیلم خوبی بود تنها ایرادیکه داشت که البته ایراد نه،نیمچه ایراد ؛این بود که پایانی شتابزده و تاحدودی نامعقول داشت.
اما من از راه دور درود میفرستم به هنر آقای سهیل بیرقی و آرزوی موفقیت دارم برای این هنرمند
یک کارشناس راه اهن!
جناب حقیقت
برای من نقد شما روح تازه ای به این فیلم داستان گسسته و غریب داد . فارغ از این که این بینش در نظر نویسندگان دست اندرکاران این فیلم بوده باشد نگاه شما به فیلم می برازد ولی منهم چون شما همچو برخی دیگر بر این باورم ایکاش فیلم را سنگ صیقل بیشتری میزدند تا گوهر نابی میشد
بیتا محمدی
فیلم خوبی بود ولی همینطور که مابقی دوستان گفتند پایان خوبی نداشت.تبریک به کارگردان جوانش که هنوز فرصت زیادی داره
خورشید بختیاری
جناب حقیقت
به نقدی که کردهاید کاری ندارم چون فیلم را ندیدهام هرچند که به نظر میرسد نقدتان دقیق و معقول است و کارتان را بلدید. حرف من درباره لحن مردسالارانه شماست که آزارنده و تحقیرکننده است. فقط کافی است که به این جمله تان نگاه کنید: بچه خوشگلایی که مثل زنها میخونن… صدای مردونه ای که…
دوست ارجمند
بچه خوشگل، خواندن مثل زنها و تعابیر تحقیرآمیزی از این دست از ذهنی بسیار مردسالار و کلیشهای برمیخیزد که فقط کلیشههای جنسیتی را میتواند بپذیرد و زنانگی و جلفی و ضعف را مساوی میانگارد و صرف مردانه بودن یک چیز را معادل با درست بودن و زیبا بودنش میگیرد. از ذهنی مثل ذهن شما بسیار بعید است. اگر قرار باشد که خوشفکران جامعه تا این حد ذهنیت کلیشهزده و مردسالار و ماقبل مدرن داشته باشند بسیار غمناک و ویرانگر خواهد بود.
سارا
خورشید عزیز، الفاظی که بکار برده شده الفاظی هستند که در فیلم استفاده شده و سعی در نمایش همین تصویر ‘بچه خوشگل’ وجود داشته. جناب حقیقت برداشتی از فیلم رو تشریح کردند که اگرچه بسیار متناسب با فیلم ، محتوا و تمثیل هاش هست کمتر کسی بعد از دیدن فیلم به این درک از فیلم میرسه. بنابر تجربه من تعداد کسانی که بعد از فیلم میپرسیدند ‘خب که چی؟’ و یا میگفتند ‘ چه بی سر و ته!’ کم نبوده. عده ای هم بودند که تو روایت فیلم روایت زندگی خودشون رو پیدا کردن، هم ذات پنداری داشتن و نهایتا هم ضربه مهلک رو نه از شخص دیگه که از خودشون (من) خوردن! چیزی که پایان تند و عجولانه این فیلم تلقی میشه، به نظر من همون چیزی هستش که ما رو به مجبور به فکر کردن میکنه، که این فیلم چی میخواست بگه و چرا این طور تمام شد… مجبوری برگردی تو زندگی خودت و جواب رو پیدا کنی…
ناشناس
نقدتون فوق العاده بود (سجاد حقیقت)
سجاد حقیقت
خانم خورشید و سارای عزیز، بنظر من یه مرد باید مثل مرد بخونه و یک زن مثل یه زن. بنظرم آذر هم حرفش این بود. الان موسیقی پاپ ایران پر شده از مردایی که مثل زن سعی میکنن بخونن. این معنیش قلابی بودنه نه پایین بودن و بی ارزش بودن. ضمنا بقول سارا، اینها برداشتها و دیالوگهاییه که از فیلم بیرون میاد و ربطی به دیدگاه من نداره. خود آذر به امیر جدیدی میگه صدات زنونست و مردونه بخون.
کی میتونه بگه صدای هایده و مرضیه و پریسا پایین یا بی ارزش است؟ ولی اگر یه پسری بخاد مثل هایده بخونه جعلیه. کلا اگر لحنم بد بود معذرت از جامعه نسوان بطور کل.قصد جسارت نداشتم…
ایمان خسروی
جناب سجاد ، واقعا عالی بود . چقد عمیق و درک بالایی داشتید . شدیدا لذت بردم از نقد بجا و توضیحات بسیار بسیار محشر شما .
سهراب
البته که میتوان برای یک دکمه کت دوخت ! این همه نقد درباره چیزی که کمترین ارتباطی با آن دارد جای تعجب است. فیلم میتونست خوب باشد مث هر فیلم بدی که میتواند خوب باشد . مشکل سینمای ما قصه است سینمای قصه گوی من کجاست ؟ هنوز از تماشای فیلم های دهه هفتاد لذت میبریم اما این تصاویر هیچ گاه فیلم نخواهند بود قبل از شکستن ساختار باید یه این فکرکرد که چه ساختاری جایگزین آن باید باشد این گونه تصاویر هیچ گاه فیلم نخواهند بود و ادعای ساختار شکنی بدون ایجا د هر گونه ساختار جدید جایگزینی در هر کاردستی باقی میماند..
کیانا
مشکل اساسی ” من” نداشتن قصه و روایته، و این مورد، تماشاگر مغفول و حتّا شبه شخصیت فیلم رو- که قصه ای برای روایتش در اختیار نداره- بیشتر سرگردون کرده. هی دست و پا می زنه که از دل موقعیت های باسمه ایِ پلیسی – اطلاعاتی فیلم، چیزی دندون گیر واسمون جور کنه ولی نه خودش و نه همکارانش مثلِ جوگندمی، سوپرماکتی، پیک پیتزایی، دکتر روانپزشک قلابی، دکتر هیئت کارشناسی نظام وظیفه، افغان های بی چاره، پلیس مخفی های فیلم و خانوم جلسه ای ها، هیچ کدوم به دادِ تماشاگر خسته و گول خورده از تبلیغات فیلم نمی رسند.
بازی خانم حاتمی در نقش آذر- یک خلافکار حرفه ای و کمال گرا که قرار است شبیه تبهکاران فیلم های ژانر
” نُوار ” باشد، اما نمی تواند- کماکان سوار بر همان کلیشه هاست. مشکل اساسی این شخصیت، عدم بیان انگیزه ها و عطش سیری ناپذیر او برای عمل خلاف است. به راستی هدف او برای به دست آوردن پول زیاد چیست؟! آیا او درحال گونه ای مبارزه برای زندگی ست؟! یا انتقام از زندگی؟! چرا دوربین به این شخصیت نزدیک نمیشه و بیشتر قاب ها از او مدیوم است؟! گویا “چشم اسفندیار” او و فیلم در فیلم نامه ی ضعیف اونه.
مجموع بازی ها معمولی ست ولی بازی امیر جدیدی بسیار چشمگیر و روونه.
درباره ی بازی خارج از کلیشه ی خانم بهنوش بختیاری هم زیادی اغراق شده، به واقع ایشان نشون دادند که حد توانشون برای بازی غیر کلیشه ای فعلن همینه.
کارگردان در اولین ساخته ش در انتخاب نقش اصلی اشتباه کرده. خانم تهرانی در این نقش موفق تر می بود حتا می تونست به بی قصه گی فیلم هم کمک کنه…
سمیه
آرزوی موفقیت برای کارگردان خوش فکر فیلم ” من ”
ما خیلی لذت بردیم از تماشای یک فیلم متفاوت ولی دوست داشتیم پایان شیرینی داشت.. البته معذوریتهای سینمای ایران رو میدونم که مثلا نباید خلافکار آخر فیلم عاقبت به خیر بشه ولی اگه یه فیلم خارجی بود احتمالا آذر با پلیس فرار میکردن دور دنیا… البته اگه بیمار روانی نیود و واقعا خلافکار بود.
امیدوارم ما هم بتونیم پایانهای فانتزی داشته باشیم.
محسن محمدی
فیلم ضعیفه و نقد از خود فیلم ضعیف تر ،فیلم نامه ضعیف شحصیت پردازی افتضاحه ،مخاطب و بی دلیل گیج میکنه و نمیتونه منظوری که معلوم نیست چیه رو به مخاطب برسونه ارزش دیدن نداره
فریبا
یک سوال دارم پایان سریال چیشد؟اون اقا که توی قاب نبود پلیس بود یا روانپزشک؟؟اخه پلیس که انقد محترمانه بت خلافکار حرف بزنه؟؟
مهدی
من از یکنواختی فیل یک ربعی رو تو سینما خوابیدم ولی وقتی بیدار شدم احساس کرم چیزی از فیلم رو از دست ندادم و عقب نیافتادم
حمید
فیلم خوبی نبود. قصه نداشت. بی سر و ته و کسل کننده. بعدش هم یهو یارو مامور از آب در می آید و تمام. از لیلا تعجب کردم تو این فیلم بازی کرده.
لیلی
منم با نظر سجاد حقیقت موافقم. فقط مشکلم اینه که چرا اذر که موسیقی رو می شناسه ولی تخصصی در اون نداره و اون رو اموزش می ده؟
ساناز
من با نقد اقای حقیقت موافقم و خیلی قشنگ موضوع را باز کردند . فقط یک نکته فیلم به نظر من ضعیف بود که فیلم باید برای تمام قشر جامعه باید قابل درک باشه . تنها نکته ایرادی که میشه گرفت اینه که تماشاچی نباید بپرسه چی شد؟ البته این خوبه که هر کس اخر فیلم را هر طور خواست برداشت کنه. ولی باید قابل درک برای تمام اقشار باشه.
آرش
این فیلم بازتابی از خود ماست. چندین نقش تو این فیلم هست که روزانگیه چندین قشر رو توصیف میکنن من بهتون اطمینان میدم هر کسی هر کسی میتونه خودش رو در قالب یکی از این افراد ببینه. واقعا فیلم فوق العاده ای بود من فیلم که تموم شد تا ۱۰ دقیقه همون جا نشسته بودم و فقط به این فکر میکردم که این فیلم داره چی میگه! هر چند کارگردان میتونست منظور رو کمی فقط یه کمی رسا تر برسونه، همون جایی که داشتم فکر میکردم یاد اسم فیلم افتادم که نوشته من! یه لحظه فقط فکر کنین شما کی هستین!
یه آدم قانون گریز که روزی چند بار بر خلاف مسیر عرف جامعه (جامعه ی دولتی! ) حرکت میکنه به عمد با این که نمیخواد دستش رو بشه ولی بازم بی ترس و ابا از کاری که میکنه به کارش ادامه میده! مثلا الکل میخوره مخفی ولی ترسی نداره که هنه بفهمن از هزار راه پول درمیاره مخفی! ولی از این که لو بره ترسی نداره! فقط گیر نیوفته!
یه فرد بازاری که هر چقدرم خوب باشه بازم یه خورده شیشه داره شده حداقل یه بار سر یکی کلاه بزاره!
آرش
یه فرد بازاری که هر چقدرم خوب باشه بازم یه خورده شیشه داره شده حداقل یه بار سر یکی کلاه بزاره!
شهاب
یه نفر که استعداد هنر داره ولی چون کسی نبوده که اشناش کنه به بیراهه رفته(خواننده)
یه فرد مذهبی که اخر سر اونم قبول میکنه برای گرفتن حقش داد و بیداد کنه و بزنه جاده خاکی (خانوم بختیاری )
یه آدم نو گرا و روشن فکر که در نهایت تسلیم افکار پوسیده ی جامعه شده و خودش رو باخته(مانی حقیقت )
یه نفر با وضع حانوادگی خوب که نمیدونه از دنیا چی میخواد! و تو هوس و تمایلاتش گم شده(پسره که دنبال دختر وحشی میخواد بره خارج! )
مطمئنم اگه یکم فکر کنین شخصیت خودتون رو پیدا میکنین
اگه نکردین؛ فیلم برا شما نبوده
****
من یه سوال از فیلم دارم اگه کسی میدونه ممنون میشم راهنمایی کنه…
خانم بختیاری و آقای حقیقی و جدیدی از طرف اون روانپزشک بودن که برن سمت آذر و کمکش کنن تا به خواسته هاش که همون نجات مردم از این اوضاع جامعس؟؟؟
یا اینکه بحث اونا جدا بود؟؟؟
بعدش سکانس آخر که آذر میگفت زود اومدی برو تا فردا یعنی چی؟؟؟
مریم
مشکل اصلی فیلم نداشتن موضوعه فیلم اصلا فیلم خوبی نبود با کلی مجهولات و سوال هایی که بی پاسخ ماند وبه شکل سردرد آوری تموم شد فیلم می خواست چی رو نشون بده یه زن روان پریش و دیوانه و بسیار خطرناک که چی مثلا می خواد با عرق خوراندن به مردم زندگی اون ها رو نجات بده!!!یا با این که موسیقی بلد نیست سر مردم رو کلاه بذاره و مردم رو نجات بده حتی لایق اسم زن نیست و میبینیم که از شکل و شمایل زن خارج شده منظورم خلقیاتش هست حالا مثلا خونه رو نمی چینه که چی مثلا . زنی که اعتقادات را مسخره می کنه ونه معلومه گذشتش چی بوده این آدم نماد ملت ماس است؟ به زن بزهکار با خلقیات سادیسمی؟؟اتفاقا گریه آخر کاملا بی معنی بود این زن اون قدر الکی خطرناک بود که پلیس باید به حبس ابد محکوم می کرد زنی که کمر بسته به نابود کردن مردم ژنی بی حیا و بی شرم با دستی هرزه که فقط میخواد بی دلیل به یکی حمله کنه و اونو بزنه این نماد ایران و ملت ماست چرا یه زن بزهکار روان پریش ؟؟زنی که هدفش فقط دو چیزه پول و نابود کردن مردم .
شیلا
فیلم بسیار خوبی بود ونقد آقای سجاد حقیقت عالی بود .
هرکی
در جواب اعتقادات و هرزگی اون زن، اون آقای دکتری که از اعضا ارتش و نظام وظیفه هم بود آیا اعتقاداتش مشخص بود، همه کارهایی که میکرد نیاز به ضابطه ای در سازمانی داشت که مسلما با قوانین همین جامعه گزینش و تأیید شده بود!! اونا هرزه نیستن؟
سهیل.ب
نقد آقای حقیقت کامل و یکدست و صحیح بود. جا شگفتی و خوشبختی داره همچین نقدی.لذت بردم
حسين
نقد آقای سجاد حقیقت بسیار جالب بود.
موافقم
بسیار فیلم متفاوتی بود
خوشحالم که فیلم رو دیدم
مونا
ممنونم از نظر سجاد حقیقت بسیار نقد جالبی بو
د
ولی حس میکنم فیلم یکم میتونست شفافتر باشه
معصومه
به نظر من فیلم ماجرای یک شخصیت بود. زنی متفاوت. زنی جسور و البته خسته از این پیشرو بودن.
دنبال حل موقعیت ها نباشید. پایانش هم زیاد اهمیت نداره. چه پلیس چه روانپزشک. به هر حال این من خسته ،تسلیم شده و حبس شده.
م.ا
این فیلم به نظرم از لحاظ فیلمنامه واقعا ضعیف بود.یه فیلم خوب قیلمیه که در تک تک لحظات و سکانسها مخاطب رو تحت تاثیر قرار بده.و حالشو دگرگون کنه.نه اینکه همش به این فکر کنیم که چی شد ،منظورش چی بود و اخر هم با یه عالمه سوال فیلم تموم شه و بعد هم اینجا از بین نظرات مردم تازه با کلی ابهام بفهمیم موضوع چی بوده.ضمنا این فیلم اگر واقعا قوی بود لازم نبود توی تبلیغاتش موضوع فیلم رو جور دیگه ای نشون بدن تا مخاطب جذب کنن.
سانیار
واقعا با این همه تفاوت نظر ادم نمیدونه فیلمو بیبینه یا اصن فیلم دیگرو انتخاب کنه!اما به نظر من هر فیلمی که توش جناب اقای جدیدی باشن فیلم محشریه!چون اقای جدیدی هیچوقت فیلم ضعیف بازی نمیکنه حتی اگه مجبور شه!!!
رهگذر
دهه ۶۰ و ۷۰ فوتبالیستهایی از جنس فوتبال بودند که با قلب و جان بازی میکردند نه پا اما الان چی؟
بااین پیش در امد در صدد این بر امدم که بگویم بد تر از فوتبال سینمای ماست که دچار بیماری مالیخولیا وحتی اسیکیزوفرنی شده است که علاوه بر اینکه به قهقرا میرود به شعور مخاطب هم ارزشی نمی نهد و بارز ترین دلیلی که به ذهن میرسدگرفتن دوربین در دست امثال بیرقی هاست.
بنده به عنوان مخاطب که هیچ شناختی از ایشان ندارم نمیتوانم ایشان را سرزنش کنم اما لیلا حاتمی را چرا که نه؟ سابقه خانم حاتمی در فیلمهای لیلا ارتفاع پست حکم دوران عاشقی و…..و البته جدایی نادر از سیمین سر قفلی سابقه ایشان میباشد اما پذیرفتن فیلمی چون من سوالیست که شاید در سالهای اتی مجبور به جواب و شاید عذر خواهی بشود. همانطور که شخصیتی چون مدیری از ضعف سریالی مثل نقطه چین صحبت کرد.
اساتید و دوستانی در مدح و نقد فیلم من مطالبی و عنوان کردند اما بنده در جایگاه مخاطب نقاد این فیلم را بیشتر از گیج و بد که فاجعه ای از دوران گذار سینمای ایران نام میبرم و امیدوارم این سکان به دست اهل این رشته سپرده شود.
فیلنامه ای بسیار ضعیف میزان سن هایی ضعیف تر فیلم برداری فاجعه که پنداری کارگردان و فیلمبردار توقع همه چیز از دوربین های پیشرفت خود داشته اند. دیالوگهای الا کلنگی خسته کننده سکانسهای تکراری قابل پیش بیینی و از همه بد تر حربه های جاسوسی ( جا سازی چیپ ست و کارت های مشخصات) که گویی فیلنامه نویس هنوز در خیابان های بروکسل دهه ۴۰ میلادی خیال بافی میکند…..
و کلام آخر : جگر ها خون شود تا یک پسر مثل پدر گررد تاسف آخر: پدر ها هنوز زنده اند……
آيناز
عالی بود این فیلم . کم پیش میاد شوک بشم توى فیلمى … هرچند همه چیز رو حدس میزدم اما واقعا از صحنه صحنه فیلم لذت بردم لامصب یه سکانس اضافه نداشت… دیالوگهاى جالب زیاد داشت.
مهیار
من از دیدن این فیلم لذت بردم. از نقدهای سازندهای هم که اینجا مطرح شد خیلی لذت بردم. البته نه آن نقدهایی که که صرفا تخطئه و توهین(های ریز) کرده بودند. کلید روانپزشک خیلی جالب بود که من رو از سردرگمی اولیه درآورد، اما همچنان نفهمیدم کجاها تخیل بود و کجاها واقعی؟ و از طرفی هم یک کم به نظرم سادهانگارانه میآید که با فرض خیالی بودن فضا در ذهن بازیگر اول، تمام معما رو حل کنیم. این بیشتر شبیه «پاک کردن صورت مسئله» هست به نظرم.
سارا
من بشدت لذت بردم از دیدن این فیلم… حس کردم بعد از مدتها دارم یه فیلم درست و حسابی میبینم… تعجب میکنم که چرا اینقد میگن ضعیف بود..
نسیم
دیدید وقتی سر کلاسی هستید که درس از سطح شما بالاتره احساس کسل بودن به ادم دست میده این الان اوضاع بعضیا موقع فیلم دیدنه.
یه چیز دیگه ; یه عده وقتی فیلمی مثل شاتر ایلند رو میبینن و کلی سوال واسشون پیش میاد و میفهمن باید فیلم رو دوباره ببینن(که واسه این فیلم کاملا طبیعیه) تین رو از قوت کارگردان میبینن چون اون کارگردان یه کارگردان اسم دار امریکاییه ولی واسه یه جوون ایرانی میگن که فیلم ارزش دیدن نداره , داستان نداره … فیلم خوب بود و مرسی از اقای حقیقت.
پرستو
نقد اقای حقیقت فوق العاده بود کاملا موافقم با ایشون
ف.ش
نظر آقای حقیقت بسیار جالب و قابل تامل بود ولی به یک نکته توجه نکردید… که همین نماد نجاتدهندگی از موقعیت و گرفتاری مردم سو استفاده می کرد و تا هزینه کار رو دریافت نمی کرد راه نجات نشون نمی داد…که البته این هم شاید نماد خود ما باشه که در عین حالی که می خواهیم به هم کمک کنیم جیب خودمون برامون مهمتره …
مهدي فرشچي !!!
تحلیل آقای حقیقت جالب بود دیدگاه متفاوتی از دیگر دوستان بود اما دو تا سوال برام پیش اومد …
١ -نجات دهنده ای که فقط به فکر پور کردن جیبه خودشه ؟؟؟شاید مثل نجات دهندگان اونور مرز مثل خواندان پهلوی؟؟
نجات دهنده از چی ؟؟؟خدمت سربازی و خدمت به مملکت ؟؟مشروب نخوردن ؟؟؟ یعنی نماد های بدبختی ملت ما در این فیلم همین بود ؟؟مشروب خوردن ؟؟سربازی نرفتن ؟؟ ما فقط مشکلاتمون همینه ؟؟؟کارگردان اگه میخواست چنین نماد هایی رو هم به کار بگیره بهتر نبود مشکلات اساسی تری رو به نماد بگیره ؟؟ ما ناجی میخوایم که مشکلات معیشیتی مشکلات آموزش و پرورش مشکلات کار مشکلات ازدواج جوانان مشکلات …حل کنه نه مشکل مشروب و خدمت به میهن و حل کنه ..این ناجی میتونه این جوری به مردم کمک کنه .!!! اگه مثل شما فکر کنیم همه قاتلان زنجیره ای ناجی هستن …اون قاتلی که زن های فاحشه رو میکشت ناجی مرردم بود چون فکر میکرد داره فحشارو و از تو جامعه پاکسازی میکنه …بر عکسش هم یه مثال میزنم به یه بابایی میگم چرا خاله شدی و پا کشی میکنی میگه مردای این مملکت به این رابطه و به من نیاز دارن من دارم به این مملکت خدمت میکنم …
تو این مملکت زشت داره تو لباس زیایی جلوه گری میکنه و زیبایی تو لباس پاره پوره زشت جلوه داده میشه ….
مشروب خورن نماد نجات این مردم شده !!!
دور زدن قانون نماد نجات این مردم از فلاکت !!!
یه جونه بی فکر که میخواد زمین کاری باباشو بکنه زمین گلف و تفریح و عشق و حال و فرار کردن از خدمت سربازی و رسیدن به یه زن وحشی که یه بچه شش ساله هم داره و سابقه دار هم هست راه نجاته ؟؟
یا یه لگد زدن برای سقوط ته چاه ؟؟
محمدمهدی
نظر آقای فزشچی واقعا عالی بود خواهشا به شلوغ بازی ها و کلمات زیبا که احساساتیمون می کنن توجه نکنیم ،عاقلانه و منطقی فکر کنیم و روی اصول و چاچوب آقای حقیقت اصول و چهارچوب شما چیست ؟؟؟
قضاوت با شماست !!!!!!
شهاب
نگاه متفاوت این فیلم دوست داشتم اما یه کسی که خلافکاره کی وقت کرده بره زبان یاد بگیره؟ چرا همچین زنی به اینجا رسیده که بیاد خلافکار بشه؟ این مقدمه میتونست کمک کنه…در بخش پایانی پلیس بخواد کسی دستگیر کنه صبر میکنه و دوبار سیلی میخوره؟ به نظر من خیر؛ طرف دستگیر میکنه و تحویل مراجع قانونی میده. با همه این اشکالات ریز باز این فیلم دوست داشتم و از خاطرم پاک نمیشه
پگاه
فیلم در ژانر معنا گراهست و برای مخاطب عام ساخته نشده بنابراین تماشای این فیلم برای خیلی ها بی معنی و کسل کننده ست ، من خودم اصلآ لذت نبردم و اینکه ایجاد تعلیق در فیلم خیلی بد تموم شد
مهران
من امشب فیلم رو دیدم.زیاد هم از نقد و… سر درنمیارم اما به نظر من بیشتر شبیه یک تئاتر بود تا فیلم. بازی لیلا حاتمی بنظرم عالی بود.سکانسهایی هم که تکرار میشدند جالب بودند. هم ساده بود و هم پیچیده
مهران
من امشب فیلم رو دیدم.زیاد هم از نقد و… سر درنمیارم اما به نظر من بیشتر شبیه یک تئاتر بود تا فیلم. بازی لیلا حاتمی بنظرم عالی بود.سکانسهایی هم که تکرار میشدند جالب بودند. هم ساده بود و هم پیچیده
بابک
یه فیلم متفاوت از لیلا حاتمی.به نظرم فیلم هاش تو نقش زنی که همیشه بهش ظلم میشد کلیشه ای شده بود.لیلا حاتمی نشون داد که هر نقشی رو به خوبی ایفا میکنه.چه نقش هایی چون آذر چه نقش هایی که در دوران عاشقی یا سعادت آباد داشت.
به نظرم یکی از برترین بازیگرای سینماست.
شایان
سهیل, تبریک می گم. برای دوستانی که از تعلیق خوششون میاد, دوز مناسبی بود. تشکر
محمد حسین مصطفوی
تقریبا کل کامنت ها رو خوندم تنها در باره صحنه آخر فیلم به نظرم کل فیلم ساخته و پرداخته ذهن آذر ( لیلا حاتمی ) بود و پس ۲ شخض واقعی داشت پزشک ( با سه نقش جراح مسۍول معافی و دکتر تیمارستان ) و آذر
وحید باطنی
من چند بار این فیلم رو دیدم ، خیلی برام جالب بود که اصلا نمی تونستم بگم فیلم بدیه ، هم قصه یک روایت کامل از زندگی عادی یک نفر بود و هم تح فیلم مشخص بود و اتفاقات جالبی رو از زندگی یک نفر روایت کرد . خوشم اومد ،فیلم تو هیچ موردی هم زیاده روی و لوس بازی نداشت این هم برام جذاب بود ، فقط هر بار که فیلم رو دیدم یه چیزی کم داشت که باعث میشد فیلم درجه یکی نباشه و نمی دونم چی بود . شاید چون هیچی نبود ، شاید مثل آذر فیلم عادت کردم چیزی برام مهم نباشه و سنگدل باشم . خلاصه این فیلم حس جالب و برای شخص من عجیبی داشت . اما اصلا فیلم بدی نبود .
رضا
دوستان عزیزی که تصور میکنن آذر با “روانپزشک”! صحبت میکرد ظاهرا اطلاع ندارند که دست یک کارگردان در نشان دادن عناصر پلیسی-اطلاعاتی-امنیتی و ریزه کاری های شخصیتی اونها چقدر بستست… مسلمه که کارگردان مجبوره عنصر امنیتی رو کاملا مبهم نشون بده بدور از هر نشانه ای تا اگر فرضا دوستان ممیز و “غیره” ایرادی به دیالوگها یا صدها چیزدیگه گرفتند بتونه ازش فرار کنه.. جالبه بعضی دوستان گفته بودند آذر بیمار روانیه کل اتفاقات فیلم هم در ذهنش افتاده و اون شخصیت اول و آخر فیلم هم روانپزشکه!!!!!!!!!!!!!
مژگان
آقای حقیقی نقدتون رو دوس داشتم چون به واقعیت نزدیک بود و ابهام زدایی کرد
ممنون