این مقاله را به اشتراک بگذارید
«چه کسی موتسارت را کشت؟» اثر ارنست ویلهم هاینه
کتابی برای آشتی با مطالعه
حمید رضا امیدی سرور
انتشار «چه کسی موتسارت را کشت؟» اثر ارنست ویلهم هاینه، با ترجمه علی اسدیان که به تازگی به همت نشر ماهی صورت گرفته، تاکیدی بر این نکته است که چگونه حضور ناشری با اعتبار و توانمند می تواند ظرفیت های بالقوه یک کتاب را به فعلیت برساند و حتی کتابی که پیشتر به شکلی ناموفق تجربه انتشار را پشت سر گذاشته، احیا کند. «چه کسی موتسارت را کشت؟» قریب به یک دهه پیش توسط ناشر دیگری به بازار فرستاده شده بود؛ اما در آن زمان دیده نشد و خیلی زود به فراموشی سپرده شد، در حالی که محتوای آن حکایت از جذابیت بسیار آن داشت. اما همین کتاب حالا بعد از ده سال، به شکلی پیراستهتر و ویراسته تر به بازار آمده و به اعتبار نام ناشر به مراتب بهتر از پیش بدان توجه شده است.
روی جلد کتاب زیر عنوان «چه کسی موتسارت را کشت؟» نوشته شده است که داستانهایی برای دوستداران موسیقی. به گمانم این عنوان فرعی برای کتاب حاضر هم می تواند خوب باشد هم بد! این درست که داستانهای کتاب به مراتب برای علاقمندان موسیقی جذاب تر هستند، اما الزاما این گونه نیست که این داستانها برای آنها که علاقه ای به موسیقی ندارند، فاقد جذابیت باشد. بی شک شناخت شخصیت هایی که در کتاب از آنها صحبت می شود بر جذابیت آن برای خواننده می افزایداما حوادث پر فراز و نشیب کتاب خودشان به اندازه کافی جذاب هستند که هر خواننده ای را به نبال خود بکشد. بنابراین اثر حاضر یکی از آن کتابهای است که می توان به هر کسی که دنبال یک کتاب جذاب که هم سرگرم کننده باشد و هم آموزنده پیشنهاد داد.
کتاب از ۱۴ داستان تشکیل شده است، البته اشتباه نکنیم «چه کسی موتسارت را کشت؟» یک مجموعه داستان در شکل متعارف آن نیست، کتاب به شکلی روایی نوشته شده که بازگو کننده ماجراهایی عجیب ولی واقعی از زندگی تعدادی از موسیقی دانان بنام تاریخ است. اما نویسنده تنها از سبکی روایی استفاه کرده که نسبتی با زبان داستان کوتاه چه شکل های کلاسیک آن و اشکال مدرن و یا پسا مدرن، ندارد.
نویسنده کتاب در واقع چهارده پرونده گشوده، پرونده هایی درباره حوادث جالب ، مبهم و کنجکاوی برانگیزی که در تاریخ رخ داده است، ماجراهایی که جنبه های مهم برخی از آنها نه تنها هنوز مبهم است که بلکه پس از انجام پژوهش هایی در پیرامونشان ابهام آنها بیشتر نیز شده است. ویلهم هاینه با بازخوانی ابعاد مختلف این اتفاقات، در کنار مروری بر برزندگی این چهره ها کوشیده پرتویی برای روشن کردن حقیقت ماجرا بر آنها بیفکند.
ویلهم هاینه در مقدمه این کتاب مینوشته: «آنچه در این کتاب میآید، ساخته و پرداخته یک نویسنده کتابهای جنایی نیست. خواننده هم بازرس است و هم بازپرس. ما واقعیات را پیش رویتان میگذاریم. بیایید سعی کنیم پرده از این رویدادها و جنایتهای اسرارآمیز برداریم.»
او در این میان از روشی منطقی که مبتنی بر خردورزی باشد استفاده کرده است، در هر ماجرا با اشاره به تصورات گوناگونی که وجود داشته، دلایلی منطقی که برخاسته از واقعیت های تاریخی باشد اقامه کرده و کوشید در این میان پرده از رازهای هر ماجرا برداشته و واقعیت ها را از دل توهمات و تصوراتی که در طول گذر زمان شکل گرفته بیرون بکشد.
برای نمونه در اولین داستان این کتاب کوشیده تا پرده از راز مرگ ناگهانی موتسارت در سی و پنج سالگی بردارد. موتسارت به عنوان یکی از نوابغ دنیای موسیقی از شهرتی عالمگیر برخوردار است که پس از ساخت رکوییم خود به شکلی ناگهانی درگذشت و خیلی سریع و شتابزده نیز او را دفن کردند. در طول این سالها درباره مرگ او حدس و گمانهای مختلفی زده اند، از میان نزدیکان موتسارت افراد مختلفی متهم به قتل او شده اند اما نویسنده با طرح این اتهامات، درمورد هر یک از افراد دلایل موجود یک به یک آنها را رد کرده تا سرانجام به حقیقت نزدیک می شود.
اما ماجرا به موتسارت ختم نمی شود، در این کتاب از بیزه، باخ، واگنر و خیلی کسان دیگر سخن به میان می آید؛ فی المثل چایکوفسکی شخص دیگری است که مرگ او در یکی از موفق ترین ایام زندگی اش شایعات بسیاری را به وجود آورد اما به راستی چرا چایکوفسکی در اوج شهرت و موفقیت درگذشت؟ برای رازگشایی از مرگ او و همچنین ماجراهای خواندنی بسیار دیگری، بد نیست به سراغ کتاب «چه کسی موتسارت را کشت؟» بروید. هر داستان این مجموعه را در یک نشست کوتاه می توان خواند، سبک نگارش نویسنده پرکشش و ترجمه آن بسیار روان است و می تواند اوقات خوشی را برای مخاطب خود به همراه بیاورد، کتابی که نمونه خوبی برای آشتی مردم با کتاب است، چنان که فکر نکنند تنها با تماشای تلویزیون می توان سرگرم شد، بلکه می توان سرگرمی های فرهنگی بهتری داشت که اطلاعات خوبی به خواننده می دهد و هم اینکه روش تحلیل منتطقی را با روایت داستانهای خود به آنها می آموزد.
ارنست ویلهم هاینه نویسنده کتاب هم در نوع خود آدم جالبی ست. کسی که در سال ۱۹۴۰ به دنیا آمده و کارش شهرسازی و معماری است و مدیریت ساخت پروژه های بزرگی را در نقاط مختلف دنیا برعهده داشته است. با این حال اما نوشتن داستانهایی با مایه هایی تاریخی یکی از علایق جدی او بوده است. او عقیده داشت همانگونه که از ساخت یک فرودگاه یا یک برج و… احساس لذت می کند نوشتن نیز مایه مسرت اوست و بدترین چیز هم برای او نوشتن آثاری ست که خواندن آنها حوصله مخاطب را سر ببرد!
****
«چه کسی موتسارت را کشت؟»
نوشته: ارنست ویلهم هاینه
ترجمه: علی اسدیان
ناشر: ماهی، چاپ اول ۱۳۹۵
۱۵۲ صفحه، 13000 تومان
نقل از الف کتاب