این مقاله را به اشتراک بگذارید
‘
دشیل همت یکی از آن شخصیت های قابل ستایش در تاریخ ادبیات پلیسی و جنایی است، هم به خاطر سهم انکار ناپذیرش در اعتلای آن و پذیرش اینکه داستان پلیسی فی نفسه اثری پیش پا افتاده نیست و می تواند داستانی با جنبه های قوی ادبی باشد، هم از آن رو که ریموند چندلر او پیشکسوت خود می دانست و از این منظر می ستود و مهمتر از همه این ها بلکه به خاطر اعتقادی که به مرام و منزلت انسانی داشت و با شخصیتی استوار پای اعتقاداتش ایستاد. اوحاضر نشد همانند برخی هنرمندان در برابر مک کارتیزم سر خم کند و دوستانش را لودهد و یا برای اینکه از این مهلکه جان بدر ببرد بیگناهان را گرفتار سازد. به همین خاطر تاوان سختی هم داد و در زمانی که سن و سالی از او گذشته بود به زندان رفت. نوشته زیر مروری گذرا دارد بر زندگی و آثار این نویسنده بزرگ که خواندنش برای علاقمندان ادبیات به خصوص گونه پلیسی جنایی خالی از لطف نیست.
نکاتی چند در باره زندگی و آثار دَشیل همت
ترجمه داوود قلاجوری
متولد ۱۸۹۴، ساموئل دَشیل همت دروان کودکی اش را در بالتیمور سپری کرد. فقط پس از یکسال حضور در دبیرستان، در ۱۹۰۹ مجبور به ترک تحصیل شد تا بتواند از نظر مالی به خانواده اش کمک کند. او به طور موقت به کارهای مختلف مشغول شد تا اینکه در ۱۹۱۵ به عنوان کارآگاه به استخدام آژانس پینکرسون در آمد. شغلش ایجاب میکرد به سرتاسر امریکا سفر کند. او ظرف یکسال بارها از شغلش استعفا داد ولی سرانجام به همان آژانس بازگشت. حاصل تجربیات این سفرها منابعی شدند که همت برای خلق آثار ادبی اش از آنها سود جُست. این تجربیات برای همت مثل همان چیزی بود که سکانداری کشتی به نویسندگی مارک تواین کمک کرد و تجربیات سربازی به همینگوی.
همت از آژانش پینکرتون استعفا داد تا به جبهه های جنگ جهانی اول برود. نتیجه اینکه در این جنگ به بیماری سل مبتلا شد و تا آخر عمر از این بیماری رهائی نیافت و آزار دید. این بیماری باعث شد تا نتواند بجز دوره هائی کوتاه به کار کارآگاهی در آژانس پینکرتون ادامه دهد و در اواخر ۱۹۲۱ مجبور شد برای همیشه از کار در آن آژانس کناره گیری کند. مریض احوال، تحصیل نکرده، دارای همسر و فرزند، همت در مدرسه ای ثبت نام کرد، تایپ کردن آموخت و به نوشتن قطعات کوتاه پرداخت. بدون هیچ تأملی موضوع نوشته هایش را از میان تجربیاتش بعنوان کارآگاه انتخاب کرد و به همان فوریت موفق به چاپ داستانهایش در مجله ماسک سیاه شد. درآمد چندانی از نوشته هایش نصیبش نمیشد ـــ یک سِنت برای هر کلمه ـــ اما موفقیت خیلی زود به سراغش آمد. بین سالهای ۱۹۲۳ تا ۱۹۳۱ بیش از شصت داستان کوتاه و چهار رمان نوشت: خرمن سرخ، نفرین دین، شاهین مالت، کلید شیشه ای. رمان مرد لاغر در ۱۹۳۴ منتشر شد.
در صفحه ۱۶ مقالۀ "هنر سادۀ آدمکُشی"، ریموند چندلر مینویسد شک دارد "که همت نیتی آگاهانه و هنری در خلق آثارش داشت؛ همت فقط سعی داشت از طریقِ نوشتنِ مسائلی که در بارۀ آنها اطلاعات دست اول داشت، امرار معاش کند." اما نظریاتی که همت در باره آثارش اظهار کرده نشانگر آن است که او از سُنت داستانویسی پلیسی و ظهور شخصیت های بیرحم در نوعی از ادبیات اطلاع داشته و امیدوار بوده در بیان و توصیف این قهرمانانِ سنگدل و بیرحم، شکلی هنری به آثارش بدهد. در شماره اکتبر ۱۹۲۳ مجلۀ ماسک سیاه، بعنوان مثال، همت قهرمان داستانهای پلیسی سطحی و مبتذل را از قهرمان داستانهای پلیسی که قهرمانش عقل کل است متمایز میکند. برای نشان دادن نیت هنری خود در آثارش، همت از رئالیزم ایده آل قهرمان رمانهایش اینچنین دفاع میکند: "با چند تن از آنان همکار بوده ام… او کم و بیش همان شکل و شمایلی است که دیده ام: کارآگاهی خصوصی که اغلب در کارش موفق است."
نوع یا مظهر کارآگاهان داستانهای اولیه پلیسی با نوع و الگوی امروزی آن متفاوت است. همت تلفیقی از قهرمانی رومانتیک، ماجراهای ملودرام، صحنه های واقعگرا و انگیزه های روانشناسانۀ قابل قبول و باورپذیر خلق کرد. کارآگاه آژانس کنتینانتال یا "آپ"، مردی میانسال و خپله است که در یکی از شعبه های آژانس کارآگاه خصوصی کنتینانتال در سانفرانسیسکو کار میکند. او عضوی از سازمان تجسس و کارآگاهان در سطح کشور است. او اغلب با همکارانش کار را به پیش می بَرد، یعنی به پلیس کمک میکند و پلیس نیز به او کمک میرسانَد. او به ما یادآوری میکند که معنای عبارت "کارآگاه خصوصی" بار تجاری یا نوعی کاسبی دارد و یک موضوع فردی نیز نیست؛ منظور این است که کارآگاه دولتی که همان پلیس باشد با کارآگاه خصوصی فرق دارد.
همت احساس و حال و هوای نوعی مشخص از زندگی شهری در امریکای ۱۹۲۰ را جایگزین نتیجه گیری های جوّی رایج از خروارها داستانهای پلیسی سطحی در آن زمان کرد. داستانهایش از موضوعات ریاکاری در مسئله ممنوعیت تولید و فروش مشروبات الکلی، شکوفائی کشور، مهاجرت به شهرهای بزرگ، خودسَری و عنان گسیختگی، جمعیتِ در حالِ تغییر [از نظر نژادی] در شهرها، آزادی های جدید روابط جنسی، مصرف گرائی در حال رشد، و هیجان کشوری در راه پیشرفت و سازندگی، الهام میگیرد. همت در داستانهایش ناامیدی، ناکامی، انزوا و نوعی احساس خیانت و عهدشکنی در زندگی مردم را منعکس میکند که جانشین امید و بدگمانی و بیرحمی زندگی و تاکتیکی برای بقا و زنده ماندن شده است. چندلر در همصدائی و تائید مضمون آثار همت مینویسد: "همت قتل نفس را از گلدان تزئینی ونیزی بیرون کشید و به کوچه و خیابان آورد… او موضوع قتل را به همان مردمی واگذاشت که به دلایلی مرتکب آن میشوند، نه بخاطر آنکه فقط جسدی بوجود آید. او این مردم را همانطور که هستند بر روی کاغذ ترسیم کرد و کاری کرد که بخاطر اهدافی که دارند با همان زبانی سخن گویند که عادتشان است."
همت در توصیف دنیای پلیس، قاچاقچیان، تبهکاران و خلافکاری های نه چندان جدی و مخاطره آمیز موفق است. آپارتمان اجاره ای، اتاقی اجاره ای در یک خانه و علامتهای دیگری که نشان از ناپایداری و موقتی بودن وضعیت دارد، در کنار خانه ثروتمندان در محله های آرام و استوار دیده میشود. شهروندان صادق و درستکار و آسیب پذیر برای برای گریز از یکنواختی به مصرف مشروب و مواد رو میکنند و در قمار اعتماد به شارلاتان های دنیای مذهب و پزشکی، سرخورده میشوند. مشروب و سکس تمثیلهائی برای جدائی قانون و ایده آلها از تجربیات و آرزوهای قهرمانان داستان میشوند: شکافی که همیشه با قتل و توسط مجرمین پُر میشود.
وظیفه کارآگاه این است که به این گودال ژرف رخنه و آنرا پاکیزه و منزه کند. دستاوردهایش تقریبا و اغلب مثل وظیفه سرایداران است که موانع آزاردهنده را از سرِ راه بردارند و امنیت و خوشحالی را برای موکلان خود فراهم آورَند. کارآگاه با همان شیوه ای کار میکند که دنیای تبهکاران. کارآگاهان از کارهای زشت رؤسای خود پیروی نمیکنند، زندگی و اَعمال زشت آنها را در دل محکوم میکنند اما به ندرت بطور آشکار به چالش با آنها برمیخیزند، حداقل در داستانها.
تقریبا هیچ موضوع ایده آلیست در کارهای "آپ" وجود ندارد. در مصاحبه ای که در بیوگرافی همت، نوشته ریچارد لِیمَن، منعکس شده است، نویسنده اشاره ای به اهداف اخلاقی "آپ" میکند:
"او را مردی کوچک می بینم که هر روز در خاک و خون و مرگ و نیرنگ، زندگی را ـــ هر اندازه بیرحم و ستمگر و بدبین که لازمه کار باشد ـــ از امروز به فردا میرسانَد، به سوی هدفی گنگ، بدون انگیزه ای که به سویش جذب شود یا از آن دوری کند. فقط این را میداند که استخدام شده است تا به آن هدف برسد."
عبارت اصلی در اینجا "استخدام شده" است. هدف "آپ" ـــ همه هستی و زندگی اش ـــ از حرفه اش زائیده میشود. قهرمان همت نه فقط زیاد باهوش و قهرمانی چندان برجسته نیست، بلکه نسبت به کارآگاهان ایده آل و خیالی ما نیز چندان بهره ای از خوش تیپی نبرده است. فقط یک مرد شاغل است. بدون نام است، مگر در محیط کارش. متعلق به یک سازمان است، به یک شرکت. او را در خانه اش نمی بینیم، و نه حتی زمانی که مشغول کار نباشد. خصوصیات خاص خود را ندارد، یا مثل هولمز علائق شخصی به چیزهائی مثل ویلون و پیپ، یا مثل عشق مالرو به بازی شطرنج. او فقط سیگار میکشد و مشروب میخورد، اما به ندرت از حد خود تجاوز میکند. گاهی مجذوب زنی میشود، ولی تسلیم هوا و هوس نمیشود. کاملا مشهود است که خودش هم از نظر جنسی چندان جذاب نیست.
اگرچه همت میگوید که بدون نام گذاشتنِ "آپ" غیرعمدی بوده اما همت ادامه میدهد که او اصلا محق نام نبوده است (مجله ماسک سیاه، دهم اکتبر ۱۹۲۳، ص ۱۲۷). "آپ" یک کارمند گمنام است. در کارهایش شدیدا غیرشخصی است. او به کار "فقط بعنوان کار نگاه میکند ـــ هنگام کار، احساسات مایۀ درد سر است." تنها رابطه نزدیک او، با آژانسی است که استخدامش کرده است.
در آنچه که مدتها بعد الگوی خصوصیات ژانر داستانهای خشونت آمیز شد و همت آغازگر آن بود، سیستم طرح و توطئه پیچیده و فریبکارانه بود، با راه حلی که چندین شریک جُرم را در بر میگرفت. بعنوان مثال، در رمان خرمن سرخ، کارآگاهی برای انجام مأموریتی به شهر پرسن ویل میاید. در میان ساکنین، بخاطر فساد حاکم، این شهر به "پریزن ویل" (زندان ویل ) نیز مشهور است. به محض ورود به این شهر مأموریت دوم نیز به او محول میشود و او نگران احتمال سومین مأموریت میشود. این کارآگاه به تدریج با اولین موکلش قطع رابطه میکند تا با مشکل بزرگتر این شهر که فساد است مبارزه کند. تمرکز ما [خواننده] روی کشف دو قتل است اما این دو قتل را بیست قتل دیگر احاطه کرده اند.
در داستانی مشابه، یعنی رمان نفرین دِین، کارآگاهی استخدام میشود تا در باره الماسی مسروقه تحقیق کند اما در نهایت درگیر حل مشکلاتی دیگر مثل قتل نفس، دوستی، وفاداری، جادوگری و عصیانگری میشود. مشکل ظاهری در رمان شاهین مالت، یک خواهر به کژراه رفته است؛ اما سئوال و مسئله اصلی در باره تندیسک جواهر نشانی است که با موضوع چند قتل پیوند خورده است. رمان خوابِ گِران از چندلر، با موضوع باجگیری شروع میشود ولی با موضوع زنی دیوانه و چند قتل نفس پایان می یابد.
همچون یک رؤیا، طرح و توطئه در داستانهای پلیسی، ما را از وضعیتی آشکار به محتوای پنهان پیش می بَرد. کارآگاه به چیزی مثل یک روانشناس، تاریخدان و غیبگو تبدیل میشود تا حقیقت را از لایه های ناخودآگاه و بی اختیار ذهن بیرون کِشد، مسائلی که انگیزه های زندگی روزمره است. داستان اولیۀ رمان و مشکل ظاهری شاید طرح و توطئه ای فریبکارانه باشد، مثل شاهین مالت؛ یا اینکه مسائلی فرعی باشند، مثل رمانهای خرمن سرخ و نفرین دِین. اما شکل و فرم کشفِ جُرم پیامی چندگانه از واقعیت در خود نهفته دارد که این پیام اطلاعات آشکار و پنهان، موضوع و معنای موضوع را از هم جدا میسازد.
‘
1 Comment
محسن
آشنایی با ژانرهای مختلف در ادبیات غرب و نویسندگان متعدد هر کدام از این سبک ها بطور مشخص فقر ادبیات داستانی ما را در این سبک ها نشان می دهد ، فقری که بیش از هر چیز به خاطر فاصله زیاد مابین ادبیات ما و تجربه های زندگی است . از سویی عامه مردمی که تجربه های مختلف زندگی را لمس می کنند با ادبیات و مطالعه بیگانه شده اند و از سویی دیگر اکثر نویسندگان ما از لایه های مرفه چامعه برخواسته اند که هیچ درک ملموسی از مسائل واقعی عامه مردم ندارند . نتیجه این اتفاق تولیداتی است که اعلب فاقد ارزش های ماندگار هستند و به نظر می رسد درمانش فقط زمانی زخ می دهد که فرهنگ مطالعه و اهمیت دادن به ادبیات بین مردم عادی و طبقات متوسط گسترش پیدا کند و گرنه در همچنان بر همین پاشنه می گردد . در مجموع سایت مد و مه جدی ترین مجموعه ای است که در این حوزه فعالیت دارد و امیدوارم با توجه به تنگناهای مالی که قطعا” بیشترین فشارها را وارد می کند در کارتان تداوم داشته باشید .