این مقاله را به اشتراک بگذارید
آلبرکامو خالق دیکتاتور
حسام اسماعیلی
کامو در دنیای ادبیات نویسنده ای مشهور و تاثیر گذار است. ردپای عقاید فلسفی اش در هر اثرش مشهود است. حتی اگر نمایشنامه ای بنویسد مانند کالیگولا. نمایشنامه قالبی است که کامو برای به تصویر کشیدن داستانی گیرا و فلسفی انتخاب کرده اما او در نوشتن آنقدر چیره دست است که اگر قالب دیگری را هم بر می گزید باز هم با اثری بی نظیر رو به رو بودیم. نمایشنامه کالیگولا در ۴ پرده نوشته شده است کالیگولا در هر پرده از جهاتی متفاوت عمل می کند. در پرده ی اول با کالیگولایی سرخورده و ناراحت از فوت عزیزی رو به رو هستیم که حیران و سرگشته است و نمی داند چه باید بکند. در پرده ی دوم روند تبدیل کالیگولا به حاکمی قدرتمند و دیوانه تعریف می شود. در پرده ی سوم و چهارم با کالیگولای مجنون طرفیم که هدفش مشخص و معلوم است. اما کامو با دیوانگی کالیگولا بازی می کند و از او به گونه ای دیوانه ای عاقل می سازد. در دل جنون کالیگولا منطقی بی رحم نهفته است. کالیگولا همه چیز را می خواهد. اربابی است که میخواهد خدایی کند. او به دنبال غیر ممکن است و خوب می داند که چه راه غیر عقلانی را انتخاب کرده است. این دیوانه ی عاقل شروع به کشتن افرادی می کند که از اطرافیان خودش هستند و در این راه بیهوده نمی کشد. او جذابیت و گیرایی خاصی دارد و همین ویژگی اش او را از حاکمی عادی به پادشاه و قاضی بی رحم و ماندگار تبدیل می کند. کامو در اینجا هم با رویکردی اگزیستانسیالیستی به مسئله ی مرگ می پردازد. کالیگولای مجنون شایددر تاریخ تنها شخصیتی خشمگین و خونخوار باشد اما کامو در این نمایشنامه از او شخصیتی با احساس و هدفمند ساخته که بیش از یک امپراطور دیوانه است. کتاب کامو در نگاه اول به عنوانش اثری تاریخی به نظر می آید، اما به صورتی شگفت انگیز مدرن است. دیکتاتوری کالیگولا نماینده ای از حکومت های نوین اند که بر مردمان هر آنچه که بخواهند تحمیل می کنند. کالیگولا در این تبدیل خود خواسته اش به یک دیوانه به دنبال حسی خداگونه می گردد. کشتن های بی حسابش نشان دهنده ای افکار اوست. او با گرفتن جان یا بخشیدن آن می خواهد قدرت خداگونه اش را به رخ همه بکشد. اختیار زندگی افراد به فرمان اوست و برای کالیگولا این فکر به صورت عقیده درآمده است. در ابتدای نمایشنامه کالیگولا بیان می کند که به دنبال به دست آوردن ماه است و در طی داستان چند اشاره دیگر به این موضوع می شود. ماه نمادی از غیر ممکن های کالیگولاست. او تنها در صورتی که ماه(غیر ممکن) را داشته باشد می تواند احساس خدایی کند. در این جا کامو حتی با مفاهیم خدا و غیرممکن نیز بازی را شروع می کند که عاری از فلسفه نیست. در اینجا "خدا" و "غیر ممکن" واحد هستند. در نظر کامو خدا غیر ممکن است. اطاعت از کالیگولا واجب است و نمی توان از حکم او فرارکرد. اما او نمی تواند ماه را به دست آورد و این غیر ممکن او را در هم می شکند. در آخر بت کالیگولا شکسته می شود و داستان پایان می گیرد. بهره گرفتن کامو از شخصیتی تاریخی مثل کالیگولا بی نظیر است. او کالیگولا را آنگونه که هست نمایانده و فلسفه اش را با عقاید او ترکیب کرده است. کالیگولا اولین امپراطور رومی از خانواده ی آگوستوس می باشد. نام مستعار کالیگولا به معنی "پوتین کوچک " از آن جهت به وی داده شده است که در بچگی در ارتش پدرش چکمه های کوچک سربازی می پوشید. در تاریخ نام کالیگولا با خونریزی و طغیان گری عجین است. کامو به صورتی تمام و کمال جایگاه این پادشاه رومی مشهور را شناخته واز نظر روانی او را درک کرده است و این موضوع به موفقیت هر چه بیشتر این نمایشنامه کمک کرده است. بی گمان کالیگولا در کنار مهمترین اثر های نمایشی جای می گیرد و معنی خود را به خوبی پوشش می دهد. در تک تک صحنه ها شاهد مهارت نویسنده و جذابیت داستان خواهیم بود. این ویژگی ها کالیگولا را به نمایشنامه ای کامل تبدیل می کند. به اثری خلاقانه!