این مقاله را به اشتراک بگذارید
رمانی برای زندگانی امروز
نگاهی به کتاب «الفبای مردگان» اثر هادی خورشاهیان
علیرضا بهرامی
ادبیات معاصر چیست؟ با ادبیات قدیم چه تفاوتهایی و با نیازهای مخاطب امروز چه انطباقهایی دارد؟ ادبیات متناسب به انسان معاصر کدام است؟
الفبای مردگان، رمانی از هادی خورشاهیان، شاید اثری باشد که در جستوجو همین پرسشها آفریده شده است؛ جستوجویی در ذهن آفرینندهی آن، و نیز در متن و محتوای کتاب. یکی از پیشفرضهایی که به نظر میرسد نویسنده در نوشتن این اثر برای خود در نظر گرفته، استفاده از ادبیات طنز است؛ طنزی که ادبی است، ملایم و ملیح است، به شوخیهای سهل جنسی نمیپردازد و به لودگی مفرط هم نمیرسد. شخصیتهای اثر مورد بحث، افراد لودهای هستند اما در عین حال خلافکارند؛ درنتیجه نه خیلی خطرناک به نظر میرسند و نه خیلی شیرینعقل! درواقع انگار خورشاهیان نگاهش را به انسان جامعهی امروز اینطور تنظیم کرده است؛ انسانهایی که خیلی قاعدهمند نیستند، فطرت ملایمی دارند و در عین حال از نوعی سردرگمی رنج میبرند. نویسنده، خود، انسانهایی را انگار بیشتر میپسندد که نه میتوانند طبق تمام قاعدههای محتوم، اتوکشیده باشند و نه میتوانند به خوی حیوانی بشر تن در دهند.
«- آقا تیمور سلام عرض کردم. جواب سلام هم میدانید که واجب است.
باز هم بدون اینکه سرش را بالا بیاورد، گفت:
– کی گفته؟
با تعجب گفتم:
– حالا موقع شما کتاب دینی نبود، از کسی هم نشنیدهاید این حدیث را؟ خود حضرت محمد فرمودهاند.
سرش را کمی بلند کرد که بتوانم لبخندش را ببینم و گفت:
– اولا موقع ما کتاب دینی هم بود. دوما تو که اینقدر حدیث بلدی چه غلطی کردهای که آمدهای سراغ من؟ سوما جواب سلام هر ابلهی را آدم نباید بدهد که از قدیم گفتهاند سلام گرگ بیطمع نیست. همین جواب سلام شماها را دادم که روزگارم این است. الان باید با زن و بچههایم توی پارک بودم خیر سرم!
این چند مورد را با همهی خلافکار بودنش خوب گفت؛ انصافا!»
درواقع شخصیتهای الفبای مردگان هیچکدام ذاتا بد نیستند. نویسنده دنیایی را برای ما ساخته که فطرت هر فردی، که در این رُمان بیشتر خلافکارهای خردهپا تا متوسط هستند، به پاکی و نیکویی گرایش دارد. شخصیت اصلی داستان یک جا که پرده از ذهن و دلش برمیدارد، به دنبال این است که دست به سرقت بزرگی بزند تا بتواند بدهیاش را به یک خلافکار دیگر پرداخت کند، بعد سهم ادارهی مالیات را بدهد، بعد اموال مالباختگان را برگرداند و دست آخر هم برود با نامزدش ازدواج کند!
از این جهت میتوان گفت، نویسنده در چینش و ساز و کار دنیا دست برده، ترکیب مورد پسند خودش را ارایه کرده است؛ منتها این موضوع را خواننده چندان متوجه نمیشود. درواقع نویسندهی اثر، با رعایت همهی قواعد ادبی و واقعگرایی، این کار را به شکلی نرم انجام داده است. او حتا در لابهلای داستانش بهدنبال ناکجاآبادی است که شخصیت داستان به آنجا پناه ببرد؛ پشت شیارهای تپهها یا در دل یک غار.
خورشاهیان در یک اثر ادبی، چند گونه را تلفیق کرده است؛ بهگونهای که ادبیات داستانی طنز، پلیسی، معمایی و همناک، هر کدام در این اثر تلفیقی، سهمی دارند. داستان، تعلیقهای پیاپی دارد که قاعدتا کشش ایجاد میکند و در عین حال، جزو استثناهایی است که ریتم تند آن از دلایل موفقیتش محسوب میشود. درست است که ریتم روایت داستان چنان سرعتی دارد که خیلی به شرح جزئیات نمیپردازد اما این شتاب، خواننده را آزار نمیدهد و در عین حال او را برای ادامهی کار درگیر خود میکند.
یکی دیگر از وجههای تعادل و تناسب در رمان البفای مردگان این است که این اثر درواقع اثری پُست مدرن است اما خواننده خیلی درگیر خواندن یک اثر پُست مدرن نمیشود. روند داستان گاهی انتزاعی میشود؛ درحالیکه هیچ چیز، ازجمله روایتش، انتزاعی نیست. مدام بین فضای رئال و سورئال در رفت و آمد است، و خواننده را خسته نمیکند.
هرچه فصلهای کتاب به پایان نزدیک میشود، هم در تنوع راویان و هم در متن، بیقراریهایی رخ مینماید که به روایتی شبهانتزاعی – شبهواقعی میانجامد.
در چند فصل نخست، حساب ما با یک رُمان با روایتی کاملا طبیعی و خطی است و این حس و حال را ایجاد میکند که فقط باید داستانی را که ریتم و آهنگ بهنسبت تندی دارد، تعقیب کنیم. از میانهها که گذشت، چنان ناگهانی راویان عوض میشوند که گاهی نزدیک میشود که سرگردانی بهوجود آورد اما شیوهی روایت و جذابیتها به گونهای است که ولو در حد دو سه صفحه، باز ما را رام میکند و بهدنبال خود میکشاند، تا تغییر و شوک و غافلگیری دیگری.
این شیوهی انتخابی خورشاهیان در نوشتهی خود است که انگار هم تمایل داشته علیه روایتهای رایج و عامهپسند عصیان کند، هم در ورطهی شبه پُست مدرن نویسیهای شطحگونهای که در برههای از آثار، با مذاق و سلیقهی مخاطب ایرانی چندان موافق و خوش نیامدند، نیفتد.
از نظر خورشاهیان ظاهرا این شیوه بهترین روش مواجهه با دنیایی است که هیچ چیزش را جدی و قطعی نباید پنداشت. در الفبای مردگان هیچ چیز دارای عینیت و قطعیت مطلق نیست. خیلی جاها این تصور، صدور حکمهای قطعی را بهوجود میآورد اما خیلی زود و ناگهانی، خودش همان را میشکند. در جایی از داستان به این نتیجه ممکن است برسیم که بله، شخصیت اصلی، دو حلقهی اتصال به خانه و وطنش دارد که همان مادر و نامزد او هستند. بعد، هنوز چند صفحه نگذشته، به شکلی سیلیوار ما را با این واقعیت مواجه میکند که از نظر شخصیت داستان، احتمالا مادر و نامزدش همدست دشمنانش هستند و با آنان دست به یکی کردهاند.
مواجههی نویسنده با شخصیتها و نامهای داستان هم به همین شکل است. خیلی از اسمها و شخصیتها ساختگی و حاصل تخیل نویسنده هستند اما در جاهایی ناگهان شخصیتها و نامهای واقعی افراد، مکانها و کتابها وارد داستان میشوند؛ جلال آل احمد، شعبان جعفری، سمفونی مردگان، مکانهایی در تهران و… و حتا خود هادی خورشاهیان در جاهایی خیلی ناگهانی وارد داستان میشوند؛ البته به همان سرعتی که آمدهاند هم خارج میشوند. این سرعت جابهجاییها به حدی است که در جاهایی، نام خود رُمان الفبای مردگان و محتوایش نیز به محتوای داستان وارد میشوند و به نقشآفرینی میپردازند و بعد خارج میشوند:
«داداشم علی آنها را با انگشت نشانم داد و گفت:
– ببین کریمجان! آدمها دو دستهاند. یا مثل من و تو بچهی پایین شهرند و غیرت دارند و خاکیاند، یا مثل اینها روشنفکرند و بیغیرتند و معتادند.
یکنفرشان که بعدها فهمیدم اسمش «جلال آل احمد» است و سبیل داشت، مثل داداشم علی بلند شد و گفت:
– دمت گرم جوان! حرفی زدی که اگر درست هم نباشد، توی تاریخ میماند، ولی جوان ما همه بیغیرتیم، آینه در کربلاست.
من و داداشم علی زود از کافهی «نادری» آمدیم بیرون و من عکس «جلال آل احمد» را بعدها در مجله دیدم و فهمیدم نویسندهی روشنفکر بوده است، ولی ترک کرده.»
یکی از نقطههای کلیدی هر اثر داستانی، از داستان کوتاه گرفته تا مجموعههای تلویزیونی، پایانبندی آن است. بسیاری از آثار شایسته، در پایانبندی خود از نفس میافتند و قدرت مهندسی خالق آنها به چالش کشیده میشود. در آثار انتزاعی، این مرحله چندان قابل ارزیابی و قیاس نیست. در الفبای مردگان نیز همین طور است. آنجا که کتاب تمام میشود، میتوانست تمام نشود یا چند صفحه قبلترش هم میتوانست تمام شود. از این منظر، نگاه و قضاوت قطعی دربارهی این رُمان نمیتوان داشت.
اما در کل میتوان گفت، الفبای مردگان همان نیاز مخاطب معاصر به ادبیات معاصر است. همان ادبیات معاصر است؛ آمیزهای از نیازها و امکانهای مدرن، با ریشههایی در نوستالژیها و فضاهای آشنا، که حال مخاطب امروزی را میتواند خوب کند.
به نقل از الف کتاب
****
«الفبای مردگان»
هادی خورشاهیان
ناشر: نیلوفر؛ چاپ اول ۱۳۹۵
۲۱۵ صفحه ۱۴هزار تومان