این مقاله را به اشتراک بگذارید
در ضیافت سیاست افلاطونی
نگاهی به کتاب ««ضیافت افلاطون بهنزد لئو اشتراوس» اثر لئو اشتراوس/ ترجمهی ایرج
آذرفزا
دکتر علی غزالیفر*
کسانی که لئو اشترواس (۱۸۹۹-۱۹۷۳) را میشناسند کافی است عنوان کتاب از پرده گوششان بگذرد تا برای خرید آن به سوی کتابفروشیها بتازند. البته تعداد این افراد زیاد نیست. بیشتر اهل فلسفه در ایران بیخبرند از اینکه اشتراوس سرچشمه اصلی تفکری بود که بعدها تبدیل به یک جریان قوی و مهم فلسفی شد. او اگرچه اصالتا آلمانی بود اما به علت یهودی بودن ناچار شد در زمان حکومت نازیها از کشورش مهاجرت کند و پس از سپری کردن چند سال در فرانسه و انگلستان عاقبت در ایالات متحده آمریکا رحل اقامت افکند و به تدریس و تحقیق در فلسفه مشغول شد. اوج فعالیتهای او در دو دهه پنجاه و شصت میلادی بود. در آمریکا شاگردانی تربیت کرد و بسیاری تحت تاثیر تفکرش قرار گرفتند و امروزه "اشتراوسیها" در دو عرصه فلسفه و سیاست نامدار هستند. همه اینها به این دلیل است که اشتراوس دیدگاهی منحصربهفرد در فلسفه دارد و بیشتر کارهای او با محوریت آثار اصلی فیلسوفان بزرگ انجام شده است.
اشتراوس اهل فلسفه را به طور کلی دو دسته میکند: فیلسوفان و پژوهشگران فلسفه. فیلسوفان بسیار کمشمارند. او اکثریت قریب به اتفاق اهل فلسفه، از جمله خودش، را حداکثر پژوهشگر فلسفه میداند و نه فیلسوف. رسالت پژوهشگران فلسفه درک و فهم درست اندیشههای فیلسوفان بزرگ است که البته به هیچ وجه کار آسانی نیست. یکی از موارد مورد نیاز برای این درک و فهم، روش درست و دقیق است. اگرچه فیلسوفان بزرگ بیباکانه و خلاقانه میاندیشند، اما پژوهشگران فلسفه نمیتوانند و نباید همانند آن فیلسوفان عمل کنند. اینان باید پایبند به روش بمانند و تلاش کنند آن چه را در ذهن فیلسوفان بزرگ رخ داده بازسازی کنند. روش اشتراوس برای این مقصود سخت و پیچیده است؛ زیرا از نظر او نوشتههای فیلسوفان بزرگ بسیار دقیق و حسابشده است، به حدی که هیچ واژهای در هیچ متنی اضافی یا بیاهمیت نیست. تک تک واژهها مهم و برای فهم مطلب نقش کلیدی ایفا میکنند. بر اساس همین نگرش، اشتراوس با دقت و ریزبینی شگفتی آثار فیلسوفان کلاسیک را بررسی میکند. این روشِ بازخوانی با شیوههای متعارف تفاوت دارد و همراهی با اشتراوس را دشوار میسازد. خواننده باید با حوصله زیاد آثار اشتراوس را مطالعه کند. این حد از دقت مستلزم تسلط فراوانی بر زبان است. و همین امر ترجمه آثار او را چند برابر دشوارتر میسازد؛ زیرا علاوه بر اینکه تسلط بر زبان اشتراوس را لازم میآورد، تسلط بر زبان متون فیلسوفان بزرگ نیز ضروری میشود. در اینجا که با متن یونانی کهن نویسندهای همچون افلاطون مواجهیم کار بسیار طاقتفرسا میشود. همینجا لازم است که به نقش مهم مترجم این اثر اشاره کنیم و تلاش او را ارج بنهیم که کار دشواری را به سرانجام رسانده است. مترجم فاضل همه تواناییهای لازم را برای تحقق چنین کاری داراست. او در هر دو زمینه فلسفه و زبان یونانی داناست.
لئو اشتراوس در اصل فیلسوف سیاسی است و دغدغه و علاقه اصلی او نیز همین حوزه بود. او توجه زیادی به افلاطون دارد از این جهت که جزو معدود فیلسوفان است و اندیشههای سیاسی مهمی را مطرح کرده است. تقریبا همه رسالههای سیاسی افلاطون، از جمله جمهوری، قوانین، مرد سیاسی و آپولوژی، مورد بررسی جدی و تفصیلی اشتراوس قرار گرفتهاند. اما رساله ضیافت با موضوع عشق نیز مورد توجه اشتراوس بود. این توجه از روی تفنن نیست، بلکه ناشی از ضرورت زمانه است. زمانه ما دچار بحران است، از جمله بحران سیاسی. اندیشههای سیاسی معاصر هم ناتوان از ارائه راهحلی در این زمینه هستند. در این میان اندیشههای سیاسی افلاطون میتواند بسیار راهگشا باشد. اشتراوس با چنین هدفی به سراغ افلاطون میرود. اما رساله ضیافت که اصلا سیاسی نیست! موضوع این رساله عشق است و نه امر سیاسی. در ظاهر بله، اما اشتراوس آن را در یک ارتباط تنگاتنگ با سیاست میداند. ضیافت به چیزی میپردازد که بنیاد امر سیاسی است. از نظر اشتراوس امر سیاسی با امر غیرسیاسی مشخص و معین میشود. آن امر غیرسیاسی در واقع همان امر طبیعی است. آن امر طبیعی انسان و جهان نیز اروس است که افلاطون در رساله ضیافت به آن پرداخته است.
ضیافت ماجرای یک مهمانی است که چند نفر از مردان سرشناس آتنی برای شام و شراب دور هم جمع میشوند. میخورند و میآشامند و اندک اندک بحث به اروس کشیده میشود که میتوان آن را میل یا عشق نامید. هفت نفر درباره این موضوع سخن میرانند که ششمین آنها سقراط است و سخنران هفتم، آلکیبیادس، میان آنان داوری میکند که نتیجهاش پیروزی سقراط بر دیگران است. اشتراوس تک تک این هفت مورد را به تفصیل و با دقت واکاوی میکند. همچنین به جزئیات فراوانی میپردازد که در ابتدا حتی به چشم خواننده نیز نمیآید اما اشتراوس نشان میدهد که برای فهم منظور افلاطون کلیدی هستند؛ اموری همچون جزئیات زمان و مکان و فضای ضیافت، مشخصات افراد حاضر در آن، اشارات رمزگونه افلاطون در دیگر رسالهها و نام شخصیتها. نحوه مواجهه اشتراوس با این رساله همچون آمدن کارآگاهی خبره و تیزبین سر صحنه جرم است که با استفاده از سرنخهای جزیی، فرعی، نادیدنی و ظاهرا بیاهمیت کل صحنه جرم و همه اتفاقات پشت سر آن را کشف و بازسازی میکند. اما در پایان این سیر طولانی به کجا میرسیم؟ شناختی بهتر و ژرفتر نسبت به این رساله اما نه شناختی کامل. اینک آماده میشویم که دوباره به درون آن شیرجه بزنیم، در آن سیر کنیم و چیزهای بیشتری بفهمیم. پایان این سیر، آغاز یک مسیر جدید است. این ره کران ندارد.
بعید است کسی از اهل فلسفه رساله ضیافت افلاطون را نخوانده باشد. ولی هنگامی که تحلیلها و موشکافیهای اشتراوس را درباره آن میخوانیم گویی تاکنون آن را نخواندهایم و برای اولینبار است که با این رساله مواجه میشویم. چه جای شگفتی وقتی که میبینیم اشتراوس این رساله را طوری شرح و تفسیر میکند که انگار با متن مقدسی روبهرو است. به همین دلیل حتی ترتیب نشستن افراد حاضر در آن مهمانی را مهم میداند و تلاش می کند از اشارات افلاطون آن را کشف کند و از نحوه نشستن آنان در کنار یکدیگر نکتهها استخراج میکند. در پیش گرفتن چنین شیوهای در بررسی رساله افلاطون، مطالعه این کتاب مفصل را دشوار میسازد، اما مقدمه عالی مترجم فاضل سرنخ اصلی را به دست خواننده میدهد تا از همان ابتدا سمت و سوی مباحث کتاب را بفهمد. نقش درخشان مترجم منحصر به مقدمه و ترجمه خوب و دقیق نیست. توضیحات عالمانه ایشان در سراسر اثر بسیار راهگشا و آموزنده است.
*دکترای فلسفه
به نقل از الف کتاب
****
«ضیافت افلاطون بهنزد لئو اشتراوس»
نویسنده: لئو اشتراوس
ویراستار: سث بنردتی
مترجم: ایرج آذرفزا
ناشر: علمی و فرهنگی، چاپ اول ۱۳۹۶
۴۸۹ صفحه، ۲۷۰۰۰ تومان