این مقاله را به اشتراک بگذارید
‘
صد سال ترجمه در ایران: از 'مسخ' هدایت تا سانسور 'اولیس'
رضا نوری
این نوشتار را که به اثرگذاری متون ترجمه شده بر فضای فکری ایرانیان میپردازد به نقل از بی بی سی میخوانید
"ما اینجا نمیتوانیم از بدبدختیها و بیعدالتیهای رایج در کشورمان مستقیم سخن بگوییم… ولی اگر نویسندهای دردها و بدبختیهای مردم ستمکش کشورش را در کتابی عرضه کرده باشد، به ترجمه آن میپردازیم تا تسکینی به درد دل خود بدهیم. اگر مورد اعتراض و تعقیب دستگاه سانسور قرار گرفتیم، میگوییم اینها مربوط به فلان کشور عقبمانده است و ربطی به کشور پیشرفته و مهم ما ندارد! به عبارت دیگر، ما در پناه نام شما حرفهای خودمان را میزنیم."
این جملات، پاسخ محمد قاضی، مترجم مشهور ایرانی به خوزه دو کاسترو، نویسنده برزیلی است که سال ۱۳۴۲ به ایران سفر کرده بود و از قاضی، مترجم یکی از کتابهایش، درباره سانسور در ایران پرسیده بود.
این کارکرد ترجمه در ایران که محمد قاضی در پاسخ به این نویسنده خارجی بر آن تأکید کرد، گرچه در سایه حکومتهای مختلف استبدادی ارزش فراوانی داشته و دارد، اما همه اهمیت ترجمه ادبی در ایران نیست.
مرور کوتاه و نگاهی کلی به ادبیات معاصر ایران نشان میدهد شاعران و نویسندگان ایرانی با وام گرفتن از ترجمه آن دسته از مترجمان نخبهای که تأثیر کارشان کمتر از خلق ادبی نبوده، جریانهای ادبی تازهای را در وطنشان به راه انداختهاند.
در این دوره ادبیات روسیه در ایران نفوذی فوقالعاده یافت و ایدئولوژی چپ بر انتخاب کتابهای ادبی برای ترجمه تأثیر گذاشت، زیرا اکثریت قریب به اتفاق نویسندگان و مترجمان آن دوره یا مدتی عضو حزب توده بودند یا به لحاظ فکری به این حزب گرایش داشتند
در واقع، پیوند ادبیان معاصر ایران با ترجمه به حدی است که هر چه نویسنده و شاعر ایرانی با جریانهای مهم ادبی جهان بیشتر آشنا بوده، موفقیت او در خلق ادبیات نیز افزوده شده است. با این حال، این تأثیرپذیری و وابستگی، از پیوند او با ریشههای کهن ادبیات فارسی هیچ نکاست.
اگر نخواهیم به گذشتههای خیلی دور برویم، دستکم ستونهای ترجمه در ادبیات معاصر ایران را باید در تأسیس دارالفنون و نهضت مهم ترجمه در دوره قاجار جستوجو کرد.
یکی از مهمترین کتابهایی که در این دوره از تاریخ ایران ترجمه شد، "هزار و یک شب" بود که عبداللطیف طسوجی تبریزی در آغاز سلطنت ناصرالدین شاه به فارسی برگرداند.
پرویز ناتل خانلری در مقاله "نثر فارسی در دوره اخیر" که در نخستین کنگره نویسندگان ایران در سال ۱۳۲۵ ارائه شد مینویسد: "از سالخوردگان شنیدهام که در شبهای زمستانی خانوادههای دوستان گرد هم جمع میشدند و یکی از ایشان ترجمه کتابی مانند الف لیل و کنت منت کریستو را به صدای بلند میخوانده و دیگران سراپا گوش میدادند."
نمونه دیگر این دفاتر جدید، "بنگاه ترجمه و نشر کتاب" بود که در سال ۱۳۳۲ با "ترجمه آثار درجه یک جهان به زبان فارسی" آغاز به کار کرد و مجموعه های متفاوت و متنوعی برای کودکان ونوجوانان و در حوزه "ایرانشناسی" منتشر کرد
شرایط سیاسی و آموزشی آن دوره موجب شد ترجمه از ادبیات فرانسه در اولویت قرار گیرد که البته نباید این اولویت را به معنی رجحان ذاتی ادبیات فرانسه بر ادبیات دیگر کشورها و زبانها دانست.
آن زمان حکومت ایران در حسن نیت انگلستان و روسیه برای همکاری و کمک آموزشی و علمی تردید داشت و فرانسه را به ویژه با پایان یافتن امپراتوری ناپلئون و افول قدرت این کشور، کمخطرتر میدانست.
با این حال از همان ابتدا، ترجمههای باواسطه، مترجمها را فقط به آثار ادبی زبانی که بر آن تسلط داشتند محدود نکرده و دایره آشنایی ایرانیان با ادبیات دیگر کشورها را گسترش داده است.
همچنین انقلاب مشروطه ایران و آزادی مطبوعات در آن دوره، در افزایش کیفیت و کمیت ترجمهها و در پی آن، تحول ادبی ایران نقش بسزایی داشت.
مطبوعات این دوره نه تنها مستقیما در تغییر و بهروزرسانی زبان و نثر فارسی نقش داشتند، بلکه نویسندگان و شاعرانی چون علیاکبر دهخدا (با 'صور اسرافیل') از دل آن برآمدند که خود از قلههای ادبیات معاصر فارسی شدند.
با کودتای رضاخان و تغییر شرایط سیاسی و اجتماعی ایران، از شیفتگی به ادبیات اروپا تا حدودی کاسته شد و نوعی نگاه به خود و گذشته خود در نویسنده و شاعر ایرانی شکل گرفت که نمونهای از آن را میتوان در مقاله "وقتی که یک ملت اسیر میشود" نوشته محمدعلی جمالزاده (با اسم مستعار شاهرخ) در شماره اول مجله "کاوه" دید.
همچنین توجه به ایران باستان و ترجمه کسانی چون صادق هدایت از متنهای پهلوی در همین دوره افزایش یافت.
در این دوره، با افزایش تعداد مترجمان و عمیقتر شدن دانش آنان از ادبیات، برخی از آثار پیشین دوباره ترجمه شدند و انتخاب آثار تازه نیز با دقت بیشتری همراه بود.
از معروفترین ترجمههای این دوره، میتوان به رمان "بینوایان" نوشته ویکتور هوگو اشاره کرد که حسینقلی مستعان آن را به فارسی ترجمه کرد.
علاوه بر هوگو، ترجمه آثار نویسندگان رمانتیک دیگر مثل الکساندر دوما به پدید آمدن نوعی از ادبیات اجتماعی در ایران کمک کرد که به توصیف فحشا، فساد سیاسی و اجتماعی و ناامنی سالهای پس از مشروطیت و یأس ناشی از به نتیجه نرسیدن انقلاب میپرداخت.
اتفاقات شهریور ۱۳۲۰ و آغاز فعالیت حزب توده در ایران، یک جهش دیگر برای ترجمه در ایران بود.
انتشار "وداع با اسلحه" نوشته ارنست همینگوی در سال ۱۳۳۳ در ایران که اولین ترجمه نجف دریابندری بود، نشاندهنده گرایش جدید مترجمان ایران برای ترجمه آثار ادبی خارجی است
نفوذ ادبیات روسیه و چپ
در این دوره ادبیات روسیه در ایران نفوذی فوقالعاده یافت و ایدئولوژی چپ بر انتخاب کتابهای ادبی برای ترجمه تأثیر گذاشت، زیرا اکثریت قریب به اتفاق نویسندگان و مترجمان آن دوره یا مدتی عضو حزب توده بودند یا به لحاظ فکری به این حزب گرایش داشتند.
"مادر" نوشته ماکسیم گورکی با ترجمه علیاصغر سروش (۱۳۲۳) یکی از آثار شاخص در این دوره است که برای نویسندگان همچون الگوی جریان رئالیسم سوسیالیستی محسوب میشد.
همچنین در میان مترجمان این دوره، محمود اعتمادزاده (بهآذین) با ترجمههایی از آثار بالزاک، رومن رولان و میخائیل شولوخف، جایگاه مهمی دارد.
آناتول فرانس نیز از نویسندگان فرانسوی محبوب این دوران بود که توجه مترجمانی چون قاسم غنی را به خود جلب کرد. "پاشنه آشیل" نوشته جک لندن ترجمه محمد جعفر محجوب، "سرخ و سیاه" نوشته استاندال ترجمه عبدالله توکل نیز در همین بستر منتشر شد.
اما در همین دوره، مترجمان و نویسندگانی مثل صادق هدایت با تسلطی که بر آثار غربی داشتند، سعی کردند آثار ادبی شاخص روز جهان را به فارسی برگردانند؛ ترجمه هدایت از "مسخ" کافکا و "دیوار" سارتر، و همچنین ترجمه جلال آلاحمد (به همراه علیاصغر خبرهزاده) از "بیگانه" آلبر کامو جزو این دسته است.
با شکست محمد مصدق در ۱۳۳۲ و افزایش نفوذ سیاسی آمریکا در ایران، ادبیات انگلیسیزبان به رقیبی جدی برای ادبیات فرانسوی و روسی تبدیل شد.
انتشار "وداع با اسلحه" نوشته ارنست همینگوی در سال ۱۳۳۳ در ایران که اولین ترجمه نجف دریابندری بود، نشاندهنده گرایش جدید مترجمان ایران برای ترجمه آثار ادبی خارجی است.
چند سال بعد، "خشم و هیاهو" رمانی از ویلیام فاکنر، نویسنده دیگر آمریکایی با ترجمه بهمن شعلهور به فارسی ترجمه میشود که بر نویسندگان ایرانی تأثیر زیادی گذاشت.
همچنین در همین سالها محمد قاضی، مترجم نامدار ایرانی، کتاب مشهور "شازده کوچولو" نوشته آنتوان دوسنتاگزوپری را به فارسی ترجمه کرد که بعدها مترجمان دیگری مثل احمد شاملو و ابوالحسن نجفی نیز آن را ترجمه کردند.
"شازده کوچولو" گرچه جزو کتابهای ادبیات کودک دستهبندی شده بود، اما فروش بالای این کتاب در جهان و از جمله در ایران، نشان میدهد که مخاطبانش فراتر از گروهبندیهای سنی است.
علاوه بر این کتاب، رمان "دن کیشوت" نوشته سروانتس که از آن به عنوان آغاز رماننویسی در غرب یاد میکنند، یکی دیگر از ترجمههای ماندگار محمد قاضی است.
تأسیس دفاتر جدید نشر و مؤسساتی مثل فرانکلین جان تازهای به ترجمه ادبی در این کشور بخشید. کریم امامی، مترجم و ویراستار فرانکلین درباره "کمالگرایی" در این مؤسسه گفته است: "آزادی عمل در آنجا، یک محیط آرمانی آکادمیک پدید آورده بود."
از فرانکلین تا امیر کبیر
در این دوره از تاریخ ایران که فعالیتهای ادبی و هنری رونق گرفته بود، تأسیس دفاتر جدید نشر و مؤسساتی مثل فرانکلین جان تازهای به ترجمه ادبی در این کشور بخشید. کریم امامی، مترجم و ویراستار فرانکلین درباره "کمالگرایی" در این مؤسسه گفته است: "آزادی عمل در آنجا، یک محیط آرمانی آکادمیک پدید آورده بود."
رمان "صد سال تنهایی" نوشته گابریل گارسیا مارکز با ترجمه بهمن فرزانه که انتشارات امیرکبیر آن را در سال ۱۳۵۳ منتشر کرد، از ترجمههای شاخص پیش از انقلاب محسوب میشود.
نمونه دیگر این دفاتر جدید، "بنگاه ترجمه و نشر کتاب" بود که در سال ۱۳۳۲ با "ترجمه آثار درجه یک جهان به زبان فارسی" آغاز به کار کرد و مجموعه های متفاوت و متنوعی برای کودکان ونوجوانان و در حوزه "ایرانشناسی" منتشر کرد.
این بنگاه که با تلاش احسان یارشاطر تاسیس شده بود، صفحه شناسایی کتاب را که دربرگیرنده نام نویسنده، حق مؤلف، چاپخانه و تیراژ چاپ و شمار صفحات بود در چاپ کتاب هایش اضافه کرد که دیگر ناشران آن را دنبال کردند.
وقوع انقلاب ایران، گرچه سانسور را بیش از پیش کرد، اما نتوانست روند ترجمه ادبی را متوقف کند.
بسیاری از مترجمان که پیش از انقلاب آثاری از آنان منتشر شده بود، آثار مهم دیگری را به فارسی ترجمه کردند: رضا سیدحسینی، ابراهیم یونسی، امیرجلال الدین اعلم و …
همچنین یکی از ترجمههای شاخص در دوران پس از انقلاب، ترجمه مهدی سحابی از مجموعه سترگ "در جستجوی زمان از دست رفته" نوشته مارسل پروست است که در فاصله سالهای ۱۳۶۹ تا ۱۳۷۷ در تهران منتشر شد.
در تأثیرگذاری ترجمه ادبی در ایران همین بس که حکومت به اندازه نویسندگان و شاعران، به مترجمان نیز حساس بود. قتل احمد میرعلائی، یکی از مترجمان شاخص در جریان قتلهای زنجیرهای، نمونهای از این حساسیت است. میرعلائی آثار مهمی از ادبیات جهان را به فارسی ترجمه و زمینه آشنائی کتابخوانهای ایرانی را با چندین نویسنده مهم جهان مثل خورخه لوئیس بورخس و میلان کوندرا فراهم کرده بود.
با این حال، با ادامه و شدت یافتن سانسور در ایران، از چاپ ترجمههای مهمی چون "اولیس" نوشته جیمز جویس با ترجمه منوچهر بدیعی جلوگیری کرده است.
ترجمههای ادبی مثل شعرهای پل الوار و ژاک پرهور فرانسوی، تی اس الیوت انگلیسیزبان، لورکا و نرودا اسپانیاییزبان، ریلکه آلمانی، ناظم حکمت ترک، مایاکوفسکی روس، جبران خلیل جبران عرب و هایکوهای ژاپنی بخش چشمناپوشیدنی کتابخانه بسیاری از اهل ادبیات در ایران را تشکیل میدهد
ترجمه شعر و نقد ادبی در ایران
شعر فارسی نیز همپای نثر فارسی متأثر از ترجمههای آن دوره، متحول میشد.
محمدرضا شفیعی کدکنی، شاعر و استاد ادبیات فارسی دانشگاه تهران، در کتاب "با چراغ و آینه" مینویسد: "هر چه زیبایی و لطف در شعر امروز ایران دیده میشود، حاصل پیوند درخت فرهنگ ایرانی و درخت فرهنگ اروپایی است."
در دوره مشروطه و پس از آن، به ویژه با ترجمه شعر در مطبوعات، شاعران ایرانی متأثر از اشعار شاعرانی اروپایی شدند. به طوری که همزمان با انتشار داستانها و رمانهای اجتماعی، شاعرانی چون ایرج میرزا، ملک الشعرا بهار، پروین اعتصامی و رشید یاسمی، با تأثیر از شاعرانی چون لافونتن و آلفرد دو موسه به سرودن اشعار اجتماعی پرداختند.
نصرالله فلسفی یکی از مترجمان این دوره است که ترجمه اشعار منتخب ویکتور هوگو و ترجمه اشعار شاعران رمانتیک فرانسوی را منتشر کرد.
همچنین برخی از منتقدان، شعر مهم "افسانه" سروده نیما یوشیج را – که از این شاعر به عنوان "پدر شعر نو فارسی" نام میبرند – متأثر از یک منظومه آلفرد دووینی، شاعر فرانسوی میدانند.
تأثیرپذیری شاعران پیشرو ایرانی از ترجمه به حدی است که در آثار شاعرانی چون مهدی اخوان ثالث هم دیده میشود که به نظر "سنتگراترین شاعر مدرن" است. او خود تصریح کرده که شعر "سگها و گرگها" را که در مجموعه "زمستان" منتشر شده، با الهام از شعرهای شاندور پتوفی، شاعر مجار، سروده که پیشتر محمود تفضلی ترجمه کرده بود.
بعدها ترجمه شعر گسترش بیشتری یافت و مخاطبان خود را در ایران پیدا کرد. به طوری که این دسته از ترجمههای ادبی مثل شعرهای پل الوار و ژاک پرهور فرانسوی، تی اس الیوت انگلیسیزبان، لورکا و نرودا اسپانیاییزبان، ریلکه آلمانی، ناظم حکمت ترک، مایاکوفسکی روس، جبران خلیل جبران عرب و هایکوهای ژاپنی بخش چشمناپوشیدنی کتابخانه بسیاری از اهل ادبیات در ایران را تشکیل میدهد.
Image caption برخلاف حوزههای داستان و رمان و شعر، ترجمه انبوه نقد ادبی به جریانسازیهای بومی نقد ادبی در ایران منجر نشد. از مهمترین دلایل آن، فقدان آموزش و ضعف دانشگاهها و نیز شکنندهتر بودن نقد ادبی در مقابل سانسور حاکم بر ایران است
همچنین ترجمه بر حوزه نقد ادبی در ایران تسلط دارد.
مجموعه "تاریخ نقد جدید" اثر رنه ولک، منتقد چکی-آمریکایی با ترجمه سعید ارباب شیرانى یکی از آثار معروف در این زمینه است. جلد اول این کتاب سال ۱۳۷۳ منتشر شد.
در همان سالها که تب توجه به نقد ادبی در ایران بالا گرفته بود، کتاب "ساختار و تأویل متن" بابک احمدی به چاپ رسید که مجموعهای بود از نظرات منتقدان ادبی قرن بیستم: از نشانهشناسان فرانسوی و فرمالیستهای روس گرفته تا ساختارشکنان و نظریهپردازان هرمنوتیک ادبی.
با این حال، بر خلاف حوزههای داستان و رمان و شعر، ترجمه انبوه نقد ادبی به جریانسازیهای بومی نقد ادبی در ایران منجر نشد.
از مهمترین دلایل آن، فقدان آموزش و ضعف دانشگاهها و نیز شکنندهتر بودن نقد ادبی در مقابل سانسور حاکم بر ایران است.
در واقع، آن شگردها و پناهگاههایی که در داستان و شعر برای در امان ماندن از سانسور وجود داشت، به کار نقد ادبی نمیآمد.
‘
2 نظر
نکته گو!
باید ممنون انتظار چنین یادداشت موجز و مفیدی درباره ترجمه در ایران باشم. سپاس
عدنان خلعتی.
مسوول نقد ادبی هفته نامه ی آوای پراو هستم ، مطالب شما خوب و ارزنده اند، چنانچه اجازه بفرمایید ، جهت تنویرافکار و گسترش مباحث هنری ، برخی از مطالب شما را با ذکر منبع چاپ نمایم . باعث افتخار بنده است که در این زمینه با شما همکاری و تبادل اطلاعات داشته باشم .ممنون