این مقاله را به اشتراک بگذارید
نگاهی به کتاب آدم ما در بالیوود نوشته کریم نیکونظر
اگر از علاقمندان پیگیر سینما باشید، احتمالا نام فیلم «آقای ۴۲۰» به گوشتان خورده باشد. یکی از فیلمهای قدیمی سینمای هند با حضور راچ کاپور که حالا در بالیوود اثری کلاسیک شناخته میشود. در فرهنگ هندی (و گویا افغانی) آقای ۴۲۰ لقبی است برای آدمهای دغل باز که خود را متفاوت با آنچه هستند، نشان میدهند. در میانه دههی سی وقتی راچ کاپور به ایران سفر کرده بود، اوانس اوگانیانس سازنده اولین فیلم تاریخ سینمای ایران که دیگر مدتها بود در سینما فعالیتی نداشت (آن زمان خودش را پروفسور رضا اوهانیان مژده معرفی میکرد) راچ کاپور را به دفتر کار خود دعوت کرد و به او دکترایی افتخاری داد! آن زمان در جراید عکسی از راچ کاپور با لباس فارغ التحصیلان دانشگاه منتشر شد، آن هم در حالی که مدرکی تحت عنوانِ آکادمی سینمای آسیا در دست داشت. اما اینکه چطور سوپر استار سینمای هند قانع شد با این شکل و شمایل جلوی دوربین برود و دکترایِ افتخاریِ دانشگاهی خیالی را از دست کسی که در کشور خود کارگردانی فراموش شده بود، بگیرد؛ ماجرایی بود که از دید روزنامهنگاران آن سالها هم پنهان نماند. به همین دلیل بود که برخی از نویسندگان در جراید به کنایه پروفسور رضا مژده را «آقای ۴۲۰» خطاب کردند.
نمیتوان انکار کرد؛ پروفسور اوانس اوهانیان اوگانیانس رضا مژده کسی بود که کارهایی مشابه «آقای ۴۲۰»ی از او سر میزد و اگر کمی بیشتر روی زندگی پرماجرای او دقت کنیم ادعاهایی داشت که از جهت عجیب بودن، «آقای ۴۲۰»ها نیز جلوی او کم میآوردند. با خوش بینی از ادعای درمان قطعی ریزش مو، با شعار «کچلها بشتابید» صرف نظر میکنیم و میرویم سراغ ماجرای اختراع بشقاب پرندههایی که وظیفه جابجایی مسافران درون شهری را داشتند. بشقاب پرندههایی با ظرفیت های دو، چهار، شش و هشت نفره که مدل دو نفره برای عروس دامادهایی بود که قصد سفر ماه عسل داشتند، هشت نفرهها برای خانوادههای پر جمعیت و چهارنفره ها میتوانستند کار تاکسی را در جابجایی های درون شهری انجام دهند. در کنار آن هواپیماهای عمودپرواز با ظرفیت ۲۷۰۰ نفر و هلیکوپترهای مختلف هم بودند. پرفسور حتی به خبرنگاری که سراغش رفته بود نشان داده بود که چطور با استفاده از سیخ کباب ماکت اولیه یکی از هواپیماهایش را ساخته است! شنیدن این ادعاها شاید امروز خنده دار به نظر برسد، اما همانطور که ادعای ساختن انرژی هسته ای در قابلمه توسط یک بچه مدرسهای، همین چند سال پیش آنقدر جدی مطرح شد که برخی آن را باور کردند، ماجرای بشقاب پرندهها نیز چنان جدی مطرح شد که حتی صنف تاکسیرانان تهران با اعلام انزجار از اختراعات پروفسور مژده اعلام که نهایت تلاش خود را برای ممانعت از همه گیر شدن این بشقاب پرندهها خواهد کرد!
براستی «پروفسور اوانس اوهانیان اوگانیانس رضا مژده» که بود؟ عاقل بود یا دیوانه؟ دغل باز بود یا راستگو؟ نابغه بود یا فردی عادی اما بلند پرواز؟ اصلا دکترا داشت؟ درمان کچلیاش واقعی بود یا ادعایی دروغین؟ سوالات زیادی درباره راست و دروغهای زندگی او میتوان پرسید. اما آنچه واقعیت دارد این است که او سازنده نخستین فیلمهای تاریخ سینمای ایران «آبی و رابی » (۱۳۰۹) و «حاجی آقا آکتور سینما» (۱۳۱۱) بود. از فیلم «آبی و رابی» که فریمی باقی نمانده، اما «حاجی آقا آکتور سینما» را به حق میتوان نخستین فیلم هنری تاریخ سینمای ایران دانست که نمیتوان منکر بارقههای استعداد سینمایی سازندهاش با توجه به زمان ساخت آن شد. اگر زندگی حرفهای اوگانیانس را به دو دورهی پیش و پس از پایان فعالیت سینماییاش تقسیم کنیم؛ هرچه در دوره دوم (که به اصطلاح به کارهای علمی و اختراعات مشغول بود) با ادعا و کارهای عجیب و غریب ناممکن همراه بود؛ در دوره اول واقعی و پیشگامانه و تاثیرگذار بود. هرچند که آرزوهای دور و درازش در مورد صنعت سینما در ایران به واقعیت بدل نشد اما سوای دو فیلم بلند صامتی که ساخت، بنیان گذار نخستین مدرسه سینمایی نیز بود که دو دوره آن را برگزار کرد و شاگردانی هم پرورش داد.
کتاب «آدم ما در بالیوود» به قلم کریم نیکو نظر که به همت نشر چشمه منتشر شده، داستان زندگی چنین آدمی است. یکی از جذاب ترین شخصیتهای تاریخ سینمای ایران ، آدمی که زندگی اش پر از فراز و فرود است و پر است از کارهای جذاب و رویاهای محیر العقولی که قرار بوده به دست ساکن خانهی طبقهی بالای گلفروشی غلامرضا تختی، رنگ حقیقت به خود بگیرد.
ژانر ناداستان در ادبیات روایی این سالها به تدریج میرود که جایگاه خاص خود را پیدا کند، به ویژه با حضور نویسندگان مستعدی که کریم نیکونظر هم یکی از آنهاست.کسی که روی سینما ی ایران و گذشته آن تمرکز کرده است . شاید زندگی آوانس اوگانیانس به دلیل فراز و فرود بسیارش، مصالح جذاب فراوانی برای نوشتن چنین اثری داشته است، اما این تنها یک بعد ماجراست. چرا که به همین نسبت جنبههای پنهان هم داشته که نویسنده با پیگیری و تحقیقات خود به آنها رسیده است. اما مهمتر از آن هنر نیکونظر در پروراندن این مصالح و روی کاغذ آوردن ماجراها با ضرب آهنگی چنان پرکشش است که اصلا نمیفهمی چگونه این کتاب روان و خوشخوان را یک نفس خوانده و تمام میکنی. مخصوصا اگر همانند نگارنده پیش زمینه ذهنی و شناختی نسبت به او داشته باشی. اما اگر چنین پیش زمینهای درمیان نباشد نیز چیزی از دست نمیدهید. کتاب به اندازه کافی تصویری زنده از این چهره عجیب و کنجکاوی برانگیز تاریخ سینمای ایران ارائه می کند. مردی که اسم کاملش را میتوان اینگونه در نظر گرفت : «پروفسور اوانس اوهانیان اوگانیانس رضا مژده» و در دورههای مختلف زندگی خود نیز هربار بخشی از این نام را مورد استفاده قرار میداد، در دوران سینما دکتر آوانس اوگانیانس بود، در دوران درمان کچلی پروفسور رضا مژده بود و زمانی هم پروفسور رضا اوهانیان مژده و… ارمنی زاده بود اما ادعا می کرد که مسلمان شده، زنی که در سالهای آخر عمر با او ازدواج کرده بود نیز ظاهرا مسلمان بود، اما اسم بچههایشان را ارمنی انتخاب کرد و نهایتا در هنگام مرگ نیز با آداب ارامنه دفن شد.
نقل از الف کتاب
آدم ما در بالیوود
نویسنده: کریم نیکونظر
ناشر: چشمه، چاپ اول اسفند ۱۴۰۰
۱۷۳ صفحه، ۶۲۰۰۰ تومان