رفتن به محتوا رفتن به نوار کناری رفتن به فوتر

برچسب: داستانهای احمد محمود

احمد محمود؛ داستان یک تبعید

اگر آن ١٣ نفر برگه را امضا کرده بودند هیچ‌کدام از این ماجراها پیش نمی‌آمد. چند هزار نفر به‌صف شده بودند در ردیف‌های صدنفره دانشکده افسری. می‌خواستند بروند خدمت سربازی. فرمانده روبه‌روشان فریاد می‌زد: «فقط به پنج صف نیاز داریم. قرعه می‌کشیم. بقیه می‌روند رد کارشان». انتخاب‌شده‌ها باید خودشان را معرفی می‌کردند و لباس نظام…

ادامه مطلب