مضمون اصلی رمان “جهالت” (Ignorance:2000 ) نوشته ی “میلان کوندرا” M. Kundera البته “مهاجرت” و بهتر بگوییم “تبعید” (Exile) از سوی “قدرت” و دولت حاکم کمونیستی است اما در کنار این مضمون اصلی، ده ها مضمون فرعی و اَقماری دیگر هم هست که به گونه ای با مضمون اصلی، پیوندی پویا دارد. اما آنچه…
سَبُک یا سنگین. پارمِنیدز می گوید: سَبُکی مثبت است. سنگینی منفی. و فلاسفه از آغاز تا اخیر هرکدام نگاه خاص خود را در این ساحت یا ساحت های مرتبط دارند. کوندرا در کتاب “سَبُکیِ غیرقابل تحملِ هستی” یک دانای کل است به زبان اول شخص که در مقدمه ی کتاب “بازگشت جاودانی” نیچه را بن…
متاسفانه در این یکی دو روزه بازار مرگ و میر در دنیای ادبیات و کتاب داغ بوده، با این چهره ها در سطوح بسیار متفاوتی باشند، اما به هر حالی نمیتوان منکر اهمیت آنها شد، از احمدرضا احمدیِ شاعر که روزپیش در گذشت اگر بگذریم، امروز دو نویسنده دیگر با زندگی وداع کردند؛ میلان کوندرا…
به باور “کوندرا” رمان نویس باید پیوسته “دغدغه ی فورم” داشته باشد و از خود، چیزی به سنن و مواریث داستان نویسی گذشته یا سنتی بیفزاید و با هنجارشکنی در شگردهای روایی، آن را سرشارکند. زیبایی شناسی رمان های خودش، بهترین گواه بر این گونه حساسیت هنری است. او مانند بسیاری از فورمالیستهای روسی،…
آنچه میان “کوندرا” و “نظریه ی رمان” او و “ماه تا چاه ” مشترک به نظر می رسد، از یک سو تحمیل انواع محدودیت برای تولید آثار ادبی و هنری و کوشش برای همداستان کردن هنرمند با ایده ئولوژی چیره بر فضای فرهنگی از یک سو و ضرورت مبارزه با این “سلطه” و ترسیم…
در فوریهٔ ۱۹۴۸، رهبر کمونیست، کلمنت گوتوالد۲ در پراگ بر مهتابی قصری بهسبک باروک قدم گذاشت تا برای صدها هزار نفر انسانی که در میدان شهر قدیم ازدحام کرده بودند سخن بگوید. لحظهئی حساس در تاریخ قوم چک بود. از آن لحظات سرنوشتسازی که فقط یکی دوبار در هر هزار سال پیش میآید.
نام لهستان با نامهای بزرگی در هنر و ادبیات گره خورده: از رومن پولانسکی در سینما، تادئوش روژهویچ و اسلاوی مرژوک در تئاتر تا آیزاک بشویسسینگر و استانسیلاو لِم در داستان، چسلاو میلوش، ویسواوا شیمبورسکا و آدام میتسکیهویچ در شعر. مارک بینچک (۱۹۵۶- ورشو) هم یکی از نامهای بزرگ در ادبیات معاصر لهستان است
گابریل گارسیا مارکز خود را در زمینه موسیقی صاحب نظر می دانست و عقیده داشت شاعران و نویسندگانی که فاقد دانش موسیقی هستند یا دست کم به موسیقی عشق نمی ورزند، درکی از هنر ندارند.
صحبت راجع به کتابی مانند بار هستی آسان نیست. بررسی کتابی که نویسنده با آن شناخته شده است نیاز به نگاه جامع و همه جانبه دارد. امیدوارم که این مقاله کمکی باشد برای درک بهتر این اثر بی نظیر!
بیست سال پیش از آن که سارتر از «تعهدِ نویسنده» سخن بگوید، نویسندهای ایتالیایی با رفته و رفتارِ خود «مدل پیشرفتهای» از نویسنده متعهد در مفهومِ سارتری آن بود: کورتزیو مالاپارته. نویسندهای همنسلِ سارتر، که بیشتر عمر خود را در جنگ دوم سر کرده بود و بهزعمِ میلان کوندرا، «طلایهدارِ» نویسنده متعهد بود. «کورتزیو مالاپارته،…
دیدار و گفت و گوی این چهار شخصیت برجستهٔ دنیای فرهنگ، سال ۱۹۶۵ در پراگ (چکسلواکی) دست داد، و متن آن نخست همان سال، در مجلهٔ streets چاپ شد. سپس «لی باکساندال» هنگام گردآوری مطالب کتابی بهنام «چشماندازهای رادیکال در هنر» (سال ۱۹۷۲) این متن را هم برای چاپ در این کتاب برگزید. این گفت…
سایت دکالچرتریپ نویسندههای برتر را که در دوره توتالیتاریسم به خلق آثار ادبی پرداختند معرفی کرده است در سال ١٩٢٢ و پیرو انقلاب اکتبر ١٩١٧، زمانی که بلشویکها حکومت روسیه را به دست گرفتند، اتحاد جماهیر شوروی شکل گرفت. از آن زمان به بعد شوروی سعی کرد نفوذش را در مناطق مرکزی و شرقی…
پیش از هر چیز تاکید کنیم، “این یک مصاحبه با میلان کوندرا نیست.” بلکه مصاحبه با آثار میلان کوندراست. اساس کار بر مصاحبه با کتاب و رمانهای کوندرا بنا شده و به حرف آوردن آثارش. بیشتر از بیست سال است که نویسندهی (سبکی تحمل ناپذیر هستی) با هیچ یک از رسانههای گروهی مصاحبه نمیکند
کوندرا میگوید یکبار حساب نیست، یکبار هیچ است، فقط یکبار زندگیکردن مانند هرگز زندگینکردن است، اگر اولین تمرین زندگی، خود زندگی باشد، پس برای زندگی چه ارزشی میتوان قائل شد جز احساس بازیگری که بدون تمرین وارد صحنه شده است
«زندگی جای دیگری استِ» میلان کوندرا یک ضد سیره درباره زندگی شاعر جوانی است به نام یارومیل. کوندرا هسته مرکزی زندگانی شاعرانی چون رمبو، شِلی و لرمانتوف را بیرون کشیده تا تصویر یک شاعر تغزلی نوعی (در اینجا یارومیل) را بیافریند،
رمان بار هستی نوشته میلان کوندرا نویسنده مطرح اهل چک یک رمان فلسفی است که کوندرا در آن به موضوع هستی بشر می پردازد.
این گفتوگو در سال ۱۹۸۰ انجام شده و سالهای زیادی از زمان انجام آن سپری شده اما در حقیقت این مصاحبه نهتنها محدود به آن زمان نبوده و نیست ب
وقتی چندین سال پیش برای اولین بار رمان سبُکی تحملناپذیر هستی را با ترجمه «بار هستی» خواندم این علامت سؤال بزرگ در ذهنم ایجاد شد که چرا متر
میلان کوندرا ما را به کارگاه داستانیاش دعوت میکند:حدود 20 سال پس از انتشار هنر رمان وی با پرده، دوباره تجربهی مضاعف خوانندگی و نویسندگیاش را ترسیم میکند.
«رماننویسی که از هنر رمان صحبت میکند. استادی که از کرسی استادیش سخنرانی میکند نیست. او را بیشتر مانند نقّاشی تصوّر کنید که شما را در کارگاهش…
«ترجمهی «صد سال تنهایی» مارکز چاپ بعد از انقلاب را گذاشته بودم روی نیمدیوار آشپزخانه، یادم رفت بیاورم تا برایم امضا کنید». میگوید، «ایرادی ندارد، باشد دفعهی بعد...». اما یادآور میشود که ناشر دیگر آن کتاب را تجدید چاپ نمیکند.
پکی به سیگار بهمن فیلترسفیدش میزند، آن را در زیرسیگاری کنار دهها سیگار دیگر که…
فلسفه و ادبیات پیوند های نامرئی و جدایی ناپذیر با هم داشته و دارند و این پیوند ها زمانی پر رنگ و گاهی اوقات بسیار کم رنگ رخ می نمایند. همیشه هر نوشته ادبی حتی مبتذل ترین آنها در ذات خود مروج ایده و نظر خاصی می تواند باشد و چه بسا می توان گفت…
قریب به سه دهه پیش میلان کوندرا نام شناخته شده ای در ایران به حساب نمی آمد، ظاهرا نخستین بار با ترجمه «کلاه کلمنتیس» توسط احمد میر علایی به طور جدی به علاقمندان فارسی زبان ادبیات داستانی معرفی شد. اما چندی بعد پی در پی آثار این نویسنده به فارسی برگردانده شده و او شهرتی…