این مقاله را به اشتراک بگذارید
درست است که مرسوم نیست کسی به نقد مجله بپردارد، اما اجاره بدهید این بار خلاف عادت نقد که نه، یادداشت کوتاهی داشته باشیم در مورد «ویژهنامه داستان همشهری» که زیر مجموعه خردنامه و در گروه مجلات همشهری منتشر میشود، آن هم در قطع کتاب، که خب بهانه بهتر ازاین؟ در قطع کتاب است، نوشتن درباره آن هم مجاز!
ویژهنامه داستان دودوره داشته، یک دوره که به گمانم شش یا هفت شماره از آن به سر دبیری مهدی قزلی منتشر شد و دوره دوم که حالا باشد به سردبیری نفیسه مرشد زاده به مخاطبان عرضه میشود. درمورد دوره اول، قصد ندارم چیز چندانی بگویم، پشت سر مرحوم نباید حرفی زد، حلا میخواهد مجله باشد! هرچند که شاید از سر قیاس برای اینکه کم و کیف این دوره روشن شود، اشاراتی ناگزیز به آن دوره داشته باشم که به نظر من مهمترین ویژگیاش چاپ اعلای آن بود روی کاغذ گلاسه و قیمت مناسبش، و اگرچه در دوره جدید هم چاپ آن کماکان اعلاست، اما دیگر از کاغذ گلاسه خبری نیست و ۵۰۰ تومان هم رفته روی قیمت آن، اما با این حال هنوز هم قیمتش مناسب است و البته به تناسب این افزایش قیمت هم کیفیت آن بالاتر رفته و چه بسا به مراتب بیشتر. با این حال نباید از زحماتی که در دوره اول این ویژه نامه برای راه انداختن نشریه ای با این محتوا کشیده شده غافل بود، حتی اگر همه آن انتظاراتی که از چنین نشریه ای وجود دارد، محقق نشده باشد.
این را هم ناگفته نگذاریم که ویژه نامه داستان در دوره جدید علیرغم اینکه ایکاش بهتر بود در روی جلد خود از تصاویری مرتبط با حوزه داستان استفاده میکرد، از سرو شکل و صفحه بندی بسیار خوبی بهرمند شده که نشان از یک کار حساب شده و با برنامه دارد، صفحه بندیای که در بخشهای مختلف این ویژهنامه از تناسب کافی با مطالب ارائه شده برخوردار است، درعین سادگی زیباست و البته سر سنگین آنگونه که درشأن نشریهایست که به حوزهای جدی مثل ادبیات داستانی میپردازد.
اما خوشبختانه تغییر و تحول در ویپهنامه داستان همشهری هم در فرم بوده و هم در محتوا و از این رو حساب شده بودن کار در بعد فرم ارائه مطالب (به قول معروف بسته بندیاش!) در محتوای آن نیز دیده می شود. بنابراین به نظرم مهمترین عامل موفقیت دوره جدید هدفمند شدن کار است، یعنی برخلاف دوره نخست که گویی تکلیف این کتابچه روشن نبود، حالا سردبیر آن دقیقا میداند که دارد چه می کند و قرار است از کجا به کجا برسد و برای این کار هم طرح و برنامه دارد، طرح و برنامه ای که الزاما هم قرار نیست روی کاغذ آمده باشد و شاید حتی یک نفر ناخودآگاه به دلیل غریزه و قریحهای که در کار دارد آن را اجرا و به سرانجام برساند.
البته این بدان معنا نیست که در دوره اول مطالب همه ضعیف بوده اند و حالا همه در سطح عالی هستند، آن دوره هم مطلب خوب دیده میشد و هم مطلب ضعیف و حالا هم تقریبا شرایط اینگونه است، هرچند که درصد مطالب بدرد بخور آن بیشتر شده و آن مطالب ضعیف را هم خیلی راحت میتوان ورق زد و گذشت و ناراحت هم نبود، بالاخره در هر شماره از آن به اندازه هزار و پانصد تومان مطلب بدرد بخور پیدا میشود و البته به مراتب بیشتر. مثلا در همین شماره جدید (ویژهنامه دوازدهم) مطلبی هست به نام «خواهم گفت چرا» به قلم محمد حسن شهسواری که بی تعارف- چون به شخصه تابه حال نه شهسواری را دیده ام و نه یک کلمه با او حرف زدهام، همانطور که مرشد زاده را ندیدهام- روی آن قیمت نمی توان گذاشت. این مطلب که آنقدر خوشخوان و خواندنیست در یک نشست از زمانی که توی تاکسی نشستم تا از انتهای بلوار کشاورز تا آریا شهر بروم، در آن تاریک روشنای غروب در تاکسی، با هر زور و ضربی بود خواندم، یعنی جوری بود که نمیشد آن را نیمه تمام گذاشت. شهسواری بدون اینکه به سنت مطالب کلیشه ای بخواهد به نویسندههای جوان پند و اندرز بدهد، کلی حرف به درد بخور داشت که با بیانی جذاب و نوستالژیک بازگو میکرد. با این حساب هیچ بعید نیست به قول خودشد ر این مطلب معلم خوبی باشد در داستان نویسی، در مورد نویسندگیاش اظهار نظری نمیکنم – چون فعلا همه کارهایش را نخوانده ام- مطلب ضعیف این شماره هم مثلا آن گزیدهنامه جلال آل احمد به محمد علی جمالزاده، به انتخاب آقای محمود طلوعی علتش را هم «خواهم گفت چرا!» اما چون قدری طول و تفضیل دارد، اجازه بدهید بماند برای یک مطلب مستقل در روزهای آینده.
بگذریم اشاره شد که در هردو دوره مطالب ضعیف و قوی یافت میشود، اما آنچه این دو دوره را از هم متمایز میکند، خط و ربط آن و به قول سینماییها کارگردانی و به قول مطبوعاتیها سردبیری آنهاست. مرشد زاده یک نگاه فراگیر و البته کم و بیش عمیق به حوزه داستان داشته، به عبارتی داستان را صرفا آنچه در شکل متعارف داستانکوتاه یا رمان هست، ندیده بلکه در حوزههای دیگر هم هرجا پای روایت داستانی در میان بوده، از دید او پنهان نمانده و به سراغش رفته و بخشی از این ویژهنامه را به آن اختصاص داده. حالا این روایت داستانی میخواهد در ساحت سینما (فیلمنامه) باشد یا روایتی مستند و یا اینکه به شکل خاطره و… همین رویکرد فراگیر به عنوان اصلیترین عامل در ارتقاء کیفی این ویژهنامه و تنوع قابل توجه مطالب آن شده است.
از دیگر جذابیت های این دوره اختصاص بخشی به کمیک استریپ است، نوعی روایت داستانی به کمک تصویر(نقاشی) که روزگاری از جمله پرمخاطبترین روایتهای داستانی در نشریات بود و شمایلهای فراموشناشدنی بسیاری هم از دل آن بیرون آمدند که لااقل آن جوانان قدیمیتر با «تنتن»اش بسیار خاطره دارند و البته عرصه کمیک هم همانند داستان در دهههای اخیر با تغییر و تحولهای زیادی همراه شده و همچنان هم زنده و پویاست و چه خوب که وقتی پای داستان به میان میآید این عرصه نیز فراموش نشده است.
همچنین در این دوره پای گزارشهای جذابی به ویژهنامه داستان باز شده که در عین حال نقش تعیین نندهای در به روز شدن این ویژه نامه دارند، نمونه اخیر آن هم همین ماجرای تاثیرگذاری وبلاگنویسی در داستانامروز است که در آن هم از نویسندگان ایرانی نظرسنجی شده و هم مطالبی را از نویسندگان خارجی فعال در این زمینه ترجمه کرده اند. همین طور باید اشاره کرد به بخش «پشتصحنه» که از ابتکارات این دوره محسوب می شود و هر شماره سوژهای جالب را دستمایه قرارداده و با ترکیب تصویر و نوشته چند صفحه بسیار جذاب را پیش روی مخاطب قرار میدهد. شاید اگر بخواهیم سیاههای از این بخش های تازه و خواندنی ویژهنامه داستان ارائه دهیم طولانی شود، اما همین اشاره بس که الگوی بکار گرفته شده توسط مرشدزاده و همکارانش تاکیدی براین واقعیت است که میتوان در هر نشریه جدی و تخصصی بخش های خواندنی و سرگرم کنندهای هم داشت، بدون آنکه الزاما به سراغ مضامین سبک یا پیشپا افتاده رفت. و با آمیزهای از مطالبی با سطوح مختلف محصولی را ارائه داد که برای مخاطبانی از طیفهای مختلف سودمند و جذاب باشد.
البته آنچه اشاره شد نه بدین معناست که این مجموعه کاری کامل و عاری از نقص است، چه بسا جا دارد که پارهای کاستیها که در این شماره و شمارههای قبلی بود برطرف شوند، به خصوص در استفاده از مطالب سفارشی که گاه بدون اینکه ربط درستی داشته باشند سروکله آنها در این مجموعه پیدا شده، هرچند نباید فراموش کرد کارکردن در یک مجموعه دولتی همواره با تبعاتی این چنین همراه است و بودن این ویژهنامه حتی در صورت استفاده از این دست مطالب سفارشی، به مراتب بهتر از نبودن آن است. چرا که به هرحال فرصتیست برای پرداختن به حوزهای که چون از حوزه های پرمخاطب نیست، بخش خصوصی هربار وارد این حوزه شده بعد از مدتی با ناکامی (لااقل به دلایل مادی روبرو شده) نمونه اش همین مجلات «نافه» و «مهرنامه» که هر دو در حوزه مورد نظر خود مجلاتی وزین بودند، اما ظاهرا به دلیل مشکلات مادی ادامه انتشار آنها در روشن نیست. در یک جمع بندی کلی باید گفت که ویژه نامه داستان در دوره جدید، در یک سیر تدریجی مسیری رو به رشد را طی میکند ومهم نیز همین حرکتیست که آغاز شده، حرکتی که امید واریم تداوم هم داشته باشد.
در آخر اینکه اگر علاقمند به ادبیات داستانی هستید، برای اینکه چنین فرصتی که بوجود آمده آن هم در غیاب بسیاری از نشریات ادبی بخش خصوصی، حمایت کنید و ویژه نامه داستان را بخرید، البته شاید سازمان همشهری از بعد مالی نیازی به حمایت نداشته باشد، اما دوستانی که توانسته اند با شرایط خاص کارکردن در سازمانی دولتی کاری آبرومند را ارائه دهند، احتمالا برای تداوم کار احتیاج به این حمایت دارند تا گروه مجلات همشهری بداند که کار را دست کاردان سپرده*
*دربارهی ویژه نامه داستان همشهری بسیار بیش از این میتوان نوشت، اما چه کنم که دوستان «مد و مه» به حقیر تذکر جدی داده اند در مورد طولانی شدن مطالبم! بنابراین نکات دیگر را می گذارم برای فرصتی دیگر و یا انتشار شماره ای تازه از این ویژهنامه، با اشاره به این نکته که از این پس سعی خواهم کرد در مطالبی این چنین، به نشریاتی که در حوزه ادبیات فعال هستند بپردازم، تا معرفیای باشد از آنها و چند و چون کارشان. درباره آن نامه جلال به جمالزاده هم حتما خواهم نوشت چرا که فکر میکنم واجد نکته بسیار مهمی در تاریخ ادبیات داستانی ماست که انتخاب کننده محترم این مطلب دقیقا جریان را برعکس دیده!
1 Comment
کاتب
جناب نویسنده به نظرم بسیار غلو کرده اند درباب این مجله.کجای این مجله عمیق است؟همه اش رابطه هست و پارتی بازی.با داستانهایی به غایت روزنامه ای و کم عمق.آری در نبود مجله ای مثل کارنامه باید ناچار با داستان همشهری تیمم کردو نشست به نظاره ی بده بستانهای شازده های پایتخت نشین.