این مقاله را به اشتراک بگذارید
علی باباچاهی، شاعر و منتقد شعر، در بخشهایی از گفتگویی با خبر آنلاین که با تاکید بر قدم گذاشتن او به هفتاد سالگی منتشر شده، با گوشه کنایهای به احمد شاملو و اخوان ثالث گفته است:
«شاملو در «مدایح بیصله» حرفهایش مکرر بود»
در ادامه این مطلب و در بیان جزییات آن آمده است:
«علی باباچاهی معتقد است شعرایی هستند که در طول حیات شاعریشان فقط یک نکته را تکرار میکنند.
«یک شاعر موفق یک نکته نامکرر میگوید. شاعر غیرحرفهای یک نکته را مکرر میکند، برای همین وقتی میگویند هر کس خمیر مایهای دارد درست است.»
علی باباچاهی ادامه داد: «بعضیها پزشک هستند، اما پزشکان موفقی نیستند. در مورد شعر هم همین طور است. هر شاعری خمیرهای دارد که در طول سالیان آن را ورز میدهد، حالا بعضیها انگشتهایشان را برای ورز دادن آن خمیر خوب نگه میدارند، یکی ممکن است در هفتاد سالگی هم خوب ورز دهد یکی ممکن است در صد سالگی هم خوب ورز دهد، مثلا انگشتان اخوان در اواخر عمرش کند میشود، یا حتی شاملو در «مدایح بی صله» حرفهایش مکرر است، به همین دلیل هیچ چیز بدتر از شاعر پیر نیست.»
این شاعر متذکر شد: «شاعر پیر به شاعری گفته میشود که میتواند سی ساله هم باشد ولی پیر باشد. میتوانم فهرستی از شاعرانی که دچار جوانمرگی ادبی شدهاند نام ببرم، اما منوچهر آتشی غیر از این بود. او در سطح خودش تا آخرین لحظه انگشتهایش کار میکرد، اگر صورتش را نشان نمیدادی و فقط انگشتهایش را نشان میدادی انگار جوان بود.»
حقیقت اینکه نه قصد نقد دارم و نه نادیده گرفتن زحمت های احتمالی باباچاهی در حوزه شعر، اما دلم سوخت وقتی این اظهار نظرها را خواندم، به خصوص
آنکه باباچاهی در مورد شعرهای دهه هفتم زندگی خود گفته:
« کتاب «گلِ باران هزار روزه» شما به تازگی منتشر شده است این کتاب از نظر خودتان چه ویژگیهایی دارد؟
با خواندن شعرهای این کتاب ممکن است ظاهرا حس خنده و نشاطی در شما پدید آید. معمولا میخندید- لبخندی در درون- اما بعد از مدتی شما را به تفکر وا میدارد. مولف هر چیزی را دست انداخته است، البته این اصلا به شکل تصنعآمیز نیست. بنابراین در واقع در این کتاب، طنز، آوای درونی اکثریت خاموش را بیان کرده است. اکثریت خاموش به معنای اکثریت خفه شده نیست، اکثریتی که ممکن است که با دنیا سازش کرده باشند. از دیگر ویژگیهای این کتاب این است که فجایعی که خودمان بر خودمان روا داشتهایم با بیانی دهشتناک به نوعی گروتسک تبدیل شده است.»
و از مجموعه حرفهایش میتوان حدس زد که احتمالا خود را شاعری جوان میداند که حرفهای نامکرر میزند. اما فقط میخواهم بنویسم، به عنوان کسی که اگر نه حرفه ای اما کم و بیش علاقمندانه شعر نوی معاصر را زیر نظر داشته ام، مجموعه اشعار شاملو و بهویژه مدایح بیصله را بارها و بارها خوانده ام و بازهم خواهم خواند، بسیاری از آنها را از بر دارم، اما بیتعارف، نام هیچیک از کتابهای شعر باباچاهی را به یاد ندارم، هیچ یک از شعرهایش چنان رغبتی در من بر نیانگیخته که آنها را دوباره بخوانم، حال از بر کردن و در خلوت خود برزبان آوردن، بماند!
(بی تعارف یک شعر شاملو به کل کارنامه بسیاری از شاعران ما می ارزد، چون اغلب اشعار شاملو ماندگار شده اند، اما بسیاری شاعران هستند که حتی یک شعر ماندگار ندارند و چه بسا تا بحث بررسی و پژوهش تاریخی نباشد کسی به سراغ آثارشان نمی رود )
روایت است شیر پیر هم که باشد، شیر است؛ شاعر پیر هم که باشد، شاعر است. مباد که کسی شاعر نباشد…
همین!
گفتگوی بالا را میتوانید اینجا بخوانید.
1 Comment
fg
تو همیشه آدم گ.. بودی و فکر کردی با توهین به بزرگا می تونی چیزی بشی. به جاش برو دو تا کتاب درست و درمون بنویس که خربزه آب است، تو منظورم امیدی سرور است