این مقاله را به اشتراک بگذارید
نیره رحمانی/ مد و مه
در جشنوارهای که بارزترین ویژگی آن غیاب بزرگان سینماست و عمده آثار حاضر در آن در انحصار جوانترهاست، حضور چند فیلمساز باتجربه (هرچند انگشتشمار) در نوع خود غنیمت است. مسعود جعفری جوزانی در اولین فیلم خود بعد از یک دوره نسبتاً طولانی عدم حضور در سینما (بهواسطه کارگردانی سریال در چشم باد و…) در ایران برگر نشان داد که به قول معروف همچنان دود از کنده بلند میشود.
در سالهایی که فیلمهای کمدی نازل با کمیت انبوه و کیفیت نازل، آبرویی برای این ژانر در ایران نگذاشتهاند تماشای یک کمدی جذاب که هم سرگرمکننده و خندهدار است و هم اینکه فکر شده است و انتقادی و جدا از همه اینها خوشساخت و با ضربآهنگ درست و میزانسن های فکر شده که خیل شخصیت های حاضر در این صحنه ها را درست در جایی که باید قرار داده و به حرکت در می آورد؛ صحنه هایی که باوجود شلوغی تماشاگر را سردرگم نمی کند و آنچنان بر کار مسلط هست که شیرازه فیلم نیز در این فصول از دستش خارج نشود.
جوزانی طبق معمول وقتی گذرش به روستا افتاده به سراغ اقلیم و بافتی از جامعه ی بومی رفته که خوب آن را می شناسد. چه آن زمان که در فیلمهایی نظیر شیر سنگی و در مسیر تندباد تاریخ و سنت های شان را روایت می کرد و چه امروز در حال نشان دادن هجوم مدرنیته به این جوامع با ساختارهای ایلی و سنتی ست.
ایران برگر فیلمی ست که هم مخاطب عام را راضی می کند و هم مخاطب خاص راپای خود می نشاند، چرا که از وجوه مختلی برخوردار است که هریک می تواند طیفی از این مخاطبان را به خود جذب کند.از یک سو فیلمی کمدی و سرگرم کننده است با داستانی عاشقانه و با حضور بازیگرانی محبوب و از دیگر سو فیلمی انتقادی سیاسی ست که می تواند خوشایند مخاطبان جدی تر هم باشد.
این وجه فیلم البته پر رنگ تر از بقیه به نظر می رسد چنانکه گویی جوزانی خواسته این جامعه سنتی مورد هجوم عناصر زندگی مدرن را به نوعی نماد کل این دیار قرار دهد، نزاع طایفه ای را بر رقابت ها و منازعات جریانهای سیاسی منطبق سازد و در دل این ماجرا نیز تا می تواند با مردم و سیاست مداران و شعارها و وعده های سیاسی شوخی کند. نتیجه اینکه ما با فیلمی خوش ساخت، سرگرم کننده طرف هستیم و اگر انتظارات عجیب و غریبی نداشته باشیم، دو ساعتی می خندیم در عین اینکه شوخی های سیاسی آن هم می تواند تلنگری برای ما باشد که برخی مسائل را خیلی جدی نگیریم؛ از جمله رقابت ها و وعده های سیاسی را.
***
«ایران برگر» مسعود جعفری جوزانی
یک کمدی سیاسی
سحر عصرآزاد
«ایران برگر» مسعود جعفری جوزانی بر اساس فیلمنامه ای از محمدهادی کریمی و جعفری جوزانی ساخته شده است. فیلمی که با بیانی طنز به رقابت دو خان در روستا بر سر انتخابات شوراها می پردازد. داستان فیلم با جاری شدن بین مردم یک روستا به دسته بندی ها و گروه بندی های موجود برای انتخابات می پردازد که هرچند درامی واقعگرا بر بستر طنز است اما مابه ازا دارد و همین نکته است که ریشه های سیاسی فیلم را پررنگ تر می کند. به فراخور محدودیت در فضای یک روستا که بر اساس نام، وجود واقعی ندارد بلکه روستایی در امامزاه داوود است، شخصیت ها و قصه جاری بین دو گروه و رقابت های انتخاباتی آنها بیش از هر چیز ارجاع به فضا و روابط واقعی در روزگاری نه چندان دور است که در حافظه سیاسی تاریخی مردم ما ثبت شده و طبعا تحلیل به همراه دارد. در واقع شخصیت های پرتعداد فیلم در جریان قصه ای ساده انگارانه و سطحی که بر بستر طنز جاری می شود، مهم ترین امتیاز خود را از همین ارجاعات و البته طنز پیش پاافتاده خود می گیرند. گرد هم آمدن این تعداد کاراکتر گل درشت که بیشتر برآمده از تیپ سازی هستند (بخصوص با حضور بازیگران تلویزیونی که مهارت شان در همین تیپ سازی هاست) تا شخصیت پردازی، یکی از عواملی است که باعث شده نوک پیکان توجه مخاطب به آنچه زیر رویه فیلم قرار دارد و طبعا همین مابه ازاها و ارجاعات جلب شود که رسیدن به چنین نقطه ای برای فیلمسازی که در گذشته فیلم های قابل قبولی ساخته، یک شکست خاموش محسوب می شود.
*****
نگاهی به ایران برگر ؛ فیلمی قابل توجه برای این روزها
قیمهی انتخابات و جامعهی باز
محمد شکیبی/ وبسایت فیلم
شهر هرت و «بررهای» که جعفریجوزانی در فیلم ایرانبرگر به تصویر کشیده آمیختهای است از همهی سبکهای کمدی و نیش و نیشتری به انبوهی از مشکلات و نارساییهای سیاسی، اجتماعی، قومی، حقوقی و عرفی یک شهر- روستای فرضی اما آشنای جای جای این ملک؛ البته با لحن و شیوهای که در دستهبندیهای موجود به جانبداری از کسی و دستهای متهم و سپس گرفتار نشود.
شوخیهای انصافاً نمکین و گاه رودهبرکنندهی ایرانبرگر هم کمدی موقعیت است و هم بزنو بکوب. هم شوخی کلامی و کمیکهای لحن و لهجه را دارد و هم کمدی وضعیت و موقعیت است. هم شوخیهای مبتنی بر ریخت و شمایل و فیزیک اشخاص را دستاویز کرده و هم مسخرگی ناشی از همجواری عناصر متضاد و ناسازگار را. حتی نوع کمدی خاص ابراز عواطف تمایلات عاشقانه نیز از نظر دور نداشته. انگار که ایرانبرگر مروری است خودخواسته بر همهی شیوههای شناختهشدهی کمدی در سینما. در آبادی فرضی شین که تقریباً تمامی ابزار نوین فناوری و ارتباطی در خدمت تحکیم و بازتولید کهنهترین مناسبات بهکار بسته شدهاند، حتی جدیترین و انسانیترین تمایلات انسانی نیز شمایلی رقتبار و کاریکاتوری به خود میگیرند. تا جایی که تیپهای آشنا و تکرارشوندهی روحانی و معلم وارسته در سینمای ایران نیز در این فیلم بهناچار و به منظور تأثیرگذاری و دوام در این مناسبات سبک و سلوک رندانه و طنزآلود در پیش میگیرند.
بهعنوان نکتهای از فیلم باید از نقشآفرینی بسیار دلنشین سحر جعفریجوزانی سخن گفت که در قوارهی یک ژولیت بومی و محلی لحن و رفتارش در آمیزهای از طنز و شور عاشقانه هر دو وجه مورد نظر فیلم و داستان را بهکمال انجام میدهد. جملات عمیق و جدی عاشقانهاش در همهحال جنبهی شوخطبعانه را نیز القا میکند و عشق و علاقهی شیرینی را که تهرنگی از شیرینعقلی هم دارد، استادانه از کار درآورده است. در سراسر فیلم هرگاه که نوبت به به بازی او میرسد مصائب این دلدادهی جوان که گویی در تناقض یک وصلت مباح از لحاظ عرفی و شرعی و یک ارتباط حرام از جنبهی کینههای قبیلهای درگیر است، رقت قلب و تبسم را همزمان بر احساسات تماشاگر تزریق میکند. حرکات و بازی بدن سحر جعفریجوزانی بهعمد سنگینی جملات عمیقاً عاشقانه و سانتیمانتال ژولیتگونهی او را تعدیل میکند تا به حالوهوای کمیک فیلم لطمهای وارد نشود.
****
پیتزای کلهپاچه
مهرزاد دانش
خویشتنداری فراوانی میطلبد که در نوشتن دربارهی فیلمی مثل ایرانبرگر، آداب متعارف رعایت شود. یک کمدی نازل که قرار است با استناد به شیوههای دمدهی دوران صامت سینما (مثلاً افتادن کلاهگیس از سر مرد کچل در وسط دعوا و یا آب ریختن روی سر آدمهای زیر پنجره) و یا لوسبازیهای کلامی (مثلاً تعبیر جامعهی باز به جامهی باز) و لودگیهای فیلمفارسیوار (مات و مبهوت شدن و عرقریزی و راه افتادن آب از لب و لوچهی جوان داستان در مواجهه با دختر زیبای شهری)، و در ترکیب با مایههای بررهای گرتهبرداری شده از آثار مدیری و سایر جنگهای فکاهی تلویزیونی و روزنامهای، تماشاگرش را بخنداند. بحث انتخابات مستعد مایههای مختلفی برای شوخی است، اما در این فیلم دم دستترین ایدههایی که به ذهن هر کس دیگری هم ممکن است برسد، در این زمینه استفاده شده است. کمدی با فکاهیهای خاله زنک وار فرق دارد.
اما مشکل بزرگتر این فیلم، اصرار فیلمساز برای تعمیم این فکاهی لوس، به مختصات جامعهی ایران امروز است. اینکه در سراسر فیلم، مردم حاضر در قصه را مشتی گداگشنه و ابله و رذل و بیسواد و خاله زنک و… نشان دهیم و یک دفعه حاصل رأی این جانوران آدمنما را تقدیس به حضور مدیر مدرسه و ملای ده و شادی جشن عروسی کنیم، اصلاً نتیجهی خوبی نیست. این باغ وحش تقدیسشده ایران نیست؛ تصویر جعلی و وارونهای است بر واقعیتهایی پنهان نگه داشتهشده. خندیدن و خنداندن همیشه علامت سرخوشی نیست. گاهی هم نشانههای دیگری دارد. / وبسایت فیلم
*****
گزارش نشست فیلم «ایرانبرگر»ساخته مسعود جعفری جوزانی
افتخار میکنم که «ایران برگر» را ساختم
مسعود جعفری جوزانی گفت: افتخار میکنم که «ایران برگر» را ساختم. امیدوارم هر ایرانی این فیلم را دو بار ببیند؛ یک بار برای خندیدن و یک بار هم برای فکر کردن.
به گزارش مد و مه، نشست فیلم «ایرانبرگر» با حضور مسعود جعفری جوزانی کارگردان، فتحالله جعفری جوزانی تهیهکننده، محمدهادی کریمی نویسنده، تورج منصوری مدیر فیلمبرداری، حسن زاهدی مدیر صدابرداری و سحر جعفری جوزانی و حمید گودرزی بازیگران فیلم برگزار شد.
مسعود جعفری جوزانی در ابتدای این نشست گفت: ایرانبرگر یک فیلم ساده است که در آن گروهی از مردم میخواهند یک دموکراسی به وجود آورند هیچ نماد و سمبلی در فیلم وجود ندارد و ایرانبرگر فقط یک فیلم ساده است.
تورج منصوری مدیر فیلمبرداری این فیلم نیز در ادامه گفت: سعی کردیم این کار را به معنای واقعی کلمه تیمی انجام دهیم هیچکدام یک از بچهها تلاش نکردند که خودنمایی کنند و از قالب داستان و قصه بیرون بیایند.
وی افزود:وقتی فیلمنامه را خواندم ترسیدم از این که میشود این متن را اجرا کرد یا نه اما وقتی با مسعود جعفری جوزانی حرف زدم دیدم که میتوانیم سوار بر یک قایق بشویم و به سوی مقصدی مشخص حرکت کنیم. اگر فیلم امروز مورد توجه قرار گرفته به خاطر این است که مجموعه ما در کنار هم هماهنگ عمل کرده است.
حسن زاهدی مدیر صدابرداری این فیلم نیز گفت: این فیلم تجربه جدیدی برای من بود و کار کردن در کنار کسانی مثل مهدی ابراهیمزاده و تورج منصوری به من آرامش میداد. متاسفانه امروز وضعیت سالنهای نمایش ما از نظر صدا خیلی بد است و زحمات ما دیده و شنیده نمیشود. در سالنهای ما متخصص صدایی وجود ندارد که صداها را تنظیم کند.
مسعود جعفری جوزانی در ادامه این نشست در پاسخ به سوالی مبنی بر اینکه هدفتان از ساختن این فیلم چه بود و چرا اینقدر مدت زمان فیلم طولانی بود گفت: پرونده و سابقه هر کسی هدف او را بازگو میکند ترجیح میدهم راجع به هدفم چیزی نگویم من فکر نمیکنم که فیلم طولانی شده باشد همه ما به فیلمهای ۹۰ دقیقهای عادت کردهایم اما من به ا ین موضوع اعتقاد ندارم و فکر میکنم که باید همه قصه را برای مخاطب گفت.
جوزانی در ادامه در خصوص لهجه لری که در فیلم مورد استفاده قرار گرفته گفت: وقتی فیلمی در تهران ساخته میشود از لهجه تهرانی استفاده میکنم و وقتی فیلمی در لرستان ساخته شود با لهجه لرستانی ساخته میشود. خیلی افتخار میکنم که با لهجه خودمان فیلم ساختهایم این که گاهی اوقات اعتراضاتی مطرح میشود به خاطر این است که یک لهجه یا یک گویش مورد تمسخر قرار گرفته یا به یکی از شخصیتهای محلی بیاحترامی شده است. من افتخار میکنم که فیلم ایرانبرگر را ساختهام.
وی در خصوص چرایی انتخاب عنوان فیلم نیز گفت: هر اندیشه فکر و عقیدهای که وارد ایران شده ما دگرگونش کردهایم و بازخوانی متفاوتی از آن انجام دادهایم. عنوان این فیلم هم در جهت همین موضوع انتخاب شده است.
سحر جعفری جوزانی بازیگر فیلم ایرانبرگر در خصوص شباهتهایی که نقشش در این فیلم با آثار قبلیاش داشته گفت: من فکر نمیکنم که کلیشه شده باشم من در دو -سه فیلم از یک لهجه استفاده کردهام اما نقشهای این شخصیتها کاملا متفاوت بوده است. شخصیت من در فیلم دعوت و شخصیتم در فیلم ایرانبرگر فقط در لهجه مشترک هستند و شخصیتها کاملا متفاوت از یکدیگرند.
محمد هادی کریمی نویسنده ایرانبرگر در خصوص شرایط نوشتن فیلمنامه این فیلم گفت: سال ۸۰ بود که آقای جوزانی مشغول بازنویسی سریال در چشم باد بود و قرار بود این کار برای نیمه دهه ۸۰ آماده شود در همان زمان همانطور که ایشان مشغول انجام دادن آن کار بودند طرح اولیه ایرانبرگر را با من در میان گذاشتند که این ایده نهایتا در سال ۸۴ تبدیل به یک فیلمنامه شد.
وی افزود: این فیلم در همان سال ۸۴ پروانه ساخت گرفت اما به دلیل آغاز سریال در چشم باد ساخت آن به تعویق افتاد. آثار آقای جوزانی معمولا کارهای حماسی و تاریخی هستند اما سوالی که مطرح است این است که چرا جوزانی سراغ یک پروژه کمدی رفته، به نظر من او در طی ساخت در چشمباد چیزهایی میدید که از فرط تراژیک بودن کمدی تبدیل میشدند.
این نویسنده ادامه داد: شاید ایرانبرگر دوقلو و همزاد در چشمباد باشد. شاید اگر مسعود جعفری جوزانی یک سده در تاریخ دموکراسیخواهی ایران خلق نمیشد این پروژه نیز خلق نمیشد.
حمید گودرزی دیگر بازیگر این فیلم نیز در سخنانی کوتاه گفت: تبریک میگویم به محسن تنابنده، خانم نویدی و حسن زاهدی که برای این فیلم کاندید شدهاند. من مدتها بود که دوست داشتم با آقای جوزانی کار کنم و خوشحالم که این اتفاق در ایرانبرگر افتاد.
جوزانی در پایان این نشست گفت: امیدوارم هر ایرانی این فیلم را دو بار ببیند یک بار برای خندیدن و یک بار هم برای فکر کردن./ فارس
15 نظر
ناشناس
باید جالب باشه
شهرزاد بیژنی
واقعا فیلم فوق العاده ای بود. دو بار به تمشایش نشستم و امیدوارم باز هم لا اقل یک بار دیگر بتوانم آن را ببینم چون همه چیز این فیلم ضمن خنداندن تماشاگر او را به فکر فرو می برد.
م.نقد پیشه
با درود. من هم فیلم را دیدم. آن طوری که در نقدی در بالا گفته بود سراسر خنده نبود. اصلاً در این حد و اندازه نبود. ضمن این که این فیلم خواسته یا ناخواسته ، در کنار جریان جوک های زشتی که برای بعضی از اقوام ایرانی مدتی است توی موبایل ها ، رواج یافته قرار گرفته است. دلیل این همسوئی ، لهجه ، صحنه قبرستان ، لباس ها و… است. بنظرم کارگردان ، نویسنده و عوامل فیلم که بنوعی بخشی از نمایندگان فرهنگی از جامعه ما محسوب می شوند بایستی دقیق تر از این ها رفتار کنند. نه این که خودشان آب به این اسیاب بریزند. تعدادی از بازیگران آن هم بازیگران سریال یرره بودند. با این اختلاف که برره ، تا اندازه ای توانسته بود انگ قومی را از خود دور کند ، اما این فیلم نتوانسته از مسخره کردن قومی دور بماند. هرچند فیلم از نظر هدایت بازیکنان ، دست مایه کردن انتخابات و رفتار کاندیداهای انتخابات آ ایجاد صحنه های کمیک و کمدی و گاه طنز …. موفق بوده است. بدرود. م.نقد پیشه.
فروزان
با سلام .بنده واقعا از یک فیلم و عوامل سازنده ان هرچند بی تجربه (چه برسد به … )انتظار ساخت چنین فیلمی نداشتم و جالبتر انکه چنین فیلمی چرا باید به جشتواره راه پیدا کند ؟چرا باید ایده ی اصلی یک فیلم کمدی توهین به قشر یا قومی ا زجامعه باشد ؟؟فیلم بسیار ضعیف و حتی جدای از مساله تم هیچ چیز جدیدو جذابی ارایه نکرد…
م.ن
همان بهتر که اقای جوزانی افتخار کنند به فیلمی که ساخته اند. این که سه نفر از شهر با لهجه ی تهرانی به عنوان مشاور و مسئول انتخابات به شین می روند و مردم آن جا( لرستان ) مثل ادم های عقب افتاده ، احمق و تنگ نظر رفتار می کنند، کجایش خنده دارست. مگر توی موبایل ها ، این روزها بدتر از این جوک ها و مسخره بازی هایی که توی این فیلم شاهدیم ، در مورد اقوام ایرانی می نویسند.
آقای جوزانی ، خنده به هر قیمت که هنر نیست. هست؟
محمد
این فیلم از فیلم های اقای ده نمکی هم چند سر و گردن پایین تر بود. فیلم از دقیقه۷۰ به بعد به شدت چندش اور می شود و من شاهد بودم که اکثر تماشاگران ناراضی از سالن خارج شدند.
زهره
.
ایران برگر : برگری بسیار بزرگ که با حجم عظیمی از بازیگران و اداهای تکراری و شوخی هایی درخور برنامه ی عمو پورنگ مثل افتادن کلاه گیس و… و با چاشنی شوخی های بسیار ساده و سطحی که تماشاگر بیچاره هنوز نمیداند این برگر بیمزه را باید بخورد یا شوت کند در سطل زباله و اما ازانجا که ما به طعم این برگرها عادت کرده ایم همچنان به انتظار معجزه تحمل میکنیم در حدی که ایران برگر با سرعت تمام درحال خفه کردن ماست اخرین لقمه را هم با طعم بیات شده به طعم صحنه ی عروسی دختر و پسر فیلم می بلعیم .
فقط متاسفم برای اقای جعفری جوزانی که نشان دادند حتی یک تعریف ساده هم از کمدی نمیدانند .
هادی
درودبر غیرت وتعصبتون
سید پیمان روانشید
در نقدهای فوق بهترین نقد را نقد جناب مهرزاد دانش می بینم که از جمیع جهات هم از لحاظ ساختاری و هم از احاظ محتوایی فیلم رامورد بررسی قرار داده.واقعا جای افسوس است که کارگردان توانمندی چون جعفری جوزانی دست به ساخت چنین فیلمی زده که نه تنها چیزی به کارنامه خوب ایشان اضافه نکرده بلکه چنین انتقاداتی نیز در پی داشته…
لرستان
تو این فیلم هیچ چیزی ندیدم به غیر از توهین به غیرت و شرف مردم لرستان البته از کارگردانی مثه جوزانی از این بیشتر انتظار نمیره!
مرتضی
بجز چند دقیقه ی اول که خیلی سخیف و اعصاب خردکن بود و نزدیک بود قید دیدن فیلم رو بزنم فیلم خیلی خوبی بود. بازی ها یکی از یکی بهتر. سحر جعفری چقدر تو دل برو و ترحم برانگیز بازی کرده بود. هادی کاظمی خیلی بامزه بود.علی نصیریان مثل همیشه عالی بود، محمدرضا هدایتی چقدر خوب بازی کرده بود.باید با یه فیلمنامه نویس قدر مثل پیمان قاسم خانی همکاری میکردن که هم شوخی های بهتری ایجاد بشه هم فیلم غنی تر. این فیلم میتونست یه فیلم ماندگار بشه. در ضمن ایکاش بدون لهجه صحبت میکردن. سوالی از دوستانی که این فیلم رو بد میدونن دارم:
تو این چند سال اخیر چند تا فیلم خوب-با هر ژانری نه فقط کمدی- ساخته شده؟ لطفا ایده آل ذهنیتون رو کنار بذارید.این فیلم نسبت به فیلم های این چند ساله فیلم خوبیه.
امیر
مزخرف ترین فیلم کمدی که تا حالا ساخته شده همین فیلمه.خیلی خسته کننده است،من که تا آخرش نتونستم ببینم اصلا کمدی خنده داری نیست واقعا برای عوامل فیلم متاسفم.
لاله
شاید این جزو معدود دفعاتی باشه که با نظر مسعود خان فراستی درباره یک فیلم اینقدر موافقم …
نه لــر هستم نه کرد نه ترک نه عرب، اتفاقا فارس هستم و ساکن شهر شیراز و باید بگم از شوخی های چندش آور فیلم حالم بد شد …
فیلم فقط یک صمد کم داشت …
زهرا
دیدن نام بازیگرانی چون علی نصیریان، محسن تنابنده، گوهر خیر اندیش، در کنار نام نامی کارگردان فیلم و بعد دیدن چنین آش شله قلم کاری…
افسوس … افسوس… افسوس
فاطمه
من لرم و با شوخی های فیلم شاید چند بار خندیدم به نظرم استفاده از زبان لری توهین نبود در واقع فضایی برای کمدی تر شدن فیلم بود که متاسفانه با وجود لر بودن دو تن از بازیگران مثل حمید گودرزی لری را با لهجه فارسی ادا میکرد با وجود اینکه دیگر بازیگران فارسی زبان میشد گفت بر لهجه تا حدودی مسلط و سوار بودن .جدای از این ها واقعا گویای فضای جامعه بود به گفته فیلم ساز که بیرون از گود انتخابات و اتفاقات بود میگفت اگر این ها را نشانشان دهیم میگویند اغراق کردید . یک فرد حرفی میزند گاها درست اما در جامعه تعبیر ان غلطت میشود و اصلا از اصل ماجرا اگاه نیستند مثل جامعه باز و جامه ی باز …و در مواردی مثل انتخابات تحت تاثیر جو و هیجانات افراد خارجی بودن و چپ یا راست بودن بدون توجه به صلاحیت افراد و نیاز جامعه به اندیشمند مثل معلم .