این مقاله را به اشتراک بگذارید
مهدی غنی
محمد مصدق پس از کودتا
وقتی سخن از مصدق به میان میآید همه یاد نهضت ملیکردن نفت و اقتصاد ملی بدون تکیه به درآمد نفت و اصلاحات اجتماعی و سیاسی دوران حکومت او میافتند و نهایتا نقش او در تاریخ ایران را با کودتای ۲۸مرداد ۱۳۳۲ پایانیافته میبینند. کمتر از نقش او پس از سقوط سخن رفته است.
معمولا وقتی سیاستمداران از قدرت فرو میافتند، جانشینان پردهها را کنار میزنند و تخلفات و سوءاستفادههای مالی و سیاسی گذشته را برملا میکنند و هرچه زمان میگذرد مقبولیت و محبوبیت آن سیاستمداران کمتر میشود. اما دکتر مصدق از آن دست مردانی است که گذشت زمان و افزونی اسناد آشکار شده نه تنها از حقانیت و سلامتش نکاست بلکه بر آن افزود. پس از سالها یک مورد سوءاستفاده مالی از او و همراهانش کشف نشد. بلکه بعدها مردم فهمیدند که او در دوره زمامداریش نه تنها از خزانه دولت حقوق نگرفت بلکه برای برخی ماموریتهای دولتی از جیب خود هزینه میکرد. مخالفان داخلی و خارجی او تلاش فراوان کردند تا شخصیت او را در اذهان عمومی تخریب کنند. از جمله محمدرضاشاه در کتاب «پاسخ به تاریخش» که پس از انقلاباسلامی نوشت، فصلی را تحت عنوان «مصدق، عوامفریبی در رأس قدرت» به بررسی نخستوزیری او اختصاص داد. اما در همین فصل بزرگترین جرمی که توانست به او نسبت دهد، این بود: «مصدق همواره رسما خود را مدافع احساسات ملی ضداستعماری نشان میداد و به صورت یک وطندوست سازشناپذیر جلوه میکرد که ادعا داشت هرگز هیچگونه امتیاز یا مزیتی نباید به قدرتهای خارجی داده شود. مصدق این نظریه خود را سیاست موازنه منفی مینامید و بزرگترین عیب او را هم میبایست همین «منفی» بودنش دانست». ۱
از صدارت تا اسارت
اما مصدق علاوه بر نقش رهبری جنبش ملیکردن صنعت نفت ایران و رهایی آن از چنگ امپراتوری بریتانیا، چهرهها و نقشهای دیگری هم داشت. پس از کودتا او از دفتر نخستوزیری به کنج سلول رفت. سه سال در زندان و باقی عمر را در حصر و تبعید به سر برد. اما از آنجا که مساله ملیشدن نفت همواره ذهن موافقان و مخالفان را به خود مشغول کرده کمتر به مسایل پس از آن توجه شده است. بهویژه درباره مصدق پس از کودتا کمتر گفته شده است.
در دوران زندان، او از هر فرصتی برای روشنگری و آگاهیبخشی به مردم استفاده کرد. از هر ظرفیت قانونی برای دفاع از حقوق خود و ملت در برابر کودتاگران بهره برد. حتی در ضمن دفاعیات و نامههای خود به مقامات، بحثهای مستدل حقوقی مطرح کرد که در دوران نخستوزیریاش چنین فرصتی دست نداده بود. همچنان که زمانی در رأس قدرت از حقوق ملت دفاع میکرد، در این دوران در کنج زندان این مبارزه را با حربه قانون تداوم بخشید. مثلا زمانی که لایحه فرجامی به دیوانعالی کشور نوشت از این امکان استفاده کرده و با دلایل حقوقی و استناد به قانوناساسی ثابت کرد که عزل نخستوزیر با مجلس است نه با شاه. یعنی تنها دلیل مشروعیت کودتاچیان را از آنان گرفت. صلاحیت دادگاه نظامی برای محاکمه نخستوزیر را رد کرد، بیبنیانی این عقیده سلطنتطلبان را که شاه فوق قانوناساسی است نشان داد. در همین لایحه پیشنهاد تفحص درباره پولهایی که برای انجام کودتا صرف شده است میدهد و…
در این لایحه که در تاریخ ششم شهریور ۱۳۳۳ در زندان لشکر دو زرهی تنظیم شده، دکترمصدق در جواب کسانی که رأی به عدم صلاحیت دادگاه نظامی را توهین به مقام سلطنت تلقی کرده و شاه را مصون از خطا معرفی میکردند، میگوید: «توجیهی سخیفتر از این نمیشود زیرا احترام مقام سلطنت در این است که اگر خود آن مقام هم عمل غیرموجهی نمود اظهار ندامت کند. بزرگی و عظمت به این نیست که دادرسان بترسند اگر رأی به صلاحیت ندهند دچار عذاب الیم خواهند گردید.» ۲
ایستادگی او بر سر آرمانها و دفاع منطقی، مستدل و قانونی او در زیر تیغ کودتاگران بود که فضای رعب و وحشت پس از کودتا را شکست و اعتراضها و بیانیهها و تحرکات بیرون از زندان را تقویت و تشدید کرد و به همه امید و قاطعیت داد. در آخرین دفاع در دادگاه تجدیدنظر نظامی میگوید: ۳
«… از آنچه برایم پیش آوردهاند هیچ تاسف ندارم و یقین دارم وظیفه تاریخی خود را تا سرحد امکان انجام دادهام. من به حس و عیان میبینم که این نهال برومند در خلال تمام مشقتهایی که امروز گریبان همه را گرفته به ثمر رسیده است و خواهد رسید.»
«… مبارزه درخشان مردم علیه شرکت سابق نفت که من یکی از رهبران آن بودهام و اکنون به عنایت پروردگار در گوشه زندان اظهار عقیده میکنم حلقه زنجیر استعمار خاورمیانه را گسسته و خواهد گسست.»
«… من نه به مال عقیده دارم نه به مقام و هدف من در زندگی یکی است و آن استقلال و عظمت کشور است که به خاطر همین هدف زندهام و کمال سربلندی است که در این راه از بین بروم و…»
«… از مقدمات کار و طرز تعقیب و جریان دادرسی معلوم است که در گوشه زندان خواهم مرد… . از مردم رشید عزیز ایران مرد و زن تودیع میکنم و تاکید مینمایم که در راه پرافتخاری که قدم برداشتهاند از هیچ حادثهای نهراسند و یقین بدانند که خدا یار و مددکار آنها خواهد بود.»
مقاومت ملی و احساس خطر آمریکا
استدلالهای حقوقی او در زندان ضمن اینکه اثبات کرد شاه و حامیانش به اصول مشروطیت پایبند نبودهاند، حقانیت و قانونی بودن نهضت ملی را نشان داد. این برتری منطقی و قانونی حامیان نهضت را از تندرویهای بیرویه بازداشت. آنها هم مانند مصدق از هر فرصتی برای احیای حقوق قانونی ملت بهره میگرفتند. نهضت مقاومت ملی مرکب از مبارزان ملی و روحانی در این فضا شکل گرفت. چندماه پس از کودتا انتخابات مجلس هجدهم برگزار شد. با وجود کشتار ۱۶آذر، نیروهای ملی اسامی ۱۲ نفر از آزادیخواهان را که اغلب در زندان بودند اعلام کردند که مردم به آنها رأی بدهند، با حضور طرفداران مصدق در پای صندوقها نیز توانستند گزارشی مستند از تقلبات گسترده این انتخابات به جامعه ارایه دهند. به مناسبت قرارداد کنسرسیوم و تبلیغات پیرامون آن، آنها با اعلامیه و بیانیه ماهیت این قرارداد را برای مردم روشن کردند. در سال ۱۳۳۴ جزوهای ۲۴ صفحهای معروف به جزوه نفت به همین خاطر منتشر شد که ماهیت استعماری این قرارداد را بهطور مستدل برملا کرده بود. سال بعد نهضت مقاومت ملی در انتخابات فرمایشی دوره ۱۹ مجلس شورای ملی از مردم درخواست کرد انتخابات را تحریم کنند. ۲۲ فروردین ۱۳۳۵ الهیارصالح برای اعتراض به آزاد نبودن انتخابات در مجلس تحصن و اعتصاب کرد که او و تعدادی دیگر از فعالان را بازداشت کردند. اینچنین بود که چهار سال پس از کودتای انگلیسی – آمریکایی ۲۸ مرداد، فیلیپ کلاک دبیر اول سفارت آمریکا در تهران طی گزارشی به وزارت خارجه در واشنگتن از وضعیت رو بهرشد نیروهای حامی مصدق در ایران چنین اعلام خطر کرد: ۴
«در زمان سقوط مصدق محبوبیت وی حتی در میان طبقه متوسط بسیار ناچیز بود. اکثر ناسیونالیستها به این نتیجه رسیده بودند که مصدق منفیگراست و قادر به ارایه برنامههای اصلاحی اقتصادی و اجتماعی مورد نیاز ایران نیست. بسیاری از حامیان پیشین مصدق از نحوه برخورد وی با حزب توده
وحشتزده شده و افراد تحصیلکردهتر تاکتیک وی را در ترسانیدن آمریکا با توسل به حزب توده اوج حماقت او تصور میکردند….»
«… درست پس از سقوط مصدق بسیاری از حامیان پیشین وی درصدد حمایت از برنامههای شاه برآمدند. لیکن برای جلب حمایت این عناصر و حمایت دیگرانی که اصولا نیروی متخاصم بهشمار میآمدند دولت زاهدی میبایست در ابتدای امر نشان دهد که مایل نیست به دوران قبل از مصدق که در آن هیات حاکمه نیروی مسلط بودند بازگشته و ثانیا نشان دهد که این طبقه تحت کنترل بیگانگان نیست. از آنجا که ایرانیها، آمریکا و بریتانیا را مسبب سرنگونی مصدق میدانستند، این امر یعنی تحقق هدف ثانوی بسیار دشوار بود. با این وصف زاهدی
هیچ یک از دو هدف فوق را مدنظر قرار نداد. اعضای گروه قدیمی حاکمه به سرعت به قدرت رسیده و افرادی که از نظر مردم آلت دست بریتانیاییها بهشمار میآمدند پستهای خطیری را اشغال نمودند. شایعاتی مبنی بر فساد گسترده رایج گردید و همه تصور میکردند یک دست پنهانی خارجی در همه جا بر طرز تفکر ناسیونالیستی اعمال نفوذ میکند… . در نتیجه حتی آنهایی که از منفیگرایی مصدق مأیوس شده بودند بار دیگر به جنبش پیوستند. اخلاص و صداقت مصدق و وطنپرستیاش درست نقطه مقابل تزویر و سرسپردگی زاهدی و رژیم بعدی یعنی دولت علاء نسبت به بیگانگان قرارگرفت. پیدایش تعداد بیشماری از اتومبیلهای جدید و احداث منازل بسیار مجلل و باشکوه در زمانی که هزینه زندگی کمر فرد عادی را خرد میکرد سیاست صرفهجویی اقتصادی مصدق را از مجذوبیت بسیاری برخوردار ساخت.»
در همین گزارش است که سفارت پیشنهاد میکند باید به دولت ایران فشار بیاوریم تا برای جذب برخی ملیون و انزوای جریان مصدق یک سری اصلاحات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی به عمل آورد. در پی همین سیاست است که با فشار آمریکا دولت امینی سر کار میآید و پس از آن شاه اصول انقلاب سفید خود را اعلام میکند.
هوشیاری سیاسی
۱۳۳۸ تا ۱۳۴۱ دوران پرالتهابی بود. مجلس بیستم در اردیبهشت ۱۳۴۰به دلیل تقلبات گسترده و اعتراض مردم و نیروهای ملی به تعطیلی کشانده شد. شاه از برگزاری انتخابات مجدد هراس داشت و برخلاف قانون اساسی که حداکثر مهلت تعطیلی مجلس را سه ماه ذکر کرده بود، انتخابات را تا مهر ۱۳۴۲ به تعویق انداخت. در سال ۱۳۴۱ دولت علم لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی را مطرح کرد که منشأ درگیری با روحانیت و به صحنه آمدن آنان شد.
موضعگیری دکتر مصدق در این مقطع نشان میدهد او گرچه در حصر و تبعید به سر میبرد اما به دقت، مسایل را رصد کرده و هوشیارانه ماهیت اقدامات حاکمیت را میشناسد. او همواره پایبند اصول انقلاب مشروطیت بود و مبارزه اصولی خود با سلطنت خودکامه را دنبال میکرد.
دو هفته قبل از تصویب نهایی لایحه انجمنها، مصدق از تبعیدگاهش در نامهای به تاریخ ۲۸/۶/۴۱ چنین موضع گرفت: «… مشروطه باید از پایین به بالا سرایت کند و (اینکه) تا انجمنهای شهر و ایالتی انتخاب نشوند مردم نمیتوانند وکلای خوبی انتخاب کنند، عذری است بدتر از گناه، چونکه در مملکت اول مردم نمایندگان مجلس را انتخاب میکنند. چنانچه بعد مجلس قانونی برای تشکیل انجمنها وضع نمود به این کار مبادرت مینمایند و تا نیم قرن بعد هم اگر مملکت دچار رژیم دیکتاتوری باشد اعضای انجمن نخواهند توانست به هویت اشخاص پی ببرند.»۵
آیتالله طالقانی، مهندس بازرگان و همفکرانشان در آبان ۴۱ طی اعلامیهای تحت عنوان «دولت از هیاهوی انتخابات انجمنهای ایالتی چه خیالی دارد؟» با الهام از همین موضع دکتر مصدق طرح لایحه انجمنها را حرکتی انحرافی برای سرگرم کردن مردم و فرار از اعطای آزادی انتخابات دانستند.
حقانیت مصدق از زبان شاه
اما شاهبیت این سالها اعترافاتی است که شاه در کتاب انقلاب سفید خود، ناخودآگاه درج کرده و حقانیت راه مصدق را فریاد زده است. او در این کتاب که در سال ۱۳۴۵ چاپ شده و به صورت کتاب درسی دبیرستان درآمد برای بالابردن ارزش کار خود نسبت به گذشته چنین قلمفرسایی کرد:
«… در مشروطیت ما نه فقط نیمی از همه مردم کشور یعنی زنان مملکت حق رأی نداشتند، بلکه از افراد آن نیم دیگر نیز عملا فقط متنفذین و مالکان و صاحبان سرمایه و بهطور کلی افراد طبقه حاکمه بودند که مجلس یعنی کانون مشروطیت را در دست خود داشتند. مقررات مربوط به انتخابات طوری بود که هیچوقت مثلا یک زارع ساده یا یک خرده مالک کوچک یا یک کارگر به نمایندگی مجلس انتخاب نمیشد.
… . کما اینکه دیدیم که چطور بعد از رفتن پدرم مدتی مدید کارها در ظاهر به دست یک عده ایرانی ولی در عمل قسمتی به دست سفارت انگلستان و قسمت دیگر به دست سفارت روس انجام میگرفت و بهطوری که در کتاب ماموریت برای وطنم شرح دادهام صبح مستشار سفارت انگلستان با یک لیست انتخاباتی به سراغ مراجع مربوطه میآمد و عصر همان روز کاردار سفارت روس با لیست دیگری میآمد… متاسفانه من ۲۰ سال تمام از دوران سلطنت خودم با چنین مجلسهایی سروکار داشتم و همیشه میدیدم که آنها در برابر هر اقدام اصلاحی که متضمن نفع اکثریت ملت بود ولی به نحوی از انحاء به منافع اقلیت حاکمه لطمه میزد سدی از مخالفتها و کارشکنیها پدید میآمد که آن اقدام را خنثی و بیاثر میکرد.»
«… در نتیجه همواره انتخابات با انواع تقلبها و سوءاستفادهها و تهدیدها و تطمیعهایی همراه بود که نه فقط در جریان انتخابات انجام میگرفت، بلکه حتی امر قرائت آرا را نیز شامل میشد. بهخصوص آخرین انتخاباتی که قبل از قیام ملی مرداد۱۳۳۲ انجام یافت گذشته از انواع تهدید و تطمیع و تقلب، با چنان صحنههای فجیعی از قتل و کشتار و بینظمی توأم بود که حتی تصور آن دشوار است.»
لازم به ذکر است که منظور شاه از انتخابات قبل از کودتا، همان انتخابات مجلس هفدهم است که مصدق بهخاطر تقلبات گسترده آن را متوقف کرد و با این مجلس در اصطکاک بود. ضمن اینکه حرکت مصدق و یارانش از اعتراض به تقلب در انتخابات مجلس پانزدهم شروع شد و همواره بر لزوم آزادی انتخابات تا سال ۱۳۴۰ پای میفشردند و دربار با آنان مقابله میکرد.
مصدق در ۱۴ اسفند ۱۳۴۵ در حصر خانگی درگذشت، شاه ۱۴ سال پس از آن زنده بود و تا حاکم بود هر ساله سالگرد ۲۸ مرداد را با عنوان قیام ملی جشن و چراغانی برپا کرد. او هرگز اجازه نداد درباره مصدق و کودتا علیه او، به جز روایت حاکم برگی متفاوت منتشر شود. اما او با همه شاهیاش نمیدانست کار جهان جز با درستی و راستی سازگار نیست و دروغ پایدار نمیماند. چنانکه سرانجام بعد از همه سانسورها او در کتاب پاسخ به تاریخش خود ماهیت قیام ملی ۲۸ مرداد را برملا کرد: ۸
«در آگوست ۱۹۵۳ (مرداد۱۳۳۲) پس از کسب اطمینان نسبت به حمایت بیدریغ آمریکا و انگلیس- که سرانجام توانسته بودند سیاست مشترکی در پیش بگیرند- و بعد از طرح کردن قضیه با دوستم «کرمیت روزولت»۹ تصمیم گرفتم رأسا وارد عمل شوم. روز ۱۳ آگوست (۲۲مرداد۱۳۳۲) به سرتیپ نعمتالله نصیری (فرمانده گارد سلطنتی) ماموریت دادم تا فرمان عزل مصدق را به وی ابلاغ کند…»
۱- پهلوی محمدرضا، پاسخ به تاریخ، ترجمه دکتر حسین ابوترابیان، ۱۳۷۱، ص۱۲۲
۲- بستهنگار محمد، مصدق و حاکمیت ملی، انتشارات قلم، ۱۳۸۱، ص۵۹۹ تا ۶۳۳
۳- بزرگمهر جلیل، مصدق در محکمه نظامی، کتاب اول ج۲، نشرتاریخ ایران، ۱۳۶۳، صص ۷۷۵- ۷۷۹
۴- احزاب سیاسی در ایران بخش اول، مجموعه اسناد لانه جاسوسی آمریکا جلد دوم- دانشجویان مسلمان پیرو خط امام، آبان ۶۶، مرکز نشر اسناد لانه جاسوسی آمریکا، ص۳۰ و ۳۱، سند شماره۱- تاریخ ۱۸ اردیبهشت ۱۳۳۶
۵- اسناد نهضت آزادی ایران، جلد۱، صفحه ۱۷۲
۶- همان، صفحه۱۷۱تا۱۷۳
۷- پهلوی محمدرضا، انقلاب سفید، چاپ ۱۳۴۵، صفحات۱۰۳ تا ۱۰۶
۸- پهلوی محمدرضا، پاسخ به تاریخ، ترجمه دکتر حسین ابوترابیان، ۱۳۷۱، ص ۱۳۳
۹- مامور ویژه سازمان سیا اعزامی برای انجام کودتا در ایران
شرق