این مقاله را به اشتراک بگذارید
‘
روایتِ منوچهر انور از ترجمه «فتحنامه کلات»
دیکشنری شبیه به میدان مین است
نمایشنامه «فتحنامه کلات» اثر بهرام بیضایی برای بار نخست در سال ١٣۶١ نوشته شد و بعدها در نشر روشنگران درآمد و بارها بازنشر شد. در روزهای اخیر اما ترجمهای از این کتاب بهقلمِ منوچهر انور، مترجم بِنام منتشر شد. او نوزده سال پیش نمایشنامه «مرگ یزدگرد» بیضایی را ترجمه کرد و اینبار «فتحنامه کلات» را به زبان انگلیسی برگردانده. انور در گفتوگویی که به این بهانه با سهیلا قربانی انجام داده و روی سایت نشر روشنگران منتشر شده، «مرگ یزدگرد» را از فیلمهای موردعلاقه خود میداند: «آقای بیضایی این را میدانست. از من خواست برای فیلم، زیرنویس انگلیسی بنویسم و نوشتم. بعدش، آقای بیضایی از من خواست مرگ یزدگرد را برای چاپ جداگانه ترجمه کنم. این ماجرا مربوط به هجده نوزده سال پیش است. درواقع از زیرنویس انگلیسی شروع شد، از ترجمه گذشت و درنهایت، بعد از چند ویرایش بهچاپ رسید.» دو سال بعد، بیضایی از انور میخواهد تا «فتحنامه کلات» را هم ترجمه کند. «قرار بود فوری بهچاپ برسد، اما نمیدانم چرا نرسید. این اواخر، دوباره چراغ کلات روشن شد و از من خواستند دوباره نگاهی به آن بیندازم و اگر لازم باشد در آن دست ببرم، که لازم شد و دست بردم و فوری به چاپ رسید.» انور درباره شخصیتها و زبان متفاوت بیضایی نیز میگوید: «پیچیدگی شخصیتها و ویژگیهای نوشتاری در کارهای ایشان یکی دو تا ده تا نیست. بهخصوص در فتحنامه کلات، که پرسوناژ بیمانندی مثل آیبانو؛ زنی شریف و نازکدل و در عینحال، استوار در برابر غولهای بیشاخودم خونخواری مثل تویخان و توغایخان مغول قد علم میکند و با کاردانی، حق را، تماموکمال به کرسی مینشاند. ژرفنگری آیبانوی آرانی، خشونت خانهای مغول را خنثی میکند و درآمیخته با مناعت ذاتی، درس بزرگی به فمینیستهای پر قیلوقال امروزی میدهد.» اما زبان خاصِ بیضایی مشکلاتی نیز برای ترجمه پیش میآورد: «مشکلات زبانِ فتحنامه کلات برای ترجمه بیشتر از مشکلات زبانی مرگ یزدگرد بود. با توجه به دشواری زبان فتحنامه کلات، بهنظرم آمد که برگردانش باید کمی آزاد باشد، نه لفظبهلفظ. این باعث شد که از آقای بیضایی جوازِ کمی پا را از خط بیرونگذاشتن بگیرم و از این راه به مقصود درام نزدیکتر شوم. اصولاً در کار ترجمه، برگردان لفظبهلفظ خیلی وقتها حق مطلب را ادا نمیکند. بعضیها به آن اعتقاد مطلق دارند، اما برخورد من با آن دوگانه است. در ترجمه، در عینحال که باید به تکتک کلمات و شأن معناییشان توجه داشت، نباید در همهحال به برگرداندن تکتک آنها اصرار ورزید، چون کلمه جزئی از کل معنی است. اگر ترجمه تحتاللفظی لطمه به کل معنی بزند بهتر است ترجمه نشود و عبارتی در کار بیاید که کمک به شکفتن معنی نهایی بکند.»
انور در ترجمه درخشان خود از «عروسکخانه» و نیز در کتاب «زبان زنده» که در دست چاپ دارد به این مسائل پرداخته. «اصرار به ترجمه لفظبهلفظ، غالباً مخل کلیتِ معنی و مقصود نویسنده است. خیلی وقتها ترجمه باید کمی آزاد باشد تا به معنای کلی کار و مقصود نویسنده لطمه نزند. این کاریست که در ترجمه فتحنامه کلات به آن سخت پایبند بودهام.» با این اوصاف، ترجمه این نمایشنامه با حک و اصلاحاتی همراه است؛ در مواردی بعضی از دیالوگها جابجا شده و گفتارها کوتاهتر. «البته هیچ صحنهای بالکل حذف نشده.» او به تفاوتِ ترجمه آثار نمایشی با آثار ادبی نیز اشاره میکند: «دیالوگنویسی برای نمایشنامه بهکلی امر جداییست از کار داستان یا رماننویسی. دیالوگ یعنی حرفهایی که از دهن آدمها بیرون میآید و باید به همان شکل طبیعی اصلی ادا شود و شکل طبیعی اصلی در زبان گفتار فارسی پر از زیروبمها و شکستگیهای خاصیست که در ترجمه باید دقیقاً نتنویسی شود و صداهاش دربیاید و حقش ادا شود. برای ترجمه نمایشنامه، معیارمان باید زبان گفتارمان باشد، اما چون بسیاری از مترجمانِ حتی درجه اولِ ما به این نکته توجه کافی نمیکنند، کارشان در ترجمه دیالوگ، شکل ادبی به خود میگیرد، درصورتیکه گفتار در نمایش باید، درواقع، کمی «بیادبی» باشد نه «ادبی». این اشکال کارِ نویسندگان و مترجمانِ ماست که چون سابقه تئاتری ندارند عمدتا کارشان یا قابل اجرا نیست، یا ترجمههاشان شکل ادبی پیدا میکند.» انور به وضعیت ترجمه در ایران نیز انتقاداتی دارد: «بیشتر کارها چندان رضایتبخش نیست. سلیمان حییم که یکتنه فرهنگ فارسی به انگلیسی و انگلیسی به فارسی را نوشت، البته کار بزرگی کرد. اما این کار بزرگش باعث شد که تعداد مترجمان یکشبه یک به صد شود. قلمبهدستانی تصور کردند که ترجمه یعنی لغتبهلغت از دیکشنری معنیدرآوردن، که خطرناکترین خطاست در کار ترجمه. کسی اگر احاطه کافی به زبانهای مبداء و مقصد نداشته باشد و فقط از راه دیکشنری بخواهد به مقصد برسد، خودش و خواننده را گول زده. دیکشنری شبیه به میدان مین است. مترجم سختگیر چیزی را که دنبالش است خیلیوقتها در دیکشنری پیدا نمیکند و در نتیجه، معنی شلوپل میشود. در دیکشنری فقط چیزهایی پیدا میشود که دست مؤلف به آنها رسیده، اما ورای دست مؤلف، هزارانهزار معنی در کار است. الان بسیاری از ترجمههایی که مردم میخرند صرفاً تولیدات صنعتی و محصولات تجارتیست که بازاری دارد برای خودش. ولی کجاست کاری که به کارهای نجف دریابندری نزدیک شود!».
‘