این مقاله را به اشتراک بگذارید
بودن یا نبودن؛ مسئله این است!
اواخر دهه هشتاد بود که شوقی قدیمی، برای داشتن نشریهای ادبی و هنری، دلیل تولد سایت «مد و مه» شد. کمی بیش از یک سال دیگر، اگر «مد و مه» همچنان برپا و برقرار باشد، ده ساله خواهد شد. ده سال عمر کمی نیست برای یک وبسایت ادبی بخصوص اگر نگاهی به سیاهه بلند و بالای سایتهایی بیندازیم که در این مدت آمدند و رفتند و خاطره شدند. برخی از آنها عمر بسیار کوتاهی داشتند که اگر واقعبینانه به ماجرا نگاه کنیم، با توجه به شرایطی که اغلب دچارش بودند، چاره ای جز این هم نداشتند. ما هم که ماندیم روزهای سختی را پشت سر گذاشتیم، بدون هیچ حمایتی نه از نوع دولتی و نه از نوع خصوصی اش؛ نه حتی یک آگهی درست و درمانی که بتوان مدت کوتاهی روی آن حساب کرد. تنها متکی بودیم به هزینه اندکی که از سروته درآمد ماهیانه خود میزدیم تا با حداقلهای ممکن «مد و مه» را سرپا نگه داریم.
با این حال ماندیم و بیش از ده هزار مقاله در دوره جدید سایت منتشرکردیم و همین تعداد هم در دوره قبلی اش منتشر کرده ایم. خوشحالیم که دوستانی نخستین کارهای خود را با مد و مه شروع کردند و حالا برای خود جایگاهی در وادی ترجمه و تالیف پیدا کرده اند. سربلندیم از نامدارانی که پذیرفتند آثارشان را برای انتشار به مد و مه بسپارند. بی اغراق در طول این سالها توانسته ایم گام هایی هرچند کوچک در راستای فرهنگ و ادبیات برداریم. متاسفانه امروز در جایی ایستاده ایم که برای بقا از خوانندگان سایت مد و مه کمک بخواهیم… با اعتراف کنم احساس خوبی نیست، اما چاره ای هم جز این نداریم، چراکه به دوش کشیدن این بار به تنهایی (بخصوص در شرایط فعلی) فراتر از حد توان شده است.
اگر بپذریم در هر اتفاق حکمتی است، این ماجرا نیز می تواند محکی باشد برای ما تا ببینیم از چه جایگاهی برخورداریم و آیا خوانندگانمان نیز در قبال بودن یا نبودن مد و مه احساس مسئولیتی میکنند؟ اگر اینگونه نیست شاید بهتر باشد بیش از این وقت و انرژی یکدیگر را به هدر ندهیم!
از دوستانی که فکر می کنند، بودن مد و مه بهره ای داشته، می خواهیم در این همیاری مشارکت کنند و گامی در راستای بقای این سایت بردارند.
بهترین راه برای کسانی که کسب و کاری دارند دادن آگهی است که از طریق ارتباط با ادمین یا ایمیل madomeh@yahoo. com میتوانند اقدام کنند.
درغیر این صورت علاقمندان می توانند از طریق شماره حساب زیر کمک های خود را به طور مستقیم به ما برسانند. کمک هایی که بیش از مبلغشان تعدادشان برای ما امیدوار کننده است!
شماره کارت
۶۰۳۷-۶۹۷۴-۹۴۸۴-۲۴۹۲
بنام حمید رضا امیدی سرور
شماره حساب
۰۲۱۲۴۰۱۰۴۴۰۰۵
نزد بانک صادرات
14 نظر
sudn .l
کسانی که در نشرها ی مثلا خصوصی کارشناس وهمه کاره هستند نمیگدارند کسی از ناشرها به شما اگهی بدهد واگر به امید انها هستید در نهایت خسته خواهید شد و…انها فقط با هم باندیهای خودکار میکنند وشما هم این را بهتر از من که تازه وارد ادبیات شده ام می دانید.به نظر من شما هر طور که میتوانید باید کار را ادامه دهید .سایت دوشنبه هم تعطیل کرد دیگر کسی نمانده
مقتضی
خیلی کنجکاوم بدانم هزینه ماهیانه سایت به طور کامل چه حدود است.
رضا فیضی
آقای سرورآیا راهی هست که شما هزینه های سایت را پایین بیاورید و باز بتوانید ادامه بدهید .چون در ایران جا افتاده که مخاطبان برای سایت ها پول خرج نمیکنند.شما دایم تبلیغ مفت ومجانی برای ناشران میکنید شاید وقتش شده اشت روش کار را عوض کنید .وقتی مفت این کار را میکنید خوب آنها هم به شما اگهی نمیدهند .سایت شما از خبر گزاری هایی مثل ایبنا و…بیشتر بیننده دارد وتاثیر میگذارد وآنوقت حاضرند برای مثلا آن سایت این همه خرج کنند وبه سایت مهمی مثل شماهیچ کمکی نکنند .اگر بروید به سایت گردش اطلاعات آزاد میبینید که مردم و مخاطبان ایرانی چقدر به خبر گزاری های ایران وسایتهای مثلا مهم چقدر بی اعتماد هستندو تمام مطالب آ نها را دستکاری شده و دروغ و در جهت اهداف سیاست های دولت وبی ارزش میدانند . می خواهند شما بسته شوید تا سایت ها ی آنها راحت تر دروغ بگویند به مردم و کسی موی دماغ آنها نباشد .
wht
اول انکه گردش اطلاعات ازاد سایت نیست ودر فیسبوک است .دوم انکه صرف انکه صفحه ای در فیسبوک بگوید فلان خبر گزاری خبر هایش همه دستکارشده اند ما باید باور کنیم .از کجا معلوم ان اماری که میگویند رای مخاطب ایرانی است دروغ نباشد .سوم انکه مردم از کجا میدانندکه مثلا خبر گزاری ایبنا خبر سازی دروغ میکندوخبر گزاری ایلناهمه اش راست مینویسد که ان همه هم رای بدهند به ایلنا و ان را ببرند بالای جدول .
...
روزی نیست که دری بر ما بسته نشود. مطمئنم گرداندن این سایت کاری طاقت فرساست خاصه اینکه حمایتی نباشد و صد البته این روزها که ارزش ها همه دگرگون شده است ولی جناب امیدی سرور خواهش می کنم که راهی برای ادامه ی کار پیدا کنید تا این حداقل های تنفس بسته نشود.
مقتضی
من همچنان مایلم بدانم هزینه ماهیانه سایت چقدر است؟ عمده هزینه مربوط به چیست؟ حق التحریر؟ کاپی رایت؟ دامین؟ شارژ؟ پشتیبان؟ پرسنل؟ حمل و نقل؟ مدیریت؟ ارتباطات؟ توزیع؟
مجید رستکار مقدم
شرایط همه مان سخت است .باید ماند وجنگید .چاره ی دیگری نداریم .هر وقت احساس میکنیم که شکست خورده ایم باید بدانیم پشت دروازه ی پیروزی رسیده ایم .
منوچ
اعلام نامزدهای نهایی جایزه قلم آمریکا /حذف شهریار مندنیپور و حضور نگار جوادی/این تیتری است که ایبنا برای حدف شهریار مدنی پور زده است .انگارخیلی خوشحال شدندمدنی پور را حذف کردند.همیشه با نویسندگان مستقل چه آنهایی که در ایران هستند وچه آنها که در خارج هستندمشگل دارند وسعی می کنند تحقیرشان بکنند با هر وسیله ای که می توانند .شما هم آقای امیدی به خاطر همین ساپورت از طرف ناشران خصولتی نمی شوید ..
خودم
یک اقایی که سایت انتقادی به فرهنگ وهنر دارد ومثلا چقدر هم خدا قبول کند روشنفکر تشریف دارند وازتمام ناشرهای خصوصی هم اگهی تبلیغاتی میگیرد طوری که دیگه واقعا معلوم نیست این اقای روشنفکر کی اگهی تشریف دارند یاکه دارندحر ف های روشنفکری تازه ای را به جامعه ادبی صادر میکنن.سایتی که دربستی تمام هندل در اختیار اگهی ان هم اگهی های سطهی وکفی است .انقدر این اقازاده اگهی دارد که باحقوق مثلا تو بگو کارمندی ومن باورکردم کارمندی تشریف میبرند خارج وعکسهای خارج رفتنشان را هم میگذارند تو اینستاگرامشان که معلوم شود واقعا روشنفکر تشریف دارند وادم جایی نیستند و حرف هاشون خیلی مهمه چون خارج هم رفتند حالا دیگر میتونند فتوا بدن کی روشنفکر ه کی نویسنده نیست .عمو جون دارم بهت میگم اینقدر چوب لای چرخ مردم نگذار اخرش تو عاقبت به خیر نمی شوی .این خط این هم نشون .مردم ازاری اخر وعاقبت نداره داش .فکر نکن با ان عکس های خصوصی وخانوادگی که گذوشتی تو اینیستا ملت ترو روشنفکر حساب میکنندوهر چرندی بگی قبول میکنند .ملت خر نیستند میدانندکی واقعا روشنفکره ومستقل وکی نیست .ملت میدانند کی به کی وچی به چیه داش .
امیدی سرور
جناب مقتضی عزیز
هزینه های یک سایت بستگی مستقیمی دارد با کاری که در آن انجام می شود.
اگر هیچ کاری در آن انجام نشود، فقط هزینه دامین و هاست و پشتیبانی سالیانه می شود که مجموع آنها خیلی رقم سنگینی نیست. فرض کنیم در کل سال بین دو تا پنج میلیون در نوسان باشد. البته این بستگی به حجم مطالب سایت دارد.
اما سایت برای زنده بودن نیازمند به روز شدن است. در این صورت نیازمند یک اپراتور خواهد بود که روزی چند ساعت آن را به روز کند. در میان مطالب و خبر ها جستجو کند و…اما فرض کنید بخواهید خبر یا مطلبی تولید کنید، آن وقت هزینه تولید مطلب هم اضافه می شود.
شاید مطالبی از گوشه کنار برسد اما عمده مطالب یا کیفیت پایینی دارند یا آن چیزی نیستند که مورد نیاز است. وقتی کتابی برای سایت می رسد، باید کسی آن را معرفی کند، خلاصه هر حرکتی نیازمند هزینه است. شاید در مواردی برخی دوستان کمک های کوچکی بکنند اما روی هیچ یک نمی توان حساب کرد. چون گاهی انجام می شود و خیلی موارد هم بدقولی می شود. مگر اینکه همه کارها را به شخصه خودتان انجام بدهید که شدنی نیست. چون خودتان هم برای گذران زندگی باید کار کنید. برای این که کارها نظام درستی داشته باشد باید خدماتی را خرید. این ها می توانند شامل هر چیزی باشد.
آنچه گفتم در صورتی است دفتر مشخصی نداشته باشید، که در آن صورت هزینه ها بیشتر و بیشتر خواهد شد. در مد و مه تا کنون نود در صد کارها توسط یک نفر انجام شده است که این روند شدنی نیست، احتیاج به کمک هست.
فرض بکنید در این نه سال روزی سه ساعت وقت پای مد و مه گذاشته باشم، خودتان حساب کنید چه حجمی از زمان خواهد شد، بدون اینکه هیچ دستاورد مالی داشته باشد، تازه هزینه هم در آن گذاشته شده است. این زمان را به هر کار دیگری اختصاص داده بودم، امروز نتیجه بهتری داشت. جایی می رسد که آدم خسته می شود….
امیدوارم توضیحات کافی باشد
ناشناس
اگر بحث نیروی انسانی است منتقدین ونویسندگان جوان زیادی هستند که علاقمند همکاری با چنین سایت هایی هستند چرا از نسل تازه کسانی را برای همکاری دعوت نمیکنید که کمک شما باشند وشما مدریت کارها را به عهده داشته باشید
رها
واقعیتش این است که لمپن ها تمام فضاها را قبضه کردند. چاره چیست به جز جان کندن برای حفظ همین حداقل فضاها؟
ناشناس
خیلی ها هستند مثل شما که با علاقه ی شخصی کار میکنند. نکته مهم دیگر آنکه باید ببینید انگیزه شما روز اول چه بوده که حالا نیست .
سیاوش
در دنیای امروز که با یک دکمه هزاران کانال تلویزیونی و تلگرامی، رایگان و بی دردسر در دسترساند تا بدون هزینه، سر شما را با محتوایی سرسری چند ساعتی در روز گرم بکند، دیگر کسی برای کتاب و روزنامه و مجله و هرآنچه خواندنش چند دقیقهای وقت و فکر از شما میطلبد حالوحوصلهای ندارد. مخاطب رسانههایی چن شما امروزه ناگزیر محدود است و جز با آگاهی و پذیرش این وضعیت و دلخوشی به تماس با همین مخاطبان اندک، نمیتوان به این راه دشوار ادامه داد. اگر از من میپرسید، بمانید و سبکتر کار کنید و به همین جمع مختصر خوانندگان قانع باشید.