رفتن به محتوا رفتن به نوار کناری رفتن به فوتر

برچسب: غلامحسین ساعدی

سارق دست نوشته های ساعدی؛ یکی در میان ما؟!

برادر غلامحسین ساعدی از به سرقت رفتن دست‌نوشته‌ها، عکس‌ها و آثاری مربوط به این نویسنده خبر داد. «دو سال پیش شخصی در تماس تلفنی با من، خود را محقق و نویسنده‌ای معرفی کرد که به قصد پژوهش درباره‌ی زندگی و آثار غلامحسین ساعدی خواستار ملاقات و ضبط صحبت‌هایم درباره‌ی برادر است. با پرسش‌وجوهای پیش از…

ادامه مطلب

ادبیات و نویسندگان ایرانی در گفت وگو با غلام‌حسین ساعدی

گفتگوی زیر یکی از آخرین گفتگوهای ساعدی و ایضا یکی از خواندنی ترین هایی آنهاست، چرا که ساعدی در آن نه تنها از آثار خود سخن به میان آورده بلکه نظر خود را در باره اغلب داستان نویسان ایرانی نیز به شکلی روشن و صرح بیان کرده است و همین نکته از این گفتگو متنی…

ادامه مطلب

گفتگو با داریوش مهرجویی؛ «هامون» را با «ترس و لرز» ساختم!

آن شب سرد زمستانی هرگز از خاطرم نمی‌رود. شبی که با «خسرو شکیبایی» از کافه‌ای محقر در مقابل سینما عصرجدید آغاز شد و در ادامه به دیداری شتابزده با «داریوش مهرجویی» به هنگام ورود به سینما گره خورد. همان‌جا بود که در آن ازدحام تماشاگران جشنواره، مهرجویی خطاب به شکیبایی گفت: «می‌توانم روی تو حساب…

ادامه مطلب

غلامحسین ساعدی؛ آخرین روزها

نوشته زیر یکی از تاثیر گذارترین و بهترین روایت هاست درباره روزهای آخر عمر غلامحسین ساعدی، سالها از نخستین انتشار آن در کلک می گذرد اما هنوز خواندنی ست، هر چند خواندن آن بیش از اینکه لذت بخش باشد، سرشار از اندوه است. چرا که ما را در حال و احوال روزهای آخر ساعدی شریک…

ادامه مطلب

بهرام صادقی: روح سرگردان خیابان‌های تاریک

 مهم‌ترین مضمون داستان‌های بهرام صادقی ذهنیت بازماندگان نسل بعد از کودتای ۲۸ مرداد است. آرمان‌ها از دست رفته، روشنفکران هزیمت کرده‌اند و عده‌ای از آن‌ها برای گذران زندگی کارمند شده‌اند. در همان حال لایه‌ اجتماعی تازه‌ای هم پدید آمده که از یک رفاه نسبی برخوردار است. حسن عابدینی در «صد سال داستان‌نویسی در ایران» می‌نویسد:…

ادامه مطلب

روایت خواندنی و جذاب محمد علی سپانلو از چگونگی تشکیل کانون نویسندگان ایران

خاطراتی از فصل اول کانون نویسندگان ایران 1349-1346 هرچند که تشکیل کانون‎های مستقل و غیر دولتی در عرصه هنر و ادبیات، در کشور ما  همواره با چالش‎هایی اساسی از درون و بیرون روبه‎رو شده، اما این مسئله مانع از آن نمی‎شود که بتوان از کنار اهمیت وجود داشتن چنین تشکیلاتی که به‎نوع حافظ منافع صنفی…

ادامه مطلب

«شهادت» یک لال بازی از گوهر مراد (غلامحسین ساعدی)

صحنه راهروی درازی است که اشخاص از طرف چپ وارد و از طرف‎ راست خارج می‎شوند. در طرف راست دیوار، روبروی تماشاچیان، چند حفره‎ی گور مانند بطور سرپاکنده‎اند؛ بلندی این حفره‎ها هم قد یک آدم‎ معمولی است. در طرف چپ صحنه، دو مرد درشت هیکل، بفاصله‎ی دومتر از یکدیگر ایستاده‎اند. از جلوهر کدام زنحیری از…

ادامه مطلب

«عروسی» اثر: گوهر مراد (غلامحسین ساعدی)

آدمها: عروس. داماد. [اتاق هشت گوشی با سقف گنبدی شکل که به یک هشتی قدیمی بیشتر شبیه است تا به یک اطاق. در سنگین و کهنه‎ای با حلقه‎ی فلزی بزرک‎ که در دیوار مقابل کار گذاشته‎اند. اتاق پر است از خرت‎وپرت اشیاء کهنه و فرسوده که از اجداد داماد بارث رسیده است. گردوخاک حدود تمام اشیاء را…

ادامه مطلب

نامه ها (۱): دو نامه غلامحسین ساعدی به بدری لنکرانی

انتشار نامه‎های خصوصی (دوستانه و یا عاشقانه) چهره های نامدار و کنجکاوی برانگیز دو سه دهه‎ای بیشتر نیست که در ایران دیده می‎شود؛ تازه نهم با کلی اگر و اما و البته اظهار نظرهای موافق و مخالف درباره این کار. این مسأله بیش از هرچیز ناشی از آن تعصبی‎ست که همواره در کشور ما نسبت…

ادامه مطلب

داستان آدینه (۲۶): «گدا» اثر غلامحسین ساعدی

غلامحسین ساعدی داستان کوتاه‎نویسی بود چیره‎دست، یکی از چهره‎های شاخص در میان نویسندگانی که آثار خود را در دهه سی و چهل و پنجاه نوشتند، و نسلی تکرار ناپذیر نیز به نظر می‎رسند، داستانهای کوتاهی که در سالهای دور و نزدیک بسیار خوانده شده و هنوز نیز خوانده می‎شوند. برای بیست ششمین داستان آدینه‎ی «مد…

ادامه مطلب

داستان آدینه (۱۵): «کلاس درس» اثر غلامحسین ساعدی

امروز 24 دی ماه 1389، غلامحسین ساعدی هفتاد و پنج ساله شد. در حالی که قریب  بیست و پنج سال است که روی در نقاب خاک کشیده. مرگی که بسیار تلخ و جانگداز بود چرا که ساعدی در تنهایی و غربت با زندگی وداع کرد، آن هم در زمانی که سخت دلتنگ وطن بود و…

ادامه مطلب

گفتگو با احمد شاملو؛ ادبیات ما حکم قله‌هایی را دارد که از مه بیرون است

بسیار شنیده‎ایم که گفته‎اند، جایزه نوبل به دلیل عدم توجه کافی به بورخس، همیشه به او و ادبیات داستانی به دلیل ندادن جازه‎ای که حقش بود، بدهکار ماند. بی‎اغماض جایزه نوبل این بدهکاری را نسبت به ادبیات ما و احمد شاملو نیز دارد. بی‎شک شاملو در دو دهه پایانی عمرش به مرز آن کمال و…

ادامه مطلب

داستان آدینه (۸): «ساندویچ»؛ به همراه «حکایت مسافری که چمدانهایش را باز نکرد»

«یک نویسنده یک داستان» این هفته را به دلیل مصادف بودن آن با سالمرگ دکتر غلامحسین ساعدی، به داستان کوتاه «ساندویچ» اثری از این نویسنده بزرگ و فراموش نشدنی اختصاص دادیم، نویسنده‎ای که دردمندانه زیست و دردمندانه با زندگی وداع کرد. در کنار این داستان یادداشتی هم درباره ساعدی خواهید خواند، با عنوان: «حکایت مسافری…

ادامه مطلب

تأملات ادبی (۲): گذری جریان‎شناسانه به ادبیات داستانی پس از انقلاب

در فضای ادبی امروز با طیف‎ها یا جریان‎های گوناگونی روبرو هستیم، جریانهایی که برخی در عین برخورداری از نقاط اشتراک فراوان، ظاهرا بیشتر علاقه دارند به اختلاف سلیقه‎های اغلب بسیار جزیی بپردازند، تا نقطه اشتراک‎های بسیاری جدی، البته کم نیست مواردی هم که این اختلاف‎ها سابقه ادبی نداشته و بیشتر شخصی و ناشی از سوء‎تفاهم‎هایی‎ست…

ادامه مطلب

تأملاتی درباره ادبیات داستانی ایران(۱): راز شهرت هدایت و آل احمد چیست؟

می گویند بهترین محک برای نشان دادن عیار آثار هنری و حاصل کار یک هنرمند، زمان است؛ این که در برابر گرد وغبار رخدادها و تغییر و تحولات ایام، چه میزان زنگار بر آن‎ها می‎نشیند. قریب به چهار دهه از مرگ جلال آل‎احمد گذشته و همچنین نیم قرن از نوشته شدن بسیاری از آثارش، سپری…

ادامه مطلب