این مقاله را به اشتراک بگذارید
از بهمن فرزانه تا کاوه میرعباسی
سمیه مهرگان
ما و «صدسال تنهایی»ها
هفت سال پس از انتشار «صدسال تنهایی» به زبان اسپانیایی، بهمن فرزانه در سال ۱۳۵۳ این رمان را به فارسی ترجمه کرد. کتاب با جلدی سفید و جملهای از ناتالیا گینزبورگ روی جلد -«اگر حقیقت داشته باشد که رمان مرده یا در احتضار است، پس همگی از جا برخیزیم و به این آخرین رمان سلام بگوییم»- از سوی نشر امیرکبیر منتشر شد. این آشنایی ما با مارکز که به شکل عجیبوغریبی به خانههای ما راه یافت، به سراغ مترجمهای ایرانی هم رفت تا مارکز در کنار سیل عظیم خوانندگان فارسی، با سیل عظیم مترجمهای ایرانی هم مواجه شود؛ این دومی معضلی شد برای خواننده فارسی که تمییز خوب از بد را برایش سخت کرد.
«صدسال تنهایی» بعد از انقلاب از ویترین کتابفروشیهای آن روزگار به راسته دستفروشیهای «انقلاب» راه یافت. همین موجب شد تا در دهه هفتاد، خیل مترجمها به سراغ ترجمه این شاهکار مارکز بروند. اما همه ترجمهها در انتشار چنان قلعوقمع شدند که عملا میتوان گفت ما در فارسی با یک «صدسال تنهایی» دیگر مواجه شدیم که نویسندهاش هرکسی بود جز مارکز. یکی از ترجمههای پرفروش «صدسال تنهایی» که گویا از اسپانیایی هم به فارسی ترجمه شده، ترجمه کیومرث پارسای است که بیش از دهها صفحه از رمان در ترجمه فارسی نیست. در جاهایی حتی آن چیزی که مارکز نوشته تغییر یافته، گویی این ترجمه را باید تالیف کیومرث پارسای دانست تا مارکز. ترجمه «هفتالهشت» کیومرث پارسای با بیش از بیستوهشتبار تجدید چاپ، متاسفانه پرفروشترین «صدسال تنهایی» در ایران است، و صدهزار افسوس که این «صدسال تنهایی»، هیچ ارتباطی به مارکز ندارد، و بزرگترین ضربهای که یک مترجم میتواند به یک شاهکار ادبی بزند، دقیقا همینجا است.
در بین ترجمههای فارسی، در حال حاضر تنها یک ترجمه قابل تامل است که خوانش این شاهکار را بهمعنای واقعی میسر کرده، و آن ترجمه کاوه میرعباسی است که در سال اخیر از سوی نشر «کتابسرای نیک» منتشر شده است. از دهه پنجاه تا امروز که «صدسال تنهایی» با نام بهمن فرزانه گره خورده، شاید حالا باید «صدسال تنهایی» را با نام کاوه میرعباسی پیوند زد. مقایسه اجمالی بین این دو ترجمه که ترجمههای خوب این رمان است، ما را به این نتیجه میرساند که چرا، حالا باید با ترجمه بهمن فرزانه خداحافظی کرد و به ترجمه کاوه میرعباسی سلام داد.
فرزانه در سال ۱۳۹۰، وقتی که با خیل عظیم ترجمههای ناقص از «صدسال تنهایی» در ایران مواجه میشود تصمیم میگیرد «صدسال تنهایی»اش را که چهار دهه در راسته دستفروشهای انقلاب فروش میرفت جمع کند و با یک بازخوانی و ویرایش مجدد، بار دیگر کتاب را از سوی نشر امیرکبیر منتشر کند. این اتفاق هم در همان سال میافتد. فرزانه خود در مقدمه کتاب مینویسد: «اکنون پس از سالها سکوت خوشحالم که عاقبت میتوانم به خواستاران آن کتاب جواب مثبت بدهم. ممکن است برخی از خوانندگان از این ویرایش جدید دچار شک و شبهه بشوند، ولی به آنها اطمینان خاطر میبخشم که صدمهای به کتاب وارد نشده.» اما متاسفانه دقیقا برخلاف نظر فرزانه، این «صدسال تنهایی» با «صدسال تنهایی» منتشرشده در سال ۵۳ آنقدرها فرق دارد که حتی فرزانه خود در مقدمه کتاب این موضوع را اینگونه توجیه میکند: «صدسال تنهایی مثل یک درخت کهنسال صدساله است. چیدن چند شاخوبرگ خشک و اضافی به تنه درخت صدمهای نمیزند.» و با این توجیه، فرزانه بهقول خودش این درخت کهنسال صدساله را وجین میکند، غافل از اینکه او نیز به دسته مترجمهایی پیوسته که «صدسال تنهایی» دیگری غیر از «صدسال تنهایی» مارکز ترجمه کرده اند.
در «صدسال تنهایی» فرزانه، حدود ۱۶۷ سطر معادل ششونیم صفحه به صورت کامل حذف شده است. نکته عجیب در ترجمه فرزانه، آنجا است که با برخی حذفها عملا داستان را وارد فضای دیگری میکند و حتی در برخی موارد، با تغییر برخی نکات ریز و جزئی، مفاهیم و کلمات دیگری از آنچه در ترجمه متن اصلی بوده وارد متن فارسی کرده است. حال پرسش اینجا است وقتی یکی از بزرگترین شاهکارهای تاریخ ادبیات جهان قرار است به فارسی ترجمه و منتشر شود آیا مترجم این حق را دارد که متن تحریفشده را به خواننده فارسی تحویل بدهد؟ شاید بهترین پاسخ را باید از زبان مترجم برجسته، دکتر احمد اخوت شنید: «خودم را متعهد میدانم که نباید در امانت (متن اصلی) خیانت کرد، به دلیل نشر در ایران، معذور نیستیم برای انتشار متنی، در آن حذف یا تحریف انجام دهیم.»
حالا باید اینطور گفت که از ترجمه قابل تامل بهمن فرزانه در سال ۵۳ که روزی نامش با «صدسال تنهایی» گره خورده بود، دیگر باید خداحافظی کرد و به سراغ متن قابل تامل دیگری رفت. از این بیش از ده ترجمهای که از «صدسال تنهایی» در ایران وجود دارد، به جرات میتوان گفت تنها ترجمه قابل تامل، ترجمه کاوه میرعباسی است که هم از متن اصلی است، هم اینکه تقریبا متن کامل کتاب است، و هم اینکه در شکل و شمایل زیبایی منتشر شده؛ ترجمهای که وقتی آن را مقایسه میکنی با همه ترجمههای موجود، متوجه میشوی که گاهی بازترجمه برخی از آثار ادبی جهان «ضرورت» است. آنطور که رضا رضایی، «گتسبی بزرگ» را که در سال ۱۳۴۷ کریم امامی ترجمه کرده بود، بار دیگر ترجمه کرده است. شاید در وهله اول، با یک نگاه منفی به ترجمه «کاوه میرعباسی» بگوییم باز هم ترجمه دیگری از «صدسال تنهایی»، اما وقتی آن را با تمامی ترجمهها مقایسه میکنید متوجه میشوید که این ترجمه «ضرورت» است تا خوانش واقعی «صدسال تنهایی» را بهمعنای واقعی آن تجربه کنیم: «خیلی سال بعد، جلوی جوخه آتش، سرهنگ آئورلیانو بوئندیا بیاختیار بعدازظهر دوری را به یاد آورد که پدرش او را برد تا یخ را بشناسد…» و حالا ما بار دیگر با این شش نسل از خانواده بوئندیا در «ماکاندو» همراه میشویم در کشف یخ و بازخوانی دیگربار «صدسال تنهایی»مان.
آرمان
23 نظر
قزلباش
با سلام من چجوری بفهمم نویسنده این متن در سایت شما، بدون غرض مطلبی رو نوشتن؟ چرا نام کامل نویسنده درج نشده که راجع بهشون و نظرشون تحقیق کنیم؟
امیرحسین
من خودم ترجمه میرعباسی رو خوندم به نظرم ترجمه قابل قبولیه و مترجم واقعا از اسپانیایی ترجمه کرده.
مجید
با توجه به اینکه خودم مترجم هستم، در کمال تاسف ترجمه اقای “بهمن فرزانه” در انتخاب واژگان و عبارات معادلدر این رمان، بسیار بسیار ضعیف و نامانوس است
زهرا
بسیار بسیار ممنون
نگین
من ترجمه اقای پارسای رو خوندم متاسفانه حتی تو متن دارای تناقض بود مثلا یه جا میگه آئورلیای دوم منتظر فرزند اولش ک پسر بوده بعد جلوتر راجب اسم گذاشتن اولین بچشون ک دختره میگن واقعا نمیدونم خودش ی بار زحمت نداده کتاب و بخونه ببینه چی نوشته
الهام
من کتاب صدسال تنهایی رو با ترجمه بهمن فرزانه خوندم ولی الان میخام برم ترجمه اقای میرعباسی رو هم بخونم
واقعا چقدر خوبه برای همه ی کتابها بهترین ترجمه رو معرفی کنن که ادم کتاب اصلی رو بخونه
ممنونم از معرفی مترجم
یحیی احمدی
حقیقتا وقتی با این فاجعه از ترجمه کیومرث پارسای مواجه شدم که در مرگ “ملکیادس” میگوید: صبح فردا جسد بی جانش را در بستر پیدا کردن!! و بعد تنها در چند صفحه جلوتر توضیح میدهد که: در رودخانه غرق شده و جسدش را در پیچ رودخانه در حالی که کرکسی بر روی شکمش نشسته بود پیدا کردند!!! تصور کردم من حتما رئالیسم جادویی را درست نفهمیدم و این در واقع بنوعی جادوی این سبک نوشتار است!!! واقعا جناب پارسای حتی یک بار هم کتاب چاپ شده اش نخوانده است!!؟؟؟ یا آن را بدست ویراستار نداده است!!؟؟ و یا …
ایمان
من ۵ فصل از ترجمه صد سال تنهایی کیومرث پارسای رو خوندم و واقعا اینقدر تناقض گویی و اشتباه تایپی و اسمی و بی ربطی سطرها و پاراگرافها درش هست که ادم اولش میگه چرا این کتاب جزو صد کتاب برتر جهان شده..و همین امر باعث شد تو نت بهترین ترجمه رو سرچ کنم که با این متن مواجه شدم..الحق که نویسنده درست ترین عبارت رو در مورد ترجمه کیومرث پارسای گفته..بنظرم ادم قبل از خرید کتاب باید ترجمه های مختلف یک کتاب را بصورت پی دی اف بخونه و یا جستجو کنه بفهمه چه ترجمه ای خوبه
ن. م
من این کتابو با ترجمه مریم فیروز بخت خریدم و هربار که تصمیم میگیرم بخونم پشیمون میشم به خاطر ترجمه ی افتضاحشون. نمیدونم چه طور این ترجمه رو چاپ میکنن و میدن دست مردم! پر از اشتباهه به طوری که مطمئنن مترجم حتی نگاه نمیکرده ببینه چی داره مینویسه.
پ.م
برای اولین باربا ترجمه سیداسلام فاطمی سیرت خوندم.وتا فصل ۱۱ هیچی نفهمیدم.ممنون که کاوه میرعباسی رو معرفی کردید
علی
وقتی ما آثار بزرگان ادب فارسی را از صد سال پیش سانسور و تحریف می کنیم چطوری به آثار نویسندگان خارجی رحم کنیم. فروغی ، سگ انگلیسیها سانسور اثار ادبی ایران را با سانسور اثار سعدی بزرگ کلید زد. لعنت بر او و اربابان انگلیسی اش که چنین رفتار ناشایستی را در عرصه فرهنگ ایران به جای گذاشتند.
sara
خداروشکر که من این مطلب رو دیدم تازه می خواستم برم کتابشو بگیرم که تصمیم گرفتم اول در مورد مترجماش سرچ کنم.. ممنون..
حانیه
من ترجمه سید حبیب گوهری راد را خواندم و حقیقتاً ناامید شدم؛ افتضاح بود، به قدری که احساس سرگیجه و گمگشتگی بین شخصیتها و وقایع، سبب شد کتاب را نیمه رها کنم.
فاطمه
ممنون ،من میخوام این کتاب رو بخرم و خوشحالم که مترجم خوب رو معرفی کردین چون باعث میشه وقت و هزینه زیادی و الکی صرف نکنم و برم سر اصل مطلب
محمدم
من ترجمه کیومرث پارسای رو خوندم خوب بود مشکلاتی که بعضی از دوستان میگفتن رو هم نداشت چاپ جدید بود و نوشته بود« برگردان کامل آخرین نسخه اسپانیایی ویرایش شده در سال ۱۹۹۹ » تو مقدمه هم نوشته بود ترجمه جدید به دلیل نامه ها و پیام هایی که به انتشاراتی داده شده تا یه ترجمه درست بدن بیرون, نسخه کامل اسپانیایی ویرایش شده در ۱۹۹۹ رو مستقیم و با دقت و وسواس فراوان ترجمه کردن و یه چیزی تو همین مایه ها
داستان هم اوایل یه کمی گیج کننده بود اما بعد که جلوتر میرفت خیلی چیزا شفاف میشد و در نهایت مشکلی نداشت دلیلش هم نوع داستان گویی خاص این اثر بود از کوچ به ماکوندا تا طوفانی از جنس نوح و ناخنک هایی پازل مانند از داستان خاندان بوئندیا اوایل شاید فک کنید بعضی جمله ها اشتباه نوشته شده یا اشتباه ترجمه شده اما اگه داستان رو تا انتها بخونید و بین کتاب خوندن وقفه زیادی ایجاد نکنید مثلا تو ۳ یا نهایتا ۴ روز بخونید که اذیت نشید و سخت تون نباشه و شاکله داستان هم به هم نخوره
هیچکدوم از مشکلاتی که دوستان میگفتن رو نداشت (این نسخه ترجمه شده و ویرایش جدید) که من خوندم حالا شاید ترجمه های قبلی شون این ایرادات رو داشته اما تو نسخه ای که من خوندم مشکلی نبود
اوووف چقدر طولانی شد به هر حال من به عنوان کسی که کتاب رو کامل خونده اونم با ترجمه کیومرث پارسای(ترجمه و ویرایش جدید) و تناقض یا مشکلی توش نبوده و داستان رو کامل فهمیده و لذت برده وظیفه خودم دونستم دوستان علاقه مند رو آگاه کنم
موفق باشید 🙂
حمید
ایمان عزیز منم مثل شما با ترحمه کیومرث پارسای صد سال تنهایی زده شدم …متاسفم واقعا که ایشون به حریم ترجمه و مترحمی این تجاوزفجیع رو اعمال کرده. ممنونم از توضیحاتتون جناب نویسنده…باعث شدید یبار دیگه تصمیم بگیرم این کتاب رو بخونم.
روشنک
سلام.من تازه کتاب صدسال تنهایی رو با ترجمه خانم ملیحه وفایی شروع کردم.بنطر شما خوندنش با این نویسنده ضرورت داره یا نه؟؟یا ترجمه آقای میر عباسی رو بگیرم ؟
رضا
خانم روشنک توصیه می کنم وقت خودتان را هدر ندهید مترجمی به اسم ملیحه وفایی نمی شناسیم . یا بهتر بگوییم مترجم معتبری به این اسم وجود ندارد. ملیحه وفایی یا یک نام مستعار است یا نام یک کتاب ساز که از جوجو مویز گرفته تا صد سال تنهایی را به اسم خود کپی و منتشر کرده. آخر مترجمی که سواد ترجمه صد سال تنهایی داشته باشد مگر وقت خودش را با ترجمه جوجو مویز تلف می کند.
نامهایی مثل این خانم و امثا آن نام هایی هستند که ناشران نامعتبر برای کپی کتابهای دیگران و یا کتاب سازی های مختلف استفاده می کنند.
به شما توصیه می کنم هر وقت خواستید کتاب بخرید حتما به اعتبار نام ناشر و مترجم توجه کنید
صد سال تنهایی را یا با ترجمه بهمن فرزانه و یا کاوه میرعباسی بخوانید
قادری
ممنون از دوستان بابت نظرات بسیار خوبشان
سهراب
بخشهای اروتیک کتاب توسط پارسای و فیروز بخت کاملن حذف شده.ترجمه ی فرزانه سانسور کمتری داره (فقط چاپ قدیم).حتمن باید یک تطبیق بین ترجمه میرعباسی و فرزانه صورت بگیره.به نظر میرسل که بهترین ترجمه از آن میرعباسی باشه
بهزاد
سلام
این کتاب را من با ترجمه خانم مینا کریمی خواندم .واقعا گیجم کرد .
چه خوب میشد یه مرجعی بود و اجازه چاپ هر ترجمه ای را نمی داد
زهرا
سلام.من هم میخوام بخونم این کتاب رو،میخواستم بدونم چیزی از ترجمه خانمبیتا حکمی میدونید؟
سردبیر مد و مه
دوست عزیز همانطور که در مطلب هم آمده بهترین ترجمه ها
بهمن فرزانه نشر امیرکبیر
یا کاوه میر عباسس نشر کتابسرای نیک است
در بقیه موارد در واقع هم خودتان را زجر داده اید و هم وقتتان را به باد داده اید
این مترجمی که نام بردید من نمی شناسم
احتمالا جزو نامهای مستعاری باشد
و یا مترجمان تازه کاری که یک شبه ده ها اثر بیرون می دهند.
حمید رضا امیدی سرور