رفتن به محتوا رفتن به نوار کناری رفتن به فوتر

برگه نویسنده: امیدی سرور

بدجوری کسل و دلزده شده‌ام، دلزده از همه چیز، به خصوص نوشتن!

دستم به نوشتن نمی‌رود. بدجوری کسل و دلزده شده‌ام. دلزده از همه چیز، به خصوص نوشتن. و حتی این یادداشت را که می‌نویسم با کمال دل‌زدگی است. گاهی فکر می‌کنم که اصلاً چرا باید بنویسم. چه کسی گفته است که این چند روز عمر را باید صرف نوشتن کنم. کمابیش همیشه…

ادامه مطلب

مرثیه ای برای آن مرد عاشق

حقیقت اینکه زیاد اهل شعر نیستم، فقط آنقدر که اموراتم را بگذرانم در لحظه‎هایی که چیزی جز شعر نمی‎تواند پاسخگوی بی‎تابی‎های آدم باشد.از همین رو نه به شکل تخصصی و پیگیر اما به شکل مداوم با آن دمخور بوده‎ام. با این حال از همین رو بسیار هم ایده‎آل‎گرا هستم، هر شعری را به خلوت خود…

ادامه مطلب

نگاهی به «یک گروه کوچک» نوشته‌ی جانت نیپ‌ریس

بهار امسال در میان کتاب‌های نشر افراز برای نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران،‌ کتابی تئوریک با نام «نوشتن برای تئاتر» منتشر شد، یکی از ده‌ها عنوان کتابی که در طول همین ماه‌ها توسط چند نشر اصلی تهران در زمینه تئاتر و سینما، به بازار عرضه شده بودند. کتابی جلد مشکی که خودآموزی در زمینه‌ی نوشتن نمایشنامه…

ادامه مطلب

فراموش شدگان؛ دردِ دلهای بی پایان نویسندگان شهرستانی

دیروز در خبرها، «گلایه‌های یک نویسنده غیرتهرانی از چاپ اثرش با هزینه شخصی» ماجرای تلخی که اگر چه نمونه‎های فراوانی دارد، اما هربار که به موردی از این دست برمی‎خورم حسابی حالم گرفته می‎شود و در کل یاد این می‎افتم که نوشتن در این ولایت چقدر کاربی‎قدر منزلتی‎ست. احساس آدمی که می‎خواهد اثرش را چاپ…

ادامه مطلب

نقد و منتقد از نگاه نویسندگان بزرگ: خرمگسان معرکه!

گاه نویسندگان ادعا می کنند نقد‎هایی که توسط منتقدان بر آثارشان نوشته می‎شود، نمی‎خوانند. اما در مقام عمل می‎بینیم که به وقتش خط به خط این نقدها را هم می خوانند! نویسندگان در مورد منتقدان نظرات مختلف و  ضد و نقیضی دارند، برخی کار آنها را در خور اهمیت و برخی نیز بی‎ارزش می‎خوانند و...…

ادامه مطلب

در فضای ادبیات امروز معنای رقابت مسخ شده است!

بعد از ظهر یکی از روزهای سرد آخر پاییز، بعد از شبی برفی، کافه گارنو جلسه‎ی نقد مجموعه داستان «کلاغ» نوشته فرشته نوبخت. وارد که می‎شوم، تک و توک جا برای نشستن پیدا می‎شود، سی سی و پنج نفری آمد‎ه‎اند و از این حیث از جلسات نقد پر مخاطب به حساب می‎آید، بیشتر حاضران هم…

ادامه مطلب

درحاشیه‎ی سرقت ادبی صادق هدایت در بوف کور!

به خاطر دارم چند سال پیش مستند «گفتگو با سایه» نوشته حبیب احمد زاده به کارگردانی خسرو سینایی در جشنواره فیلم فجر به نمایش در آمد،  صرف نظر از کیفیت هنری فیلم که چنگی به دل نمی‎زد، به لحاظ مضمونی حرف تازه‎ای نداشت، یا لااقل برای من که در طول سالهای دور و نزدیک نسبت…

ادامه مطلب

نگاهی به «خوب شد شناختمت» نوشته‌ی جویس کرول اوتس

هرچند که می‌دانست، یا باید می‌دانست که ساعات طولانی تنهایی نه‌تنها به تمرکز او کمکی نخواهد کرد، بلکه تنها او را برای دقایقی طولانی و بی‌پایان سر جای خود می‌نشاند تا با حالتی مسحور و شیفته به درختان بیرون پنجره‌ی اتاق مطالعه‌اش خیره بماند... و همین‌طور که تاریکی همه‌جا را فرا می‌گیرد، انعکاس شبح‌گونه‌ی خود…

ادامه مطلب

غیاب منتقدان حرفه‎ای و بحران نقد ادبی

همه عادت داریم نویسندگان را به عنوان آفرینندگان متون ( ادبی، فکری و فرهنگی و...) به حساب بیاوریم، اما از دیگر سو براساس باوری دیرینه، اغلب منتقدان را پخته‎خوارانی می‎بینیم که با واسطه قراردادنِ متنی دیگر، به فعالیتی دست دوم می‎پردازند، و آنها را نویسنده متونی به حساب می‎آوریم که هویت‎شان وابسته به متنی دیگر…

ادامه مطلب

ادبیات جهان (۵): «در برابر قانون» اثر فرانتس کافکا

"جلو در قانون دربانی به نگهبانی ایستاده است. مردی از ولایت پیش دربان می‎آید و التماس می‎کند که تو برود. اما دربان می‎گوید حالا نمی‎تواند او را راه بدهد. مرد فکر می‎کند و می‎پرسد: آیا کمی بعد راهش خواهد داد؟ دربان می‎گوید ممکن است اما حالا نمی‎شود. چون در تالار قانون مثل همیشه باز است…

ادامه مطلب

جاودانه ها(۱۵): «عقاید یک دلقک» اثر هاینریش بل

عقاید یک دلقک [Ansichten Clowns] در 1963 منتشر شد. هانس اشنیر دلقک، تنها به اتاق خود در بن، پناه برده است و چند ساعت شکست‌های زندگی عاطفی و حرفه ایش را جمع بندی می کند تا بعد برود مانند گدایی بر پله های ایستگاه راه­آهن بنشیند و بازگشت ماری، زن محبوبش را که از دست…

ادامه مطلب

نگاهی به «به یک چیز خوب فکر کن» اثر شهلا شهابیان

داستانهای این نویسنده گیلانی، مبتنی بر تفکری زنانه و رویکردی رئالیستی نوشته شده‎اند. هرچند که پرداختن به ظلم و تحمل آن از جمله روایتهایی تکراری در مورد زنان جامعه است، ولی شهلا شهابیان در داستانهای  مجموعه « به یک چیز خوب فکر کن» توانسته گاه به صورتی مبتکرانه با این موضوع برخورد کند. -    خاله،…

ادامه مطلب

۱۵ اصل طلایی برای موفقیت در نویسندگی

1) پیش از نوشتن اولین کلمه، خوب فکر کنید که چه چیز، درباره‎ی چه، به چه منظور، برای چه کسی، و چه قدر می‎خواهید بنویسید. نوشتن کار است. بی‎فایده نوشتن بی‎معنی است. خیلی ها بیش از آنچه می‎خوانند، می‎نویسند، حیف زحمت، حیف‎ وقت و حیف کاغذ! از خودتان بپرسید آیا موضوعی که می‎خواهم بنویسم…

ادامه مطلب

نگاهی به مجموعه داستان «گربه‎های آدمخوار» اثر‌ هاروکی موراکامی

تاکنون هیچ نویسنده‎ای در تاریخ ادبیات داستانی ژاپن از شهرت موراکامی برخوردار نبوده، آنگونه که نه فقط در ژاپن که در دیگر کشورها نیز آثارش از تیراژی چشمگیر برخوردار باشد و حتی در ایران نیز با همین سطح از مطالعه عمومی و شمارگان متعارف هر کتاب در یک چاپ، آثار او در چند نوبت تجدید…

ادامه مطلب

نکاتی درباره رمان «پایان یک مرد» نوشته «فریبا کلهر»

در ابتدا بی‎مناسبت نیست اشاره‎ای داشته باشم به گفته دنوشر آلمانی تبار : " داستان خواندن را دوست دارم. اما درباره داستان حرف زدن را بیشتر دوست دارم." در این یادداشت می‎خواهم درباره رمان " پایان یک مرد " حرف بزنم . حرف‎هایی در نه در جایگاه یک منتقد ادبی – چنین ادعایی ندارم -…

ادامه مطلب

داستان امروز ایران (۸): «عالی جناب» از جعفر مدرس صادقی

افسانه با عكس گرفتن مخالف بود. با لباس سفید عروس و سفره‎ی عقد هم مخالف بود. هرچه مادرش اصرار كرد، رضایت نداد عكّاس خبر كنند. می‎گفت خبری نیست كه عكس بگیرند. و راستی هم خبری نبود. فقط پدرومادرها بودند و بزرگان فامیل. آخوند عاقد خُطبه‎ی عقد را خواند و افسانه صبر نكرد كه آخوند، مطابق…

ادامه مطلب

نگاه خیره به منتقد! (۱): علی شروقی

همیشه داستان‎نویسان و آثارشان، سوژه یادداشت ها، نقد ها و ازاین دست بوده‎اند؛ اما اینبار – و از این پس- قصد داریم به سراغ منتقدان هم برویم و به شکلی هرچند مختصر اشاره‎هایی به چند و چون کارشان داشته باشیم. در روزهایی که کمتر نقد ادبی خوبی می‎خوانیم و اغلب شاهد کلی‎گویی‎هایی شتابزده هستیم که…

ادامه مطلب

ادبیات بومی چیست؟

اشاره ضروری: نوشته زیر به عنوان یکی از پست هایی که بسیار به آن ارجاع می شود، با رویکردی تخصصی نوشته شده و البته قریب به یک دهه نیز از انتشار آن می گذرد، بنابراین گاه خوانندگان از بلندی متن و یا عدم سهولت درک نکات مطرح شده در آن گله می کنند. به خصوص…

ادامه مطلب

«شهادت» یک لال بازی از گوهر مراد (غلامحسین ساعدی)

صحنه راهروی درازی است که اشخاص از طرف چپ وارد و از طرف‎ راست خارج می‎شوند. در طرف راست دیوار، روبروی تماشاچیان، چند حفره‎ی گور مانند بطور سرپاکنده‎اند؛ بلندی این حفره‎ها هم قد یک آدم‎ معمولی است. در طرف چپ صحنه، دو مرد درشت هیکل، بفاصله‎ی دومتر از یکدیگر ایستاده‎اند. از جلوهر کدام زنحیری از…

ادامه مطلب

معیارهای انتقاد ادبی از نگاه «آنتونیو گرامشی»

ترجمه‎ی منوچهر هزارخانی/ این عقیده که هنر؛ هنر است و نه نوعی تبلیغات سیاسی«عمدی»آیا به خودی خود در راه پیدایش جریان‎‎‎های فرهنگی خاصی که انعکاس زمان‎‎‎ خودند و به تقویت جریانهای سیاسی خاصی کمک می‎‎‎کنند؛ مانعی محسوب‎‎‎ می‎‎‎شود؟ چنین به نظر نمی‎‎‎رسد. حتی به عکس بنظر می‎‎‎آید که این فکر؛  مسأله را به نحوی اصولی‎‎‎تر…

ادامه مطلب

«شخصیت» و انگیزه هایش در داستان

معرفی مجدد اشخاص مرده نویسنده می‎‎تواند برای معرفی مجدد اشخاصی ‎که سالها و حدود صد صفحه یا بیشتر از رمان ناپدید می‎‎شوند، از شیوه سریالهای قدیم استفاده کند. در دهه ی 1920 قهرمان زن را همیشه به ریل راه آهن می‎‎بستند و قطار غول پیکری را نشان می‎‎دادند ‎که به سرعت نزدیک می‎‎شود تا او…

ادامه مطلب

داستان امروز ایران (۷): «آشوب» اثر داوود غفارزادگان‎

بیرون‎، شب بود و باد و برف. . . زن‎، شب یخزده را پشت در بویید و خودش را چسباند به مرد. مرد‎، نفس گرم زن را پشت گردنش حس کرد.  آهسته گفت: «می‎‎لرزی. » باد‎، پوفه‎‎های برف را از لای در نیمه‎‎باز ریخت تو انبار. زن لرزان گفت: «می‎‎ترسم. » مرد از لای در چشم به بیرون…

ادامه مطلب

بر «زوال کلنل» دولت آبادی چه گذشت؟؛ از سیر تا پیاز!

این روزها نام"زوال کلنل" بیش از هر کتاب دیگری شنیده می شود، رمانی که مدتی‎ست پشت سد ممیزی مانده و بسیاری از علاقمندان ادبیات داستانی در انتظار رفع مشکل کتاب و انتشار آن هستند. در روزهای اخیر اما  پس از کش و قوس‎های مختلف، اظهار نظرهای متولیان امور کتاب در ارشاد نیز چندان امیدوار کننده…

ادامه مطلب

«شاعر پیر، شاعر است؛ مباد که کسی شاعر نباشد!» در حاشیه‎ی گفتگوی باباچاهی

علی باباچاهی، شاعر و منتقد شعر، در بخش‎هایی از گفتگویی با خبر آنلاین که با تاکید بر قدم گذاشتن او به هفتاد سالگی منتشر شده،  با گوشه کنایه‎ای به احمد شاملو و اخوان ثالث گفته است: «شاملو در «مدایح بی‌صله» حرف‌هایش مکرر بود» در ادامه این مطلب و در بیان جزییات آن آمده است: «علی…

ادامه مطلب

تحلیل رمان؛ از پیش‎ساختارگرائی تا پسامدرنیته

تحلیل رمان صرفا تبیین، شناسائی و سنجش نقادانه و عقلانی روابط حاکم بر سازه‎های داستانی نیست. راهیابی به‎ بطن اندیشه‎های نویسنده، کشف مسامحات لفظی و معنائی، و توجه بیش از حد به ساختار و قالب متن را نمی‎توان تنها زمینه‎های تحلیل به حساب آورد. با یک رویه‎ی ثابت و از پیش‎ تعیین شده نیز نمی‎توان…

ادامه مطلب

آغاز ادبیات مدرن

خانواده‎ی دانگ تایی مایی از زمان کودکی او ضد حکومت‎ استعمارگرا، در ستیزه و کشمکش بودند؛ چنان‎‎که چهل سال از شصت و شش سال عمر دانگ در خدمت انقلاب سپری شده‎ است. در 1919 پدربزرگش در 74 سالگی در زندان بدرود زندگی گفت. پدرش محکوم به حبس ابد در جزیره‎ی پوئولو کوندر شد و در…

ادامه مطلب

هرکسی را بهر کاری ساخته اند!

اگرچه وقتی حرف از ادبیات عامه پسند به میان می آید، برخی از نویسندگان می گویند: «پیف پیف!»  اما کم نیستند کسانی که آرزوی داشتن این تعداد مخاطب را دارند و حتی برای بدست آوردن موفقیتی مشابه آنچه اغلب  آثار عامه پسند از آن برخوردار می شوند، با کنار گذاشتن ایده آل های خود در…

ادامه مطلب

کارکردهای گفت‎و‎گو در داستان

کارکردهای گفت‎و‎گو برای آماده سازی: برای آماده سازی اغلب از گفت‎و‎گو استفاده می‎‎کنند. شخصیتها معمولاً برای ایجاد ارتباط، بیان خویشتن و قانع کردن دیگران، حرف می‎‎زنند. به علاوه می‎‎توانند نهال داستان و روابط احتمالی آینده را در عمل داستانی زمان حال بکارند. مثال: دو قاتل مشغول صحبت اند:  “انگار کولاک ناجوری راه افتاده. فکر می‎‎کنی جیمی…

ادامه مطلب

چگونه می توان داستان پلیسی نوشت؟

نخستین و اساسی‏‎ترین اصلی ‎که باید بدانیم آن‏ است ‎که هدف داستان‎های معمایی، همچون هر داستان و معمایی، تاریکی و تباهی نیست، بل‎که روشنایی و آگاهی‏ بخش است. داستان به قصد رسیدن به لحظه‏ای نوشته می‎‏شود ‎که خواننده به‏ آگاهی می‎‏رسد و همه چیز را می‎‏فهمد. و لحظات‏ آغازین داستان خواننده در آن سردرگم است…

ادامه مطلب

داستان امروز ایران(۶): «چاه بابل» اثر رضا قاسمی

پاره‌ی يکم شمايل سرگردان فليسيا 1 از جمله دلايلی که برای اثبات تناسخ می‎آورند يکی اين است که در زندگی بارها به اشخاصی برمی‌ خوريم که نمی ‌شناسيم و با اين حال چهره‌ شان به طرز غريبی آشناست؛ طوری که بی ‌وقفه از خود می‌پرسيم: "کجا ممکن است ديده باشم ‌اش؟" مندو هم چشمش که…

ادامه مطلب