این مقاله را به اشتراک بگذارید
ایران تنها کشوری در جهان است که از «صدسال تنهایی» ۷۰ ترجمه در ۷ شهر آن منتشر شده است
یکی از مهمترین رویدادهای ادبی قرن بیستم، انتشار رمان «صدسال تنهایی» شاهکار گابریل گارسیا مارکز نویسنده شهیر کلمبیایی و برنده نوبل ادبیات است. این رمان در ۳۰ می ۱۹۶۷ در آرژانتین منتشر شد و در همان هفته اول، ۸هزار نسخه فروش رفت. موفقیت «صدسال تنهایی» بلافاصله از زبان اسپانیایی فراتر رفت و در سال ۱۹۶۸ به زبانهای فرانسوی و ایتالیایی و سپس در سال ۱۹۷۰ به آلمانی ترجمه شد. اما ترجمه انگلیسی بود که موجب آوازه جهانی «صدسال تنهایی» شد. این رمان در سال ۱۹۷۰ به انگیسی ترجمه شد و تا امروز هم مهمترین ترجمه این رمان در کشورهای انگلیسیزبان، همین ترجمه است. در زبانهای دیگر هم دو یا سه ترجمه از این رمان وجود دارد. تا به امروز، این رمان به ۴۶ زبان ترجمه و بیش از پنجاهمیلیون نسخه از آن فروش رفته است.
اما چه شد که ترجمه فارسی «صدسال تنهایی» به یکی از پرترجمهترین آثار منتشرشده به فارسی (و حتی جهان) تبدیل شد؟ نخستین ترجمه از این رمان توسط بهمن فرزانه از ایتالیایی، هفت سال پس از انتشار رمان، صورت گرفت. استقبال از ترجمه فرزانه بسیار بود و این رمان تا پیش از انقلاب چندینبار تجدید چاپ شد، اما پس از انقلاب به محاق رفت، ولی فروش آن متوقف نشد و بهصورت زیرزمینی تا دهه هفتاد منتشر میشد. از نیمه اول دهه هفتاد، ترجمه «صدسال تنهایی» شروع شد. محسن محیط، محمدرضا راهور، کیومرث پارسای، حبیب گوهریراد، اسماعیل قهرمانیپور، و بیتا حکمی، از نخستین مترجمهای این رمان در دهه هفتاد و هشتاد بودند، اما در این میان ترجمه کیومرث پارسای بین مخاطبان جا افتاد و تا امروز پرفروشترین «صدسال تنهایی» در ایران است با بیش از سیوپنجبار تجدید چاپ.
از میان هفتاد ترجمه، ۵۲ ترجمه در تهران منتشر شده، ۱۲ ترجمه در قم، دو ترجمه در ساری، و یک ترجمه هم در اصفهان، مشهد، تبریز و بجنورد. تقریبا اکثر ترجمهها از سال ۹۷ تا ۱۴۰۱ مجوز نشر گرفتهاند، بهویژه ترجمههای منتشرشده در قم که این روزها بحثبرانگیز نیز شده است. برای مثال ترجمه مینا کریمی در چهار انتشاراتی در قم منتشر شده است. موضوعی که پیش از این بحث «ناشران پختهخوار» را مطرح کرده بود که برخی از ناشران و مترجمان، عملا ترجمه را از فارسی انجام دادهاند. موضوعی که بارها در نشریات به آن پرداخته شد، اما تا به امروز حلناشده باقی مانده و به یکی از معضلات بازار نشر ایران تبدیل شده است. همین هفتاد ترجمه «صدسال تنهایی» نشان میدهد که بازار نشر ایران چرا تا به این حد به ابتذال کشیده شده است.
جدا از ابتذال در نشر ایران که با ترجمه «صدسال تنهایی» نیز گره خورده است، پرسش دیگر این است که از میان این هفتاد ترجمه، کدام ترجمه، بهتر است؟ پاسخ به این پرسش هرچند در وهله اول سخت بهنظر میرسد، اما با بررسی نام مترجمها و ناشران از یکسو، و بررسی متن ترجمهها و میزان سانسور آنها از سوی دیگر، میتوان پی برد که کدام ترجمه بهترین است.
تا پیش از دهه هفتاد، که ترجمههای جدیدی از «صدسال تنهایی» وارد بازار کتاب نشده بود، بهترین ترجمه، ترجمه بهمن فرزانه بود که بدون سانسور در بازار زیرزمینی فروش میرفت. بهمن فرزانه در سال ۱۳۹۰، وقتی که با خیل عظیم ترجمههای معیوب و ناقص از «صدسال تنهایی» در ایران مواجه شد، تصمیم گرفت «صدسال تنهایی»اش را که چهار دهه پولش به جیب دستفروشها میرفت، با یک بازخوانی و ویرایش مجدد، بار دیگر منتشر کند. فرزانه در مقدمه انتشار جدید کتاب مینویسد: «ممکن است برخی از خوانندگان از این ویرایش جدید دچار شک و شبهه بشوند، ولی به آنها اطمینان خاطر میبخشم که صدمهای به کتاب وارد نشده است.» اما برخلاف نظر فرزانه، این «صدسال تنهایی» با «صدسال تنهایی» منشترشده در سال ۱۳۵۳ آنقدرها فرق دارد که حتی فرزانه خود در مقدمه کتاب این موضوع را توجیه میکند: «صدسال تنهایی مثل یک درخت کهنسال صدساله است. چیدن چند شاخوبرگ خشک و اضافی به تنه درخت صدمهای نمیزند.» و با این توجیه، فرزانه بهقول خودش این «درختِ کهنسال صدساله» را وجین میکند، غافل از اینکه او نیز به دسته مترجمهایی پیوسته که «صدسال تنهاییِ» دیگری غیر از «صدسال تنهاییِ» مارکز ترجمه کرده است.
در «صدسال تنهاییِ» فرزانه، حدود ۱۶۷ سطر معادل هفت صفحه به صورت کامل حذف شده است. نکته عجیب در ترجمه فرزانه، آنجا است که مثلا در صفحه ۴۰۱ با حذف «برادر همسر» عملا داستان را وارد فضای دیگری میکند و حتی در برخی موارد در دیگر جاهای رمان، با تغییر این نکات ریز و جزیی، مفاهیم و کلمات دیگری از آنچه در ترجمه متن اصلی بوده وارد متن فارسی کرده است. حال پرسش اینجا است وقتی یکی از بزرگترین شاهکارهای تاریخ ادبیات جهان قرار است به فارسی ترجمه و منتشر شود آیا مترجم و ناشر، و در وهله دوم وزارت ارشاد، این حق را دارند که متن تحریفشده را به خواننده فارسی تحویل بدهند؟
با همه آنچه بر ترجمه «صدسال تنهایی» در ایران رفته است، هنوز میتوان بهترین انتخابِ ناگزیر را داشت. از میان ترجمههای پرفروش فارسی، ترجمه اسماعیل قهرمانیپور اگرچه با کمترین حذفی منتشر شده، اما به دلیل اینکه از متن انگلیسی ترجمه شده، و ترجمه نسبتا متوسطی است، نمیتواند ادای دینی به این شاهکار باشد. از دیگر ترجمههای پرفروش، ترجمه کیومرث پارسای است؛ با اینکه مترجم ادعا میکند از متن اسپانیایی ترجمه کرده، اما نهتنها ترجمه خوبی ارائه نداده، که متاسفانه بیش از سی صفحه از رمان سانسور شده است؛ یعنی بیشترین سانسور در میان ترجمههای پرفروش، و یکی از بدترین ترجمهها.
و اکنون، باید از همه این هفتاد ترجمه عبور کرد و تنها به یک ترجمه رسید: ترجمه کاوه میرعباسی، که هم از متن اصلی است، هم اینکه تقریبا متن کامل رمان؛ ترجمهای که وقتی آن را با همه ترجمههای فارسی مقایسه میکنی، متوجه میشوی که چرا ترجمه دوباره این شاهکار یک «ضرورت» بوده است؛ ضرورتی که وقتی به آن پی میبری، به این سخنِ پُل ریکور میرسی که: ترجمه در زبان مقصد، یا باید همسطحِ متنِ اصلی باشد یا از آن بهتر؛ نهتنها درباره ترجمه کاوه میرعباسی از «صدسال تنهایی»، که باید درباره ترجمه او از «عشق در روزگار وبا»، «برگ باد»، «کسی به سرهنگ نامه نمینویسد»، «وقایعنگاری مرگی اعلامشده» و«ساعت نحس» نیز چنین گفت.
سازندگی
1 Comment
حسین
پایان نوشته بیشتر رپرتاژ آگهی بود از طرف ناشر ترجمۀ کاوه میرعباسی، و نویسنده غافل بوده است که در ترجمه میرعباسی سانسور دهشتناکی وجود دارد.
خیلی ساده باید اعتراف کرد هنوز بهترین گزینه چاپ های زیرزمینی ترجمه بهمن فرزانه هستند که با وجود اینکه قبل انقلاب قسمت هایی از طعنه های سیاسی آن سانسور شده است اما هنوز نزدیکترین تجربه به خواندن صد سال تنهایی مارکز است.