حقیقت این است که خوانش یک متن داستانی با رویکرد “نقد نو” ۱ چندان هم ساده نیست. با آن که از تاریخ تکوین این گونه نقد نیم قرن گذشته است، طرح آن در نقد ادبی ما تازگی دارد و آنچه هم هست، تنها در سطح اشاراتی به تاریخچه و توضیح گذرای برخی از عناصری است…
داستان کوتاه “سه پلّه ی آخِر” یکی از چهارده داستان “سرِ سبیل هایت را نجو” است که به خاطر اشاره به ریزنگاری های مربوط به آوازه گری یا تبلیغ کالاهای افسونگرانه، شگردهای جلب و جذب مشتری، نمونه ی دلالتگر و شفافی برای خوانش نشانه شناختی است
رمان نون و القلم (۱۳۴۰) ازجمله آثار تمثیلی و مباحثاتی “آل احمد” (۱۳۴۸- ۱۳۰۲) است که از منظر “نظریه ی انتقادی” مورد تحلیل قرار نگرفته است. این رمان، به خاطر اشاره و احتوا بر برخی جنبش های تاریخی مانند جنبش “حروفیه” در روزگار تیموریان و “پسیخانیان” در عصر صفویان و به گونه ای تمثیلی و…
ما در نوشته ی پیشین با “رویکرد سبک شناختی” چنان برخورد کردیم که گویی “سبک شناسی” برخورد “فردی” نویسنده با “زبان” است و به راستی بیشتر آنچه تا کنون در باره ی مقوله ی “سبک” خوانده یا شنیده ایم، چنین برداشت و دریافتی را به ما القا می کرده است